بخشی از مقاله
چکیده :
امروزه در شهرها با مسایلی رو به رو هستیم که سبب شده است شهرها چهره اي بیمارگونه و غبارآلود به خود گرفته است. تلاش هایی که امروزه بیشتر براي زدودن چهره شهر از بیماري و افزایش کارآمدي آن صورت گرفته است بیشتر شبیه زهکشی زندگی از شهر و یا قطع شدن شریان زندگی از شهر می باشد. تلاش هایی که تماما شبیه جراحی بر کالبدي بیهوش و بی جان بوده و نه تنها باعث برگرداندن جریان زندگی به شهرها نشده بلکه صدمات جبران ناپذیري نیز بر این کالبد وارد نموده است. این مقاله بر آن است تا با معرفی طب سوزنی شهري بعنوان روشی کارا و مفید، گامی نو در برنامه ریزي شهرها ، بردارد.
در این مقاله امکان برنامه ریزي با رویکردي جدید بوسیله شناسایی نقاط اصلی نیازمند ترمیم مورد تحلیل و ارزیابی قرار می گیرد. در این راستا با معرفی طب سوزنی به تشریح کامل روش طب سوزنی شهري پرداخته و شیوه استفاده از این روش در برنامه ریزي شهري شرح داده می شود. در واقع همیشه اقدامات بزرگ نیستند که اثرات بزرگ بوجود می آورند بلکه گاهی تغییرات کوچک نیز می توانند اثرات بزرگی را خلق نمایند. در این روش تصور اصلی بر زنده دانستن شهر ها و برنامه ریزي برایشان بی آنکه نیاز به اعمال بیهوشی و جراحی بر این کالبد زنده باشد، قرار گرفته است. نکته مهم این است که شما فقط نیاز به شناسایی نقاط اساسی دارید و با استفاده از اصلاح موضعی مکان می توانید.
مقدمه :
فرسودگی فرآیندي است که همچون سایه با گذر زمان در پی پدیده ها می آید و سرانجام آنان را به کام خود فرو می برد. و شکی نیست که این امر هم یک قانون طبیعت بوده و ما تنها می توانیم شدت آن را تحت تاثیر قرار دهیم. شهرها نیز از این قاعده مستثنی نیستند و همچنین است بافت ها و محله هاي آن. اگر شهر را همانند موجود زنده اي در نظر بگیریم که جسم دارد و روح و جان، و شهرساز را در حکم طبیبی بدانیم که جهت مداواي جسم و جان بیمار شهرهایمان بر بالین او حاضر شده، آنگاه معناي واقعی رسالت بزرگ شهرسازان زمان خود را خواهیم دریافت. نگاه این کالبد جاندار به دستان طبیبی است که من در این مقاله به دنبال آن هستم که دریابم آیا با طب سوزنی شهري می تواند وضع بی نظم و دردآلود و بیمارگونه شهرها و محلات مان را سامان دهد و جریان زندگی را به جسم و جان بی رمق و رگ هایی که بعضا خشکیده اند، بازگرداند یا نه.
بی نظمی را از آن جهت عنوان نمودم که معتقدم طبق نظر دکتر بحرینی نظم یک اصل اساسی و بنیادي است که عامل اصلی کنترل و ادامه بقا هرچیز می شود. ریشه این نظم از طبیعت ناشی شده و از آنجا به تمام فعالیت هاي بشر رسوخ پیدا می کند. بی نظمی موجود در بسیاري از نواحی شهرها، چنان کالبد ناهمگون و فضاي سردي را باعث شده که می بایست هرچه زودتر در پی رفع این وضعیت برآمد. امید است تلاش هاي صورت گرفته در این تحقیق به بار نشسته و بتواند راهنماي مناسبی براي پزشکان جوان شهرهاي بیمار ما باشد.
چهارچوب نظري
مقاله حاضر بر پایه مطالب عنوان شده در دو تئوري پنجره هاي شکسته4 و عوامل کوچک مطمئن5 شکل گرفته است. این نظریه در سال 1982 توسط جیمز کیو. ویلسون6 و جرج ال. کلینگ7 در مقالهاي معرفی شد.8 بر طبق این نظریه یک پنجره ي شکسته شده که به حال خود رها شده، نشانگر بی قید و بندي در قبال مراقبت و نگهداري از اموال است و موئد آن است که ساختمان، متروکه مانده است. در نتیجه، پنجره هاي دیگر این ساختمان هم، شکسته خواهد شد.
به مرور زمان، دیگر علایم نا مطلوب، در حول و حوالی ساختمان، ظاهر می شود و این مساله به سرعت به مناطق دیگر و در سطح شهر، گسترش می یابد. این چرخه که با یک "تک پنجره شکسته" شروع شده، با یک زندگی آشفته و از هم گسیخته شده پایان می یابد.9 بارها دیدهایم که ابتداي صبح خیابانها تمیز و آراسته است، ولی در انتهاي روز تلی از از ضایعات و نخاله در جاي جاي آن انباشته است. طبق این نظریه با تغییر فضا خصیصه هاي منفی وادار به عقب نشینی می شوند. اما قلب این نظریه این جاست که این تغییرات لازم نیست بنیادي و اساسی باشند بلکه تغییراتی کوچک چون از بین بردن گرفیتی10 و یا جلوگیري از تقلب در خرید بلیط قطار می تواند تحولی سریع و ناگهانی و اپیدمیک را در جامعه به وجود آورده به ناگاه جرائم بزرگ را نیز به طور باور نکردنی کاهش دهد.11
در مورد تئوري عوامل کوچک مطمئن نیز باید گفت عدم تجانس بین عوامل کوچک و اثرات بزرگ عموما یک تصور ذاتی در بیشتر مردم می باشد. شاید بیشتر تلاش هاي صورت گرفته در اثبات کردن اینکه چگونه این عدم تجانس اغلب صحیح می باشد، توسط مالکوم گلدول12 در کتاب "نقطه عطف13چگونه چیزهاي کوچک می توانند تفاوت بزرگی خلق کنند؟" که در سال 2000 منتشر شد ، صورت گرفته باشد. مولف بحث می کند که رفتارهاي انسانی غالبا از الگوهاي همه گیر - اپیدمیک - پیروي می کند.
