بخشی از مقاله
مقایسه ادراک خویشتن (حرمت نفس، خویشتن پذیری) و سازگاری اجتماعی کارکنان زن و مرد شرکت ملی حفاری ایران
چکیده
هدف از پژوهش حاضر، مقایسه ادراک خویشتن ( حرمت نفس، خویشتن پذیری) و سازگاری اجتماعی کارکنان زن و مرد شرکت ملی حفاری ایران بود. نمونه شامل ۲۵۰ نفر از کارکنان شرکت (۹۱ زن و ۱۵۹ مرد) بود که به صورت تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از سه پرسشنامه ادراک خویشتن (Smsp) و سازگاری اجتماعی بل استفاده شد. تحقیق حاضر از نوع علی - مقایسه ای بود و داده ها با روش تحلیل واریانس چند متغیری (مانوا) در سطح معناداری ۰/۰۰۰۱ > p نشان داد که بین ادراک خویشتن و مؤلفه های آن درزنان و مردان تفاوت معناداری وجود ندارد، اما بین سازگاری اجتماعی و مؤلفه های آن در زنان و مردان تفاوت معناداری مشاهده می شود به عبارت دیگر؛ زنان نسبت به مردان از لحاظ سازگاری اجتماعی و مؤلفه های آن بالاتری برخوردارند.
کلید واژگان : ادراک خویشتن، حرمت نفس، خویشتن پذیری، سازگاری اجتماعی
مقدمه
بدون تردید مطالعه و بررسی هیچ یک از ابعاد وجودی انسان بدون مطالعه شخصیت وی امکان پذیر نیست و برای مطالعه شخصیت نیز توجه به خویشتن و خود پنداره که هسته اصلی شخصیت محسوب می شود ضرورتی اجتناب ناپذیر است رفتاری که هر فرد در موقعیتهای مختلف از خود نشان می دهد به طور مستقیم تحت تأثیر تصور و پنداری است که وی از کل وجود خود دارد. وقتی فرد نسبت به کل وجود خود اعم از ویژگیهای ظاهری، توانایی های ذهنی و جسمانی، ادراک و تصور منفی داشته باشد، این برداشت منفی در مجموعه اعمال و رفتارش منعکس شده و باعث می شود در تعامل با دیگران یا در مواجهه با موقعیت های محروم کننده، نتواند سازگاری لازم را از خود نشان دهد(۱).
کیول (Kivell)، معتقد است که سازگاری اجتماعی به وسیله عوامل گوناگون تعیین می شوند مانند: جنسیت، نژاد، ظاهر جسمانی، توانایی فیزیکی، مهارتهای علمی و شغلی و عملکرد اجتماعی (۲). همچنین ، عوامل محیطی همانند تغییرات سریع و بزرگ اجتماعی مانند جنگ، بیکاری، از هم پاشیدگی خانواده، فقر و گرسنگی و... در سازگاری و عدم سازگاری افراد نقش مهم و اساسی دارند(۳). در دیدگاه رفتار گرایی، سازگاری شامل، تطبیق شخص نسبت به محیط و آن دسته از پاسخ های موجود زنده که باعث سازگاری مؤثر و هماهنگی با موقعیتی که در آن قرار گرفته است می شود(۴).
فیرس ( phrase ۱۹۹۲)، سازگاری را نوعی احساس ذهنی می داند که مشخصه آن " خود پذیری " و "درک خویشتن" است و در جهت خودشکوفایی به پیش می رود. از دید وی انسان همواره به دنبال سازگاری روانی و عاطفی می باشد و سعی می کند تعادل مطلوبی بین خودآرمانی و خودواقعی ایجاد کند تا بتواند بدون هیچ تعارضی به یک شخصیت یکپارچه دست پیدا کند. انسان های سازگار با دیگر انسان ها روابط پایدار و عمیق تری دارند، به همنوعان خود عشق می ورزند و نسبت به دیگران حس پذیرش دارند. منظور از ادراک خویشتن رسیدن به شناختی از خود است و تمامی افکار، ادراکات و ارزش هایی که من فرد را تشکیل می دهند. خویشتن ادراک شده، هم بر ادراک فرد از جهان تأثیر می گذارد و هم بر رفتار وی، فردی که در ارتباط با خود به یک خود پنداره درست و دقیق رسیده باشد دست به ارزیابی رفتارهای خود در قبال خویشتن و دیگران می زند و معمولا" به گونه ای رفتار می کند که با خودانگاره او همساز و همخوان باشد(۵). اکثر صاحبنظران، احترام به خود را عامل اساسی و مرکزی در سازگاری عاطفی - اجتماعی می دانند. فردی که احترام به خود بالایی دارد، خود و دیگران را مثبت ارزیابی کرده و تلاش های وی در برقراری ارتباط با دیگران، اغلب با موفقیت همراه است (۶).
راجرزRajers ، (۱۹۶۳) بیان می کند؛ افراد براساس تصوری که از خود دارند رفتار می کنند. در واقع سازگاری اجتماعی انسان بازتابی است از خود پنداره وی، و موفقیت بزرگسالان در سازگاری با مسائل مختلف زندگی تا حدود زیادی متأثر از خود پنداره آنان است. کسانی که حرمت نفس بیشتری دارند، توانایی سازگاری بیشتری از خود نشان می دهند(۷). براساس نظریه مازلو (MaZIOW)، نیاز به احترام یکی از نیازهای اساسی است که در سلسله مراتب نیازها، بعد از نیاز محبت قرار می گیرد. مازلو دو نوع نیاز احترام به خود را در انسان مشخص می کند؛ احترامی که خود به خود می گذاریم و احترامی که دیگران به ما می گذارند. براساس نظر مازلو، احترامی که دیگران به ما می گذارند مقدم بر احترامی است که خود ما به خودمان می گذاریم(۸). به اعتقاد راجرز در دیدگاه انسانگرایی، خویشتن پنداری فرد مضطرب و روان نژند، با تجربه ارگانیزم او، ناهماهنگ و در تضاد است. هرگاه ادراک یک فرد از تجربه خودش، تحریف یا انکار شود، تا حدی حالت ناهماهنگی بین "خود" او با تجربیاتش به وجود می آید و فرد در مقابل تهدیدهای حاصل از این ناهماهنگی احساس اضطراب می کند. فرد روان نژند و ناسازگار با مشکل مواجه است زیرا ارتباطش را با خود و دیگران از دست داده و روابطش در حد نامطلوبی است، برعکس؛ وقتی که مفهوم شخص از "خود" با تجربیات ادراک شده او هماهنگی نسبی داشته باشد و فرد احساس کند که طبق ایده آل ها و تجارب گذشته اش عمل می کند، می توانیم بگوییم چنین فردی از سازگاری کافی برخوردار است(۹). انسان در بسیاری از شئون اجتماعی خود با سایر افراد جامعه در رابطه و فعل و انفعال مداوم قرار دارد. او باید برای ادامه حیات و تأمین حوائج خود به زندگی گروهی تن در دهد و با دیگران برای رسیدن به هدفهای مشترک تشریک مساعی کند. در چنین شرایط و در رابطه با سایر افراد جامعه است که هر کس ناگزیر باید به نوعی سازگاری رضایت بخش دست یابد و به همین دلیل است که مشکلات و موانع سازگاری آدمی، از حیات اجتماعی او نشأت می گیرد و در این روند سازگاری و رفع نیاز و تحقق خواسته ها، انسان خود را در شرایطی مشحون از مقررات می بیند که باید خود را با آن ها تطبیق دهد نه تنها موانع و مشکلات و ناکامی های فرد ناشی از اوضاع و احوال محیط اجتماعی اوست، بلکه نیازها، آرمان ها و هدفهای او نیز رنگ اجتماعی به خود گرفته و ساخته و پرداخته فرهنگ ومحیطی است که در آن زندگی می کند. انسان محصول اجتماع به نظر می رسد و مسلما" تحت تأثیر نظام ها و فرهنگ جامعه خود قرار دارد و سازگاری او یک سازگاری اجتماعی است (۱۰).
نقش نگرشها در محیط کار از اهمیت بالایی برخوردار است. نگرشها به فرد کمک می کنند تا در محیط های کاری، سازگاری پیدا کند. نگرشهای مثبت کارکنان ( نسبت به سرپرستی و سازمان) باعث سازگاری این افراد با محیط و سازمان محل کارشان می گردد و اساس رفتارهای بعدی آنان را فراهم می آورد. نگرشها ضمن کمک به سازگاری افراد، موجباتی را فراهم می سازد تا شخص از خودانگاره یا تصویر ذهنی خویش در مقابل تهدید دیگران دفاع کند. یکی از نگرشها در سازمانها، نگرش نسبت به جنس زن می باشد. جای تردید وجود ندارد که اجتماع و آثار رفتار دیگران، می تواند تفاوتهای موجود بین زنان و مردان را تضعیف یا تشدید کند. با افزایش سطح علم و دانش و رشد معنوی و عاطفی مردم، زنان بیش از گذشته نسبت به زندگی خانوادگی، کمک به شوهران خود و تربیت فرزندانشان، مقید شده اند. اما تحولات اقتصادی جهان و انقلاب اجتماعی که در یک تا دو قرن گذشته زنان را وادار ساخته است پا را از محیط خانه و زندگی فراتر گذارند و چون شوهران خود، به تحقیقات و پژوهشهای علمی روی آورند. هجوم زنان به کارهای اجتماعی، در رشد صنایع نیز اثر قابل توجهی داشته است. هرچند یکی از دلایل علاقه زنان به اشتغال در خارج از محیط خانواده، هزینه سنگین زندگی بوده است، اما حداقل درصدی از زنان، حتی اگر پول هنگفتی نیز به آنان به ارث برسد، باز هم علاقه مند به کار در خارج از خانه هستند. هرچند کار زنان در سازمانها باعث شده است بهره وری ملی کشورها افزایش قابل توجهی پیدا کند؛ ولی مانند هر پدیده دیگری ، کار زنان در خارج از خانه ، مشکلاتی را نیز به همراه داشته است. برای مثال؛ در چند دهه اخیر ، علاقه زنان در غرب نسبت به کسب استقلال و هجوم آنان به بازار کار باعث گردیده جدایی زن و مرد از هم بیشتر شود، درصد طلاق و جدایی بین زن و مرد افزایش پیدا کند و در نتیجه رها شدن فرزندان در کوچه و خیابانها، بر میزان جرم و جنایت افزوده شود. بیگونس (۱۹۸۸:Big Ones) عقیده دارد که هر چند زنان و مردان ویژگیهای شغلی مشابهی را مهم تلقی می کنند، ولی تأکید آنان نسبت به این ویژگیها با هم تفاوت دارد. برای مثال، زنان برای همکارانی که؛۱- خلق و خوی آنان با خلق و خوی خودشان شباهت دارد؛۲- با آنان تجانس بیشتر دارند؛۳- و سلیقه آنان نیز با سلیقه خودشان مشابه است، اهمیت بیشتری قایل هستند ولی مردان نیز برای حقوق و دستمزد ، ارزش بیشتری قایل هستند(۱۱).
در این رابطه تحقیقاتی انجام گرفته از جمله؛ فورنی (۲۰۰۶؛ Forney) در مطالعه ای بر روی دانش آموزان نشان داد که خودارزشمندی و ادراک خویشتن بر رفتارهای آنان تأثیر مثبت دارد(۱۲). در تحقیق مکینز (۲۰۰۶؛ Macinne)، نشان داده شد افرادی که مشکلات روانی داشتند در مقایسه با جمعیت عمومی از خویشتن پذیری پایین تری برخوردار بودند(۱۳). همچنین فورنی (۲۰۰۵) در پژوهش دیگری عنوان کرد که جنسیت (مردان) به عنوان یک پیش بین ضعیف در خویشتن پذیری محسوب می شود و تأیید خویشتن به عنوان یک بازخورد مثبت در شکل گیری احترام به خود اجتماعی و تعامل اجتماعی است (۱۴). در مطالعات گیج و برلینز(Gage k Berliner نقل از هوییت، ۲۰۰۴؛ Huitt) در طی بررسی خود عنوان کردند که افزایش حرمت خود و مفهوم خود با پیش بینی موفقیت در آینده ارتباط دارد(۱۵). گوردن (۲۰۰۳؛ Gurdon & Gregen) در پژوهشی درباره خودپنداره، عزت نفس و احترام به خود به این نتیجه رسید که این متغیرها با سازگاری اجتماعی ارتباط معناداری دارند(۱۶). فرگوسن و همکاران (۱۹۹۴؛ et al Fergossen A) در پژوهشهای خود دریافتند که حرمت خود با میزان سازگاری در افراد رابطه مستقیم و معناداری دارد(۱۷). راجرز و دیموند(DaymOnd یک RajeTS؛ نقل از اسمیت، ۱۹۹۰؛ Smith) طی پژوهشی پی بردند که افراد دارای حرمت خود، احساس کفایت و شایستگی و سازگاری بیشتری داشته و توانایی برقراری رابطه با دیگران در آنها بیشتر است(۱۸). در پژوهشهای انجام شده توسط فیلد و ساند برگ (۱۹۸۷ Field & Sandberg)، مشخص شد که حرمت خویش در افراد ناسازگار پایین تر از افراد عادی است (۱۹).
در تحقیق پورحسین (۱۳۸۴) این نتایج بدست آمد که رفاه اقتصادی و متغیر جنسیت بر تحول خودانگاره فرد مؤثر هستند و هر چه شرایط مذکور مناسب تر باشد رشد خودانگاره مثبت بیشتر می باشد(۲۰). کلانتری (۱۳۸۳) در بررسیهای خود به این نتیجه رسید که بین سازگاری فردی و اجتماعی و انگیزه پیشرفت رابطه مثبت معنی داری وجود دارد(۲۱). همچنین، خرمی (۱۳۷۹) در پژوهش خود بیان کرد که بین حرمت خود و سازگاری رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد(۲۲). لذا در این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسشی علمی هستیم که آیا بین کارکنان زن و مرد شرکت ملی حفاری اهواز از نظر ادراک خویشتن ( حرمت نفس، خویشتن پذیری) و سازگاری اجتماعی تفاوت وجود دارد؟
۲- جامعه آماری و روش نمونه گیری
در این پژوهش، جامعه آماری شامل کلیه کارکنان زن و مرد شرکت ملی حفاری ایران که در سال ۸۶-۱۳۸۵ مشغول به کار بودند. نمونه پژوهش شامل ۲۵۰نفر از کارکنان (۹۱ زن و ۱۵۹ مرد) بود که انتخاب افراد براساس لیست کلیه مدیریت های شرکت به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند.
۳- ابزار اندازه گیری
۳-۱- مقیاس ادراک خویشتن" (Smsp)
این پرسشنامه توسط ای. ال. شوستروم (۱۹۶۲؛E.L. ShStrOem) تهیه شد که دارای ۱۵۰ سؤال می باشد. ترکیب دو مقیاس"حرمت نفس"(Self regard ) و "خویشتن پذیری"(Self perception)، ادراک خویشتن را اندازه گیری می کند. مقیاس اندازه گیری حرمت نفس و خویشتن پذیری از پرسشنامه POI استخراج شده اند. برای اعتبار سنجی این آزمون، مطالعه اعتبار همزمان با آزمون شخصیت انجام گرفت. نپ (۱۹۶۵؛Nep ) همبستگی ساخت شخصیت عصبی را باPOI گزارش کرد. همچنین پرسشنامه شخصیتی آیزنک و POI روی گروهی اجرا شد که بین عصبیت با حرمت نفس همبستگی منفی وجود داشت. در مطالعه ای توسط داندس (۱۹۶۶؛POI ،(DOndeS با پرسشنامه نگرش معلمان مینه سوتا (MTAI) و نظرات راجع به موضوعات آموزشی (I -C) همبستگی مثبت و با مقیاس های جزم اندیشی و مقیاس F کالیفرنیا همبستگی منفی داشتند. شوستروم (۱۹۶۸) در مطالعه ای که توسط کلاوتر و مورگان( & KIOWter MOrgan ) گزارش شد پایائی این آزمون را با روش آزمون- مجدد برای مقیاسهای حرمت نفس و خویشتن پذیری به ترتیب، ۰/۷۵ و ۰/۸۰ گزارش کردند. ( نقل از نجار اصل،