بخشی از مقاله

١.چکيده :
با توجه به مفهوم و عملکرد برنامه ريزي مشارکتي يک در فرآيندهاي برنامه ريزي شهري و تحقق اهداف آنها لازمه ي شناخت بنيان هاي نظري برنامه ريزي مشارکتي ايجاد ميگردد که در اين مقاله سعي بر پر کردن اين شکاف و شناخت جايگاه و سطوح مختلف مشارکت و همچنين اهداف و مزايا، چالش هاي ايجاد شده نظري برنامه ريزي مشارکتي و سير تحول نظريه هاي مورد نظر از کلان به خرد به صورت سلسله مراتب که براي تکميل همديگر آمده اند از بالا به پايين را به همراه تعاريف و مشخص نمودن نوع طبقه بندي روش و ديدگاه هاي نظري برنامه ريزي مشارکتي و شناسايي اصل مشارکت مردمي و جايگاه آن در پيشبرد اهداف برنامه ريزي شهري را مورد مطالعه و بررسي قرار مي دهد.
٢.واژگان کليدي:
نظريه برنامه ريزي مشارکتي ، برنامه ريزي دموکراتيک ، مشارکت واقعي ،سطوح مشارکت ،برنامه ريزي مشارکتي.
٣.ضرورت و اهميت موضوع :(بيان مسئله )
با توجه به تغيير و تحولات در رشد و گسترش شهر ها و طرح هاي توسعه شهري و تحولات در تفکراجتماع مردم و نظريه پردازان برنامه ريزي شهري سبب به وجود آمدن نظريه هاي متعدد در برنامه ريزي و رهيافت هاي گوناگون شده است که خود برنامه ريزي مشارکتي نظريه هاي زيادي را با خود به همراه داشته است . بکارگيري رويکرد برنامه ريزي مشارکتي در پيشبرد اهداف برنامه ريزي شهري يکي از به روزترين کاربست ها و تکنيک هاي برنامه ريزي است که سابقه پيشين وطولاني دارد که براي شکل گيري آن نياز به شناسايي و شناخت جايگاه نظريه هايي که در رويکرد آن شکل گرفته است مي باشد زيرا تمامي نظريه ها در بسترشناخت شناسانه شکل ميگيرند و براي بکارگيري آنان در فرآيند برنامه ريزي نياز به شناخت و شناسايي اين رهيافت ها در سطوح مختلف مشارکت و نقش برنامه ريزان شهري در اين نظريه را لازم مي داند.
در نظريه هاي برنامه ريزي مشارکتي توجه به وجود مردم به عنوان يک اصل در برنامه ريزي مورد توجه قرار گرفته است و تمامي سطوح مختلف مشارکت براساس ميزان مداخله مردم در فرآيند تصميم گيري طبقه بندي و تقسيم شده اند، به همين عنوان توجه نکردن به مشارکت موجب تمرکز بر قدرت گرايي و عدم توجه به منافع عمومي و ناعدالتي براي کليه شهروندان را به همراه دارد ، به همين خاطر شناخت اين نظريه ها و جايگاه آن ها لازمه پيشبرد در اهداف برنامه ريزي شهري مي باشد ، اين نظريه ها و رهيافت ها در کشورهاي توسعه يافته و نيافته رويکرد هاي متفاوتي دارد چون که اهداف و چشم اندازه ها در هرمنطقه ايي با توجه به ارزش هاي اجتماعي ميتواند متفاوت باشد.
اما آنچه به عنوان کليت اهداف و مزاياي برنامه ريزي مشارکتي وجود دارد و مي توان اشاره کرد عبارت است از:-افزايش سطح آگاهي مردم و بالا بردن ميزان مسئوليت حقوق خود شهروندان به عنوان عاملان فعال طرح - تقسيم شدن در قدرت مديريتي – ايجاد حس تعلق در شهروندان – بهبود ک ت يفي طرحها – عدم تمرکز قدرت گرايي در برنامه ريزي و داراي اهدافي همچون ايجاد فرصت به تک تک شهروندان در فرآيند برنامه ريزي و تصميم گ ريي براي بيان خواسته هاي خود و عدالت اجتماعي و ايجاد منافع عمومي و ....را ميتوان نام برد که هريک از آنها مشکلات و چالش هايي را هم به وجود اورده اند در اين مقاله سعي بر مشخص نمودن و شناسايي نظريه هاي اصلي و سطوح مختلف مشارکت و جايگاه آنها در پيشبرد اهداف برنامه ريزي شهري مد نظر مي باشد حال با ايجاد چند سوال و پاسخ به آنها در اين مقاله ميپردازيم : - نظريه هاي برنامه ريزي مشارکتي چگونه و چطور مطرح شده اند؟ - معيار هاي طبقه بندي اين نظريه ها برچه اساسي و چگونه است ؟ -تاثير آنها بر برنامه ريزي چگونه است و راه حل هايي را که براي معضلات شهري وجود دارد را چگونه مي توان برآن متصور شد؟
٤.تحقيق و اهداف :
مقاله آماده شده از طريق مطالعات اسنادي جهت دستيابي به مفاهيم پايه نظريه مشارکتي در برنامه ريزي شهري همچنين تحليل و بازشناخت نظريات براي دستيابي به راهبردي نوين و ساختار شناختي تدوين گرديد است و جهت جمع آوري اطلاعات ازروش کتابخانه ايي –اسنادي استفاده شده است و براساس تحليل و توصيف گرد آوري شده است
٥.معني لغت و پيشينه تاريخي مشارکت :
مشارکت در لغت به معني و مفهوم :کلمه مشارکت به معني قسمت جزء و بخش گرفته شده است و داراي ريشه لاتين به معناي عمل يا واقعيت داشتن بخشي از چيزي را تشکيل دادن يا شرکت کردن با خود داشتن يا تقسيم شدن در چيزي مي باشد، تاريخ حيات انسان تاريخ همکاري و مشارکت است .زماني که نخستين بار انسان دريافت که مي تواند با تجميع توان خود بر مشکلات فائق آيد مشارکت زاده شد .دموکراسي آتن تبلور خواست شهروندان در تعين سرنوشت خود بود .
از انباشت تجربه ي تاريخي بشر، مشارکت در مفهوم امروزي خود متبلور شد .امروزه مشارکت در بستر جامعه اي دموکراتيک و مدني صورتي نهادمند به خود مي گيرد .در جامعه مدني تشکل هاي مستقل از دولت در شرايط برابر و برخوردار از اطلاعات مساوي زمينه ي مشارکت افراد در امور مربوط به خودشان را فراهم مي سازد . موسسه تحقيقاتي ملل متحد براي توسعه ي اجتماعي، مشارکت را کوشش هاي سازمان يافته براي افزايش کنترل بر منابع و نهادهاي نظم دهنده در شرايط اجتماعي معين از سوي برخي از گروه ها و جنبش هايي که تا کنون از حيطه ي اعمال چنين کنترلي محروم و مستثني بوده اند. تعريف مي کند.
بر مبناي اين تعريف توانمند سازي گروههاي محروم و جدا افتاده جهت ورود آنها به فرايند مشارکت در تصميم سازي و نظارت بر امور مربوط به خود، از اهميتي فزاينده بر خوردار است .نويسنده با رويکردي توسعه اي ورود مردم به عرصه ي تصميم سازي و کنترل را مستلزم توجه به پيش فرضهاي مشارکت مردمي شامل :غلبه بر موانع موجود در مسير مشارکت مردم در توسعه ، ترجيح راهبرد مشارکت بر ساير راهبردهاي توسعه ، و امکان سازمان يابي مردم در جهت تامين مقاصد خويش ، مي داند. همچنين مشارکت را فرايندي دانسته اند که طي آن فرد از طريق احساس تعلق به گروه و شرکت فعالانه و داوطلبانه در آن به طور ارادي به فعاليت اجتماعي دست مي يازد. مشخص بودن آمال و اهداف مشارکت کننده از رهگذر آگاهي وي نسبت به عواقب کنش خويش منجر به مشارکت فعالانه ، داوطلبانه و ارادي مشارکت کننده مي شود .در اينجا مشارکت کنشي است که از رهگذر آن شهروندان يک جامعه ،شرايط تحقق انتظارات خود را مهيا مي سازند. بر اين مبنا مشارکت تعهدي فعالانه ، آزادانه و مسئولانه ست که به عنوان يکي از سازوکارهاي اعمال قدرت از درون جامعه برمي خيزد. گروهي نيز مشارکت را اين گونه تعريف کرده اند: مشارکت درگيري ذهني و عاطفي اشخاص در موقعيت هاي گروهي است که آنان را بر مي انگيزد تا براي دستيابي به هدف هاي گروهي ، يکديگر را ياري دهند و در مسئوليت کار شريک شوند.
در تعريف ياد شده سه جزء مهم وجود دارد :
١. درگيري ذهني و عاطفي .
٢. انگيزش براي ياري دادن .
٣. پذيرش مسئوليت .
فهرست وار به تعاريف ديگري از مشارکت اشاره مي کنيم :
١. مشارکت ،فعاليتي است که مشروط به برابري و آزادي انسان هاست .
٢. مشارکت کنشي اجتماعي، آموختني و ناشي از يادگيري و تربيت است .
٣. مشارکت فعاليتي است ، آگاهانه ، آزادانه و گسترده
٤. مشارکت امري تحميلي يا دعوتي نيست ، بلکه نوعي توان بخشي و اعطاي قدرت فراگير به گروههاي ضعيف است تا در مقابله بامشکلات خود نقش داشته باشند .چنين مشارکتي نه فرمايشي است و نه وضع کردني،بلکه بايد آن را به دست آورد .از اين رو نمي توان آن ر ا به مثابه ي امتيازي دانست که حکومت ها به اتباع خود مي دهند.
٥. مشارکت به معناي بها دادن به نقش و نظر مردم در تصميمگيري هاي سياسي و دسترسي آنان به منابع قدرت است .
٦. مشارکتي کنشي در جهت هدفي معين ،بين حداقل دو موضوع ،تحت تأثير محرک هاي محيطي است .
٧. مشارکت فرايندي سيستميک ٢١ و سمپاتيک ٢٢ است که در آن کارکرد اجزا و عناصر متشکله و سيستم به بقا،دوام و تعادل کل سيستم منجر مي شود
٨. مشارکت از نظر ميسر عبارت است از :رشد توانايي هاي اساسي بشر از جمله شأن و منزلت انساني و مسئول ساختن بشر در باره ي نيروي تصميم گيري و عملي که سنجيده و از روي فکر باشد.
٦.ديدگاه هاي نظري برنامه ريزي مشارکتي (مباني نظري)
براي مشارکت و تعاملات مردم مي توان به دو دسته بندي و تايين مطلوب اشاره نمود و با ايجاد تمايز در اين دو دسته ميتوان به ماهيت مشارکت پي برد.
١. مشارکت بهره -سو٢٣: در اين طيف از مشارکت ،هدف اصلي مردم دست پيدا کردن به مجموعه اي از بهره مندي ها و منافعي است که يا در برابر پاس داري ويا دستيابي در درون سيستم قرار دارد و همچنين منابع و کارداني لازم براي ترويج آنها موجود است .
٢- مشارکت همگزين :اين نوع مشارکت با نظريه هاي دموکراسي نخبه گرا همسويي نزديک داشته است .با اين تفسير که مشارکت شهروندان زماني رنگ بوي همگزين به خود مي گيرد که فعاليت هاي افراد غير نخبه يا عوام در تصميم گيري و ترسيم خطوط کلي به سوي اهداف فرادستي که از پيش تايين شده است مشايعت شود ،از نظر مراجع فرادست هدف مشارکت همگزين برانگيختن منفعت ،توجه ،علاقمندي و حس هويت مشارکت شوندگان مي گردد.
بنيانهاي نظري برنامه ريزي مشارکتي (مباني نظري):
نظريه مشارکتي جيمز ميجلي(١٩٨٦):

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید