بخشی از مقاله
چکیده
در این نوشتار کوشش شده دیدگاه حکیم و فیلسوف برجسته، ابوعلی سینا در مورد چگونگی حصول علم و تقسیمات آن آورده شود. کوشش نویسنده این است که نشان دهد از نظر ابن سینا علم چگونه کسب میشود و به نظر او علوم چگونه تقسیم میشوند. سخن در دو مقام مطرح میشود، اول نشان داده میشود که معلوم تصوری چگونه توسط قول شارح بدست میآید و سپس تقسیم بندی علوم از نظر وی توضیح داده میشود. منبع اصلی این پژوهش کتب اصلی ابن سینا مانند شفا، اشارات و تنبیهات، النجاه، دانشنامه علایی و منابع دست اول بذیل روش کتابخانه ای و نظری است.
مقدمه
پرسشی که این پژوهش در پی پاسخگویی به آن است چگونگی حصول علم و تقسیمات آن از نظر ابن سیناست. برای رسیدن به این منظور کتب منطقی ابن سینا مورد بررسی قرار میگیرد زیرا از نظر ابن سینا علم منطق علمی است که در آن چگونگی و شیوه کشف مجهول بیان میشود. از نظر ابن سینا علم یا تصور است یا تصدیق و راه بدست آوردن معلوم تصوری تعریف و قول شارح است و قول شارح حد یا رسم است. روش بدست آوردن معلوم تصدیقی حجت است که حجت یا قیاس است یا استقرا و غیره. علم به نظری و عملی تقسیم میشود و هر کدام به چهار قسم تقسیم میشوند. پس سخن در دو فصل خواهد بود، فصل اول که درباره چگونگی بدست آمدن علم و راه دانستن می پردازد و فصل دوم که به علم شناسی ابن سینا و تقسیم بندی علوم از نظر وی اختصاص دارد.
.1 منطق، روش بدست آوردن علم
ابن سینا علم را به آلی و غیر آلی تقسیم میکند. علم غیر آلی علمی است که فایده آن شناخت موجودات عالم و ما قبل آن است و علم آلی علمی است که هدف آن تحصیل علوم غیر آلی است. علم آلی وسیله بدست آوردن علومی است که طالب علم در پی آنهاست. این تعریف منطق را وسیله ای از جنس قانون معرفی میکند که هدف آن حفظ فکر از خطاست. در دانشنامه علایی تعریف دقیق تری از منطق ارائه میشود: »و علم منطق- آن علم است - که اندر وی پدید شود، حال دانسته شدن نادانسته بدانسته،- که کدام بود که به حقیقت بود، و کدام بود که نزدیک بحقیقت بود، و کدام بود که غلط بود، و هر یکی چندگونه بود.
« - ابن سینا، - 1391 پس منطق علمی است که نشان میدهد که چگونه علم به مجهول پیدا میشود. ابن سینا علم را دو گونه میداند اول علمی که بدیهی و بی نیاز از دلیل است و ما آن را بی هیچ دلیلی میدانیم و دوم علمی که ما آن را از اول نمیدانیم و برای ما مجهول است. دانش بدیهی نیاز به اندیشه ندارد اما دانش نوع دوم که اکتسابی است نیاز به اندیشه دارد و اندیشه عبارت است از دانستن یک امر مجهول بوسیله اموری که میدانیم. منطق علمی است که چگونگی این فرایند را توضیح میدهد و نشان میدهد که کدام راه صحیح است و برای ما علم حاصل میکند و کدام شیوه غلط است و منجر به علم صحیح نمیشود.
او در دانشنامه علایی اینگونه توضیح میدهد: »و هر چه تصور وی، یا تصدیق بوی ، باندیشه بجای باید آوردن پیش از وی- باید که چیزی دیگر دانسته باشیم- تا نادانسته را بوی بدانیم.مثال این در باب تصور- آن که: اگر ما را دانسته نباشد- که مردم چه بود، و کسی ما را باز نماید،- و گوید- که مردم 3 جانوری بود گویا؛ باید که ما نخست دانسته باشیم معنی جانور،- و معنی گویا- و اندر رسیده باشیم بایشان؛ پس آنگاه آنچه ندانسته باشیم از معنی مردم بدانیم و مثال این در باب گرویدن و تصدیق- آن که: اگر ما را دانسته نباشد که عالم محدث است ، و کسی ما را باز نماید - و گوید- کهعالم مصوّرست،-و هر چه مصوّر بود ، محدث بود.
باید که ما گرویده باشیم- و دانسته ، که عالم مصوّرست. و نیز گرویده باشیم- و دانستهکه هر چه مصوّر بود محدث بود. پس آنگاه آنچه ندانسته باشیم از حال محدثی عالم بدانیم.پس هر چه ندانیم، و خواهیم که بدانیم به چیزهادانیم که اوّل ایشان را دانسته باشیم و هر چه نادانسته بود، بدانسته دانسته شود. و لیکن:نه هر دانسته راه برد بهر نادانسته؛- که هر نادانسته را دانسته هست اندر خور وی،- که از وی شاید او را دانستن. و راهی است که بدان راه شاید شدن از دانسته بنادانسته- تا دانسته شود.« - ابن سینا، . - 139