بخشی از مقاله

زندگي پياده پايدار در شهر با تاکيد بر ساماندهي فضاهاي پياده غير همسطح
چکيده
حرکت پياده، طبيعي ترين و ضروري ترين شکل جابجايي انسان است که نقش اساسـي در ادراک محـيط دارد،شـهرها در گذشـته از قابليت پياده مداري بالايي برخوردار بوده اندکه امروزه به دليل سلطه اتومبيل ، حرکت پياده بـه تـدريج نقـش طبيعـي خـود را از دسـت داده است .دربسياري از موارد جهت جلوگيري از تداخل عابر پياده با اتومبيل ، حرکت پياده به سطح يـالاي خيابـان و يـا زيـر زمـين منتقـل شـده است .در حالي که اين فضاها در بيشتر مواقع فاقد مقياس و استاندارهاي لازم در ارتباط با فرد پياده مي باشند.مقاله حاضر که حاصـل مـروري بر ادبيات مرتبط رساله کارشناسي ارشد نگارنده مي باشد، با تکيه بر فضاهاي پياده غير همسطح که به عنوان پل عابر پياده و نيز زيرگـذرهاي عابر پياده مانند مترو مطرح مي شوند، به دنبال راهي براي تقويت فضاهاي شهري پياده است و براساس نتـايج نظرسـنجي هاومطالعـات انجـام شده دربخش مباني نظري درانتها به ارائه ضوابط طراحي پرداخته است .رعايت اين معيارها در مراحل اوليه طراحي فضـا موجـب ميگـردد تـا ضمن اينکه اين مکان ها باعث افزايش پياده مداري در شهر شوند ، به حوزه پيرامون خود هويت بخشيده و به عنوان يک نشـانه در اسـتخوان بندي شهر نقش خود را ايفا بنمايند ونمونه اي ارزشمندازطراحي ترکيبي پياده راه غيرهمسطح بافضاي اطراف باشند.

مقدمه :
يکي از مهم ترين جنبه هاي حضور انساني در فضاهاي شهري که سبب سرزندگي و پويايي ايـن فضـاهـا و نيـز افـزايش نقـش اجتمـاعي آن ها ميشود، حرکت پياده است . فضاهاي مخصوص پياده که در کشورهاي مختلف واژگـان گونـاگوني همچـون پهنـه پيـاده، پهنـه بـدون ماشين ، تفرجگاه پياده و پياده راه نيز براي تعريف آن ها به کار برده مي شود، کامل ترين شکل فضاهايي هستند کـه اولويـت اصـلي حرکـت در آن ها به صورت پياده مي باشد.امروزه، کميت و کيفيت پياده راه ها به عنوان يکي از مهمترين سـنجه هـاي توسـعه يـافتگي شـهرها مطـرح گرديده و به عامل رقابت آنها براي جذب گردشگران بيشتر تبديل شده است . محدودههاي پياده هم از آن رو که حرکت سواره را به عنـوان اصلي ترين مانع ايجاد مقياس انساني در شهرها محدود ميکنند و هم بدليل تنوع فعاليت ها و ديگر مزاياي مرتبط بر آن، روز بـه روز درحـال گسترش هستند. پهنه هاي پياده، درحقيقت به نوعي احياگر فرهنگ زندگي در شهرهاي پيشين در درون ساختار شهرهاي امروزين هسـتند. يـا به عبارت ديگر، در اين فضاهاي شهري، روح پيادهمداري حاکم بر شهرهاي سنتي -که مهم ترين عامل سرزندگي آن ها بوده است - با کالبد و امکانات جديد تلفيق گرديده و عرصه هايي خودماني و پويا پديد مي آورند.علاوه بـر ايـن يـک پيـاده روي مناسـب شـهروندان را ترغيـب ميکند که بخشي از سفرشان را در پياده رو انجام دهند و اين موضوع از نظر کاهش آلودگي هـاي زيسـت محيطـي اهميـت بسـياري دارد و شهري که هواي سالم تري دارد طبيعتا کيفيت زندگي در آن هم افزايش مـييابـد؛ ضـمن ايـن کـه از نظـر روحـي و روانـي هـم کـه بـه بعـد اجتماعي کيفيت زندگي شهري مربوط مي شود، تاثيرگذار است .در دهه هاي اخير با توجه به گسـترش شـتابان شهرنشـيني و تکنولـوژي، بـه
مقوله عابر پياده و تاثير و سهم آن در سيستم حمل و نقل شهري کمتر توجه شده است . يکي از دلايل کلان آسيب زايي شـهر پيـاده درجهـان به خصوص درايران، اين است که افراد، بيشتر سعي دارند با خودرو شخصي از منزل خارج شوند و کمتر سعي در پياده روي دارند. آنچه کـه امروز آسيب شناخته ميشود اين است که پياده بودن حتي در لغت ، ازنظر ارزشي به معناي پايين بودن و سواره بودن يـک فـاکتور اشـرافيت است .در حالي که عابر پياده بايد در جستجوي کليت شهر خود باشد و آنچه که با آن مي شود کليت شهر را درک کرد، پياده رويست .پياده روي به سطح خيابان محدودنمي شود.امروزه به دلايل رشد شهري شاهد بوجود آمدن مسير هاي پياده غير همسـطح همچـون پـل هـاي عـابر پياده و زيرگذر هاي عابر پياده هستيم . که در اکثر مواقع به دليل کمبود وقت ومحدودبودن منابع مالي ، به مسايل کمي بيشتر از مسايل کيفي توجه شده است .
يکي از بارزترين عناصري که توجه گردشگران و تازه واردان به شهرهاي بزرگ کشورمان را به خود جلب مـي کنـد، پـل هـاي عـابر پياده و شمار زياد آن هاست . سازه هايي فلزي که با اشکال مختلف و عمدتا بدمنظر (که تـازه در سـاليان اخيـر انـدکي بـه جنبـه هـاي زيبـايي شناختي آنها پرداخته شده است ) در جاي جاي اين شهرها به چشم مي خورند.پس لازم است که استاندارد هاي کمـي و کيفـي در رابطـه بـا طراحي اين پل ها تدوين شود. بايد براي عابرين روي پل هاي عابر جذابيت به وجود آيد. در واقع عابرين نبايد احساس کنند کـه وقتـي بـراي عبور از عرض خيابان از پل استفاده ميکنند وقتشان از دست مي رود. بايد در بالاي پل انگيزه براي آنها به وجود آيد تا استفاده آنان از پل هـا به تدريج به عنوان يک فرهنگ درآيد. راه حل اصلي همانا تغيير نگرش از "خودرو محوري " به "پياده مداري" و انجام اقتضائات مـورد نيـاز است .بنابراين ، به منظور استفاده بهينه از فضاهاي پل هاي عابر پياده، انجام مطالعات چندبعدي و همـه جانبـه ، اجتمـاعي، اقتصـادي و طراحـي شهري جهت مکانيابي آنها ضروري مي نمايد.
در مورد گذرگاه هاي عابر پياده در زيرزمين نيز همين موارد صدق مي کند.نبايد به اين گذرگاه ها تنها بـه عنـوان يـک کانـال عبـور و دسترسي به مترو و...نگاه شود. لازم است که استاندارد ها ي کيفي و کمي براي اين فضاها تدوين شوند تـا درآينـده بتواننـد بـه عنـوان يـک فضاي شهري ايفاي نقش نمايند و جزئي از هويت شهر و نشان دهنده درجه پيشرفت و توسعه يک شهر باشند.ازطرفي ديگر با توجه به اينکـه شبکه حمل و نقل زيرزميني ،امکانات و نياز هاي تازه اي را با خود به همراه آورده است .نقاط اتصال اين پديده تازه با سـطح شـهر_ ورودي ها_ همانجايي هستند که توجه و دقت ويژه در طراحي را طلب مي کنند تا اين عناصر جديد مبلمان شـهري در بهتـرين همخـواني بـا محـيط پيرامون و با بالاترين کارآيي قرار گيرند و مسافران را باوضـوح و ايمنـي کـافي از سـطح شـهر بـه شـبکه زيرزمينـي هـدايت نماينـد.در حـال حاضر،با وجودي که ضوابط و معيارهايي در اين خصوص وجود دارند،آنچه به اجرا درآمده (به خصوص در تهران) ،فاقد ويژگي هاي لازم از وجوه مختلف طراحي فضا است .بنابراين به نظر مي رسد که براي طراحي ورودي هاي مترو شهر تهران، نياز به تدوين ضـوابط و مقرراتـي است (شرکت راه آهن شهري تهران و حومه (مترو)،گزارش عملکرد سال١٣٧٨)
به طور خلاصه ,ايجاد پياده راهها به دليل ويژگيهاي خاص خود (که ناشي از شاخصه هاي حرکت پيـاده اسـت ) داراي منـافع بيشـماري است که برحسب مقياس عملکردي ميتواند در سطح محله ، ناحيه ، شهر و يا حتي جهاني،بسيار تاثيرگذار باشد.در ادامه به بررسـي ضـرورت و اهميت موضوع پژوهش پرداخته ميشود.

• هدف کلي :
افزايش هويت و کيفيت فضاهاي پياده در شهردرسطوح مختلف وايجاد تنوع درآن هابه منظور تشويق حضورپياده
• فرضيه ها
- وجود تسهيلات مناسب براي عابرين پياده ,باعث افزايش سفرهاي پياده مي گردد.
- پيوستگي مسيرهاي عابرپياده (زيرگذر,روگذر,هم سطح )عامل مشوق پياده مداري مي باشد.
- وجود کيفيت هاي مناسب گذرگاههاي پياده ,تا حدودي از تاثير منفي کميت هاي نامناسـب (ارتفـاع ازسـطح زمـين ,وجودپلـه ,صـرف وقت بيشتر جهت عبورو...)اين گذرگاه ها مي کاهند.

• روش تحقيق :
در اين پژوهش موضوع ايجاب ميکرد که هم در حوزه نظري و هم در حوزه عملي به آن پرداخته شودو اين دو حوزه در ارتبـاطي دوسـويه باهم قرارگيرند(تجربه کردن يافته هاي کتابخانه اي در فضاي شهري و جستجوي يافته هاي عملي در آرشيو مکتوب ) بررسي هـا بـر اسـاس مشاهدات ميداني و اسناد و مدارک موجـود کتابخانـه اي انجـام گرفـت .بـدين ترتيـب روش تحقيـق هـم توصـيفي و هـم تحليلـي اسـت . از ابزارهاي گردآوري مي توان به روش هاي مشاهده مستقيم و عکسبرداري و نيز پرسشنامه با مضـمون رضـايتمندي از مکـان و نيـز برداشـت نقشه هاي ذهني اشاره نمود . با استفاده از نمونه گيري تصـادفي نظـرات عامـه مـردم و نيـز اسـتفاده کننـدگان ازفضـاراجع بـه هـدف تحقيـق گردآوري شد. درآخرباتعديل و بررسي يافته ها، اهداف و راهبردها و راهکارهاي راهنماي طراحي توسط نگارنده تدوين شد.

• مفهوم پياده راه
"شايد بتوان ‹‹راه›› را نخسين نمود آدمي دانست ". راه همزمان هم راه است ، هم مـرز و هـم دروازه. راه محـل حرکـت اسـت ، حـريم حرکت را محدود مي سازد و محل عبور و تبادل است . راه با حرکت تعريف مي شود و هنگامي که اين فرايند متوقف شـود فضـا ظرفـي از فعاليت هاي گذشته خواهد بود (اسپيرن، ١٣٨٤،٦٧). معبر پياده شکافي نيست بين دو ديوار که براي عبور عابر پياده طراحي شده باشد; بلکـه يک سري از مجموع تفاوت هاست . تفاوت ميان ‹‹درون›› و‹‹ برون›› که از کنجکاوي و انتظار سرچشمه مي گيرد (کـالن ، ١٣٨٢،١٣٦). راه (خيابان) اصلي ترين موقعيت درک يک شهر است (منصوري، ١٣٨٨). "راه رفتن در خيابان شـکلي ابتـدايي از تجربـه کـردن شـهر را بـه مـا ميدهد.خود عمل پياده رفتن ميتواند فقط پياده روي، پرسه زدن يا تماشاي ويترين مغازه ها باشـد". در ايـن حرکـت کـردن هـا و در واکـنش نسبت به نام مکان هاي شهر، مردم داستان هايي ابداع مي کنند و به فضاهايي که وارد مي شوند، معنا مـي بخشـند (مـدني پـور، ١٣٧٩،١١٢).
پياده راه چيزي بيشتر از مجموعه مغازه هاست . اين مکان ها زمينه هاي فرهنگي، تفريحي، فراغتي، گردشي، زندگي مدني و تبـادل ديـدگاه، عقايد و نظرات جامعه را فراهم مي آورند (تبيالدز، ١٣٨٥،٣٩). فضاهاي پياده عرصه اي بـراي وقـوع رويـدادهاي اجتمـاعي، سياسـي، ايجـاد خاطره و بيان احساسات جمعي است .انسان به عنوان موجودي است که در رابطه با محيط خود جنبه هاي خاصي را مطرح مي سـازد; توجـه به ابعاد بصري و مفاهيم فضا همچون ادراک زمان در حرکت و جنبه هاي اجتماعي برخورد با ساير افـراد و گـروه هـا، انجـام فعاليـت ، نحـوه فعاليت ها، نحوه اثر هنجارها، ارزش ها و فرهنگ ، از جمله موارد مهمي است که توجه به هر يک از آنها در نحوه شکل گيري فضـاي پيـاده موثر خواهد افتاد.توسعه فضاهاي پياده و انسان مدار شهري از جنبه هاي فني متعددي قابل تبيين است ولي آنچـه مـد نظـر اسـت نقـش هـايي است که مردم را به مکان ها پيوند زده و موجد خاطره و سرزندگي مي شود. عمده اين نقش ها عبارت است از : (عاشوري،١٣٨٩)
* نقش ادراکي
* نقش اجتماعي - فرهنگي
* نقش اقتصادي
* نقش فراغتي
*نقش زيست محيطي

• به طورکلي ،پياده راه ها را ميتوان بر حسب نوعشان به سه دسته تقسيم بندي نمود:
-پياده راه هاي زيرگذر:در اين نوع پياده راه ها ناگزيريم براي دسترسي به مکان هاي خاص مانند مترو,حرکـت پيـاده را بـه زيـر زمـين منتقل کنيم .بنابراين براي تبديل شدن اين مکان ها به مکانهـاي امـن و پويـا لازم اسـت کـه الزامـاتي ازقبيـل نـوع کـاربري,روشـنايي,مقيـاس فضا,طول مسير حرکت و ...رعايت شوند.ايستگاه هاي مترو اگرچه فضايي براي رفت و آمد سريع و شتابان مسافران زير زميني اند. هـر چنـد که همه وارد ايستگاه مي شوند که به سرعت مسير را پيدا کنند، کارت بليتشان را روي گيت بگذارند و هر چه سريعتر خود را به پله برسـانند تا با اولين قطار راهي مقصد شوند اما در بسياري از شهرهاي جهان، ايستگاه هاي مترو تنها تونل هاي زير زميني براي انتقـال مسـافران نيسـتند بلکه در نوع خود نمايشگاه ها و گاه موزه هايي منحصر به فردند. بهترين آثار هنري هنرمندان معاصرشـان را در ايسـتگاه هـاي متـرو بـه ويـژه ايستگاه هاي مهم نصب مي کنند.

- پياده راه هاي همسطح : پياده راه هاي همسطح قسمتي از فضاهاي شهري هستند که به دلايل ويژه عمدتا بـه خـاطر دارا بـودن برخـي پتانسيل هاي خاص , در تمام يا بخشي از ساعات شبانه روز کاملا بر روي حرکت سواره بسته شـده و بطـور کامـل بـه حرکـت عـابران پيـاده اختصاص مي يابند. اصل فلسفه وجودي پياده راه ها نـه صـرفا عملکردهـاي فيزيکـي و ارتبـاطي، تثبيـت و تقويـت برخـي کاربريهـا و مسـائل اقتصادي بلکه گسترش ارتباطات و تعاملات اجتماعي- فرهنگي و ايجاد مقياس انساني در عرصه عمومي مي باشد.

-پياده راه هاي روگذر: در برخي موارد ناچاريم عابر پياده را توسط پل عابر پياده به سطح بالاي مسير منتقل کنيم .از مزاياي احداث پـل عابر پياده مي توان به رفع تداخل عابرين پياده و وسايل نقليه و در نتيجه کاهش (به صفر رسيدن) تصادفات ناشي از عبور از عرض سـواره رو ها به وسيله عابرين پياده، افزايش ظرفيت سواره رو با حذف تداخل جريـان عـابرين وافـزايش ايمنـي عـابرين پيـاده و بـا مـرور زمـان، تبـديل استفاده از روگذر به عنوان معبر عبور عرضي عموم به عنوان يک فرهنگ و نيز صرفه جويي در وقت عابرين پيـاده بـويژه افـراد سـالخورده و معلول و ايجاد آرامش و يا کاهش اضطراب در آنان اشاره کرد.با اين وجـود ايـن روگـذرها بـه جهـت داشـتن ارتفـاع از سـطح سـواره رو و طولاني شدن مسير حرکت کمتر با استقبال عابرين پياده مواجه مي شود مگرآنکه با استفاده از آخـرين فنـاوري هـا, طراحـي هـاي داخلـي و بيروني آن بهبود يافته و امکانات جنبي مانند پله برقي و شيبراهه در آنها لحاظ شود. علاوه بر آن پل هاي روگذر عابر پيـاده بـه عنـوان جسـم خارجي و تحميلي بر هم زننده معماري عمومي منطقه است .
لازم به ذکر است که ، دردهه ١٩٦٠ بسياري از معماران و شهرسازان معتقد بودند که جداسازي کامل مسير حرکت پياده (پياده راه ها)٢ از مسير سواره باعث ايجاد جذاب ترين محيط براي مردم ميشود.اما مطالعات انجام شده در سالهاي بعد در مورد نحوه استفاده مردم از فضاهاي شهري نشان داد که حذف ترافيک سواره در بسياري از موارد مطلوب نيست .در حقيقت خارج ساختن همه خودروها از خيابان هاي منتخب و يا تخصيص و اولويت دادن به خودروها با ايجاد پل هاي هوايي ٣ عبور عابر پياده ،بازدهي مطلوبي نـدارد.اگرچـه طـرح واره هـا و يـا طـرح هاي مفهومي محورهاي پياده،خريداران زيادي را به سوي خود جذب نمود اما نتوانست آنها را حفظ کند،چراکه در طراحي آنها به ويژه در سالهاي نخست ،شخصيت خاص خيابان شهري لحاظ نگرديده بود.در اغلب اوقات مقياس فضاي پياده، در اثر مسدود شـدن خيابـان بـه روي اتومبيل ها ،به يک مشکل مبدل مي گردد.در اين پياده راه ها هنگامي که سواره از آنها بيرون رانده مي شود،علي رغم حضور عـابرين پيـاده خارج از مقياس به نظر مي رسد.اين ها به جاي اينکه پرتر و سرزنده تر و فعال تر باشند،خالي تر به نظر مي آينـد. (پـامير،١٩٨٨،١٥٠) بـه نظـر جيکوبز خيابان ها و پياده رو هاي آنها،همينطور مکان هاي اصلي شهر،حياتي ترين اندام هاي شهر هستند.(جيکـوبز،١٩٦١)بنـابراين تجربيـات نشان دادکه عمده ترين عناصر شبکه عابر پياده بايد در خيابان هايي قرارگيرند که در حق استفاده با وسايط نقليه سهيم انـد.توسـعه ارتباطـات در سطح خيابان ،عملي ترين وکم هزينه ترين روش براي ايجاد چنين شبکه پياده اي است .(پامير،١٩٨٨،١٥٥ ).

• سامانه پياده راه زيرزميني
به طور کلي در ادبيات معاصر شهرسازي دو گرايش عمده براي طراحي و برنامه ريزي فضاهاي زيرزميني ومرتبط به زيرساخت ها و حمل و نقل عمومي يافت مي شود.
الف : طراحي فضاي شهري در زيرزمين ٤ ب: توسعه با محوريت حمل و نقل عمومي٥
گرايش اول درباره تعبيه فضاها و زير ساخت ها به شکل يکپارچه و در دل زمين تا عمق هاي ٥٠ متر يا بيشتر است که به طـور عمـده مربـوط به کشورهاي با تکنولوژي بسيار پيشرفته و به ويژه مراکز شهري متراکم بـا ارزش بـالاي اقتصـادي امـلاک اسـت .گـرايش دوم بـه معيارهـاي طراحي و برنامه ريزي محيط شهري در اطراف ايستگاه ها براي سازگاري با اهداف توسعه حمل و نقل عمومي از حومه هـاي مسـکوني کـم تراکم تا مراکز تجاري و اداري شهرهاي با تراکم بالا مي پردازد و سعي در فراهم آوردن محيطي مناسب براي پياده غير همسطح و تشـويق و ترويج به پياده مداري دارد.(مرآتي،١٣٨٥)مورد اول نيازمنـد فنـاوري پيشـرفته ،مداخله يکجـا و يکپارچـه در مقيـاس نسـبتا بـزرگ و سـرمايه گذاري کلان اوليه است .در حالي که در روند دوم امکان مداخله تدريجي با هزينه هاي کمتر و منطبق با فن آوري هاي موجـوددر کشـور را فراهم مي آوردو با شرايط فعلي شهرها مخصوصا تهران سازگاري بيشتري دارد.تحقيق حاضر به ترکيب گرايش اول و دوم پرداختـه و سـعي در يافتن راهبردهاي طراحي فضاهاي ايستگاهي جهت آسايش پياده غير همسطح دارد.

• تأثير سيستم حمل و نقل بر توسعه پياده محور
سيستم حمل و نقل عمومي همواره بر توسعه هاي موجود شهري تأثير ميگذارد و در فرآيندي بلندمدت، برنامه ريـزي شـهري در تلفيق با سيستم ريلي موجب يکپارچگي هرچه بيشتر حمل و نقل و کاربري زمين شده است .يک سيستم حمل و نقل ، امکانات توسـعه اي را فراهم ميکند که به سهم خود باعث ايجاد تقاضاي سفر شده و به پيشرفت يک منطقه مي انجامـد و از ايـن رو توسـعه مبتنـي بـر حمل و نقل همگاني از طريق ارايه برنامه هاي تشويقي به سيستم حمل و نقل مورد نظر، استقرار فعاليت ها در اطراف ايستگاه را ترغيب کرده است و از استقرار آن در ديگر محل هاي ديگر سطح شهر جلوگيري ميکند( رضازاده و رادمند، ١٣٨٤ ؛ رضازاده و آريافر١٣٨١)

• اصول کلي توسعه مبتني بر حمل و نقل همگاني
سه اصل کلي که در توسعه مبتني بر حمل و نقل همگاني همواره بايد مد نظر قرار گيرند را مي توان به شکل زير بيان کرد :
-اختلاطي از کاربريها با تراکم متوسط تا بالا
-اتصالات عملکردي و فيزيکي به سيستم هاي حمل و نقل
-بهره مندي از خصوصيات طراحانه در طراحي ساختمانها، مسيرهاي حرکت پياده که پياد ه روي و توجه به مقيـاس انسـاني را تقويـت ميکند .استفاده از کاربري هاي ترکيبي، مراکز خريد، کار و سکونت در نزديکي ايستگاههاي حمل و نقل عمومي (مترو)اين ايستگاه را به مقاصدي براي اهداف مختلف سفر با يک توقف تبديل مي کند .کاربري هاي مختلط ، ضمن ارتقـاي کـارايي سـفرهايي بـا اهـداف چندگانه مي شوند، موجب ايجاد تقاضاي سفر با حمل و نقل عمومي نيز مي شـوند و مـي تواننـد بـه تحـرک در اقتصـاد محلـي منجـر شوند.به عبارتي بايد توجه داشت که کاربري و حمل و نقل عمومي دو روي يک سکه هستند و داراي تأثيرات متقابل بر هم هستند. بي شک تصميم گيري در مورد يکي از آنها، ديگري را نيز تحت تأثير قرار ميدهد.( Victoria Tansport Policy ٢٠٠١,Burgess ٢٠٠٩,Institute) . اصول برنامه ريزي موفقيت آميز توسعه مبتني بر حمل و نقل همگاني بر پايه دسترسي عابرين پياده به ايستگاههاي مترو و کاربر يهاي اطراف ايستگاه است .بدين ترتيب ، محدوده ايستگاهي مترو يک مقصد مطلوب به شمار مي آيد که سفر به محدوده ايستگاهي را با ساير اهداف سفر ترکيب مي کند . .اگرچه استانداردهاي مورد استفاده در شهرهاي آمريکايي و کانادايي که پيشرو در اين نوع توسعه هستند، براي تعيين فضاي پياد ه روي قابل قبول در تعريف يک ايستگاه، يک فاصله قدم زني حدود٥ تا ١٠ دقيقه (شعاع ٤٠٠ تا ٨٠٠ متر) است ، اما تعريفي براي ابعاد فيزيکي دقيق طرح هاي توسعه مبتني بر حمل و نقل همگاني وجود ندارد و مـي توانـد از يک ساختمان تا چندين بلوک از توسعه هاي سازماندهي شده را شامل شود .(www.ippuc.org.br).

• اصول طراحي با محوريت عابر پياده در توسعه حمل ونقل محور
الف ) پيوستگي دسترسي به ايستگاه هاي حمل و نقل عمومي( مترو)
ب) تعبيه مسيرهاي با کيفيت براي ارتباط عابرين پياده با ايستگاه هاي حمل و نقل عمومي
ج) منظر شهري قلمرو ايستگاه هاي مترو
د)ورودي هاي مترو درترکيب با فضاي اطراف
ه)تبديل ايستگاه به يک مکان متمايز
و) پارکينگ
ز) دسترسي بدون دردسر افراد کم توان

• اهداف و راهکارهاي سامانه پياده راه زيرزميني
با جمع بندي تعاريف ارائه شده مي توان فضاهاي ايستگاهي زيرزميني را چنين تعريف نمود:محدوده اي از فضاي شهري است که بـه عنوان يک فضاي عمومي علاوه بر تامين سفرهاي درون شهري شهروندان و حمل و نقـل عمـومي و بعضـا ارتبـاط افـراد بـا يکـديگر،ارتباط شهروندان را با محيط شهري برقرارمي کند.نه تنها قسمت جدايي ناپذيري را از منظر شهري تشکيل ميدهند،بلکه به صورت بالفعـل خـود بـه مرکز شهري و يک فضاي عمومي تبديل ميشوند.(نگارنده) اهداف و راهکارهاي طراحي سامانه هاي زيرزميني پياده که بر اساس مطالعـات و نتيجه گيري هاي نگارنده و نيزترجمه استانداردها و اهـداف و سياسـت هـاي طراحـي ايـن فضـاها در کشـورهاي خـارجي بـه عنـوان مثـال طرحهاي (٢٠٠٨ Community Design Guidelines for the Central Subway Chinatown Station, December) ونيز (Gehl Architects/٢٠٠٤ Towards a fine City for people/Public Spaces and public life-London) نمونه هاي مشايه آن (در فهرست منابع ذکر شده است )به دست آمده ، در جدول شماره١ آورده شده است .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید