بخشی از مقاله
چکیده:
جامعه ایرانی جامعه ای است برخوردار از فرهنگ غنی ایرانی اسلامی که ارزش زیادی برای احترام گذاشتن به بزرگ ترها خصوصا سالمندان، قائل است و هنگامی که توانایی های سالمندان به لحاظ روحی و جسمی کاهش می یابد، خانواده را به عنوان نخستین نهاد اجتماعی که هر انسانی با آن برخورد دارد، به حمایت از سالمند فرا می خواند. اما در این میان با مرور زمان، خانواده نیز به عنوان یک نهاد دچار تغییراتی شده که آن را از ایفای این نقش همچون گذشته باز می دارد و بعضا سبب بروز مشکلات و چالش هایی برای سالمند و سایر اعضای خانواده می شود.
در تحقیق حاضر ضمن بررسی عواقب بروز این چالش ها برای سالمندان در قالب سالمند آزاری و رهسپاری سالمندان به سراهای سالمندی به نقش حرفه مددکاری اجتماعی در کمک به سالمند و خانواده می پردازیم. روش مطالعه حاضر اسنادی است و نتایج، حاکی از این است که مددکاری با ایفای نقش های تخصصی خود از سویی سبب ارتقاء توان خانواده در برخورد با مشکلات سالمندان می شود و از سوی دیگر با ارائه طرح ها و برنامه هایی دولت را نیز به حمایت از سالمند و خانواده های مراقب و کمک به افزایش فعالیت های پیشگیرانه پیش از ورود به دوران سالمندی، ترغیب می کند.
-1 مقدمه
در دنیای فعلی، زندگی انسان ها در همه ی گذرگاه های آن، با تمام ویژگی هایی که دارد، شناخته شده است و هم چنان که بارها تکرار و تأکید شده آدمی مدام در حال تغییر است و هرگز حالت ایستا ندارد. با این تفاوت که تغییرات در بخش اول زندگی، تکاملی هستند که به رشد و نضج ساختار و کارکرد می انجامند، ولی در بخش بعدی زندگی، بیش تر انحطاطی بوده و متضمن برگشت به مرحله اولیه زندگی می باشند؛ این دوران که به دوران »سالخوردگی یا کهنسالی« معروف است، فرآیندی است که برای همه ی افراد بشر پیش می آید و از آن گریزی نیست - نصیری و همکاران. - 19 :1391 جهت تعریف دوران سالمندی باید به این نکته توجه کنیم که حیات انسان از بدو تشکیل جنین تا پایان عمر تحت تأثیر عوامل روانی و اجتماعی محیط اطراف می باشد.
به عبارت دیگر طول دوره، مراحل، ویژگی ها، مسائل و مشکلات و فرصت ها و امکانات افراد در هر یک از مراحل زندگی - کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و سالمندی - شدیدا به ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه ای که فرد در آن زندگی می کند گره خورده است - ریاحی، - 10 :1387؛ لذا سالمندی را می توان از دیدگاه های متعددی تعریف کرد و برای تعریف سالمندی از نظر سنی، نقطه برشی که مورد توافق همه باشد وجود ندارد.
به طوری که در کشورهای توسعه یافته، سن 65 سالگی را که فرد درآن شرایط دریافت حقوق بازنشستگی پیدا می کند، به عنوان شروع سالمندی در نظر می گیرند. در حالی که در برخی از کشورهای دیگر جهان، سن 60 سالگی مقبول می باشد. سازمان ملل متحد نیز سن 60 سالگی را به عنوان نقطه برش پذیرفته است - صاحبدل و همکاران، . - 16 :1391 چنانکه پیری شناسان اجتماعی خاطر نشان می کنند، پیری یا سالمندی دوره ای از زندگی است که عملا در بر گیرنده سه فرایند به هم پیوسته می باشد.
فرآیند اول پیری جسمانی است که عبارت است از تغییرات ناشی از افزایش سن که در طول زمان بر بدن عارض می گردد. فرآیند دوم، پیری روانی است که عبارت است از تغییرات ناشی از رشد و توسعه شخصیت از جمله تغییرات عاطفی، ادراکی و رفتاری. فرآیند سوم، پیری اجتماعی است که در بر گیرنده جریان های گوناگون گذار از یک پایگاه اجتماعی به پایگاه اجتماعی دیگر است که یک شخص در دوران زندگی تجربه می کند - ریاحی، - 12 :1387؛ فرآیندهای سه گانه فوق به میزان های متفاوت و ناهمگون در هر فردی صورت می گیرد؛ سه گروه سالمندان جوان 60 - تا 69 ساله - ، سالمندان سالخورده 70 - تا79 ساله - و سالمندان سالخورده تر 80 - ساله به بالا - ، فرایندهای پیری را با درجات متفاوتی تجربه می کنند و لذا هر گروه از سالمندان دارای شرایط و نیازهای ویژه ای هستند.
اما به طور کلی، یک قاعده مشترک و عومی این است که درصد ناتوانی سالمندان با افزایش سن رشد پیدا می کند، به طوری که سالمندان بالای 75 سال از نظر جسمی شکننده بوده و انواع مختلفی از ناتوانی های جسمی و روانی را تجربه می کنند. به این گروه از سالمندان، سالمند آسیب پذیر اطلاق می شود. آن ها نیازمند مراقبت جامع و مستمر می باشند و نیازهای مراقبتی خود را عموما از طریق خانواده ها تأمین می کنند - محمدی و دیگران، . - 445 :1386 سنن و هنجارهای اجتماعی از ابتدا مسئولیت مراقبت از سالمندان را بر عهده خانواده ها نهاده اند و در طول زمان این سنت ها محکم تر گشته اند. امروزه نیز مراقبت های خانواده نقش مهمی در زندگی سالمندان ایفا می کند.
تحقیقات نشان داده است که حمایت و مراقبت خانواده بر وضعیت عمومی، سلامت و شادکامی سالمندان تأثیر به سزایی دارد؛ به همین دلیل است که در بررسی کیفیت زندگی کلی سالمندان، حمایت خانوادگی مسئله بسیار مهمی تلقی می شود - اکوماگبا، . - 21 :2011 اما در این میان، خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی دگرگونی هایی را در ساختار و کارکرد خود تجربه نموده است که مانع از انجام این نقش مراقبتی همانند گذشته می شود و با بروز تغییرات اجتماعی و دگرگونی های سنتی مانند کاهش حجم خانواده و هسته ای شدن آن، کوچک شدن منازل، افزایش زنان شاغل در خارج از منزل، افزایش آمار طلاق و افزایش شهرنشینی، شکاف نسل ها و ایجاد فاصله بین سالمندان و فرزندان و نوه هایشان و سست شدن و تضعیف نقش سنت ها در تنظیم روابط اجتماعی و خانوادگی، به تبع آن مشکلات سالمندان افزایش و در مقابل مراقبت خانوادگی از آنان کاهش یافته است.
امروزه نگهداری و حمایت از سالمند وابسته در منزل، چالش های فراوانی برای خانواده ها ایجاد می کند. این خانواده ها به خصوص زنان، به دلیل مراقبت از یک سالمند ناتوان دارای زمان کمی برای گذراندن اوقات فراغت و فعالیت های اجتماعی و شغلی می باشند - بابائی، . - 180 :1386 چنانکه شیو اظهار می کند؛ مراقبین زمانی برای گذراندن با دوستان، زندگی اجتماعی و تعطیلات نداشته و در کل زمانی برای خود و خلوت خود ندارند که این محدودیت در زندگی اجتماعی می تواند وضعیت روانی فرد مراقب را تهدید کند. و باعث منزوی شدن آنان از فعالیت اجتماعی گردد - بابائی، . - 178 :1386 تغییرات ذکر شده در نهاد خانواده منجر به کاهش منزلت و جایگاه سالمندان در خانواده های امروز شده است.
در نتیجه دو مسأله سوء رفتار نسبت به سالمندان و سالمندآزاری و سپردن سالمندان به سراهای سالمندی در دهه های اخیر به گونه قابل ملاحظه ای افزایش یافته است. حرفه مددکاری اجتماعی با روش های مختلفی به خانواده ها و سالمندان کمک می کند تا توانایی و قابلیت خود را در سازگاری با وظایف ومشکلاتی که با آن ها روبرو هستند، افزایش دهند. در این مقاله ضمن بررسی سالمند آزاری و اقامت سالمندان در سراهای سالمندی، به نقش مددکاری اجتماعی در جهت بهبود موقعیت سالمندان در خانواده می پردازیم.
-2 پیشینه تحقیق:
1-2 پیشینه داخلی
پژوهشی توسط حاج باقری و رجایی - 1390 - با عنوان "تجارب زندگی سالمندان مقیم در آسایشگاه" انجام شده است. این مطالعه به صورت کیفی و به روش پدیدارشناسی و همراه با مصاحبه های باز ژرفکاو صورت گرفته است. نمونه گیری به صورت هدفمند انجام شده و 15 سالمند انتخاب شدند. نتایج این مطالعه حاکی از این است که بیش تر سالمندان، تجارب مثبتی از زندگی در آسایشگاه نداشتند. گرچه برخی از سالمندان توانسته بودند به"سازگاری" و "رضایت" از زندگی در آسایشگاه دست یابند اما بی توجهی خانواده ها به آن ها پس از انتقال به آسایشگاه و شرایط نگه داری از سالمندان در این مراکز در مجموع احساس "انزوا و طردشدگی" و "احساس شکست و خواری" و نیز "یکنواختی و انتظار" را در آن ها ایجاد نموده بود.