بخشی از مقاله
چکیده
علم النفس عنوان جامعی است برای همهی مباحثی که پیرامون نفس مطرح میشوند. شناخت حقیقت نفس، آثار و قوای آن، ارتباطش با بدن، حدوث یا قدم و بقای آن، و ... ، از مهمترین موضوعات مطرح شده هستند که به این شاخه از فلسفه ×را در بر گرفتند. اندیشهی اعتقاد به نفس در موجودات مادی، پیشینهای طولانی دارد. برپایهی مستندات مکتوب، افلاطون نخستین فیلسوفی است که در پی اثبات وجود نفس است. پس از وی، دیگر فلاسفه رویکردهای گوناگونی پیرامون این بحث داشتهاند. متفکرین مسلمان نیز به مدد تعالیم آسمانی و احادیث ائمهی معصومین علیهم السلام و تأثی از اندیشههای فلاسفهی یونان اندیشه-های ژرفی را پیرامون نفس پی افکندند. در این پژوهش، به طرح و بررسی دیدگاه مهمترین حکمای مسلمان از قرن دوم تا پنجم هجری که شامل فلاسفهی بنامی چون کندی، فارابی، ابن سینا و غزالی است، میپردازیم.
کلیدواژه:ماهیت نفس، تجرد نفس، رابطه نفس با بدن، بقای نفس، کندی، فارابی، ابن سینا، غزالی .
طرح مسئله
نفس موضوع دانش علم النفس فلسفی است و هر یک از فلاسفه، بر آن شدند تا جوانب این موضوع را ذیل این عنوان بررسی کنند - صیقلانی, . - 1393 شناخت جایگاه هر دانش، اهمیت بسیار دارد. علم النفس فلسفی دانشی حصولی و در نتیجه کلی است. مجموعهای از گزارهها و قضایا با محوریت نفس است و ناگفته پیداست که گزارههای آن حصولیاند. دامنه علم النفس همهی نفوس راب ا همهی انواعش، حتی نفوس غیر انسانی را دربر میگیرد - فیاضی, . - 1393چیستی نفس و به دنبال آن، رابطه نفس و بدن از مسائل قدیم فلسفی مطرح درباره انسان بوده است ؟ آیا ما ارواح مجردی هستیم که در لحظه معینی با بدن مان متصل شده و در لحظه معینی نیز از آن جدا خواهیم شد؟ چه توضیح و تبیینی برای ارتباط جرد و مادی وجود دارد؟ این مسئله که امروزه مسئله نفس بدن - ذهن،بدن - نامیده می شود، ذهن فیلسوفان را به خود درگیر کرده است.
به نظر برخی، واژهی نفس علی رغم تعبیرهای متفاوت آن، در همه دورههای تاریخ، فلسفه و انسانشناسی وجود داشته است،“Eliad؟ به نقل مورخان، در فلسفه ایونی - کاپلستون, - 1388 با فیلسوفانی چون طالس، آناکسیمندروس و آناکسیکنس از "نفس" به عنوان جوهری در کنار بدن بحثی وجود نداشته است. مراد از بحث فلسفی از "نفس" جوهری متمایز از بدن است که تا آن زمان بحثی نشده بود. اما زمینه بحث های نفس به صورت بدواٌ به هشت هزار سال پیش از میلاد نسبت دادهاند - ملکیان, . - 1379 در اینباره دیدگاههای مختلفی از سوی فیلسوفان مطرح شده است و اختلافات اساسی در آرای آنان مشاهده می-شود.
پیشینهی این بحث به دوران پیش از افلاطون و ارسطو میرسد. اما آنچه که به صورت مکتوب و دقیق در اختیار ماست از افلاطون اغاز میشود. دیدگاه افلاطون در این زمینه در تقابل با دیدگاه ارسطوست. شاید بتوان این تقابل را به دو مرز تشبیه کرد که نظرات فلاسفه در قرنهای گذشته تا کنون، به یکی از این دو دیدگاه گرایش داشته اند و یا بین این دو مرز در نوسان بودهاند. از جمله کسانی که نفس را مجرد میداند افلاطون است. وی از هر جهت نفس را غیر جسمانی و فناناپذیر میداند و قائل به بساطت و بقاء آن است - کاپلستون, . - 1388 در این رویکرد، نفس پیش از تحقق بدن موجود است. این وصف، ویژگی ثنویت حقیقت انسان را تاکید دارد.
در حالیکه ارسطو نفس را صورت بدن میداند. وی میگوید نسبت نفس با بدن همان نسبتی است که بین ماده و صورت وجود دارد. به اینگونه که ماده و صورت ملازم یکدیگرند و هیچیک نه بدون دیگری حادث میشود و نه باقی میماند - ارسطو, . - 1366 با این وصف، وی به وحدت میان نفس و بدن، به مثابه اینکه نفس صورت بدن است، رای داده است و نفس را چیزی میداند که نه میتواند بدون بدن باشد و نه خود بدن است. در این تعبیر، بی شک نفس پیش از بدن وجود ندارد یعنی قدم نفس افلاطونی را نمیپذیرد حتی با حدوث آن پیش از بدن به صراحت مخالفت میکند. از طرفی بقای نفس پس از فنای بدن را نیز نفی میکند.این مسئله در فرهنگهای مختلفی گسترده شد. در تفکر اسلامی نیز، دانشی است که تحت تأثیر فلسفه یونانی قرار دارد و در آن از آیات قرآن بحث و احادیث اسلامی الهام گرفته شده است ؟
در این مبحث، نفس به عنوان موجودی که مجرد از عالم ماده است، دانسته میشود؟ چرا که رفتار های حیاتی موجودات زنده اعم از تنفس، تغذیه، تولید نسل، سازگاری با محیط پیرامون خود، ادراک حسی، حرکات قسری و ارادی، تفکر و اندیشه، نه از اجزای مادی و خصوصیت جسمانی، بلکه از امری ورای آن بنام نفس نشات میگیرند. مشائیون برحسب سادگی و پیچیدگی این افعال، نفس را به اقسام نباتی، حیوانی و انسانی دستهبندی کردهاند. پرداختن بدین مسائل نه تنها در طبیعیات، بلکه در الهیات نیز حائز اهمیت فراوانی است.دانشمندان مسلمان به ویژه حکمای اسلامی به دلیل تعالیم ارزشمند اسلام با بهره گیری از آیات و روایات متعدد درباره عالم آخرت به این مسئله توجه ویژه داشته و آرای گوناگونی ایراد کردهاند. دانشمندان مسلمان به دلیل تعالیم ارزشمند اسلام با بهره گیری از آیات و روایات متعدد درباره عالم آخرت به این مسئله توجه ویژه داشته و آرای گوناگونی ایراد کردهاند.
ایشان برای هستی مراتبی ذکر کرده ونام آن را » عوالم وجود« گذاشتهاند - ابن سینا, 1400ق - هریک از این مراتب وجود، عالمی از عوالم هستی است؛ اما فیلسوفان هستی را به عوالم کلی تقسیم کرده اند تا تحت حصر درآید، مثلاً تمام اجسام با اینکه اجناس وانواع متعددی هستند،یک عالم به شمار می روند؛ زیرا هیچ نوع از این انواع وهیچ جنسی از اجناس،احاطه ی وجودی برر انواع واجناس دیگر ندارد واز این روست که از نظر فیلسوفان، تمام موجودات طبیعت در عرض یکدیگر به شمار می روند، نه در طول هم - مطهری, . - 1386چیستی نفس و ارتباط آن با بدن از مهمترین موضوعات علم النفس فلسفی بشمار میآید که چالشها و نتایج متنوعی را به دنبال داشته است. بحث از تجرد یا مادیت نفس از جمله مباحث دامنهداری است که در این باره مطرح گشته است بهگونهای که شاید بتوان گفت همهی فیلسوفان اسلامی در مجرد بودن نفس انسانی همرای هستند.×بر این پایه، پرسشهای این نوشتار عبارتند از:
-1 چیستی و ماهیت نفس از منظر اندیشمندان اسلامی به چه شکل است؟
-2 پس از قبول وجود نفس، نحوه وجود - یا حدوث - ، آن از دیدگاه حکما چگونه ارزیابی شده است؟ نسبت به تجرد نفس چه رویکردی دارند؟
-3 نحوه ارتباط جسم با نفس از نظر حکما چگونه تشریح شده است؟
-4 بقا، فنا یا خلود نفس از دید اندیشمندان اسلامی چگونه به اثبات رسیده است؟
در این نوشتار برآنیم تا از منظر فلاسفه بنام اسلامی همچون کندی، فارابی، ابن سینا و ابوحامد غزالی به عنوان اولین متفکرانی که در آثار مکتوب ایشان، علم النفس فلسفی جایگاه قابل توجهی داشته است، این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم. پژوهش حاضر به روش اسنادی و تحلیل محتوایی با استفاده از منابع و مستندات کتابخانهای برآن است ضمن بررسی ماهیت و نحوه وجود نفس از منظر حکمای اسلامی، رویکرد آنان را در زمینهی نحوه ارتباط با بدن و نگرش آنان را نسبت به بقا یا فنای نفس مورد واکاوی قرار دهد.
کندی
ابویوسف یعقوب بن اسحاق کندی در عقاید خود را از نو افلاطونیان و ارسطو تأثیر پذیرفته و با آشتی دادن فرهنگ یونان و اسلام فلسفه جدیدی را بنیان نهاده است - شریف, . - 1389 کندی در باره نفس فقط آرای فلاسفه پیشین را بیان میکند و خود، رأی خاصی ندارد - کندی, . - 1953-1950 وی در رسالهای بنام فی ماهیه النفس دیدگاه ارسطو و دیگر حکما را خلاصه وار مطرح کرد. اما اندیشه ای که پرورانده است برگرفته از کتاب تاسوعات است - شریف, . - 1389
ماهیت نفس
کندی در رساله القول فی النفس، در تعریف نفس می گوید:النفس» بسیطهٌ ذاتُ شرفوکمال، عظیمهٌ الشأنِ، جوهرها مِن جوهرِ الباریِ عزوّجل کقیاسِ ضیاءِ الشّمسِ مِن الشّمسِ« - مرحبا, - 1985 نفس بسیط، دارای شرف و کمال، و از عظمت شأن برخوردار است، جوهر آن از جوهر باری تعالی است; مثل نور خورشید نسبت به خورشید. کندی پس از بیان این تعریف و توضیحآن، می گوید: افلاطون در این مقایسه، مطلبی درست را گفته است که برهان نیز آن را تأیید می کند.