بخشی از مقاله
چکیده
انسان در جهان امروز، با همه ی پیشرفتهای شگفت انگیز علمی و رفاه بهتر زندگی جمعی وفردی ، ازیک خلاء روحی وروانی رنج می برد و آن نیازهای معنوی است. تلاش و جستجو در زمینه ی شناخت انسان و ویژگی های کمال انسانی ازهمیّات خاصی برخورداست.دربررسی وجستجوی تاریخ بشری الگوی کمال درسبک زندگی به ویژه ایرانی واسلامی ،بازگشت به سنت اسلامی در کلام رسول الله - ص-،نهج البلاغه و زرتشت،دراوج زیبایی ونیکی دیده می شود. در این جستار، نگارنده به تأملی در ویژگی های انسان کامل ازاین سه دیدگاه می پردازد و میکوشد با تبیین این جلوه ها به الگوی کمال انسانی دراین سبک زندگی دست یابد . روش تحقیق در این پژوهش به صورت توصیفی تحلیلی است.
- 1مقدمه
حقیقت این است که»حیرت انگیز بودن او - انسان - در قدرت بازوان یا زیبایی قامتش نیست، بلکه در نیروی آفرینندگی اش نهفته است.... چنین موجودی شایسته مطالعه علمی است. - هر چند که - مطالعه درباره ی انسان، پدیده ای تازه ای نیست و تاریخی کهن دارد. برای شناسایی انسان در هر دوره بر روی مفاهیم خاصّ ی تکیه کرده اند که اغلب این کیداتأ در تعاریفی مفید تجلّی یافته است. ارسطو انسان را »حیوان اجتماعی« نامید. زمانی انسان را اشرف مخلوقات مینامیدند و آفرینش همه عالم را به خاطر او میدانستند. گروهی انسان را حیوان ناطق یعنی حیوانی که اندیشه دارد و فکر میکند، میدانند.« - ادیبی، - 1:1357
» ادیان و مکاتیب گوناگون دربارهی موجودیّت انسان و حقیقت انسانی، توصیف و تعریف داشته اند و از دیدگاههای مختلف به آن توجه شده که زاویه ی دید احتمالی هر یک با دیگری تفاوت داشته است. نویسنده کتاب معروف " انسان موجودی ناشناخته" دربارهی انسان عقیده دارد:....» نفسی است که روانشناسان و روحانیّون آن را توصیف میکنند، و موجودی است که هریک از ما با درونگری به آن برخورد میکنیم، ذخیره سرشاری از مواد شیمیایی گوناگون است که بافت ها و مایعات بدن را میسازند، اجتماع شگفت انگیز از سلول ها و مایعات است که قوانین همبستگی آنها را فیزیولوژیست ها مطالعه میکنند، او ترکیبی از اندام ها و نفس عاقله است که در بستر زمان کشانده میشود.
« - کارل، الکسیس ، - 15: 1329 نظرگاه گوناگون به انسان، فلسفه، علوم تجربی، دین - ادیان - ، عرفان و .... به نتایجی دربارهی حقیقت انسانی دست یافته که بی شک هر کدام ارزشمند و در جای خویش قابل تفسیر و تحقیق است، همه و همه نشان از اهمیّت و اعتبار این موضوع - شناخت انسان - است که در این مسیر باز تکاپو و جستجوگری لازم است و ادامه خواهد داشت.در این میان مهمترین پرسش این است که:کدام زندگی از گونههای بشری سعادتمند و خیر و نیکی به دنبال دارد؟یا کدام انسان وباچه ویژگی هایی در این دنیای پر پیچ و خم و هیاهو، میتواند مسیر رشد و کمال را طی کند؟ میتوان گفت: گرایش به رشد و کمال، ریشه ا ی اسطوره ای و تاریخی دارد.
این که انسان میخواهد به کمال برسد نوعی فرار از عدم جاودانگی است ؛ دوست دارد بماند، زندگی کند و هرگز نمیرد و جاودان باشد. - کاکه رش، - 2:1378 در مسیر تاریخ همواره افراد بزرگ و انسان های کامل، مورد احترام بوده اند و گرایش به بزرگی و عظمت در ذات انسان نهفته است و توجه به انسانی کامل سابقه ای بس دیرینه دارد.... در جستجوی همین انسان کامل بوده که انسان را واداشته تا موجودات ماوراءالطبیعه و ربّالنّوعها و قهرمانان افسانه ای و اساطیری و زمانی هم شخصیتهای برجستهی تاریخی را به عنوان انسانی کامل برای خود مطرح ساخته است.... در این میان بودا، کنفوسیوس، افلاطون، ارسطو، نیچه، مارکس ،....، عارفان و فیلسوفان و دانشمندان دیگر، زرتشت، قرآن، و ...... همه وهمه ازانسان آرمانی و کمال یافتهی، جامعهی آرمانی خویش سخن گفته اند و از انسان کامل با نام های، ارهات، آزاده، فیلسوف، بزرگوار، قطب، شیخ، پیر، ابر انسان، و خلیفه الله و ..... نام برده اند. - نصری، - 2:1376