بخشی از مقاله

چکیده

چابکی در تولید محصولات، موضوعی است که قدرت رقابت در بازار، کسب سهم بیشتر از بازار و حتی تداوم فعالیت شرکت را تحت تأثیر قرار میدهد. هدف اصلی پژوهش حاضر شناسایی چالشها و رتبهبندی و تفکیک شرکتهای قطعهسازی وابسته به صنعت خودرو در استان البرز - قطب اصلی خودروسازی در ایران - ازلحاظ تولید چابک در 4 برهه زمانی است. این 4 برهه زمانی به ترتیب شامل شرکتهای تولیدکننده سنتی، در حال گذار از روش سنتی، در حال گذار به روش چابک و تولیدکننده چابک است. جامعه آماری پژوهش حاضر مدیران شرکتهای قطعهسازی وابسته به صنعت خودرو در استان البرز در سال 1396 است.

روش جمعآوری دادهها پیمایشی است که تعداد 120 پرسشنامه قابلقبول جمعآوری شده است. برای رتبهبندی و تفکیک شرکتها نیز از ماتریس تصمیمگیری به روش تاپسیس استفاده شد. در این پژوهش از 9 مؤلفه برای ارزیابی وضعیت چابکی شرکتها استفاده شد. نتایج بررسیها نشان میدهد دو مورد از مهمترین عللی که پیادهسازی سیستم تولید چابک را با مشکل مواجه میکند اولاً، عدم وجود نگرشی تأکیدی بهعکسالعمل سریع و منعطف در مقابلتغییرات بازار و ثانیاً، عدم توانائی در ارائه فوری محصولات جدید به بازار است. علاوه بر این، نتایج پژوهش نشان داد 18/3 درصد شرکتهای موردبررسی به روش سنتی، 57/5 درصد آنها در حال گذار از روش سنتی، 21/7 درصد آنها در حال گذار به تولید چابک و تنها 2/5 درصد آنها به روش چابک تولید میکنند.

واژههای کلیدی:تولید چابک، ماتریس تصمیمگیری تاپسیس و شرکتهای قطعهسازی خودرو.

مقدمه

در روند گریزناپذیر جهانیشدن، دنیای صنعت با بزرگترین چالشها مواجه شده است. با توجه به پیشرفت و ترقی پویای فناوری اطلاعات ازیکطرف و جهانیشدن اقتصاد از طرف دیگر، صنایع بهشدت تحتفشار شرایط محیطی و ازجمله بازارهای راکد، تغییرات در تقاضای مشتری، وجود رقبایی با کارگران ارزانقیمت و... شدهاند. در چنین بازارهایی شرکتهایی که قادر به ارائه محصولات و خدمات جدید و متنوع با صرف حداقل منابع باشند، موفقتر خواهند بود. بهاینترتیب بیشازپیش، با کاربردضرورت پیادهسازی مفهومی با عنوان تولید روبهرو میشویم. امروزه تکنولوژی بهسرعت در حال تغییر و پیشرفت است و بالطبع سلایق مشتریان و رفتار رقبا تغییر میکند.

در چنین محیطی رساندن کالای درست باقیمت مناسب در کوتاهترین زمان به مصرفکننده مهمترین عامل برای موفقیت در رقابت است .[1]در سالهای اخیر فرآیند تولید شرکتها، روشهای نوینی را جهت افزایش کیفیت و کاهش هزینهها در راستای کسب موفقیت شرکتها تجربه کرده است. جینهای و همکارانش [2]، ظهور سیستمهای تولید را بر اساس پاسخ آنها به الگوهای متغیر تقاضای مشتریان در دورههای مختلف توجیه میکنند. شاید توالی تولید دستی، انبوه، ناب و چابک، بیان مناسبی از این دورهها باشد.دوره تولید دستی دورهای بود که افرادی بامهارت بالا و دارای تخصص در یک یا چند زمینه محدود، اقدام به تولید محصولاتی در تعداد بسیار اندک میکردند.

در دوره تولید انبوه پیشرفتهای بزرگی در عرصه ماشینآلات تولیدی و نیز تکنیکهای تولید به وجود آمد. از دهه 1970 میلادی به بعد، ابتدا ژاپن و سپس دیگر کشورها درصدد اصلاح عملیات تولید برآمدند و بر این اساس تولید بهموقع و سپس تولید ناب پا به عرصه صنعت گذاشتند. پیام اصلی تولید ناب حذف اتلافات از سیستم تولید بود که با استفاده از تکنیکهای مختلف اجرایی گردید[3]، اما از اوایل دهه 90 میلادی، به علت تقاضای متغیر و غیرقابلپیشبینی مشتریان و دسترسی تولیدکنندگان به فناوریهای بهروز، شرایط رقابتی را ازآنچه منجر به ظهور مفهوم نابی شده بود، تغییر داد این امر زمینهساز تولد و رشد سیستمی نوین در عرصه تولید و عملیات با نام تولید چابک گردید.

عصاره استراتژی چابکی، توانمندسازی سازمان برای همراهی با تغییرات غیرقابلپیشبینی محیط است. بهعبارتدیگر، یک مؤسسه چابک هزینه تولید کمتری را متحمل میشود، سهمش از بازار را بالا میبرد، نیازمندیهای مشتریان را برآورده میکند، معرفی سریع محصول جدید را تسهیل میکند، فعالیتهای فاقد ارزشافزوده را حذف میکند و رقابتپذیری شرکت را بالا میبرد.[4]علیرغم اینکه موضوع چابکی در دنیا پیشینهای برابر با 3 دهه دارد اما متأسفانه در ایران سابقهای کمتر از یک دهه دارد. در تحقیق حاضر با توجه به اهمیت صنایع وابسته به خودرو تصمیم گرفته شد، شرکتهای قطعهسازی وابسته به صنعت خودرو را رتبهبندی و سپس آنها در طیفی مشتمل بر چهار برهه زمانی تفکیک نماییم. این موضوع به این دلیل حائز اهمیت است که وضعیت شفافی از شرایط فعلی شرکتهای گفتهشده به لحاظ چابکی به دست خواهد داد و مشخص خواهد شده بخش عمده شرکتهای مزبور در چه بخشی از این طیف قرار میگیرند.

مبانی نظری

چابکی، مؤسسات را برای کامیابی در محیطی مملو از تغییرات مداوم و غیرقابلپیشبینی توانمند میکند[5] و این یک سیستم جدید و پسا انبوه برای تولید و توزیع محصولات و خدمات است. تولید چابک به منابعی نیاز دارد که فراتر از دسترسی یک شرکت بهتنهایی هستند.[6] به همین دلیل در این راه تسهیم و به اشتراکگذاری منابع و تکنولوژی مابین شرکتها امری ضروری و اجتنابناپذیر است. توانائی رقابت یک شرکت بسته به توانائی آن در ایجاد روابط مناسب است .[7] مدلها، استراتژیها و ابزارهای زیادی در رابطه با چابکی توسط دانشگاهیان و صنعتگران توسعه داده شده است. بهعنوانمثال آگاروال و همکارانش [1] از طریق برگزاری جلسات طوفان ذهنی 15 مؤلفه را برای سیستم تولیدی چابک برشمردند.

سرعت تحویل کالا، صحت اطلاعات مالی، معرفی محصول جدید، یکپارچهسازی فرآیند، کاهش زمان، حداقل سازی هزینهها و بهبود کیفیت؛ مثالهایی از مؤلفههای مدنظر میباشند.گلدمن و همکاران[8]، در تحقیقی که درباره چابکی انجام دادند، مزایایی برای بکارگیری چابکی بیان نمودند. کوتاه شدن زمان از مفهوم تا فروش محصولات، به دست آوردن رهبری در قیمت، افزایش بهرهوری افراد و روحیه بالاتر کارکنان، افزایش رضایت مشتریان و درنتیجه سهم بیشتر از بازار، بهرهبرداری بهتر از دارائیهایی که نیاز به سرمایه کمتر دارند، مزیت رقابتی مناسبتر و حرکت پیشاپیش رقبا و تمایز واضح بین شرکت و رقبایش؛ مزایایی است که آنها در تحقیق خود به آن دست یافتند.

پیشبینی تغییرات احتمالی بازار، تحویل بهموقع کالا به مشتریان، توانائی تولید مدلهای متنوع کالا، توانائی و علم کافی مدیر در مواجهه با شرایط متغیر بازار؛ نمونهای از مؤلفههای بکار گرفتهشده برای ارزیابی و سنجش متغیر تولید چابک هستند. در پژوهش حاضر برای سنجش متغیر چابکی از 9 مؤلفه پیشنهادی توسط براکس و فادر[9] استفاده شده است.هنگامیکه تولید چابک در سیستم تولیدی شرکت بکار گرفته شد میتوان انتظار وقوع خروجیهای مطلوبی هم به لحاظ کیفی - عملیاتی - و هم به لحاظ کمی - مالی - را در سیستم مربوطه داشت. بهعبارتدیگر بهبود عملکرد مالی و عملیاتی دو نتیجه بسیار مهمی است که هر مدیری از پیادهسازی سیستم تولید چابک انتظار میکشند.با توجه به آنچه تا اینجا مطرح شد بهروشنی میتوان اهمیت استفاده از چابکی در فرایند تولید را درک نمود. در پژوهش حاضر شرکتهای موردتحقیق را به لحاظ زمانی در طیفی از زمان که در 4 بخش تفکیک میشود قرار میدهیم تا از این طریق وضعیت چابکی این شرکتها مشخص گردد و علاوه بر این تعیین شود غالب این شرکتها در چه مرحلهای از رسیدن به تولید چابک قرار گرفتهاند.

پیشینه پژوهش

اینمن و همکاران [10] در پژوهشی اثر خرید به روش jit و تولید به روش jit را بر تولید چابک بررسی کردند. در مدل مدنظر آنها اثر تولید چابک نیز بر 3 متغیر عملکرد مالی، عملکرد عملیاتی و عملکرد مارکتینگ موردبررسی قرار گرفت. موردپژوهش آنها شرکتهای تولیدی در ایالاتمتحده امریکا بود. آنها به کمک تحلیل آماری به روش pls به این نتیجه رسیدند که خرید به روش jit رابطهای مستقیم و معنیدار با تولید چابک دارد، اما تولید به روش jit علیرغم اینکه رابطهای معکوس - ! - با تولید چابک دارد اما معنیدار نیست. شاه و وارد [11] در تحقیقی ارتباط خرید و تولید به هنگام را با چابکی در تولید بررسی کردند.

آنها برای ارزیابی و سنجش خرید به هنگام از سه مؤلفه و برای سنجش تولید به هنگام نیز از سه مؤلفه استفاده کردند. آنها ادعا کردند خرید و تولید به هنگام از الزامات اولیه برای اجرای سیستم تولید چابک در شرکتها هستند. ضمناً بخش دوم نتایج تحقیق اینمن و همکاران [10] نشان داد تولید چابک با سه متغیر عملکرد مالی، عملیاتی و مارکتینگ رابطهای مستقیم و معنیدار دارد. یوسف و آدلی [12] نیز در تحقیقی مشابه که به بررسی تولید چابک و عملکرد مالی و عملیاتی در بین 109 شرکت پرداختند، به این نتیجه رسیدند که ارتباط معنیداری بین بکارگیری تولید چابک و میزان فروش، قیمت سهام شرکت و سایر معیار مالی و عملیاتی وجود دارد. نتیجهای مشابه پژوهشهای فوق را وازکوزبوستلو، آولا و فماندز [13] در تحقیقی که بررسی چابکی تولید در شرکتهای تولیدی کشور اسپانیا پرداخته بودند گرفتند.گرن و آیتکن [14]در تحقیقی بکارگیری استراتژی تولید چابک را در فرآیند تولید، صرفاً برای یک خط تولید اما در تولید

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید