بخشی از مقاله

پروين اعتصامي


خانم رخشنده اعتصامي مشهور به پروين اعتصامي از شاعران بسيار نامي معاصر است. وي در روز 25 اسفند 1285 خورشيدي در تبريز بدنيا آمد. تحصيلات ادبي و عربي را نزد پدر آموخت و به تحصيلات عاليه خود در دانشگاههاي معتبر ادامه داد. در جشن فارغ التحصيلي خود خطابه زن و تاريخ را ايراد كرد (خرداد سال 1303 خورشيدي) كه بسيار مورد توجه و تشويق واقع گرديد. پروين

همواره به تكميل فنون مختلف نزد پدر خود اشتغال داشت و از آنجا كه اعتصام الملك (پدر وي) از دانشمندان و اديبان نامور بود در راه پرورش استعداد وي، كه از هفت سالگي شروع به سرودن نموده بود، كمك شاياني كرد. اين شاعره پر احساس در سال 1313 ازدواج كرد ولي اين وصلت ديري نپائيد و منجر به جدايي گرديد.

بعد از آن واقعه تأثيرانگيز پروين مدتي در كتابخانه دانشسراي عالي تهران سمت كتابداري داشت و به كار سرودن اشعاره ناب خود نيز ادامه مي داد. تا اينكه دست اجل گريبان او را در 34 سالگي گرفت در حالي كه بعد از آن سالها مي توانست عالي ترين پديده هاي ذوقي و فكري انساني را به ادبيات پارسي ارمغان نمايد. بهرحال در شب 16 فروردين سال 1320 خورشيدي به بيماري حصبه در تهران زندگي را بدرود گفت و پيكر او را به قم بردند و در جوار قبر پدر دانشمندش در مقبره خانوادگي بخاك سپردند.


قريحه سرشار و استعداد خارق العاده پروين در شعر همواره موجب حيرت فضلا و دانشمنداني بود كه با پدرش محشور بودند. به همين جهت برخي بر اين گمان بودند كه آن اشعار از او نيست. پروين اعتصامي بي ترديد بزرگترين شاعر زن ايراني است كه در طول تاريخ ادبيات پارسي ظهور نموده است. اشعار وي پيش از آنكه بصورت ديوان منتشر شود در مجله دوم مجله بهار كه به قلم پدر والا گهرش مرحوم يوسف اعتصام الملك انتشار مي يافت چاپ مي شد (1302 ـ 1300 خورشيدي) ديوان اشعار پروين اعتصامي كه شامل 6500 بيت از قصيده و مثنوي و قطعه است تاكنون چندين بار به چاپ رسيده است.


مقدمه ديوان به قلم شادروان استاد محمد تقي ملك الشعراي بهار است كه پيرامون سبك اشعار پروين و ويژگيهاي اشعار او نوشته است.
عمر پروين بسيار كوتاه بود، كمتر زني از ميان سخنگويان اقبالي همچون پروين داشت كه در دوراني اين چنين كوتاه شهرتي فراگير داشته باشد. پنجاه سال و اندي است كه از درگذشت اين شاعره بنام مي گذرد و همگان اشعار پروين را مي خوانند و وي را ستايش مي كنند و بسياري از ابيات آن بصورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاري گشته است. شعر پروين شيوا، ساده و دلنشين

است. مضمونهاي متنوع پروين به باغ پرگياهي مانند است كه به راستي روح را نوازش مي دهد. اخلاق و همه تعابير و مفاهيم زيبا و عادلانه آن چون اختري تابناك بر ديوان پروين مي درخشد چنانكه استاد بهار در مورد اشعار وي مي فرمايند در پروين در قصايد خود پس از بيانات حكيمانه و عارفانه روح انسان را به سوي سعي و عمل اميد، حيات، اغتنام وقت، كسب كمال، همت، اقدام نيكبختي و فضيلت سوق مي دهد. سرانجام آنكه او ديوان خوبي و پاكي است.
نمونه اي از اشعار پروين:
از زبان پروين براي سنگ مزارش:
اينكه خاك سيهش بالين است اختر چرخ ادب پروين است
گرچه جز تلخي از ايام نديد هرچه خواهي سخنش شيرين است


صاحب آنهمه گفتار امروز سائل فاتحه و ياسين است
دوستان به كه ز وي ياد كنيد دل بي دوست دلي غمگين است
خاك در ديده بسي جان فرساست سنگ برسينه، بسي سنگين است
بينيد اين بستر و عبرت گيرد هركه را چشم حقيقت بين است
هر كه باشي و ز هرجا برسي آخرين منزل هستي اين است


آدمي هرچه توانگر باشد چو بدين نقطه رسد مسكين است
اندر آنجا كه قضا حمله كند چاره تسليم و ادب تمكين است
زادن و كشتن و پنهان كردن دهر را رسم و ره ديرين است
خرم آن كس كه در اين محنت گاه خاطري را سبب تسكين است.


پديدة پروين اعتصامي از همان زمان كه پديدار شد شگفتي آفريد. زنده نام، ملك‌الشعراي بهار، ديوان اشعار او را مجموعه‌اي از گل‌هاي نوشكفته خواند كه روح‌نواز است و دلفريب و مشك‌آگين، و چنان مستي مي‌آورد كه دامن از دست مي‌رود.
پروين، با همة كم سن و سالي، در درياي شعر كلاسيك ايران، چون شناگري شبان‌روزي، صدف‌هاي معاني را مي‌جست و مي‌يافت. شيرين زباني او، سبك متين، شيوة استوار، شيوائي كلام و لطف دلاويز معاني كه در آثارش عرضه مي‌دارد، در بخشي, مخلوق اين سير معنوي بي‌وقفه در شيوه‌هاي لفظي و معنوي شاعران خراسان چون مولوي، سنائي و ناصرخسرو و سرايندگان عراق و فارس به شمار مي‌رود. گرچه سبك مستقل او بر فراز اين درياي پرعظمت در پرواز است.


پروين، فراتر از جوهر شعري، ديدگاه يك فيلسوف عارف را دارد كه تراژدي هستي را در مكتب انديشه خوانده است و مي‌كوشد دل خونين مردم دنيا را تسليتي دهد و خاطر بينوايان را مرهمي گذارد.
در ديوان كم شناختة او راه سعادت و شارع حيات و ضرورت دانش و كوشش، به طرزي دلپسند بيان مي‌شود. مي‌گويد در درياي طوفاني حيات، با كشتي علم و عزم راه‌نورد بايد بود، و در فضاي اميد و آرزو با پروبال هنر پرواز بايد كرد.


پروازگاه اين سرايندة جوان ز ملك تا ملكوت است. گاه چون مرغكي آزاد، در كهسارها به پرواز در‌مي‌آيد و سرمست در چمنزارها و گلزارها مي‌چمد، و گاه انديشه‌گري صبور و دل‌آگاه، از فراز شرايط روز، مي‌گذرد، و در اين مسير، ناگهان نغمه‌اي از نغمه‌هاي عصر خود را به ترنم وامي‌دارد. او پل عبور ميان گذشته و اكنون ميهن خويش است. نه از گذشته گسسته، و نه حال را واگذاشته است.


پرداخت سروده‌هايي با اين زيبائي‌ها، با اين يكدستي و فصاحت و رواني، و با اين حس نيرومند آفرينش و مضمون سازي‌هاي بديع، پروين را به پديده‌اي در خور ارزش و بررسي بدل كرده است. شاعري كه انسان را مي‌شناسد، فضليت را حرمت مي‌نهد و عشق را ارج مي‌گذارد. عشقي كه اساس ديوان اوست.


او حقيقت عشق را به گفته بهار مانند ميوه پاك و منزهي كه از الياف خشن و شاخ و برگهاي بيهوده و مسموم جدا شده باشد، با صفاي اثيري و رخشندگي نور و شفافيت روح برسر بازار سخن رواج مي‌دهد.

پروين، زماني پا به عرصة وجود نهاد كه ايران درگيرودار انقلاب مشروطيت بود و كم و بيش در حال آشنائي با انديشه‌هاي غربي، به يك دگرگوني فكري نيز دست مي‌يافت. انديشمندان بزرگ عصر مشروطيت، به آزادانديشي هموطنان خود ياري‌هاي بسيار رساندند و بر گنجينة معرفت و آگاهي آنان بسيار افزودند.


پروين، زادة همين دوران بود. او در 25 اسفند 1285 زاده شد و در 15 فروردين 1320، چشم از جهان فروبست. دوران زندگي او، گرچه كوتاه، همة پادشاهي رضاشاه را در برمي‌گيرد. و از آنجا كه در اين دوران، هنوز سانسور سازمان يافته، بر روزنامه‌ها و كتاب‌ها و ديوان‌هاي شعر، حاكم نبود، و راه بر بيان ديدگاههاي خردمندان و راهگشا، بسته نشده بود، به برخي از انديشه‌هاي ژرف و افكار آزاده‌اي برمي‌خوريم كه با شهامت و دلسوزي، هم از كژي‌ها سخن گفته‌اند و هم راه‌ برون‌رفت از آنها را نشان داده‌اند.


دو روئي و در پرده سخن گوئي، در نوشته‌ها و اشعار اين دوره كمتر ديده مي‌شود. و سانسور، كلام را در زير پوشش نمادين، و در پردة ابهام و ايهام پنهان نمي‌سازد. شاعر اين دوره، بيشتر از آنكه از خود و از عوالم عاشقانة خود سخن بگويد، به اجتماع، و دردهاي مردم انديشه مي‌كند. انديشمندان اين دوره، با برخورداري از دانش عميق، و بينش وسيع مي‌كوشيدند چراغ دانش را در ذهن هم‌ميهنان خود برافروزند و كلامشان نه فقط دلنشين، كه آموختنی و درمان بخش بود.


اينكه آثار اين دوره، همچنان طراوت خود را حفظ كرده است. از اينروست. اما در ميان همة ادبا و فضلائي كه زينت‌بخش عصر رضاشاه هستند، فقط به يك نام زنانه؛ پروين اعتصامي، برمي‌خوريم كه سروده‌هاي او نه تنها به آساني با آثار همة سخندانان هم‌زمان خود پهلو مي‌زند، كه به شهادت نوشته‌ها و سروده‌هاي همين بزرگان كه در باره پروين نوشته يا شعر سروده‌اند، آثار او با آثار شعراي نا‌م‌آور كلاسيك ايران مثل، مولوي، سنائي، ناصرخسرو و انوري و سعدي نيز از لحاظ بيان و انديشه قياس پذير است.


يكي از شاهكارهاي پروين، شعر زيباي: “مست و هشيار” است با:

محتسب، مستي به ره ديد و گريبانش گرفت
مست گفت: اي دوست! اين پيراهن است افسار نيست

گفت: مستی, زان سبب افتادن و خيزان می‌روی
گفت: جرم راه رفتن نيست, ره هموار نيست

گفت: می‌بايد ترا تا خانة قاضی برم
گفت: رو صبح آی, قاضی نيمه شب بيدار نيست

گفت: نزديک است والی را سرای, آنجا شويم
گفت: والی از کجا در خانة خمار نيست



گفت: تا داروغه را گوئيم, در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاهِ مردمِ بدکار نيست

گفت: دنياری بدهِ پنهان و خود را وا رهان
گفت: کارِ شرع, کارِ درهم و دينار نيست

گفت: از بحرِ غرامت, جامه‌ات بيرون کنم
گفت: پوسيده است, جز نقشی زِ پود و تار نيست

گفت: آگاه نيستی کز سر در اُفتادت کُلاه
گفت: در سر عقل بايد, بی کلاهی عار نيست

گفت: می بسيار خوردی, زان چنين بيخود شدی
گفت: اِی بيهوده‌گو, حرف کم و بسيار نيست

گفت: بايد حدّ زند هوشيار مردم, مست را
گفت: هوشياری بيار, اينجا کسی هوشيار نيست

اين شعر را پروين، با الهام از شعر: “محتسب و مرد مست” مولوي (دفتر دوم) سروده است.
مطلع شعر مولوي اين است:

محتسب در نيمه شب جائي رسيد
در بن ديوار، مردي خفته ديد

مقايسه اين دو شعر، جدا از عظمت بي‌ترديد مولوي، صلابت كلام و قدرت بيان پروين را كه همراه با نكته‌هاي بديع و رواني و شيريني اوست نشان مي‌دهد.
در مورد ديگر، پروين با الهام از يكي از اشعار انوري با عنوان “گداي شهر” با مطلع:

آن شنيدستي، كه روزي زيركي با ابلهي
گفت: اين والي شهر ما گدائي بي‌حياست؟

شعري با عنوان “اشك يتيم” سروده است، كه مطلع آن اين است:

روزي گذشت پادشهي بر گذرگهي
فرياد شوق، برسر هركوي و بام خاست

در اينجا هم، كه قافيه هر دو شعر يكيست و وزن آنها متفاوت است، صحنه‌آرائي و آهنگ كلام، شعر پروين را آراستگي و زيبائي بيشتري مي‌بخشد و قدرت شاعري او با انوري، سراسر برابري دارد.

نام پروين اعتصامي، پيش از آنكه ديوانش به چاپ برسد، در محافل ادبي، نامي شناخته شده و پراعتبار بود. زيرا چند سال قبل از چاپ ديوانش، دهخدا، دانشمند، اديب و شاعر مشهور، در فرهنگ 4 جلدي خود بنام: “امثال و حكم” كه در سال 1303 منتشر شد از همان جلد اول، بعضي از ابيات پروين را در رديف شاعران نا‌م‌آور معاصر او مثل؛ ملك‌الشعراي بهار، اديب‌نيشابوري، يحيي‌ دولت‌آبادي و رشيد ياسمي، ذكر كرده بود و بعدها هم در “لغت‌نامه” خود شرح حال جامعي در باره پروين اعتصامي نوشت و مقام بلند ادبي او را مورد ستايش قرار داد.
در سال 1308، يكي از نويسندگان بنام: محمد ضياء هشترودي در مجموعه‌اي از شعر و نثر, بنام “منتخبات آثار” چند شعر از پروين اعتصامي نقل كرده و در تفسير خود، از او تمجيد بسيار كرده بود.
از حدود سال 1300، در ماهنامه “بهار” كه به همت يوسف اعتصام‌الملك، پدر پروين اعتصامي منتشر مي‌شد، به تدريج 12 شعر پروين انتشار يافت:


مجله “بهار” نه تنها در ميان مجله‌ها و روزنامه‌هاي بسيار معتبر آن عصر مثل: روزنامة “نوبهار” از ملك‌الشعراي بهار، مجله “كاوه” در برلين به كوشش دانشمند و اديب مشهور، حسن تقي‌زاده، “صوراسرافيل” از جهانگير شيرازي با همكاري دهخدا دانشمند و شاعر و اديب مشهور، “ارمغان” از وحيد دستگردي محقق و اديب نام‌آور، و بسياري نشريات ديگر، سرآمد بود و آثار و ترجمه‌هايي كه در آن بچاپ رسيده و بيشتر آنها را خود اعتصام‌الملك رقم زده است، تا امروز هم بسيار خواندني

است. كه در ميان همه مجلاتي كه تا امروز بچاپ رسيده است نيز كم‌نظير است. زيرا تمام مطالب آن يكدست در سطح بالاي علم و دانش زبان است و با زباني فخيم ادا مي‌شود. اما از لحاظ موضوع بحث ما، يعني پروين اعتصامي، مجله “بهار” از اين لحاظ اهميت دارد كه چاپ 12 شعر پروين در آن، براي كسانيكه در تهران و بخصوص شهرستانها، از او چيزي نشينده بودند، از ظهور شاعري بسيار

جوان و توانا خبر داد و نام او را در تمام محافل ادبي ايران ناگهان بر سر زبانها انداخت. اين اشعار از اين جهت هم اهميت دارد كه پروين در دور اول انتشار مجله بهار در سال 1300، پانزده ساله بود و تا حدي تاريخ سرودن اين اشعار را كه يا در 15 سالگي و يا قبل از آن سروده شده و تا 25 سالگي كه دور دوم مجله بهار انتشار يافته ادامه داشته است معلوم می‌دارد.
اشعاري كه در دو نوبت در مجله “بهار” از پروين منتشر شده، عبارتند از،
1 ـ اي مرغك
2 ـ ذره
3 ـ گوهر و سنگ
4 ـ صاعقة ما ستم اغنياست
5 ـ اشك يتيم
6 ـ سعي و عمل
7 ـ كودك آرزومند
8 ـ اندرزهاي من (نكته‌اي چند)
ـ از يك غزل
ـ خزان
ـ مادر دورانديش
ـ اندوه فقر. و يك رباعي

ديوان پروين مدتي بود آماده شده بود. اما پدرش، فقط پس از ازدواج و طلاق پروين كه رويهمرفته، دو ماه و نيم بطول انجاميد، اجازة انتشار آن را داد.
پروين با پسرعموي پدرش كه رئيس شهرباني كرمانشاه بود ازدواج كرد. او با اينكه مردي فهميده و آداب‌دان بود و استعداد ادبي پروين را بسيار ارج مي‌گذاشت، اما نا هماهنگي اخلاقي مانع از آن شد كه پروين زندگي زناشوئي‌اش را ادامه دهد.
او درباره اين واقعه، فقط اين 3 بيت را سروده است:

اي گل! تو ز جمعيت گلزار چه ديدي؟
جز سرزنش و بدسري خار چه ديدي؟

اي لعل دل‌افروز! تو با اينهمه پرتو,
جز مشتري سفله، به بازار چه ديدي؟

رفتي به چمن، ليك قفس گشت نصيبت
غير از قفس، اي مرغ گرفتار چه ديدي؟!

پروين در 29 سالگي ازدواج كرد. و ديوانش هم در همان سال يعني 1314، منتشر شد.
شدت علاقه مردم به خواندن شعر پروين بحدي بود كه آقاي سعيد نفيسي، از فضلا و دانشمندان معاصر، كه از دوستان اعتصام‌الملك بود و از 8 سالگي، اشعار پروين را از زبان خودش شنيده بود،

در مقاله مفصلي نوشت: “درسال 1314 كه مرحوم يوسف اعتصامي، نخستين چاپ ديوان پروين را از جانب دخترش بمن داد، هم پروين زنده بود و هم پدرش، و حالا كه ابوالفتح اعتصامي، نسخه‌اي از چاپ سوم اين كتاب را براي من فرستاده، 9 سال از آن تاريخ مي‌گذرد. در اين 9 سال، پروين در فرودين 1320 در 34 سالگي درگذشت، و پدرش، نويسنده معروف مجله “بهار” و مترجم زبردست، 4 سال پيش از آن در سال 1316 رخت از جهان بربسته بود. اما در همين مدت كوتاه، 3 چاپ از

ديوان پروين انتشار يافته است و اين مي‌رساند كه ادبيات ايران هر 3 سال حوصله يك چاپ از اين كتاب را دارد. و بياد آوريم كه از ميان سرايندگان زمان ما، و حتي بسياري از سخن‌سرايان روزگار گذشته، تا كنون كسي اين سرنوشت را نداشته است. و همين مي‌رساند كه چگونه فارسي زبانان به شعر او اقبال كرده‌اند.”


10 سال پس از انتشار مقالة آقاي نفيسي. ديوان پروين براي چهارمين بار در 13 هزار نسخه منتشر گرديد و چاپ پنجم آن در آبان 1341 در 25 هزار نسخه منتشر شد. چاپ هفتم، همراه با ضميمه‌اي است كه شامل مقالات, اشعار و نقطه‌نظرهاي همة شعرا, دانشمندان و شرق شناسان، در باره پروين است و در چندين هزار نسخه به چاپ رسيده است. از آن پس بارها. ناشران مختلف، در شكل‌هاي گوناگون، تا زمان ما اين ديوان گرانقدر را منتشر کرده و همچنان هر سال آنرا بصورتی ديگر انتشار می‌دهند.


ملك‌الشعراي بهار، دوست پدر پروين و همكار او در مجله “بهار” كه در محافل خانوادگي اعتصام‌الملك شركت مي‌جست و اشعار پروين را از كودكي شنيده بود، مقدمه جامع و مبسوطي سرشار از تحسين و تمجيد بر ديوان او نوشته است.
همچنين علامه قزوينی، دهخدا، نصرالله تقوي، اقبال آشتياني، دكتر صورتگر و بسياراني ديگر كه دوستان خانوادگي اعتصام‌الملك بودند و پروين را از كودكي مي‌شناختند، در مقالات و اظهار نظرهاي خود در بارة پروين از تأثير ارشاد و راهنمائي‌هاي اعتصام‌الملك در تقويت هنر شاعري دخترش پروين سخن گفته و ديوان او را در رديف آثار بزرگ ادب فارسي برشمرده‌اند.


و نيز خانم “شولر” مدير مدرسة آمريكائي تهران، كه پروين تحصيلات دبيرستاني خود را در آنجا گذراند و سپس چند سال در همان مدرسه به تدريس پرداخت، در باره او گفته است كه وقتي پروين وارد اين دبيرستان شد معلومات ادبي و عربي و انگليسي او نسبت به سن او بسيار زياد بود و در تمام سالهاي تحصيل با تفاوتي زياد نسبت به همكلاسانش هميشه رتبه اول را احراز مي‌كرد. او فضائل اخلاقي پروين را هم بسيار ستوده است.


دكتر عبدالحسين زرين‌كوب دانشمند و محقق شهير معاصر، در باره پروين اعتصامي نوشته است: “با اينكه مجالست معاشران پدر پروين كه جمله از اكابر شعر ادب و عصر بشمار مي‌آمدند، و البته دختر نوجوان را در كار شعر و شاعري ارشاد و تشويق مي‌كردند.... و نيز اينكه پدرش با تصدي رياست كتابخانة مجلس و سروكار دائم با مطبوعات تازه و نسخه‌هاي خطي و چاپي كتب مهم فارسي و عربي در شكفتن قريحه پروين بسيار موثر بود، بخصوص اينكه هروقت به مضمون تازه‌

ديگري در آثار خارجي برمي‌خورد آنرا ترجمه مي‌كرد و در اختيار پروين مي‌گذاشت تا در بارة آن شعر بسرايد،.... مع‌هذا، در آنچه پروين از شيوة فكر، يا بيان قدما تقليد مي‌كند، و حتي در آنچه شعر وي ترجمه يا نقل مضمون شاعر بيگانه‌اي به نظر مي‌رسد، شعر او بقدري صبغة شخصي دارد كه به دشواري مي‌توان نشانه‌اي از اخذ و اقتباس را در كلام او بدست آورد.”


زبان محكم و با صلابت پروين از قدرت شاعرانه‌اي حكايت مي‌كند كه بيش از آنكه مديون انشاء پدرش باشد، از مطالعه و تحقيق خود او در آثار باستاني نشان دارد.
اما 5 مسمطي را هم كه پروين با تقليد از شكل مسمط معروف دهخدا، كه در رثاء دوستش جهانگير شيرازي، با ترجيح‌بند، “يادآر زشمع مرده يادآر” سروده است، از اصالت و تجربة زندگي روزانه او مايه گرفته و مضامين آن بكر و تازه، و مخصوص به خود اوست. اين مسمط‌ها را كه با شكل كلاسيك شعر فارسي فرق دارند، مي‌توان تا حدي شعرنو به حساب آورد و عبارت هستند از: اي مرغك، اي گربه، آشيان ويران، نغمة صبح و يادياران كه اين آخري خطاب به يك مجسمه موميائي شده است و از شاهكارهاي پروين بشمار مي‌رود.


در قسمت قصايد، كه شمار آنها به 42 قطعه مي‌رسد، پروين بيشتر تحت تأثير ناصرخسرو و سنائي است و مضامين آ‌نها، در عين حال که عرفاني و تحقيقي و اخلاقي است، از ترك دنيا و گوشه‌گيري سخن نمي‌گويد، كه برعكس، سعي و عمل را تشويق مي‌كند و جامعه‌اي خالي از ظلم و ستم را به كوشش فرمانروايان دانا و عدالت‌پرور ميسر و لازم نشان مي‌دهد.


توجه و هم‌دردي عميق و صميمانة پروين به طبقات محروم، سبب شد كه پس از شهريور 20، اشعار او مورد توجه خاص نويسندگان نسل جوان قرار بگيرد و مبالغه‌اي كه از اين جنبة انديشه او شد، جهات ديگر افكار و تعليمات او را كه به تقوي و علم و عمل مي‌پرداخت، ظاهرا تحت‌الشعاع قرار داد. در حالي كه توجه به رنجها و محروميت‌هاي فقرا نزد پروين به شرح آلام آنها محدود نمي‌شود و او ريشة اين ناملايمات را بيشتر نبود سعي و عمل مي‌داند، ضمن اينكه استقرار عدالت اجتماعي را هم نتيجة كم بود كوشش و بي‌توجهي مقامات مسئول برمي‌شمارد.


آنچه مطلوب پروين اعتصامي است و عدالت اجتماعي را ميسر مي‌سازد. محبت نسبت به همنوع و تربيت اخلاقي افراد است كه بايد از كودكي در دامان مادران فهميده و دانا و سپس بوسيلة آموزگاران و استادان در ذهن كودكان نهادينه شود و مانع بي‌تفاوتي به درد همنوع گردد.


از اينرو پروين به تربيت دختران و زنان، و نقش پراهميت آنها در اجتماع بسيار توجه مي‌كند و در اشعار مختلف، زنان را تشويق به آموختن و دستيابي به علم و دانش مي‌كند كه از اين راه, هم زندگي خود آنها به دور از جهل كه بنياد بدبختي است، سپري شود و هم موفق به پروردن فرزندان دانا و سعادتمند بشوند، مي‌گويد:

اگر فلاتون و سقراط بوده‌اند بزرگ
بزرگ بوده پرستارِ خُردی ايشان

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید