بخشی از مقاله

تعامل «مددکاري اجتماعي » و حقوق و جرم شناسي ؛ در قلمرو دادرسي «اطفال و نوجوانان » با رويکردي به نظام عدالت کيفري ايران
چکيده
در اين نوشتار، پس از تبيين مددکاري اجتماعي و تأکيد بر ويژگي ها، اصول و نکات اساسي آن ، ضمن تبيين مفهوم حقوق و نيز جرم شناسي ، به ارتباط آنها با مددکاري اجتماعي مي پردازيم . النهايه نهاد مذکور – از جمله وظايف و تشکيلات آن - را در قانون مجازات اسلامي ٩٢، آيين دادرسي کيفري ٩٢، و لوايح حمايت از کودکان و نوجوانان و رسيدگي به جرايم اطفال و نوجوانان ، مورد بررسي و نقد مختصر قرار مي دهيم . شايان ذکر است توجه خاص قانون گذار ايران در قانون مجازات اسلامي و آيين دادرسي کيفري مصوب ١٣٩٢مؤيد اتخاذ سياست جنايي افتراقي مطابق با معيارهاي حقوق بشري و جهاني در برخورد با بزه کاري اطفال و نوجوانان است . روش ما در بيان مطالب ، تلفيقي ناظر به مسئله ، از تدوين يافته ها و سپس پردازش آنها با هدف ارائه پژوهشي اصيل اما تبييني است ، بدين گونه که به نتايج منطقي برسيم و نقد هر مورد با دليل باشد؛ و اين نتايج ، وسيله اي باشد در صدد گشودن ابهامها و ارائه راه کار؛ اين نوشتار با «روش کتابخانه اي »، و «رهيافتي بين رشته اي ، و بومي »، و «ابزار تحليل » به برآمد مد نظر مي رسد.
کليد واژه (ها):مددکاري اجتماعي ، حقوق ، جرم شناسي ، اطفال و نوجوانان بزهکار، قانون مجازات اسلامي ، قانون آيين دادرسي کيفري ، لايحه حمايت از کودکان و نوجوانان ، لايحه رسيدگي به جرايم اطفال و نوجوانان

مقدمه
با استناد به مطالعات جرم شناسي باليني که ريشه در مکتب تحققي دارد، اطفال و نوجوانان داراي ويژگي هاي خاص هستند ک علت اتخاذ رويکرد افتراقي سياست جنايي قانون گذاران نسبت به بزه کاري ايشان شده است . اين ويژگي ها و خصوصيات به جنبه هاي جامعه شناختي ، زيست شناختي ، و روان شناختي آنها معطوف است . بر همين اساس برخوردهاي پليسي و قضايي در مراحل اوليه ي کشف و آيين رسيدگي و دادرسي ، شيوه و اهداف اجراي واکنش اجتماعي نسبت به ايشان از ظرافت و ويژگي خاص برخوردار است . از جمله نمودهاي عيني اين نوع سياست جنايي ، حضور مددکاران اجتماعي در فرآيند دادرسي کيفري نسبت به اين اشخاص است .
حرفه مددکاري اجتماعي در صدد تغيير اجتماعي ، حل مشکل روابط انساني ، توانمند سازي و رها سازي افراد براي ارتقاي سلامت و رفاه فردي است . مددکاري اجتماعي با بهره گيري از نظريه هاي مربوط به رفتار انسان و نظام هاي اجتماعي ، در موضع تعامل مردم با محيط خود به مداخله مي پردازد. اصول حقوق بشر و عدالت اجتماعي از مباني اين حرفه محسوب مي شود. (IASSW ١انجمن جهاني مدارس مددکاري اجتماعي ٢٠٠١، www. Iass-aiets.org) رسالت اين حرفه در برخورد با اطفال و نوجوانان بسيار حساس تر از بقيه است .
اگرچه تعريف بالا به وجود تعريف توافق شده اي در مورد ماهيت اين حرفه اشاره دارد، نقش و عملکرد مددکاري اجتماعي هميشه محل اختلاف نظر و موضوعي براي دعواهاي متعارض بوده است . (اسکوييت و همکاران ، ٢٠٠٥). فعاليت هاي مددکاران اجتماعي ممکن است با هم متناقض يا مکمل يکديگر باشند.اين اقدامات به طور خلاصه ممکن است شامل اين موارد باشد: پشتيباني ؛ مشارکت ؛ ارزيابي خطر و نياز؛ مديريت مراقبت ؛ عامل کنترل اجتماعي . (همان )مددکاري اجتماعي را مي توان فعاليت هايي تلقي کرد که با توجه به زمينه موجود انجام مي شوند. بر اساس اين ديدگاه ، نقش مددکاري اجتماعي به ماهيت مشکلات شناسايي شده ، راه حل هاي مورد نظر براي اين مشکلات و زمينه سازماني و اجتماعي اجراي فعاليت ها بستگي دارد. بسياري از کشورهاي جهان ، از جمله انگلستان ، تعريف IASSW از مددکاري اجتماعي را پذيرفته اند. گرچه اين تعريف ممکن است ابعاد کنترل اجتماعي را منعکس نکرده باشد، اين واقعيت را روشن کرده است که مددکاري اجتماعي به عنوان رابط بين فرد و محيط عمل مي کند و رابطه اش با افراد در بافت اجتماعي آنها شکل مي گيرد. (آن لويين و همکاران ،٢٠٠٨، به نقل از همتي ،١٣٩٠: ١٠-٨) در اين نوشتار بر آنيم ضمن تبيين مددکاري اجتماعي ، ارتباط آن با علوم حقوق و جرم شناسي را بررسي کنيم ؛ النهايه به جايگاه آن در نظام عدالت کيفري ايران ، ناظر بر اطفال و نوجوانان بزه کار بپردازيم . اين نوشتار در سه گفتار ارائه مي گردد.
١- مباني نظري
با توجه به اينکه شناخت مفاهيم و اصطلاحات هر پژوهشي ، نقشي اساسي در فهم محتواني آن دارد، ضروري است قبل از پرداختن به اصل بحث ، به مفاهيم و اصطلاحات کليدي اين نوشتار بپردازيم . البته لازم به ذکر و توجه است که به قول اصوليان ، دلالت الفاظ بر معنايشان در هيچ زباني ، ذاتي نيست ، بلکه قراردادي است و از راه جعل و تخصيص يک لفظ بر معنا ايجاد مي شود. (مظفر، ١٣٨٠: ٢٥) همين اعتباري بودن مفاهيم باعث تفاوت هاي زياد در تعريف آنها از سوي اشخاص مختلف و به تبع آن تفاوت در درک معنا مي شود،لذا ما به دور از مناقشه در تعاريف و مفاهيم ، در اين قسمت به مفهوم و شناخت مددکاري اجتماعي و جرم شناسي و حقوق ، بطور مختصر مي پردازيم .
١-١. مددکاري اجتماعي و ويژگي هاي آن
با توجه به اينکه تعريف هاي متفاوتي از مددکاري اجتماعي ارائه گرديده است ،١با توجه به هدف اين نوشتار و رعايت اختصار، به تعريف يکي از نويسندگان ٢ اين رشته که پس از نقل و بررسي اغلب تعاريف ، به تعريفي با تأکيد بر نکات اساسي نائل شده است ، بسنده مي کنيم .«مددکاري اجتماعي ٣، حرفه اي است مبتني بر دانش ، اصول ، ارزش ها، مهارت ها و روش ها که هدف از آن کمک بر افراد، گروه ها و جامعه است ، تا بتوانند با تکيه بر توانايي ها و استفاده از منابع موجود، براي حل مشکل و يا رفع نياز خود اقدام کرده و به استقلال نسبي و رضايت خاطر دست يابند و پس از آن بتوانند تأثير گذار نيز باشند.» ذيلا به نکات اساسي تعريف فوق بطور خلاصه اشاره مي شود. مددکاري اجتماعي :
- حرفه است ؛ (يعني بخشي از اطلاعات آن را هنگام کار و اجرا [با تجربه کردن ] مي توان آموخت .)
- مبتني بر دانش است ؛ (يعني بايد بخش عمده اي از دانش مربوط به اين حرفه را از طريق آموزش فرا گرفت .٤)
- بر اصل هايي استوار است ؛ (اصول ١- پذيرش ؛ ٢- فرديت ؛ ٣- رازداري حرفه اي ؛ ٤- رابطه حرفه اي ؛ ٥- مشارکت مراجع در فعاليت ها؛ ٦- خودآگاهي مددکار اجتماعي .)
- مبتني بر مهارت است ؛ (يعني مددکار اجتماعي - به عنوان فردي متخصص - بايد مهارت هاي خاصي داشته باشد مانند مهارت در مصاحبه ، مشاهده ، خوب گوش دادن و ...)
- داراي روش هايي است ؛ (يعني مددکار اجتماعي در عرصۀ خدمات مي تواند از سه روش مددکاري فردي ، گروهي يا اجتماع محور؛ و يا روش هاي ديگر بصورت مجزا و يا تلفيقي استفاده کرد.)
- داراي هدف است ؛ (يعني هيچ اقدام مددکاري اجتماعي بدون هدف نيست .)
- کمک کننده است ؛ (يعني براي حل مشکل يا رفع نياز مراجعان خود در کنار آنها فرار مي گيرد، و همه کارها را به تنهايي انجام نمي دهد.)
- داراي گروه هدف است ؛ (در اين حرفه سه گروه هدف تعيين شده اند: ١- فرد؛ ٢- گروه ؛ و ٣- جامعه .٥)
- تکيه بر توانايي ها و استفاده از منابع موجود دارد؛ (از وظايف مددکار اجتماعي آن است که در کار با گروه هاي هدف ، آنها را با توانايي ها و استعداد خود و منابع موجود در جامعه آشنا کند تا از اين توانايي ها براي حل مشکلات يا رفع نيازها استفاده کنند.)
- مددکار اجتماعي با گروه هاي هدف دچار مشکل ، و يا نيازمند، سر و کار دارد؛ (مثلا يک موقع زن سرپرست خانوار که داراي مشکل است از خدمات مددکاري اجتماعي استفاده مي کند. و يا فردي که مشکل ندارد اما نياز دارد براي دانستن شيوه هاي همسرداري از خدمات مددکاري اجتماعي استفاده کند.)
- در مددکاري اجتماعي ، دستيابي به استقلال نسبي و کسب رضايت ، مهم است ؛ (يعني وظيفۀ مددکار اجتماعي اين است که با توجه به توانايي هاي گروه هدف و منابع موجود در جامعه ، زمينۀ ايجاد استقلال نسبي آنها را فراهم کند. و براي کساني که فقط به علت رفع نياز از خدمات مددکاري استفاده مي کنند، کسب رضايت مهم است چون ممکن است استقلال نسبي داشته باشند.)
- تأثيرگذاري ؛ (يعني گروه هاي هدف که به مددکار مراجعه مي کنند، بتوانند پس از دريافت خدمات ، علاوه بر خود به ديگران نيز در حل مشکل يا رفع نياز کمک کنند.)
مددکار بايد ويژگي هايي داشته باشد که به برخي از آنها [به اختصار] اشاره مي کنيم : تمايل به انجام دادن کار خير و داشتن نوع دوستي ؛ [که اين ويژگي با تست هاي ويژه شخصيتي و ... قابل احراز است .]؛ داراي علم و دانش براي عرضۀ خدمات تخصصي ؛ شناخت توانايي ها و کاستي ها، ارزش ها و باورهاي خود و دخالت ندادن ارزشها در تصميم گيري ؛مسئوليت پذيري ؛پايبندي به اصول اخلاقي ؛صداقت ؛داشتن توانايي مديريت و آشنايي با اصول برنامه ريزي ؛ زيرا مددکار مديريت حل مشکل و رفع نياز را بر عهده دارد.توانايي ايجاد ارتباط ؛ رازدار بودن ؛ مهربان بودن ؛ شناخت گروه هاي هدف ؛ شناخت فرهنگ گروه هاي هدف ؛ پيشداوري نکردن ؛ توانايي کنترل احساسات ؛ توجه به خود، که کار زياد، مانع رفع و رجوع و رسيدگي به امور شخصي و خانوادگي خود مددکار نشود؛ اخلاص ؛ توانايي تحقيق ؛ اعتماد به نفس ؛ خلاقيت ؛ داشتن سلامت جسمي و رواني .١ (موسوي چلک ، منبع پيشين : ٥١ الي ٥٥)
٢-١. حقوق
معاني حقوق : الف ) جمع حق است و در معناي جمع بکار مي رود. ب) جمعي است که در معناي مفرد به کار مي رود.
مانند حقوق خصوصي ، حقوق مدني که به شعب علم حقوق گفته مي شود. ج) علم حقوق که از روابط افراد (در حقوق داخلي و بين الملل خصوصي ) و از روابط دول (در بين الملل عمومي ) بحث مي کند. در اين معنا علم فقه هم بحث مي کند و با علم حقوق ، قدر مشترک دارد. اما فقه از رابطۀ انسان و خداوند تعالي هم بحث مي کند که اختصاص به فقه [باب عبادات ] دارد. د) مواجب کارمندان دولت و مؤسسات عام المنفعه . (جعفري لنگرودي ، ١٣٨٨: ٣٠٣-٣٠٢)حقوق از واژه حق گرفته شده است . حق عبارت است از قدرت و امتيازي که کسي يا جمعي ، سزاوار برخورداري از آن است و بويژه قدرت و امتيازي که به موجب منابع حقوق ، - يعني عرف ، قانون ، عقايد علماي حقوق و حاجت عمومي -١، مقرر شده باشد. اصولا افراد جامعه بر اثر روابط و مناسبات خود يک رشته اختيارات و امتيازات به دست مي آورند که مجموعه آنها را حقوق مي نامند، که مشتمل بر اختيارات مدني ، اجتماعي ، سياسي ، و ساير مزايا و سلطه هايي است که از منابع مذکور ناشي مي شود.
علم حقوق از نظر قلمرو اجرايي تقسيم مي شود به : الف )حقوق داخلي (اعم از حقوق خصوصي و حقوق عمومي )؛ ب) حقوق بين الملل (اعم از حقوق بين الملل خصوصي و حقوق بين الملل عمومي ). و نيز از نظر قلمرو داخلي تقسيم مي شود به : الف ) حقوق عمومي : که در آن قواعد و ضوابط حاکم بر روابط دولت ها با افراد بحث مي شود مانند حقوق اساسي ، حقوق جزا و حقوق اداري و ...؛ ب) حقوق خصوصي : که در آن قواعد و ضوابط حاکم بر روابط افراد با يکديگر بحث مي شود. مانند حقوق مدني ، حقوق تجارت و ... از نظر برخي بقاء و قوام جامعه ، محتاج به قواعدي است که مجموع آن را حقوق گويند. (مدني ، ١٣٦٥: ١٢) و حقوق را معمولا به «مجموعه قواعد و مقرراتي که نظم اجتماعي را تأمين مي کند» تعريف کرده اند.
٣-١. جرم شناسي
با توجه به اينکه تعريف هاي متفاوتي از جرم شناسي ارائه گرديده است ،٣با توجه به هدف اين نوشتار و رعايت اختصار، به دو تعريف ، نخست از يکي از نويسندگان که پس از نقل و بررسي برخي از مهم ترين تعاريف ٤، به آن نائل شده است ، سپس از يکي از صاحب نظران جرم شناسي ايران ، بسنده مي کنيم .
«جرم شناسي ٥يکي از رشته هاي علوم جنايي ٦است که عوامل و فرآيندهاي بزه کاري و بزه ديدگي و نيز بزه کاران و حالت خطرناک آنها را به روش علمي مورد مطالعه قرار مي دهد، تا بتواند بهترين و مؤثرترين شيوه ها و روش ها را براي پيشگيري از آنها و نيز اصلاح و درمان بزه کاران و بزه ديدگان ارائه دهد.» (رحيمي نژاد: ١٣٨٨: ١٧)«جرم شناسي يا بزه شناسي ، رشته اي است از علوم جنايي که دربارة عوامل جرم زا و کيفيات و امور و مقتضيات و شرايط فردي و محيطي و اجتماعي مؤثر در بروز رفتار جنايي يا علل وقوع جرم و صور گوناگون بزه و جنبه هاي کمي و کيفي آن و از پيدايش حالت خطرناک در انسان يا انسان هاي تبهکارو معماي تشکيل گروه هاي جامعه ستيز در ميان جوامع انساني با روش عيني و علمي يا مشاهده و آزمون و مقايسه و استقراء کافي به بررسي و تحقيق مداوم مي پردازد تا مگر با استمداد و استفاضه از تمام تخصص هاي علمي ، بر طرق پيشگيري مستقيم و غير مستقيم از حدوث جرايم و روش هاي درمان و اصلاح و تربيت بزه کاران يا کساني که در اثر عوامل جرم زاي فردي (تن و روان ) و محيط طبيعي و اجتماعي بدي را برگزيده اند و از خود روي برتافته و از انسانيت گريخته اند و پرورش دوباره و از نو سازگار ساختن آنها با جامعه و نظام اجتماعي دست يابد.» (کي نيا، ١٣٧٣، ج١: ٤)از نظر برخي صاحب نظران جرم شناسي دانش مقدسي است ؛ زيرا در پي تحقق عدالت واقعي است .
(همان : ٥)مهم ترين موضوعات جرم شناسي با توجه به تعريف فوق ، عبارت است از: پديده مجرمانه ، حالت خطرناک ، شيوه
ها و روش هاي پيشگيري از آنها و نيز اصلاح و درمان بزه کاران و بزه ديدگان ؛١و مهم ترين اهداف آن عبارت است از: پيشگيري از بزه کاري ، بزه ديدگي ، بروز حالت خطرناک ، اصلاح و درمان بزه کاران و بزه ديدگان ، و کمک به کارآرايي نظام عدالت کيفري .
٢- ارتباط مددکاري اجتماعي و حقوق و جرم شناسي
حال که با علم حقوق و شاخه هاي اصلي آن بطور اجمال آشنا شديم ، و نيز اشاره نموديم که مددکار اجتماعي بايد دودسته از دانش ها را بطور نظري فرا بگيرد: اطلاعات خاص حرفه مددکاري اجتماعي ؛ و نيز اطلاعات عمومي از علوم و دانش هاي ديگر از جمله روان شناسي ، جامعه شناسي ، حقوق ، جرم شناسي ، مردم شناسي ، مشاوره و ...؛ به همين دليل مددکاري اجتماعي بين رشته اي است ؛ مي توان به موارد زير که منبعث از علوم حقوق و جرم شناسي است و توجه به آن براي مددکاران ضروري است ، اشاره کرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید