بخشی از مقاله

چکیده:

در این مقاله، بر اساس مبانی نظری بینامتنیت و رویکرد “ ترجمه به مثابهی عملکرد بینامتنی “ در پژوهشی که فرحزاد - 2009 - ، انجام داده است، به بررسی عوامل موثر در ترجمه روایت زبانی به روایت تصویری در چهار کتاب نمادین مصورکودکان پرداخته شده است. بدین منظور با روششناسی تحلیلی و با داشتن نگاهی متفاوت به پدیدهی اقتباس، بین دو نظام نشانهای زبان و تصویر یافتههای پژوهش مورد بررسی قرار گرفتهاند. از آنجا که مطالعهی موردی در این پژوهش، کتابهای داستانی مصور کودکان در چهار گروه سنی4 تا 9 سال است، بخش مصور داستانها به عنوان فرامتن و بخش زبانی داستانها به مثابه پیش متن در نظر گرفته میشود. گرد آوری اطلاعات در این پژوهش، به صورت کتابخانهای به انجام رسیده است. کلیه تصاویر از چهار کتاب انتخاب شده، و به صورت جداگانه با توجه به بافت، موقعیت، جنسیت و غیره تحلیل شدهاند. پیکره مطالعاتی در این تحقیق، کتابهای مصور کودکان است.

کلید واژها: بینامتنیت، فرامتن، پیش متن، روایت، زبان

1.    مقدمه

هدف از تصویرسازی یک متن برای گروههای سنی متفاوت کودک، کمک به درک هر چه تمامتر مفاهیم موجود در آن کتاب با زبان تصویر است. در این بین وظیفه هنرمند، ایجاد جاذبه و القاء هر چه مؤثرتر مفهوم متن و تأثیرپذیری آن در ذهن مخاطب است. این مخاطبان جزء حساسترین قشر جامعه محسوب میشوند. تصاویر به بچه ها امکان می دهند دنیای تخیلات خود را بکاوند و با شخصیتها و رخدادهایی که در کتاب تصویری می بینند، ارتباط برقرار کنند. کمک به برقراری ارتباط کودک با شخصیتها و رویدادهای داستان، کتاب را در نظر وی واقعیتر می نمایاند. کتاب های تصویری به نونهالان کمک میکنند نقش واژهها را در انتقال معانی، مدت ها پیش از آنکه از مفهوم متن آگاه شوند، دریابند.

در ارتباط با روابط میان اجزای درون متن و نیز روابط آن با بافت و به طور کلی دنیای بیرون از متن، رویکردها و دیدگاههای مختلف، و همچنین دستهبندیهای متفاوتی مطرح شده است. بررسی روابط درون متن نیز در قالب صرف و نحو، و در سطحی گستردهتر، در زبانشناسی متن با رویکردهای مختلف انجام گرفته است.

هدف اصلی این تحقیق، بررسی تعامل تصویر و داستان در داستانهای نمادین مصور و ارائه راهکارهای خلاقانه تری برای تصویرگران است که منجر به ایجاد فضاهای جذابتر برای مخاطب کودک میشود. فرحزاد - 2009 - در مقالهی خود تحت عنوان "ترجمه به مثابهی یک عملکرد بینامتنی" نظریهی بینامتنیت را در ترجمه بکار برده و رابطهی بین متن مبداء و متن مقصد را مورد بررسی قرار داد. که به عنوان چارچوب نظری این پژوهش در نظر گرفته است. وی معتقد است ما در ترجمه با دو بینامتن ثبت شده روبرو هستیم که پیش از این به آنها متن مبداء و متن مقصد گفته میشد. فرحزاد معتقد است در چارچوب بینامتنیت، هیچ متنی برای متن دیگر، مبداء تلقی نمیشود، و به همین دلیل به جای دو واژهای قدیمی متن مبداء و متن مقصد، از پیش متن1 و فرامتن2 استفاده میکند.

2.    مبانی نظری

1-2 نظریه بینامتنیت

اصطلاح بینامتنیت1 برای نخستین بار در اواخر دهه شصت، در آثار ژولیا کریستوا در بررسی اندیشه های میخاییل باختین مطرح شد. بینامتنیتصرفاً نامی نیست که بیانگر رابطهی یک اثر یا متن باشد، بلکه مفهومی است بیانگر مشارکت یک اثر در فضای گفتمانی یک فرهنگ، رابطهی یک متن و زبانها است - کالر،” . - 212 :1388 نظریه پردازان پس از سوسور، افرادی مانند میخائیل باختین و ژولیا کریستوا بودند که بیشتر دغدغهی موجودیت زبان در موقعیتهای اجتماعی را داشتند.“ آنها متنها را خواه ادبی و خواه غیر ادبی فاقد هرگونه معنای مستقل میدانند. متون در واقع متشکل از همان چیزی است که نظریه پردازان اکنون آن را امر بینامتنی مینامند. نظریه پردازان ادعا دارند که کارخوانش ما را به شبکهای از روابط متنی وارد میکند” - آلن،. - 12 : 1380 از دید آنها “ تاویل یک متن، کشف کردن معنا یا معانی آن، در واقع ردیابی همین روابط است. معنا چیزی میشود که بین متن و همهی متون اشاره و مرتبط با آن موجودیت مییابد، و این خارج شدن از متن مستقل و ورود به شبکهای از مناسبات متنی است و در اینجاست که متن تبدیل به بینامتن میشود” - همان: . - 12 براساس این دیدگاه “متن مفهومی تکریری است. هر لایهی متنی خود متنی است که در کنش متقابل با لایههای متنی دیگر - متنهای دیگر - دامنهی متن بودگی خود را گسترش میدهد و این روند باز و بی پایان است” - سجودی، . - 212 :1388 به عبارت دیگر متن محصول روابط بینامتنی است. صفوی - 1276 :1376 - مینویسد اصطلاح ”مناسبات بینامتنی“ را نخستین بار صورتگرایان روس، بهویژه ویکتور اشکلوفسکی در مقالهی ”هنر بهمثابهی تمهید2“، و متأثر از گفتوگومندیِ باختین مطرح کردند. به گفتهی اشکلوفسکی، ”میان تمامی تأثیرپذیریهای هنری، تأثیری که متنی ادبی از متنی دیگر میگیرد، مهمترین است.“استَم201 :2000 - 3؛ ترجمهی فارسی - نیز1383تعبیرِ میشل اِکِم دو مونتِنی از اینکه ”کتابهای بیشتری دربارهی کتابهای دیگر نوشته 1 Intertextuality 2 اشاره به مقالهای از ویکتور اشکلوفسکی است که در فارسی با عنوان “هنر به مثابهی فن”، توسط فرهاد ساسانی در فرزان سجودی - گردآورنده - ، ساختگرایی، پساساختگرایی و مطالعات ادبی - تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی، حوزهی هنری،1380 - 49-80: البته به نظر میرسد عنوان “هنر به مثابهی تمهید” ترجمهی مناسبتری باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید