بخشی از مقاله
چکیده
حکمت در میان فلاسفه ی یونانی و حکمای مسلمان دارای کاربردی گسترده و متضمن معانی متعددی بوده است . مشهور آن است که ایشان حکمت را به دو قسم نظری و عملی تقسیم کرده و در این تقسیم بندی عمدتاً دوگانه خواسته اند از یک نظر ، دو بعدی بودن انسان را در ساحت ذهن و عین و در عین حال توازی حوزه ی نظر و عمل را به اثبات رسانند . این جستار کوشیده است با انجام مطالعه ای تطبیقی در فلسفه ی ارسطو و ابن سینا در باب تقسیمات حکمت اثبات نماید که اولاً در هر دو حوزه ی فکری - تفکر یونانی و عالم اسلامی - ارتباطی وثیق میان نظر وعمل برقرارستا ؛ ثانیاٌ نقاط اشتراک و اختلاف این دو حوزه فکری را در خصوص اقسام حکمت و گونگیچ ارتباط نظر و عمل و احیاناً اصالت و اولویت هر یک را بر دیگری آشکار سازد .
کلید واژه ها : حکمت نظری ، حکمت عملی ، ارسطو ، ابن سینا ، ارتباط نظر و عمل در آمد
مفهوم حکمت در میان فلاسفه و حکمای یونانی و مسلمان کاربرد وسیع و گسترده ای داشته متضمن معانی و اقسام متعددی بوده است . حکمت را گاه به معنایی عام و مترداف با علم و مطلق دانش به کار برده و بر تمام علوم و فنون و هنرها اطلاق کرده اند ؛ گاه به معنای خاص و به منزله فلسفه و دانشی تلقی کرده اند که حقایق هستی را در حد امکانات و توانایی فاهمه ی بشر مکشوف می سازد ؛ گاه به معنای اخص و مرادف با بخشی از فلسفه ، یعنی حکمت نخستین ، فلسفه اولی و الهیات است و گاهی نیز به منزله یضیلتف ِ قوه ناطقه به کار برده اند .
این جستار در صدد است در حد امکان با ورود به فلسفه ی یونان باستان و مرور در حیطه ی اندیشه ی ارسطو به عنوان سر سلسله ی یکی از آئین های بزرگ فکری - مشائیان - تلاش این فیلسوف را در تعیین اقسام حکمت پیگیری کرده آن گاه با ورود به حوزه ی فلسفه ی اسلامی تلاش های مشابه را این بار نزد شیخ الرئیس ابو علی سینا به عنوان نماینده و سرآمد مشائیان اسلامی دنبال و اثبات
نماید کهاولاً در هر دو حوزه ی فکری ارتباطی وثیق میان حوزه ی نظر و حیطه ی عمل برقرار است و حکمت جز با توازی و توازن این دو برقرار نمی گردد ثانیاً.
اگر چه در حوزه ی یونان باستان عموماً و در فلسفه ی ارسطو به طور خاص ارتباط این دو حوزه در مقام شرح ، بازتابی از دیدگاه های حاکم بر حوزه ی فکری یونان باستان است در حوزه ی فلسفه ی اسلامی آن چه بر ذهن فیلسوفان اسلامی به طور عام و فیلسوف مورد نظر ما بالخصوص حکم فرماست دین مبین اسلام است که در آن به صراحت و بی استثنا ایمان کامل در گرو وحدت عقیده و عمل دانسته شده و تا آن جا پیش رفته است که برای انسان جز آن چه را می کوشد میسر نمی داند - سوره مبارکه النجم ، آیه - 39 این بحث جزئیاتی را با خود به همراه خواهد آورد که شرح آن خواهد گذشت .
ارسطو و تقسیمات حکمت
افلاطون ، سلف ارسطو ، حکمت را برترین دانشی می دانست که دوست دارش در جستجوی آن است ، با آن که می داند به دلیل محدودیت و جسمانی بودن چه بسا نیل به آن برایش میسر نباشد و دوست دار حکمت آرزویی جز مرگ ندارد ؛ بدین معنا که روح او برای شناخت آنچه هست و برای نیل به حقایق باید از بند تن رها شود و از طریق دیالکتیک و سیر وجودی و عروج روحانی و معنوی به شهود حقایق دست یابد و حقیقت اشیاء را بی واسطه ی مفاهیم مشاهده کند . از این رو افلاطون حکمت را تشبه به امر سرمدی و تغییر ناپذیر یا الوهیت می دانست - بورمان ، افلاطون ، 1375 ، ج 1 ، صص . - 48- 55 بدین ترتیب او در تلقی خود از حکمت به جنبه معنوی و الهی یا به تعبیر دیگر به جنبه فرا بشری آن نظر دارد ؛ از این رو اگر چه نیل به کمال و تمامیت آن را برای آدمی میسر نمی داند اما به قدر توان کسی که طالب و مستعد آن باشد راه سلوک به سوی آن باز است .
افلاطون حکمت را برتر از فلسفه می دانست از این رو به نظر او فیلسوف را باید دوست دار حکمت دانست نه حکیم .ارسطو ، اما ، با این تلقی موافق نیست نه به این دلیل که برای حکمت ارزش کمتری قائل است بلکه به این دلیل که حکمت را با معرفت فلسفی ، به ویژه با برترین شاخه ی دانش نظری یعنی الهیات ، فلسفه اولی یا مابعد الطبیعه ، یکی می داند زیرا این دانشی است که درباره مبادی و علل اولی مطالعه می کند و از این رو باید آن را علم الهی یا الهیات نامید زیرا خدا از جمله علل اشیاء و مبداء نخست آن هاست . به نظر ارسطو اگر چه حکمت بدین معنی مفیدترین علم نیست اما فی نفسه و به سبب دانایی پسندیده ترین دانش است و هر چند علوم دیگر ضروری ترند هیچ یک برترین علم نیستند - ارسطو ، 1366، صص 8-10 و ص - 195ارسطو بر آن است که فعالیت انسان از سه حوزه ی اصلی خارج نیست این فعالیت یا متوجه ی شناختن است یا متوجه ی عمل و یا معطوف به ساختن و ابداع . از این رو می توان گفت وی مراتب سه گانه ی علم را بدین گونه از یکدیگر متمایز می کند :
الف - دانش های نظری که موضوع آن ها دانایی حقیقت است و عبارتند از : تعلیمیات - ریاضیات - ، طبیعیات ، الهیات .
ب - دانش های عملی که موضوع آن ها صرف عمل است و عبارتند از : اخلاق ، سیاست ، تدبیر منزل .
ج - دانش های شعری که بررسی آن ها مستلزم مطالعه ی آثاری است که خارج از عامل آن هاست مانند خطابه ، شعر و جدل - برن ، 1373 ، ص . - 43
ارسطو در کتاب ششم اخلاق نیکوماخس ، حکمت نظری و عملی را از فضایل عقلی و قسیم شناخت علمی و عقل شهودی و فن و هنر دانسته است . در جای دیگر از همین کتاب در باره سه قسم حکمت فلسفی ، عملی و سیاسی سخن گفته است . اما سرانجام ، آنچه پس از او متداول شد تقسیم حکمت به دو شاخه ی نظری و عملی بود و حکمت سیاسی در زمره شعب حکمت عملی قرار گرفت که اشارات شخص ارسطو نیز در نوشته هایش موید این معناست - ارسطو ، 1366 ، ص . - 47 او حکمت فلسفی یا نظری را به حکمت نخستین - مابعد الطبیعه یا فلسفه اولی - و ریاضیات و حکمت یا دانش طبیعی - حکمت دومین - تقسیم می کند - همانجا ، صص 96-97 ، 195 ، 352-353 ، - 363 وی در عین حال دانش طبیعی و ریاضیات را نیز بخشی از حکمت دانسته است چون آن ها نیز از مبادی موجود بحث می کنند اما نه مبادی موجود بما هو موجود . با این همه گاهی حکمت را تنها بر فلسفه اولی اطلاق کرده است - همانجا ،صص . - 8- 10
در باب ملاک این تقسیم بندی از جنبه های مختلف سخن گفته شده است . طبیعی است هنگامی که در جبهه ی پیروان اصالت عقل قرار گرفته ایم عقل ، اساس حکمت شناخته شود و ارسطو آن گاه که از فضایل عقلی سخن می گوید آن ها را بر طبق دو استعداد یا قوه ی عقلی تقسیم می کند :
- 1 قوه یا استعداد علمی ، که بدان وسیله چیزهایی را که ضروری و واجب اند مورد تامل و امعان نظر قرار می دهیم .
- 2 قوه یا استعداد حسابگر ، یا استعداد عقیده ، که با چیزهایی سروکار داردکه ممکن اند - کاپلستن ، 1362 ، صص . - 468-469
معرفت و عقل شهودی - نوس - ، که بدان وسیله یک حقیقت کلی را از روی تجربه ی تعداد معینی از نمونه ها و موارد جزیی درک می کنیم و سپس در می یابیم که این حقیقت یا اصل بدیهی است - ارسطو ، 1385 ص - 214 ، از فضایل قوه یا استعداد علمی است و اتحاد عقل و معرفت - نوس و اپیستمه - همانا حکمت نظری یا سوفیاست که به بالاترین موضوعات توجه دارد . فن یا هنر - تخنه - ، صفت یا خویی است که بدان وسیله ما اشیاء را به کمک قاعده ی صحیحی می سازیم - همانجا ، ص - 186
و حکمت عملی - فرونزیس - به معنای قابلیت حقیقی برای عمل ، به کمک یک قاعده ، با توجه به اشیایی که برای انسان خوب یا بد اند در زمره ی فضایل قوه ی حسابگری اند - همانجا ، ص - 198 آن گاه حکمت عملی بنابر موضوعاتی که با آن ها سروکار دارد به سه حوزه ی فرعی دیگر تقسیم می شود ؛ در درجه اول آن نوعی است که به خود شخص ارتباط دارد و عنوان عام حکمت عملی تنها بر این نوع اطلاق می شود و از انواع دیگر یکی تدبیر منزل نامیده می شود و دومی قانون گذاری و سومی کشورداری . وی معرفت در امر قانون گذاری و معرفت در امور کشورداری را از بخش های معرفت سیاسی دانسته است - همانجا ، . - 185 با نگاهی دیگر می توان تصور ارسطو را از عالم همچون جدولی نشان داد که حاوی مدارج مختلف از اوضاع و احوالی است که به ترتیب حصول علم به آن ها مرتب شده است . در عالی ترین مراتب علوم نظری یعنی فلسفه ی اولی ، طبیعیات و ریاضیات قرار گرفته