بخشی از مقاله
چکیده
در دیوان حافظ ، ابیاتی جلب نظر می کند که نشانگر توجه و عنایت خاص خواجه به مسئله عرفان است،گرچه مجموعه این ابیات در برگیرنده تمامی مسائل مربوط به جهان بینی عرفانی نمی باشد ، اما بدون شک برای علاقمندان به شعر و ادب دلنشین و در اکثر موارد راه گشا خواهدبود. یکی از این علاقمندان به شعر حافظ شاه محمد دارابی از شاعران قرن یازدهم است که کتاب لطیفه ی غیبی از مهمترین تالیفات وی می باشد ، که در تهران به چاپ سنگی رسیده که در آن به شرح عرفانی تعدادی از ابیات حافظ پرداخته است . او از عرفان و اندیشه های عرفانی خود در شرح این اشعار بهره گرفته است و آنها را بر اساس مبانی عرفا مورد شرح و بررسی قرار داده است. در این پژوهش سعی شده است که این عارف و اثر او لطیفه ی غیبی به جامعه ادبیات شناسانده شود.
مقدمه
کتاب لطیفه ی غیبی، یکی از آثار شاه محمد دارابی از عرفای قرن یازدهم، در شرح بعضی از اشعار مشکل خواجه ی شیراز می باشد، که حدود چهل سال قبل با مقدمه ی میرزا احمد عبدالحی مرتضوی تبریزی از طرف کتابخانه ی احمدی منتشر گردید. در این کتاب از دریچه خاص به شعر حافظ نظر افکنده شده و مولف عقیده خود را مبنی بر یکسان بودن شعر حافظ از حیث عرفان محض ابراز داشته است. در واقع لطیفه ی غیبی را می توان یکی از نظریات خاص عرفانی دانست که درباره حافظ مطرح شده است و کتابی است که ارزش آن را دارد که چندین بار خوانده شود و در تفسیرات و توجیهات آن غور و فحص به عمل آید.
برکسی پوشیده نیست که سخن حافظ دارای پوسته ها و لایه های گوناگونی است که بطور شگفت آوری موافق مذاق های مختلف است و همه انعکاس اندیشه های خویش را در کلام او می بینند و سخن او را نمایانگر معانی و مفاهیم ذهنی خود می انگارند، در این بین دارابی نیز شعر حافظ را موافق مذاق خویش دانسته است و این متن از معدود متونی است که در دوره صفوی به شرح عرفانی حافظ پرداخته و تاکنون دست نخورده باقی مانده است و تجزیه و تحلیل درباره آن صورت نگرفته است.
شاه محمد دارابی در عصر خویش از افاضل و علمای به نام بوده و ظاهراً در دوره خویش استاد کل فضلای شیراز بوده است. پس ضرورت انجام این تحقیق بر این اصل استوار گشته است که این عارف دوره صفوی و اثرش را به جامعه ادبیات و ادب دوستان شناسانده شود تا حداقل این عارف در بین دانشجویان ادبیات گمنام باقی نماند.
محمدبن محمد دارابی شیرازی، معروف به شاه محمد صاحب کتاب لطیفه ی غیبی است که در تاریخ تذکره های فارسی از آن یاد شده است. وی شاعر عصر صفوی بوده است.
میرزا اسماعیل شجاعی مظفری شیرازی نام او را » محمد بن محمد عارف شیرازی « نوشته است و محمد بن جعفر عرفان شوشتری از او به نام مولانا شاه محمد شیرازی، یاد کرده است. در هر حال هر دو او را مرشد و پیر و مقرب به درگاه االله و او را اهل ریاضت و تقوی و عرفان خوانده اند.
وحیدالاولیاء تبریزی ، در مقدمه ی کتاب لطیفه ی غیبی که یکی از تالیفات شاه محمد دارابی است، به نقل از سخنان سید قطب الدین محمد نیریزی - متوفی 1173ه.ق - در کتاب فصل الخطاب درباره ی او می نویسد: » اول ایشان است عالم فضل و متبحر کامل استاد و شیخ اجازه من از طریق روایات ائمه معصومین صلوات االله وسلامه علیهم اجمعین ، جامع علوم عقلیه ونقلیه وحاوی مسائل اصولیه و فروعیه، علامه زمان ودانشمند دوران ، مولانا شاه محمد دارابی و این جناب در عصر خویش، استاد کل فضلای شیراز بود... آن جناب از جمله صاحبان مقام ذوق وعرفان و راتبان مراتب خلوص وایقان بوده است.
محمد تقی میر ،از قول ملامحمد مومن جزائری که از شاگردان دارابی بوده است ودر کتاب طیف الخیال ، شرح مبسوطی در وصف استاد خود آورده است ،می نویسد:» در محضر او اقسام علوم از حدیث ، تفسیر ،حکمت طبیعی ،الهی وهیئات ، ریاضی، المجسطی و موسیقی را تلمذ کردم.« ضمنا او را به القابی نظیر »بحرمواج ، سراج الوهاج ، انموذج الحکما والمهندسین ، خاتمه الفضلا المتبحرین« می ستاید وظاهرا جزایری در ثنای دارابی تا توانسته است قلمفرسایی کرده تا بدانجاکه می نویسد: » در عمده المحدثین وزبده المحققین ، فخرالمتکلمین واحکما المتالهین ، ثقه الاسلام قدوه الانام ، کنزالافاده ، و کعبه الوفاده ، معدن المعارف ومولی المعارف العلامه الاوحد مولانا شاه محمد بن دارابی« و در این باره می افزاید : » گاهی طبع مستقیمش به انشا شعر مایل و ابیات غرا و رباعیات آشنا به مذاق عرفا ، از نتایج افکار آن تحریر سخن پرداز در بیان آمده است وتخلص آن عارف معارف» عارف « است.
دارابی که در شعر گاه عارف و گاه شاه تخلص می کرد ، از مؤلفان وشاعران سده یازدهم هجری است که شاید تا اوایل سده دوازدهم زیسته باشد.
ملا شاه محمد در داراب از توابع فارس متولد شد ، در اوایل حال کفش دوزی می کرد و از آن شغل، کسب در آمد می کرد و معیشت خود را بدان می گذراند.
خود در خاتمه ی کتاب لطیفه ی غیبی آورده است که، با اینکه شهر داراب ، ولایت آبا و اجدادیاش بوده است ، اما پیوسته آرزوی سکونت در شیراز را در سر داشته است. بنا به گفتهی خودش ، به دیوان لسان الغیب ، تفألی می زند و این فال می آید:
به شیراز آی و فیض روح قدسی // بخواه از مردم صاحب کمالش
که شاه محمد این را به فال نیک می گیرد وبه شیراز سفر می کند. - دارابی، - 132 :1357 وی تحصیلات خود را در ایران انجام داد ومدتی در خدمت شیخ بهاء الدین عاملی شاگردی کرد و بعد از آن سفر هایی چند به مکه و مدینه و عتبات نمود. - صفا، 1378 ج - 1791: 5 پس از زیارت حرمین شریفین و عتبات در سال هزار و شصت و دو 1062 - ه.ق - از بندر سورت وارد هندوستان گردید .گفته می شود ، زمانی که در هند بود ، به امور مردم می پرداخت و در کارهای خیر شرکت می جست؛ چنانچه هر سال برای همسایگان و مردم دیگر مبلغی می فرستاد و حتی پس از اینکه به ایران نیز بازگشت از فقرا و مستضعفین دستگیری می نمود و به این معنی توفیق یافت. در بازگشت از هند مدتی نزد سیدنورالدین مرعشی به مقابله کتابهای حدیث پرداخت
در سال 1066 ه ق به زیارت آستان عرش ، حضرت امام رضا - ع - مشرف شد در این سفر، مقیمای احسان مشهدی و میر رضی دانش مشهدی را ملاقات نمود و از آنجا به تربت جام رفته و مزار شاه قاسم انوار را زیارت کرده است و سپس از آنجا مجدداً به هند رفته است.در سال 1067 ه ق عازم ایران شد در حین سفر در کشتی سالک قزوینی مصاحب او بوده است. در همان سال رکنای کاشی و نظمی بهبهانی را درشیراز ملاقات کرد
در فاصله ی سالهای 1083 1090 که نصر آبادی تذکره ی خود را تالیف می کرد در اصفهان بسر می برد. در اصفهان به دیدار شاه مجدای تهرانی و صادق ولدشیخ مومن اصفهان رفت و مولانا صائب تبریزی را در این سفر زیارت کرد. گفته می شود مولانا صائب تبریزی در حق او بسیار شفقت فرمود.
در تاریخی که معلوم نیست دوباره به هندوستان مراجعت کرده است. از پایان حیات او اطلاعی در دست نیست، جز اینکه به گفته ی ذبیح االله صفا، میرزا عبداله افندی اصفهانی در ذیل حال قاضی نوراله شوشتری و بازماندگانش در کتاب خود ریاض العلما 2 اشاره ای به ملاشاه محمد شیرازی می کند و گوید که او اکنون ساکن شیراز است و از اینجا معلوم می شود که در اوایل سدهی دوزادهم هم زنده بود
آثار دارابی تذکره لطایف الخیال
این تذکره مهمترین اثر اوست ، تذکره ای است عمومی که به نظم جغرافیایی ، در شرح حال شاعران متقدم و متاخر ترتیب یافته و ملاشاه محمد تالیف آن را به سال 1076 ه . ق آغاز کرد و به سال 1078 به انجام رساند و آن دو جلد است در جلد اول ترجمه ی حال شاعران فارس و توابع اصفهان و توابع ایلها و اویماقها و اتراک کاشان ، و همچنین شرح حال مؤلف آمده است . در جلد دوم از شاعران آذربایجان و توابع شوشتر ، گیلان مازندران ، استرآباد ، یزد ، کرمان و توابع خراسان و توابع قندهار و سیستان ، ماوراء النهر ، هندوستان ، روم و نجف و کربلا سخن رفته است
اشعار زیر از اوست :
عمر ما چون باد بگذشت و نشان معلوم نیست // از سبک سیری پی این کاروان معلوم نیست
صاف دل غمگین نمی گردد ز حرف دل خراش // جای زخم تیغ در آب روان معلوم نیست
راحت واماندگی راهرو در منزل است // زشتی اعمال ما در این جهان معلوم نیست
* * * *
جهدی کن و در راه خدا پا بردار // زاد ره آخرت ز دنیا بردار
با دست تهی مرو به درگاه کریم // آب از ساحل برای دریا بردار
نگار من چو پریشان به رخ کلاله کند // حجاب طرهی سنبل به روی لاله کند