بخشی از مقاله

چکیده

تاریخ جهانگشای جوینی مفصلترین و دقیقترین تاریخی است که از دوره استیلای مغول و احوال و فتوحات چنگیز خان، به قلم مورخ بزرگ و نویسنده فاضل علاءالدین عطاملک جوینی 623 -681 - ه.ق - نوشته شده است. عطاملک در ضمن سفرهایی که به اقتضای مسئولیتهایش به بلاد قلمرو مغولان داشت، نسبت به احوال مغول و یورشهای آنها اطلاع کافی یافت. اطلاعات مربوط به دوره چنگیز را از مغولان معتبر شنید و برای تدوین کتابی جامع از مآخذ و اسناد کتبی آنها استفاده کرد. جوینی علاوه بر دقت فراوان در ثبت درست وقایع تاریخی، جابهجا نظر خود را نیز در لابه لای نوشتههایش گنجاند.

در این پژوهش ویژگیهای شخصیتی چنگیزخان مغول از نگاه عطاملک جوینی در تاریخ جهانگشا -به عنوان یک مأخذ معتبر-تحلیل میشود. نویسنده ویژگیهای نسبتاً مثبتی در لابهلای اثر خود برای خان مغول برمیشمرد؛ ویژگی هایی که او را به فرد خاصی در طول تاریخ تبدیل کرده است. جوینی او را شخصیت شجاع و باتدبیر و هوشمندی میداند که بویی از عواطف انسانی نبرده است و به راحتی همه مردم اعم از گناهکار و بی گناه و کوچک و بزرگ را قتل عام میکند و گویی تنها ریختن خون انسانهاست که درد او را آرام میکند.

.1 مقدمه

تاریخ جهانگشای جوینی را میتوان معتبرترین کتابی دانست که درباره احوال مغول نوشته شده است. در این پژوهش سعی بر این است ویژگیهای شخصیتی چنگیزخان از نگاه عطاملک جوینی در اثر تاریخی جهانگشای جوینی بررسی و تحلیل شود. برای رسیدن به این منظور لازم است ابتدا به تعریف چند واژه پرداخته شود.

واژه شخصیت هم ناظر به سجیه مختص هر شخص است و هم مجموعه عوامل باطنی و نفسانیات - احساسات، عواطف و افکار - یک فرد. - فرهنگ معین - عطاملک جوینی: از نویسندگان و مورخان قرن هفتم هجری 623-681 - ه.ق - فرزند بهاءالدین و برادر خواجه شمس الدین محمد است که مدتی در خدمت امرای مغول، به ویژه امیر ارغون که مدت پانزده سال حاکم مغول در ایران بود، به سر برد و به خدمات دیوانی پرداخت. »گویا دبیر مخصوص او بود و به همین سبب در سفرهایی که امیر ارغون به قراقورم، پایتخت مغولستان میکرد همراه او بود و در این سفرها اطلاعات فراوان درباره مغولان و تاریخ چنگیز و جانشینان وی فراهم کرد و همان اطلاعات موثق است که مطالب اساسی کتاب معروف او جهانگشای را تشکیل داده است.

تاریخ جهانگشای جوینی: اثر ماندگار جوینی در سه جلد درمورد حکومت مغول از ظهور چنگیز تا تا انقراض دولت خوارزمشاهیان و وقایع دیگر تا وفات چنگیزخان - - 626- 639 و لشکرکشی هولاکو به ایران 653 - ه.ق - و فتح قلاع اسماعیلیه و بغداد و تاریخ ملوک اسماعیلیه الموت و مذهب این طایفه و انقراض ایشان به دست هولاکو به پایان میرساند. - سال 655 ه.ق - چنگیزخان: چنگیزخان؛ ]چنگیز= قوی، محکم.[ نام اصلیاش به زبان مغولی "تموچین" است؛ در سال 549 هجری در مغولستان و در قبیله قیات متولد شد.

پدرش یسوکای بهادر، رئیس و خان قبیله قیات از قبایل مغول است. تموچین در سیزده سالگی پدرش را از دست داد. بعد از مرگ پدر، بعضی از مغولان او را اطاعت نکردند؛ با وجود مخالفت تعدادی از افراد قبیله، سرانجام تموچین بر آنها مسلط شد. او با اونکخان - رئیس قبیله کرائیت- که از دوستان پدرش بود، طرح دوستی ریخت؛ ولی پس از مدتی به قصد اونکخان برای نابودی او واقف شد و با او به جنگ پرداخت و سرانجام اورا کشت و از این تاریخ به چنگیزخان معروف شد و در مدت فرمانرواییاش توانست حکومت خوارزمشاهیان را براندازد و بر وسعت قلمرواش بیفزاید.

.2 پیشینه و روش تحقیق

تا کنون در مورد چنگیزخان مطالب زیادی نوشته شده است؛ اما در هیچ تحقیقی از نگاه عطاملک جوینی به شخصیت چنگیزخان مغول نگریسته نشده است. برای اینکه وجه تمایز این پژوهش با آثار دیگر مشخص شود به نقد چند اثر در این زمینه پرداخته میشود:

در کتابی به نام چنگیزخان، تألیف: ولادیمیرتسف صفحه 58 چنین آمده: »تموچین از همان اوان کودکی در شرایط دشوار همواره نمونه تسلط بر نفس، تیز هوشی و احتیاطکاری بود تا شجاعت و به خصوص بیباکی. بدین ترتیب از اوان شکوفائی نوجوانی صفت تسلط بر نفس در او نمودار گردید و بارزترین و مشخصترین صفت اخلاقی وی شد.« در این کتاب زندگی چنگیز از دوران تولد، جوانی و... توصیف میشود. شجاعتهای او به تصویر کشیده میشود. جنگهای مختلف چنگیز شرح داده میشود. مرگ چنگیز 623 - هجری - و مسائلی مربوط به جانشینیاش نیز آمدهاست. »فرماندهی همه عملیات را در عرصه نبرد شخصا به عهده میگرفت

درکتاب دیگری به نام چنگیزخان، نویسنده: موریس پرشرون، وقایع از زاویه دید اول شخص برای بیان تاریخ بازگو میشود:

»تاریخ نویسان ایران او را چنین میشناسانند: جوان بلندقد، خشک عضلانی، در چهره رنگ آجر پخته او هم چون خاک لس چین، چشمان عنابی رنگ او از درون مردمک قرمز غرق در سفیده آبی رنگ میدرخشیدند. سروزلف حنائیرنگ او در دوگیس بافته شده بر روی شانهها افتاده بودند.« - پرشرون، - 86 :1369 اوصافی که برای چنگیز میشمرد: "همچون گرگ "نبوغ سیاسی" و جسارت، نترس بودن، زبردستی، شجاعت ذاتی، خردمند و بیکینه بودنش را چنین وصف میکند: »جسارت تموچین در این بود که از شمارش نیروی اجتماعی حریف ترس نداشته و با زبردستی جوشش به خرج داده میتوانسته خود را از بدترین موقعیت ها نجات دهد و با شجاعت ذاتی و خردمندانه با دشمن روبهرو شود و از روبهروشدن با خطرات بیهوده و یا برخورد شوم اجتناب کند، کینه ابراز ندارد. صفات ممیزه ای که توانستند او را به سرسختترین دشمنان تحمیل نمایند.

درهنگام تصمیمگیری و اقدام برق آسا بود.» «گستاخ در نابودی دشمنان بد پیمان و گستاخ

نویسنده از اندیشهها و عمل چنگیز مانند یک راوی سخن میگوید. در صفحه272 قضاوت منصفانه در مورد چنگیز را میطلبد اینکه او را "ظالم خون آشام" یا "قهرمان حماسی" بدانیم.

در کتاب هرولد لمب به نام چنگیزخان مغول فرمانروای سرزمینهای سوخته آنچه در مورد حکومت مغولان و چنگیز آمده: بیان چگونگی وقایع و توصیف چهرههای تاریخی با زبانی ساده اما مستند و تفکربرانگیز است. سخن از شخصیت چنگیز نیست بلکه توصیف نبردهای مغولان و وقایع تاریخی به دلیری و هشیاری چنگیز اشاره می کند. »دلیری تموچین به جنگجویان وی دل می داد اما او نمیتوانست از هشیاری خود بکاهد.« - لمب، - 56 :1368 اصطلاح "خان سختگیر" را برای چنگیز به کار میبرد.

تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران در دوره مغول عنوان کتابی است که فصل دوم آن به نام چنگیزخان نام گذاری شده و به شیوه تاریخنویسی وقایع را شرح و نقد میکند. سخن از شخصیت چنگیز نیست بلکه عامل بعث چنگیز، محمد خوارزمشاه را میداند. در مجموع عباس قدیانی عصر مغول را از جنبه های مختلف بررسی میکند. تاریخ ایران را به لحاظ گوناگون در دوره مغول بررسی میکند. محمد خوارزمشاه شورایی تشکیل میدهد که متشکل از امرای خود در باب تدبیر کار مغول و با امام شهابالدین خیوفی در آن باب شور میکند و...

"ایلچی فرستادن":»اگر ایل شوند ما نیز ایل و دوست شویم و اگر خصومت کنند ما نیز خصومت کنیم.« - قدیانی،» - 284 :1384مانام نیندوزیم.

"سرعت"، "جدیت در کار":»در آن حال لشکر آش پخته و به خوردن مشغول بودند. دیگها راریختهاند و برفور برنشسته و به موضعی که نام آن قون جیویین است بدوجوق ایستاده تا یاغی برسد. « - همان: » - 322چنگیزخان به نفس خویش با تولویخان که او را یکه نویان میگفتند بر قلب به راه میانه رفت و دو شهر بزرگ را تنکبنکفو و تایمینکفو تعرض رساند و آنجا فرونیامد و به هر دیه و شهر و قصبه که رسید، تمامت را بستد و خراب کرد و مراجعت نمود.

همه آثار نام برده و سایر آثار در مورد عصر مغول و چنگیزخان در دوره های بعد از مغول تألیف شدهاند اما کتاب تاریخ جهانگشای جوینی قدیمترین و معتبرترین کتاب تاریخی است که به تاریخ مغول و زندگی چنگیز خان پرداخته است. در این پژوهش برای تحلیل شخصیت چنگیزخان از این کتاب استفاده میشود. تاکنون تحقیقی درمورد ویژگیهای شخصیتی چنگیز از نگاه عطاملک نوشته نشده است.

در این پژوهش سعی بر این است که نوع نگاه عطاملک جوینی به شخصیت چنگیزخان مغول، از متن جهانگشا استخراج شده و به روش توصیفی - تحلیلی تبیین شود. برای کاهش حجم مطالب، در زیر عنوانبندیها، نمونههایی از متن به عنوان شاهد مثال و بقیه موارد و مثال های مشابه در پاورقی ذکر میشود. همچنین به دلیل اینکه اصلیترین منبع متن کتاب تاریخ جهانگشای جوینی است از ذکر سایر کتابها- که در تاریخ عصر مغول تألیف شدهاست و به آنها مراجعه شده است- در فهرست منابع و مآخذ پرهیز میشود.

.3 نگاه عطاملک به شخصیت چنگیزخان

عطاملک جوینی تاریخ می نویسد و در این تحقیق از لایههای درونی متن جهانگشا به کشف ابعاد شخصیت چنگیزخان پرداخته میشود. پس از بررسی کتاب ارزشمند جوینی، به ویژگیهای چنگیزخان مغول با ذکر شاهد مثال از کتاب اشاره میشود. در نهایت میتوان درمورد شخصیت کلی خان مغول از نگاه تاریخ نویس ایرانی قضاوت کرد. ویژگیهای چنگیزخان عبارتند از:

3-1 قانونگذاری چنگیز

در بررسی کتاب جوینی اولین نکتهای که درمورد چنگیزخان با آن روبه رو میشویم قانونمندی این شخص است. چنگیز بعد از رسیدن به ریاست قبایل مغول شروع به قانونگذاری بر وفق و اقتضای رأی خود میکند و این امر علاوه بر اینکه نشان از نبوغ سیاسی اوست به نظم و ترتیب کارها کمک نیز کمک میکند. مغولان برای نوشتن این قوانین حتی خطی نداشتند و برای این منظور، چنگیز دستور آموختن خط از ایغوران را داد. به این قوانین مصوب »یاسا « میگفتند. این قوانین را ثبت میکردند و در خانه معتبران و پادشاهزادگان نگهداری میکردند که در مواقع مختلف مطابق آن عمل کنند.

وضع قوانین عادلانه و نیکو: یکی از کارهای مثبتی که بعد از رسیدن به قدرت انجام داد از بین بردن رسوم بد و بنیان گذاشتن رسوم نیک بود: »و در آن وقت که اوایل حالت او بود و قبایل مغول بدو منضم شد، رسوم ذمیمه که معهود ان طوایف بودهاست و در میان ایشان متعارف، رفع کرد و آنچه از راه عقل محمود باشد از عادات پسندیده، وضع نهاد، و از آن احکام بسیار آن است که موافق شریعت است.

3-2 اعتقاد دینی چنگیز و بیتعصب بودن او نسبت به دین مردم

اینکه چنگیز به کدام خدا اعتقاد داشته است خیلی مشخص نیست اما در جاهای مختلف کتاب نشان از اعتقاد به خدا و کمک خواستن از او وجود دارد از جمله: »در امثله که به اطراف میفرستاده است و ایشان را به طواعیت میخوانده، چنانکه رسم جبابره بوده است که به کثرت سواد و شوکت عدت و عتاد تهدید کنند هرگز تخویف ننموده است و تشدید وعید نکرده، بلکه غایت انذار را اینقدر می نوشته اند که اگر ایل و منقاد نشوند، ما آن را چه دانیم، خدای قدیم داند.

و چون در این معنی تدبری میافتد، سخن متوکلان است. و یا در جای دیگری میگوید: »علما و زهاد هر طایفه را بزرگ میداشته است و در حضرت حق تعالی آن را وسیلهای میدانسته و همانگونه که به مسلمانان احترام می گذاشته است ترسایان و بتپرستان را نیز عزیز میداشته...و یا زمانی که یکی از بازرگانان آمده است و خبر کشته شدن بازرگانان توسط غایرخان و سلطان محمد را به چنگیزخان داده است: »این سخن چنان بر دل خان اثر کرد که آب از دیدگان براند و هم در این تف تنها بر بالای پشتهای رفت و سر برهنه کرد و روی بر خاک نهاد و سه شبانروز تضرع کرد که هیجان این فتنه را مبتدی نبودهام، قوت انتقام بخش.

جوینی هرچند گاهی از اعتقاد چنگیزخان به خدا سخن به میان میآورد، چنانکه گویی به نیروی برتری معتقد است؛ اما تصریح میکند که او پیرو هیچ دینی نیست. هرچه باشد به خاطر داشتن دین خاصی کسی را مجازات نمیکند: »متعرض ادیان و ملل نهاند، و چه جای تعرض است، بلکه مقویانند.« - جوینی، 1389،ج - 190 /1 و در جای دیگر: - »چنگیز - چون متقلد به هیچ دین و تابع هیچ ملت نبود از تعصب و رجحان ملتی و تفضیل بعضی بر بعضی مجتنب بوده است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید