بخشی از مقاله

چکیده

حکیم شیخ الرئیس ابوعلی سینا در بسیاري از حوزههاي دانش بشري از جمله منطق و طب و فلسفه سخن گفته است. و در سیاست –یعنی مجموعه صفات و اخلاقی که هر انسان در اجتماع باید بدان آراسته باشد تا منجر به سعادت و خوشبختی او باشد سخن گفته است. بوعلی در اندیشههاي اجتماعی پیوند میان نبوت و سیاست برقرار میکند.در این مقاله به دنبال فهم چگونگی این پیوند، ماهیت دین وتاثیروکارکردآن رادرجامعه ازدیدگاه وي ،مورد بررسی قرارداده ودر انتهااین نتیجه بدست آمدهکه شیخ الرئیس ،دین رایک امروحیانی وقدسی دانسته وعلاوه برکارکرد اجتماعی ،کارکردغیراجتماعی نیز براي آن درنظرگرفته است.

مقدمه

بیشاز دویست سال است که سکولاریزم بر جهان رخنه کرده است ودر عرصه جامعه وسیاست به ائدولوژي مسلط تبدیل شده است .اندیشه سکولار مجالف با هرگونه مرجعیت دین قدسی در عرصه جامعه وسیاست می باشد وورود ان را به جامعه ،مانع از پیشرفت جامعه در عرصه جامعه وسیاست می باشد وورود آن را به جامعه،مانع ازپیشرفت جامعه در عرصه هاي مختلف می داند.در مقابل آن نگاه معنویت وجود دارد این نگاه نه تنها معتقد است که دین باید درعر صه جامعه وسیاست دخالت کند بلکه به کارگیري دستوراتت وفرامین آن رامنجر به بهبودي وپیشرفت اوضاع جامعه میداند دراین نگاه دیدگاه ابن سینارا برگزیده تا دیدگاه ایشان رادر مورد ماهیت دین ونقش وتاثیر آن رادردرون جامعه مورد بررسی قراردهیم.

زندگی و اوضاع کلی عصر شیخ الرئیس ابن سینا - 370- 428 -

ابن سینا ازشگفتیهاي تبار انسانی و نوابغ مسلم تاریخ است که به رغم عمر نسبتاً کوتاه و اشتغالات فراوان، در مهمترین عرصههاي دانش عصر خود، صاحبب نظر، ابتکار و اثر است و از کسانی است که در ترقی و تکامل علوم سهم عمده و تأثیر مسلّم و آشکار دارد. ایشان در عهد دولت نوح بن منصور، یعنی به سال 370 هجري، در دیه افشنه در نزدیکی بخارا به دنیا آمد. در آن زمان شهر بخارا پایتخت و مرکز فرهنگی و علمی سلسله سامانیان بود که در شرق ایران و خراسان و ماوراءالنهر حکمرانی میکردند.

وي تعلیمات فکري و دینی را در خانه پدر فرا گرفت، فلسفه و پزشکی را در بخارا آموخت و در شانزده سالگی در همه علوم زمان خود استاد شد. مهارت ابن سینا در علم پزشکی او را همواره متوجه فرمانروایان محل قرار داده بود. وي در سال 378 ه با معالجه نوح بن منصور سامانی، شهرت فراوانی کسب کرد و همین مسئله باعث گشایش فراوانی در زندگی علمی و فعالیت سیاسی او شد.
زندگی ابن سینا، آکنده از سوانح سیاسی است.

وي در زندگی پربار علمی و فکري خود، همواره با مشکلات سیاسی و با تحولات سیاسی دولتهاي کوچک آن زمان رو به رو بود. در تاریخ اسلام و پس از عصر نبوت، نهاد خلافت، نهاد اصلی قدرت بوده و نسبت به نهاد سلطنت تقدم زمانی داشته است. به تدریج در درون نظام خلافت به دلایل مختلفی تحولاتی شکل گرفت که نظام و دستگاه خلافت را دچار ضعف و فتور کرد. و جامعه به سمت نظام سلطنت رفت.

 ابوعلی سینا در محیطی این چنین انزوا نگزید، بلکه در متن رویدادهاي سیاسی قرار گرفت و حتی منصب وزارت هم پذیرفت او به قضایا و رویدادهاي سیاسی و موضوع قدرت از دریچه تجرید فلسفی نمینگریست بلکه سیاستمداري تجربه کار بود که مطالعات نظري را با تجربه درآمیخته بود و مرز میان رؤیا و واقعیت را میشناخت از این رو در پی دستنیافتنیها نبود با وجود این، اندیشه او از محیط سیاست روزگارش فراتر میرفت و در مقام حکیمی فرزانه به آنچه هست خرسند نبود و آنجا که از بهترین حکومتها سخن میگوید، گرایش آرمانی او آشکار است.2 به طورکلی مجموعه عواملی را که در زمینهسازي ظهور و توفیق و جهتگیري فکري این شخصیت ارجمند علمی فلسفی بویژه در تکوین ایدههاي فلسفی و سیاسی وي مؤثر بودهاند میتوان به شرح زیر برشمرد:

-1 تحقیقات و اندیشههاي فلسفی در جهان اسلام و بر اساس سنت فلسفی ارسطو در کنار دیگر آگاهیها از حکمت یونان باستان

-2تاثیر ونفوذ فلاسفه واندیشمندان مقدم ونیزمعاصرابن سینامانندفارابی،ابن مسکویه،عامري وبیرونی

-3 تعالیم و آموزشهاي اسماعیلیه که قرابت زیادي با دیدگاهها و تأویلات فلسفی شیعه داشتند.

3 تفسیر و تبیین جامعه و ضرورت دین از دیدگاه ابن سینا

ابن سینا، ضرورت دین و نبوت را بر اساس نیازمندي حیات اجتماعی بشر به قانون کامل و عادلانه تبیین کرده، تبیین برهان او که در کتاب اشارات و الهیات شفا و الهیات نجات آمده است بدین شرح است: »انسان به تنهایی و به طور مستقل نمیتواند امور زندگی خود را انجام دهد انسان ها نیاز به همکاري با سایر افراد همنوع و کار کردن در مقابل یکدیگر و داد و ستد با یکدیگر دارند تا بتوانند امور خود را اداره کنند؛ و همه اعضاي یک پیکر و اجتماعند.

پس وقتی احتیاج به تمدن دارند و مدنی و اجتماعی هستند تزاحم و برخورد و کشمکش پیش میآید، لذا باید تقسیم کار بشود؛ چون اگر بنا باشد که کارها را یک نفر به دوش بکشد، لازم میآید که یک نفر کارهاي بسیاري را متحمل گردد که این امر در صورت امکان بسیار دشوار خواهد بود.« پس از این گفته ابن سینا بر میآید که انسان مدنی بالطبع است البته ابن سینا انسان را موجود اجتماعی نخواندهاما چنین نظر داده است که افرادي که خارج از جامعه انسانی و در تشکلی غیر اجتماعی و بدون مدنیت زندگی میکنند را میتوان موجودات غیر انسانی دانست.

5 از دیدگاه ایشان انسان براي رسیدن به وضعیت کمال مطلوب در زندگی خود، نیاز به تقسیم کار دارد و این تقسیم کار ابتدا با تشکیل خانواده و تأسیس منزل به دست میآید. ایشان تفاوتهاي انسان با سایر جانداران را در توشهاندوزي در روز مبادا دانسته چون حیوان به تنهائی میتواند هم به تهیه قوت و توشه اندوزي بپردازد و هم آن را ذخیره کند ولیکن انسان نمیتواند. لذا به تقسیم کار نیاز است. نخستین تقسیم کار در میان همسران بوجود میآید که یکی از همسران به کسب رزق و روزي میپردازد و دیگري در محیط منزل از آن نگهبانی میکند.

1 ایشان در روانشناسی شفا مینویسد فرق انسان از سایر حیوانات این است که اگر وي به تنهائی بخواهد متکفل همه امور معیشتی خود گردد و در برآوردن نیازهایش از کمک دیگري بهره نگیرد نمیتواند معیشت خود را درست تنظیم و تدبیر کند انسان به چیزهاي زیادي از آنچه در طبیعت است محتاج میباشد مثل اینکه غذا پخته و جامه دوخته میخواهد و تا در غذائی که در طبیعت موجود است دخل و تصرفی نکند ملائم با مزاج او نخواهد بود و زندگانی خوبی با آن اغذیه نخواهد داشت؛ ولیکن حیوانات دیگر در طبیعت لباس هر کدام از آنها همراه خودشان وجود دارد، و بدین سبب است که اولین احتیاج انسان به زراعت است و همچنین به صناعات دیگري هم محتاج است و به همین خاطر است که یک فرد انسانی به تنهائی نمیتواند احتیاجات خود را فراهم سازد و لذا لازم است هر یک از آنان از توانائی دیگري بهرهگیري نماید مثلاً یکی نانوا باشد و دیگري خیاط تا اینکه اجتماعشان استوار و پابرجا گردد.

2 بوعلی اختلاف طبقات مردم را وسیلهاي براي استثمار ضعفا توسط ثروتمندان تفسیر نمیکند، بلکه آن را به عنوان شیوهاي براي رسیدن به زندگی حکیمانه و کمزحمت و پرثمر میانگارد، زندگیاي که هر فرد و قشري با کمترین زحمت به نتیجه مطلوب خود میرسد. ایشان مشارکت و همکاري را براي وجود و بقاي انسانی ضروري دانسته و براي مشارکت وجود عوامل و اسبابی از جمله داد و ستد و عقد قرارداد را لازم دانسته و براي این قراردادها نیز سنت و عدل را ضروري میداند و چون افراد داراي عقاید افکار مختلفی میباشند که هر کدام منافع خود را مقتضاي عدالت دانسته و زیان خود را ظلم شمرده، از دیدگاه ایشان باید قانونگذاري وجود داشته تا بر این داد و ستد حکمفرمائی کند و قوانین و سنتی را وضع نماید تا منجر به ایجاد عدالت در میان جامعه باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید