بخشی از مقاله

چکیده

آینده در نظرات بسیاری از اندیشمندان از جمله جامعه شناسان به صورت پراکنده وجود دارد که انسجام و گردآوری آن فرصت نقد و بررسی یا ابعاد اثرگذاری و نقاط ضعف و قوت کار آنها را نشان می دهد. از سویی یکی از دغدغه های عده ای از آینده پژوهان مسلمان اتکاء به آموزه های شیعی برای تبدیل ایران اسلامی به یکی از قطب های آینده پژوهی جهانی است. از این رو این پژوهش با نگاهی به دیدگاه های آینده محورانه دو تن از جامعه شناسان کلاسیک سعی دارد به دو سوال »آینده، تغییرات و ابعاد آن از نظر مارکس و وبر چگونه است؟« و »گزیده ای از انتقادات متفکران راجع به آینده نگری آنها چیست؟- « با هدف تدقیق مطالعه چشم انداز متقدمین و ایجاد زمینه برای خیز برداشتن به سمت آینده نگاری توحیدی و اسلامی به روش کتابخانه ای- پاسخ دهد.

 در نهایت نتایجی همچونامیدِ تحقق جامعه خداناباور آینده در نگاه مارکس و یاس و بدبینی به آینده و اعتقاد به کمرنگ شدن دین و افسون زدایی مذهبی از نگاه وبر به دست آمد. منتقدان هر دو به وجود صبغه و آرمان یهودیت یا سوگیری ناسیونالیستی در جهت گیری آینده محورانه آنها معتقد بودند. بعلاوه جهت گیری سیاسی، غیر علمی بودن، فلسفه غیبی مارکس و توصیف جبرگرایانه و تعمیم های نابجای مطالعات وبر به رویدادهای آینده از جمله نقدهای منتقدین بود.

مقدمه و بیان مسئله

بحث و صحبت از آینده همیشه برای بشر جذاب و شنیدنی بوده است. با رشد علم و تکنولوژی و تسخیر فضاهای مادی جهان، اندیشمندان تلاش نمودند تا به گونه ای علمی یا فلسفی به بحث آینده جهان نگاه کنند و آن را از ابعاد متفاوتی بررسی کنند تا بتوانند با پیش بینی آینده، عنان سرنوشت آتی انسان را بدست گیرند و او را پیشاپیش برای چنان آینده ای آماده و فعال کنند. به این ترتیب بحث از آینده به صورت پراکنده یا مدون در نوشته ها و آثار بسیاری از آنها از جمله جامعه شناسان به شیوه ای از آینده نگری به چشم می خورد. تا اینکه در دهه های اخیر عده ای از صاحبنظران تصمیم گرفتند به صورت روش مند در مورد آینده پژوهش نموده و نظر دهند. به این ترتیب در محافل علمی رشته ای به نام آینده پژوهی مطرح شد.

آینده پژوهی رشته ای است که تفکرات فلسفی و روش های علمی و مدل های مختلف بررسی آینده را مطرح و با استفاده از آنها، آینده های بدیل و احتمالی را ترسیم می نماید. به عبارتی آینده پژوهی ابزاری برای معماری و مهندسی هوشمندانه آینده است - Gordon and Barber 1993 - که در آن به گمانه زنی های سیستماتیک و خردورزانه در مورد چندین آینده متصور مبادرت می شود - نک: ملکی فر و همکاران، . - 1385 اما آینده، در بین نظریه پردازان این رشته، از انسجام قابل توجهی برخوردار نیست. به طور مثال »برخی آینده پژوهان مانند ولز تصویرهایی بدبینانه و کابوس گونه از آینده را در تخیل علمی خود پدید آورده و در همان حال تحت تاثیر چشم اندازهای آرمان شهریِ برگرفته از روشن بینی شان، آرمان هایی را برای آفرینش جهانی تازه تر مطرح می کنند« - نک:خزائی

و    محمود زاده، . - 1391 به همین سبک و سیاق گویا بحث از آینده با وجود اهمیت آن، در نظرات برخی از جامعه شناسان کلاسیک که تاثیر عمده ای بر دانش آموختگان این رشته داشته اند متشتت، گاه بدبینانه و مایوسانه و گاه اتوپیایی و رویاگونه است و به طور کلی چندان یکدست یا منسجم نیست. این در حالی است که قلم فرسایی انسان درباره آینده می تواند خاستگاه ها یا افق های دید متفاوتی داشته باشد چرا که»تصورات ما از آینده آمیزه پیچیده ای از واقعیات گذشته، حال و همچنین ارزیابی آنها و ارزش گذاری های آن چیزی است که ترجیح می دهیم، آرزو می کنیم، می خواهیم، نیاز داریم، میل داریم، انتظار داریم و فکر می کنیم باید در آینده باشند یا بوجود بیایند« - گیبینز و ریمر، . - 1381

به این ترتیب بحث و بررسی آراء صاحبنظرانی که سودای رقم زدن به آینده را داشته اند، برای مطالعات آینده پژوهی ضروری به نظر می رسد. اگر بخواهیم این نظر لنسکی را بپذیریم که یافتن دیدگاههایی برای تشخیص مسیر آینده جزو وظایف جامعه شناسی خواهد بود - نک: لنسکی، - 1369 ، این را هم می پذیریم که بررسی چشم انداز برخی صاحبنظران این رشته راجع به آینده جهان، غرب یا فرهنگی خاص و عواقب پیش بینی آنها در حیطه وظایف جامعه شناسی خواهد بود و    رفع ابهام از نظرات پراکنده آنها مرتبط با رشته آینده پژوهی. »زیرا به عقیده آینده پژوهان لازم است تا یک آینده پژوه همواره به اطلاعات و دادههایی دسترسی داشته باشد که به یاری تحلیل و تفسیر آنها افق دید بشری را گسترش دهد.

« . - http://fsatu.blogfa.com - و اذعان می کنند راههایی وجود دارد که می توان به یاری آنها ذهن انسان را همانطور که می توان به گذشته ها روانه کرد، به آینده فرستاد و باید در آغاز آینده، آگاهی نیرومندی را در بین مردم پدید آوریم - نک: تافلر، . - 1372 از سویی ارتباط میان دین و نظریات جامعه شناختی آنچنان که یکی از مسائل ذهنی نظریه پردازان غربی بوده است، به یکی از دغدغه های مهم برخی اندیشمندان مسلمان تبدیل شده است.

در این بین آینده پژوهان با انگشت گذاشتن بر باورها و ارزش های انقلابی اذعان می کنند: "ما معتبرترین تصویر از آینده را در اختیار داریم، باید مسئولانه آستین ها را بالا بزنیم و ایران اسلامی را به یکی از قطب های توانمند آینده پژوهی در جهان بدل کنیم." - خاشعی، 1391، - 12 تا تفاوت آموزه های مبتنی بر وحی با ساخته های ذهن و تخیل بشر به خصوص در مورد فرجام سرنوشت انسان مشخص گردد. تاکید صریح قرآن در آیه" إن الأرض الله یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتقین" - /128اعراف - این است که روزی جهان تحت لوای حکومت جهانی صالحان خواهد بود.

به نظر نگارنده پرداختن به نظرات جامعه شناسان کلاسیک - در این پژوهش، مارکس و وبر - و دسته بندی منسجم نظرات پراکنده و جسته و گریخته آنها درباره آینده همانطور که می تواند ما را با علایق، آرمان ها و جهت گیری های آینده محورانه آنها آشنا کند، می تواند کمک کار ما به سوی الگوبرداری از آنها در صورت صحت ادعاهایشان و یا نقد اصولی، در صورت عدم تحقق پیش بینی هایشان باشد. و در چشم اندازی وسیع تر و با نگاهی عمیق تر و عبرت آموزانه تر بتوانیم الگوی توحیدی و اسلامی آینده نگاری را با تکیه بر منابع اسلامی استخراج نماییم.

لذا در حال حاضر هدف این پژوهش این است که به سوال »آینده، تغییرات و ابعاد آن از نظر مارکس و وبر چگونه است؟« و »گزیده ای از انتقادات متفکران راجع به آینده نگری آنها چیست؟« پاسخ دهد. در مورد پیشینه این پژوهش لازم است گفته شود طبق تحقیقات نگارنده، مقوله آینده از دیدگاه نه تنها این دو جامعه شناس کلاسیک، بلکه از چشم انداز دیگر متفکران همردیف آنها نه به صورت جمع آوری منسجمانه و نه به صورت مقایسه ای، تنها از بعد نگاه آنها به آینده بحث و بررسی نشده است.

در صورتی که هر قدر محیط پیرامون سریع تر تغییر پیدا کند ما نه تنها ناچار خواهیم شد برای فکر کردن به آینده نیروی ذهنی بیشتری را به مصرف برسانیم بلکه باید تا آنجایی که در توانمان است در مورد زمان، بخصوص آینده بیشتر کشف کنیم و پیش برویم - نک: تافلر،. - 1372 بعلاوه اگر در زمانه ای زندگی می کنیم که بسیاری از مراکز قدرت سعی در سمت و سو دادن به آینده جوامع هستند بحث و بررسی نظرات پیش بینانه اندیشمندان موجب وسعت نظر علاقه مندان به آینده پژوهی خواهد بود. مخصوصا که از فرهنگ و مکتبی برخورداریم که در آماده کردن افرادش برای آینده ید طولایی دارد و برای آگاهی و علمِ زیستن در آینده، اهمیت فوق العاده ای قایل است و بیان می دارد؛ »آنکه به استقبال آینده می رود بینا ترین است."«امام علی"

آینده از نگاه کارل مارکس

کارل مارکس در مقایسه بین دولت امروزی با دولت آینده، دولت روزگار خودش را جامعه ی بورژوایی - سرمایه داری - می دانست و دولت آینده را دولتی جدید که ریشه های بورژوایی اش پژمرده اند. به عبارتی وی سرمایه داری را پیشروانه تلقی می کرد و سوسیالیسم را بعد از سرمایه داری، پیش بینی می کرد - نک: ترنر، . - 1385 مارکس تضادهایی را میان بخش های متفاوت بورژوازی تشخیص داد و اظهار داشت که این منافع متضاد توسط دولت همچون نوعی کمیته مرکزی بورژوازی کنترل خواهد شد. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید