بخشی از مقاله

چکیده

انسان از آغاز زیست و زندگی بر کره خاکی تاکنون با طبیعت در تعامل بوده و در هیچ زمان یا مکانی نتوانسته است که این بدهبستان را قطع کند. انسان در دورههای مختلف تاریخی، دیدگاههای متفاوتی به جایگاه طبیعت داشته است. این امر از تفاوت در نوع نگرش انسان به عالم هستی که ریشه در باورها و اعتقادات او دارد؛ نشأت میگیرد. قبل از ظهور اندیشه مدرن، دیدگاه بشر به جایگاه طبیعت متغیر بود به طوری که گاه طبیعت را با خدا یکی میدانست و گاه آن را منزلی برای زندگی شیطان معرفی میکرد. با آنکه چنین دیدگاههایی به شدت متفاوت و متضاد به نظر میرسد اما اصول حاکم بر آن مشترک است. با ظهور اندیشه مدرن، اصول حاکم بر دیدگاه انسان به جایگاه طبیعت تغییر میکند و طبیعت به موجودی بیجان و فاقد حق تبدیل میگردد که تنها، ماده خام فعالیتهای انسانی را تأمین میکند. اصل حاکم بر این اندیشه در اغلب جریانهای فکری شکل گرفته در ادامه یا بعد از اندیشه مدرن نیز وجود دارد. در این پژوهش سعی می-شود دیدگاههای مطروحه فوق با معرفی آراء و نظرات نمایندگان آن همچون آیین بودایی برای قبل از ظهور اندیشه مدرن و آراء دکارت برای بعد از ظهور اندیشه مدرن، تبیین، اصول حاکم بر آن تحلیل و مقایسه گردد.

واژههای کلیدی: طبیعت، دین، اندیشه مدرن، دین بودایی، دکارت

-1 مقدمه

بشر در تمام دوران زندگی خود بر کره خاکی با طبیعت و عالم بیرون ارتباط داشته است و زندگی او بدون این ارتباط، قابل تصور و تخیل نیست. بشر در دوران معاصر به انحای مختلف به طبیعت توجه میکند و این توجه بعد از بروز بحران انرژی و آلودگیهای وسیع که ناشی از اسراف در استفاده از منابع طبیعی میباشد؛ با ظهور مفاهیمی چون پایداری، بیونیک و غیره تشدید گشته است. لازم به ذکر میباشد که در این دوران بشر در زمینهها و رشتههای مختلف برای نجات یافتن از بحران فعلی به طبیعت رو آورده است. برای مثال در رشته معماری، کریستوفر الکساندرٌ با بررسی و تحقیق در نظام طبیعت، اصول و قواعدی را کشف و آن را به عنوان شرایط لازم برای دستیابی به یک معماری خوب معرفی کرده است. در اغلب این رویکردها یک فرض از پیش تعیین شده، مستتر است که دیدگاه معاصر بشر به جایگاه طبیعت کاملاً درست میباشد و دیدگاهی دیگر نمیتواند در این عصر معنا یابد.

در دنیای امروز در حالی که اغلب دیدگاههای گذشته بشر به جایگاه طبیعت مورد بیتوجهی قرار گرفته و حتی سخن از آن موجب حیرت و شگفتی برخی از اشخاص شده است. عمر دیدگاه معاصر بشر به جایگاه طبیعت از چند قرن تجاوز نکرده و با دیدگاههای بشر به جایگاه طبیعت قبل از ظهور اندیشه مدرن با عمر و سابقه طولانیای که دارد؛ بسیار متفاوت و گاهی متضاد است. لازم به ذکر است که تنها طبیعت با ظهور اندیشه مدرن تغییر معنا نداده بلکه معنای هنر، زیبایی، انسان، و غیره نیز کاملاً تغییر کرده است به گونهای که بیان معنای گذشته آن باعث حیرت و شگفتی نسل حاضر و اغلب انکار آن توسط آنان میگردد.

اصول حاکم بر دیدگاههای متفاوت بشر به جایگاه طبیعت قبل از ظهور اندیشه مدرن، مشترک است که ناشی از اشتراک معنایی در نگرش انسان گذشته به عالم هستی بر اساس اعتقادات و باورهای وی میباشد. در این پژوهش سعی بر آن است که این دیدگاهها که در مجامع علمی معاصر مورد غفلت قرار گرفته است. به صورت کلی معرفی و اصول مشترک حاکم بر آن تبیین و با دیدگاههایی که با ظهور اندیشه مدرن پدیدار گشته است؛ مقایسه گردد. به دلیل کثرت نظرات موجود برای روشن گردانیدن مطالب، از نظرات آیین بودایی به عنوان یک آیین قبل از ظهور اندیشه مدرن و آرای دکارت که یکی از بنیانگذاران اندیشه مدرن میباشد؛ استفاده شده است.

-2 دیدگاههای بشر به جایگاه طبیعت قبل از ظهور اندیشه مدرن

دیدگاههای بشر به جایگاه طبیعت از نوع نگرش وی به عالم هستی نشأت میگیرد. این نگرش قبل از ظهور اندیشه مدرن اغلب ریشه در آن چیزی داشت که فرد یا گروهی از افراد، آن را صادق پنداشته و رفتار و سلوک خود را بر اساس آن تنظیم کرده بودند. به عبارتی دیگر میتوان بیان داشت که قبل از ظهور اندیشه مدرن اغلب بین نگرش انسان به عالم هستی و دین مورد پذیرش وی ارتباط مستحکمی وجود داشت و بشر اغلب بر اساس آموزههای آن دین، رفتارهای خود و خصوصاً نحوه رویارویی با طبیعت را تنظیم مینمود. بنابراین در بین اصول زندگی، آثار هنری، معماری و سایر جوانب ، جوامع انسانی قبل از مدرن ارتباط تنگاتنگی با طبیعت دیده میشود.

که بسته به نوع فهم و جهانبینی آنها نوع برخورد دارای تفاوتهای بسیاری است. به عنوان نمونه در جوامعی چون یونان باستان و یا چین و خاور دور با برخورد تشبیهی در آثار خود در طبیعت، صورت طبیعت را منبع الهام و به آن رجوع کردهاند ولی در جوامعی مانند ایران دوره اسلامی، با رفتن در بطن و کشف قواعد با یک برخورد تنزیهی سعی در انتقال مفاهیمی ورای زیباییهای ظاهری به چشم میخورد.ادیان ظهور یافته در طول تاریخ مانند امور دیگر زندگی بشر دارای ظاهر و معنایی در ورای آن و یا به اصطلاح دینی آن اصول و فروعی بوده است. دینهایی که منشأ الهی دارد از حضرت آدم - علیه السلام - تا رسول خاتم - صلی االله علیه و آله و سلم - دارای معنا و اصول یکسان میباشد که با توجه به شرایط مختلف زمانی و مکانی و بر اساس میزان فهم بشر، به صور مختلف

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید