بخشی از مقاله

چکیده:

درباره شخصیت والای امیرالمؤمنین علی - ع - سخن بسیار گفتهاند ولی هنوز حقایق ناگفته بسیارند. در هر عصر و دورهای ژرف اندیشان و محبّان آن حضرت کوشیدهاند تا ذره ای از ابعاد وجودی ایشان را کشف و بررسی نمایند.البته هیچ زبانی به شیوایی کلام خودحضرت در نهج البلاغه نمیتواند بیانگر شخصیت،عملکردها و دلایل رفتاری ایشان باشد. در این مقاله سعی شده است که عملکردها واثرات تربیتی حضرت در طی دوران 25 سال سکوتشان مورد بررسی قرار گیرد.و نقش این امام بزرگوار در تربیت وتعالی مسلمین مشخص گردد.

کلمات کلیدی:امیرالمومنین،رهبری،تربیت

مقدمه :

ازامام علی - ع - در زمان حضور پیامبر به عنوان یک معلم کامل تعریف می نمایند. و برای حفظ و تقویت اسلام پس از وفات پیامبر با شرایطی که پیش آمده بود - که به غیر از معدودی از صحابه دیگران به وصیت حضرت رسول عمل ننمودند - و سرانجام در شورای سقیفه بنی ساعده مردم با ابوبکر بیعت نمودند. با اینکه حضرت علی - ع - خود را به لحاظ خویشاوندی، روحی و علمی به پیامبر نزدکیتر از دیگران میدانست و به وضوح می دید جمع نمودن امامت و زعامت مسلمین موجب نشر و تحکیم دین محمدی می گردد. با اتخاذ تدابیر استراتژی مناسبی سعی در احقاق حق خود یا به عبارتی بالاتر احقاق حق جامعه اسلامی نمود. چنانچه حضرت فاطمه زهرا به نقل از بحارالانوار می فرمایند:

به خدا سوگند اگر خلافت به دست علی - ع - بود آن را به آسانی راه می برد و به سلامت به مقصد می رساند. علی آن را به آبشخوری صاف راهبر می شد که آب از اطراف آن سرازیر می گردید و هرگز رنگ کدورت به خود نمیگرفت، ... و هرگز بهره ای از بیت المال به خود اختصاص نمی داد و ... موجب می شد که برکات زمین و آسمان بر شما فرود آید. - سلمان پور- - 80 ص - 18 حضرت علی - ع - پس از بیعت مردم با ابوبکر از روش روشنگری و تبلیغات همراه با همسر و فرزندانش برای آگاهی صحابه و برگرداندن حرکت اسلام در بستر مناسبی که پیامبر خدا برایش تعیین نموده بود تلاش نمودند. بنابراین چون آمادگی لازم و بلوغ فکری کافی را در مردم نمی یابند و قلت یاران و خطر جانی برای اهل بیت را پیش بینی می نمایند.

بنابراین برای جلوگیری از متلاشی شدن وحدت اسلامی در بین اقوام تازه مسلمان استراتژی سوکت و صبر را پیشه می نمایند. ولی این سکوت 25 ساله به معنای کناره گیری از اجتماعات و انزواطلبی نیست. بلکه حضرت با اینکه هرگز در زمان خلفاء حاضر به قبول مسئولیت و پستی نمی شوند ولی در انجام امور کارشکنی را نیز ناشایست می دانند و برای حفظ وحدت اسلامی از همکاری و همگامی دریغ نمی نمایند. استاد مطهری در کتابش می نویسد: سیره علی - ع - خیلی دقیق است. در حالی که دیگران می بریدند او وصل می کرد و آنگاه که آنها پاره می کردند او می دوخت. هدف حضرت علی - ع - یک هدف الهی است، همچنانکه خود حضرت طی خطبه ای در مقایسه با سیاست های معاویه می فرمایند. هدف معاویه شوم و پلید است و ابزاری که او برای رسیدن به آنها به کار می برد با اهداف او منافاتی ندارد.

اما من هدفم اصلاح انسانیت و مبارزه با این زشتی هاست پس من نمی توانم و نباید از آن وسیله ها استفاده کنم - مطهری، 79، ص - 107 حضرت به واسطه اهداف متعالی خود اهداف فردی خود را نیز همواره منطبق بر اهداف سازمانی جامعه اسلامی می نماید. در دانشنامه و یکی پدیا - بخش فارسی - تبیان فعالیت های امام در این دوران به طور خلاصه چنین بیان می گردد. عبادت خدا، .2 تفسیر قرآن و حل مسائل دینی و فتوای حکم حوادثی که در طول 23 سال زندگی پیامبر مشابه نداشت، .3 پاسخ به پرسش های دانشمندان ملل و شهرهای دیگر، .4 بیان حکم بسیاری از رویدادهای نوظهور که در اسلام سابقه نداشت، .5 حل مسائل هنگامی که دستگاه خلافت در مسائل سیاسی و پاره ای از مشکلات با بن بست روبرو می شد. .6 تربیت و پرورش گروهی که از ضمیر پاک و روح آماده برای سیر و سلوک برخوردار بودند..7 کار و کوشش برای تأمین زندگی بسیاری از بینوایان و درماندگان تا آنجا که با دست خویش باغ احداث می کرد و قنات استخراج می نمود و سپس آنها را در راه خدا وقف می نمود.

ضرورت و اهمیت تحقیق:

در روزهای اول خلافت امیر المومنین در مسجد پیامبر خطاب به مردم فرمودند: من از دیرباز روزگار امروز را بنزدیکی اکنون می دیدم و امواج سهمگین فتنه را که از کرانه های دور دست به جانب ما پیش می آمد رامشاهده می کردم ... کسی که گذشته های روزگار را درس عبرت خود قرار دهد و از سرنوشت دیگران پند گیرد، هرگز در زندگی بلغزش و اشتباه برخورد نخواهد کرد - مطهری، 79، ص . - 127 حضرت علی در نامه 31 نهج البلاغه به امام حسن - ع - نیز وصیت می فرمایند: پسرم احوال امم و ملل و تواریخ را به دقت مطالعه کن و از آنها درس بیاموز - مطهری، 79، ص . - 247    

ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی    تا راهرو نباشی کی راهبر شوی

دست از مس وجود چو مردان ره بشوی    تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی

گر در سرت هوای وصل است حافظا    باید که خاک درگه اهل هنر شوی

علی - ع - بر غصب خلافت درعهدابوبکر، عمروعثمان سکوت کرد، اما هرگز در کار آنان کارشکنی نکرد بلکه بر عکس به آنان مشورت می داد وآنان راازمهالک وتصمیمات خطرناک آگاه ساخته و باز می داشت. واکنون سؤال مطرح شده اینست که درشرایطی که هر شیعه علی - ع - در شرایط مکانی و زمانی خودش حکومت یا نوع رهبری یا مدیریت یک سازمان را شایسته انجام آن مسئولیت نداندبااستفاده ازسیره حضرت علی - ع - در شرایط مشابه چگونه باید عمل نماید.

تعاریف:

کتب معتبر لغت امام را پیشوا معنی کرده اند. واژه امام را در مورد هر رهبری نمی توان به کار برد.بلکه این کلمه رادر مورد کسی می توان به کاربرد که به راهنمایی وارشاداکتفا نکند.بلکه خود در جریان عمل پیشگام باشد. چنین کسیباید قولاً و عملاً هدایت توده ها را به عهده داشته باشد - عباس زادگان، 1376، ص . - 183 یکی ازشرایط رهبری همگامی وفعالیت عملی بلکه پیشگامی است.زیرادوصدگفته چون نیم کردارنیست. - مطهری،64،ص . - 214 استاد مطهری معتقد است که امامت در میان شیعه در سطحی بالاتر از حکومت مطرح است که حکومت یکی از شئون امامت خواهد بود و سطح بالاتر آن بیان و توضیح اسلام و مرجع بودن برای احکام دین است. در سطح عصمت، چنانچه یکی از شئون پیامبر اکرم حکومت بود و این حقی نبود که مردم به او داده باشند. حقی بود که خدا به او داده بود - مطهری، 64، ص . - 112

اهل سنت به هر عالم و مرجع دینی امام می گویند. مانند ائمه اربعه یا امام عبده و اما غزالی و ...ولی به عقیده شیعه امامت مقامی است دینی و معنوی مانند نبوت ... ولی خلافت ریاست ظاهری و امارت و زمامداری است و تفاوتشان از این قرار است. در نهج البلاغه مکرّر خلافت تحقیر شده است ولی از امامت جز به عظمت و تجلیل یاد نشده است. بعد از قتل عثمان که مردم به طرف مولا هجوم آوردند. حضرت فرمودند: مرا رها کنید و دیگری را بخواهید. و در خطبه شقشقیه فرمود به خدا قسم اگر موظف به قبول خلافت نمی شدم آن را نمی پذیرفتم در صورتی که امامت مقامی نیست که مولا آن را رد کند و به دیگری احاله دهد. خلافت را می توان غصب کرد. ولی امامت غصب شدنی نیست. امام در خطبه 87 مردم را نکوهش نموده و می فرماید: نه راه و روش پیغمبری را دنبال می کنند و نه عمل وصی پیغمبر را مقتدای خود می سازند. و در خطبه 181 حضرت می فرماید: ای مردم جزایتان با خدا، آیا جز من امامی را متوقعید که شما را رهبری کند و راه رستگاری را به شما نشان دهد؟ - شریعتی، ص . - 54

تاریخچه:

امیرالمؤمنین علی - ع - در خطبه های اول و دوم نهج البلاغه انسان کامل را معرفی می نماید و بیان می نماید که منشاء هدایت مردم نیز همین انسان های کامل می باشند و به همین دلیل در خطبه سوم که به نام شقشقیه معروف است به کسانی که حق انسان کامل را در هدایت و سیاستگذاری صحیح در جامعه اسلامی غصب می کنند اشکال می گیرد. البته فقط در این خطبه از خلیفه اول و دوم انتقاد شده است. و در جاهای دیگر به صورت کلی یا کنایی انتقادهایی وجود دارد. ولی انتقاد از عثمان بیش از خلفای اول و دوم است و این به دو علت است. اول اینکه فساد در دستگاه خلیفه سوم زیادتر از خلفای پیشین راه یافته بود که حضرت بر حسب وظیفه درباره آن البته پس از دوران عثمان برای آگاهی مردم و آیندگان بحث نموده است. و دیگر اینکه حضرت را به مشارکت در قتل عثمان متهم می نمودند. حضرت با بیان احتیاج و علل سعی در رفع اتهام از خود می نماید.

امیرالمؤمنین درخطبه معروف قشقیّه درجواب ابن عباس فرمودند:
آگاه باش، سوگند به خدا که پسرابی قحافه - ابی بکر - خلافت را مانند پیراهنی پوشید و حال آنکه می دانست من برای خلافت - از جهت کمالات علمی و عملی - مانند میخ وسط آسیا هستم و علوم و معارف از سرچشمه فیض من مانند سیل سرازیر می شود. و هیچ پرواز کننده در فضای علم و دانش به اوج رفعت من نمی رسد. پس - چون ابوبکر پیراهن خلافت را پوشید - من جامه خلافت را رها و پهلو از آن تهی نمودم و در کار خود اندیشه می کردم که آیا بدون دست - یاور وسپاه - حمله کرده - حق خود را مطالبه نمایم - یا آنکه بر تاریکی کوری - و گمراهی خلق - صبر کنم. - که این تاریکی و ضلالت - پیران را فرسوده، جوانان را پژمرده و پیر ساخته و مؤمن را برای دفع فساد، به رنج می اندازد تا بمیرد، دیدم صبر کردن خردمندی است، پس صبر کردم در حالتی که چشمانم را خاشاک و غبار و گلویم را استخوان گرفته بود و میراث خود را به تاراج رفته می دیدم.

تا اینکه اولی - ابی بکر - راه خود را به انتها رسانده و خلافت را بعد از خود بآغوش ابن خطاب - عمر - انداخت و جای بسی حیرت و شگفتی است که در زمان حیاتش فسخ بیعت مردم را در خواست می نمود - ابی بکر می گفت: ای مردم بیعت خود را از من فسخ کنید و مرا از خلافت عزل نمایید که من از شما بهتر نیستم و حال اینکه علی در میان شماست - و لی چند روز آخر عمرش خلافت را برای عمر وصیت کرد. این دوخلافت را در جای ناهمواری قرار دادند. در حالی که عمر سخن تند و زخم زبان داشت، ملاقات با او رنج آور بود و اشتباه او - در مسائل دینی - بسیار و عذرخواهیش - به علت فتواهای غلطش - بیشمار بود. - عمر همواره تکرار می کرد که: اگر علی نبود هر آینه عمر در فتوا هلاک می گشت - پس مصاحبه بااومانند سواری برشترسرکش ونافرمانی بودکه اگرمهارش راسخت نگاه داشته ورها نکنی بینی شتر پاره ومجروح می شود واگر رهاکرده وبه حال خود واگذاری درپرتگاه هلاکت خواهد افتاد.پس سوگند به خدامردم درزمان او گرفتارشده اشتباه کردند و درراه راست قدم ننهادند و از حق دوری نمودند، پس من هم در این مدت طولانی شکیبایی ورزیده با سختی محنت و غم همراه بودم.

عمر هم راه خودرا پیمود.عمرخلافت را در جماعتی قرار داد که مرا هم یکی از آنها گمان نمود.سپس بار خدایا از تو یاری می طلبم برای شورایی که تشکیل شد و مشورتی که نمودند، چگونه مردم زمانی مرا با ابوبکر مساوی دانسته درباره من شک و تردید نمودند. تا جائی که امروز - مرا - با این اشخاص - پنج نفر اهل شوری - همردیف نموده اند و لیکن - باز هم صبر کرده در شورا حاضر شدم - در فراز و نشیب از آنها پیروی کردم - برای مصلحت در همه جا با آنان موافقت نمودم - . و سومین قوم - عثمان - برخاست خویشانش با او همدست شدند. مال خدا - بیت المال - را می خوردند. تا اینکه ریسمان تابیده او باز شد - اصحاب از دورش متفرق شدند - و رفتارش سبب سرعت در قتل او شد وپربودن شکم، او را بر انداخت. سپس - از کشته شدن عثمان - هیچ چیزی مرا بصدمه نینداخت مگر اینکه مردم ازهر طرف به سوی من هجوم آوردند. به طوری که از ازدحام ایشان و زیادی جمعیت حسن وحسین زیر دست و پارفتند ودو طرف جامه و ردای من پاره شد... پس چون بیعت شان را قبول و به امر خلافت مشغول گشتم جمعی - مانند طلحه و زبیر و دیگران - بیعت مرا شکستند، ... آگاه باشید سوگند به خدائی که میان دانه حبه را شکافت و انسان را خلق نمود اگر حاضر نمی شدند آن جمعیت زیاد - برای بیعت با من - که حجت بر من تمام شود و نبود عهدی که خدای تعالی از علما و دانایان گرفته است که: - راضی نشوند بر ظلم ظالم و گرسنه ماندن مظلوم از ستم - ، هر آیند ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن می

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید