بخشی از مقاله
چکیده
تاریخ معماری ایران تنها در آثار ثابتی که مختص زندگی یکجانشینان است خلاصه نمی شود بلکه معماری کوچ نیز نگاهی دیگر به تاریخ معماری این سرزمین است، نگاهی که برخاسته از زندگی کوچ نشینان بوده است، آن هایی که فصولی از سال از مکانی به مکان دیگر جا به جا می شوند و هر آن چه دارند را با خود می برند، خانه را می برند، اسباب را می برند و دوباره همان را در جابه جایی بعدی با خود بر می گردانند.
عشایر کوچرو با توجه به شیوه ی معیشت و سازگاری با محیط طبیعی دارای سکونتگاه هایی هستند که نمونه هایی از ناب ترین مساکن اولیه ی دست ساز بشر هستند. هرگاه بخواهیم معماری کوچ در عشایر را بهتر بشناسیم باید اجزا و عناصری را شناسایی کنیم که در شکل گیری پناهگاه های آن ها نقش داشته اند. نظام حاکم بر زندگی کوچ نشینان که از فعالیت های روزانه و امور مختلف زندگی آنان ناشی شده، شکل گیری الگوهای تعریف شده ای در سازماندهی فضاهای مختلف معماری آنان را موجب شده است که عناصر فضاساز داخل چادرها نظیر تکیه گاه، سکو، اجاق و... را می توان در شکل گیری کارکردهایشان در زندگی چادرنشینی مورد بررسی قرار داد، چرا که خود باعث ایجاد کارکردهایی در چادر می شوند. لذا مقاله ی حاضر به منظور دست یابی به الگوهایی انعطاف پذیر در تقسیمات فضاها و حذف دیوارهای صلب جداکننده ی داخلی ساختمان های امروزی با روش مطالعه ی کتابخانه ای و مرور اسناد تاریخی به بررسی چگونگی تقسیمات فضایی و عناصر فضاساز در سیاه چادرهای عشایر که یکی از متنوع ترین و انعطاف پذیرترین تقسیمات و چیدمان داخلی را دارا هستند، پرداخته است.
-1 مقدمه
ما در معماری گذشته مان الگو های توسعه ای متعددی داشتیم، ولیکن هنگامی که به گذشته مان می نگریم ، تنها دنبال ساختمان های ساخته شده ای می گردیم که از روی آثار بجای مانده پی ها و دیوارها وسنگ هایشان قابل شناسایی اند ، تخت جمشید را می بینیم ، مسجد جامع اصفهان را نگاه می کنیم ؛ ولی فراموش می کنیم در کنار همه ی این ها چیز دیگری هم وجود داشته است ؛ تاریخ ما را تنها معماری ، تنها یک جا نشینی و تنها شهرسازی شکل نداده است ؛ شاید حداقل نیمی از تاریخ مان تاریخی است که خیلی نوشته شده و شناخته شده نیست.
با توجه به شیوه ی معیشت در ایران و زندگی عشایری؛ شیوه هابی از معماری را میتوان نام برد که مختص عشایر است و با توجه به نوع زندگی آنها به وجود آمده است. این معماری مشتمل بر سازه هایی چون سیاه چادرو متعلقات آن است که دارای قدمتی طولانی، بعد از غارنشینی است.. در بررسی معماری عشایری با دو جنبه ی شناخت علمی و هنری روبه رو هستیم که شناخت علمی به عنوان ابزاری در خدمت معمار است تا کمیتها را به خوبی تصویر کند و شناخت هنری بر خلاقیت و جنبه های احساسی هنرمند در پدید آوردن آثار بدیع و شگرف تأکید می کند. برخی معتقدند زندگی کوچ نشینی ، گونه ای سازش فرهنگی-اجتماعی با محیط زیست است وبرخی دیگر ×آن را مبارزه ای تنگاتنگ و دشوار با طبیعت می دانند. از دیدگاه ابن خلدون سه ویژگی اساسی زندگی کوچ نشینان عبارتند از:
-1 زندگی کوچ نشینی یک نوع تطبیق با محیط است
-2 زندگی کوچ نشینی بسیار کهن و مقدمه شهرنشینی است
-3 زندگی آنها قناعت به ساده زیستی و بدون تجملات است [1]
-2 معماری کوچ
ماهیت زندگی جمعی و فرهنگ ایلیاتی که به گفته ابن خلدون، عصبیت و همبستگی آنها را ایجاد و تقویت میکند علاوه بر آداب و رسوم مختلف آنها اعم از مراسم های جشن و سوگواری و بسیاری از اعمال روزانه آنها که به صورت دسته جمعی وهمراه با آوازهای هماهنگ انجام می شود.در حریم ها و مرزها در معماری کوچ و تجزیه وتحلیل محیط مشخص می گردد و رفتار به شدت جمعی آنها و شیوه زندگی متحرک، مرزهای خلوت، فضای شخصی، قلمرو و ازدحام آنها را ذهنی می کند. ژیل دلوز و فیلیکس گاتاری دو فیلسوف پسامدرن فرانسوی در بحث نومادولوژی - کوچنده شناسی - اصطلاح "فضاهای راه راه شده" را بکار می برند و می گویند تمدن های یک جا نشین همواره تمایل دارند فضا را مختصات دار کنند، بدین ترتیب آنها فضا را این گونه تعریف میکنند و فضای مختصات دار شده بسیار راحت تر کنترل می شود[2]
-2 مساکن عشایر
در بررسی معماری کوچ - در اینجا روی سخن به رایج ترین گونه معماری کوچ در ایران یعنی سیاه چادرهاست که در میان اقوام بختیاری و قشقایی وجود دارد - تنها می توان به مساکن آنها اشاره کرد،چراکه سایر فعالیت های آنها که اغلب هم جمعی است در فضای باز صورت میگیرد و واجد مرزهای ذهنی است و یا با به هم متصل کردن چادرهایشان به هم آنهارا برای گردهمایی هایی که نیاز است در فضای بسته انجام شود و یا مهمانی های بزرگ برای مراسم شام ، سالن های بزرگی را ایجاد می کنند که این با انعطاف پذیری چادرها و قابل تکرار بودنشان ممکن می شود.
سیاه چادرها ی عشایر به دلیل ویژگی های خاص شیوه معیشت آنها که کوچندگی ست بوسیله کاربرد حداقل ماده و استفاده هوشیارانه از آن به نهایت انعطاف پذیری و انطباق پذیری با محیط و نیازهای عشایر می رسد که در روش و منش معماری خود در مقابل یکجانشینان قرار دارد[3] مساکن عشایر بسیار متنوع و گسترده هستند و هر قوم متناسب با شرایط آب وهوایی و نوع مصالح در دسترسشان این گونه مساکن موقت و قابل جابه جایی را می سازند. که از میان آنها میتوان به کلبه طاقی یا قبه، کی بیتکا - مانند شکل شناخته شده یورت در تاریخ مغول ها - ، سوکا - مانند کپر و تشکیل شده از شاخ وبرگ درختان - ، خیمه، پاویون - در اروپای قرون وسطی و رومیان - و چادرهای پوستی اشاره کرد [3]
همچنین در دسته بندیی دیگر مساکن آنها به چهار گروه تقسیم می شوند:
الف - سیه مال : مسکن تابستانی عشایر در منطقه ییلاقی ایل با نام "سیه مال" و در ایل "کلهر" با نام سیاه چادر.
ب - کولا : نوعی مسکن تابستانی که به منظور نگهداری احشام و اسکان خانوارهای عشایری به علت گرمای بیش از حد - در مناطق بسیار گرم - که امکان استفاده از سیاه چادر نیست، استفاده می شود.
ج - زمگه : سیاه چادر زمستانی ایل کلهر و تدبیری برای مقابله با سرمای استخوان سوز ، که برای برپا کردن آن 1,5 متر خشکه چینی انجام میشود.
د - گورک : در گذشته خانوارهای بی بضاعت، کانالی حفر کرده و آن را با خار وخاشاک می پوشاندند و از آن به عنوان محل زندگی خود و احشامشان استفاده می کردند[4]
-3 سیاه چادر
سیاه چادر که اصولا از موی بز تهیه می شود و با چوب بر افراشته می گردد، بهترین نوع مسکنی است که عشایر با توجه به شیوه سکونت خود خلق کرده اند، چراکه می توان براحتی آن را جمع کرد ودر مکان دیگری مستقر نمود. همچنین در تابستان ها - ییلاق - سیاه چادر تنها به صورت سایبانی چتر مانند عمل میکند و امکان حداکثر جریان هوا را با بالا زدن لبه های چادر فرآهم می نماید. و در زمستان ها - قشلاق - با پائین آوردن لبه ها تا روی زمین و سنگ چین کردن اطراف چادر، فضایی حفاظت شده و محصور را ایجاد می نماید. که این ویژگی همراه با خصوصیت "موی بز"به عنوان ماده هوشمند در مقابل رطوبت هوا ، حداکثر شرایط آسایش اقلیمی را با حداقل ماده - اسباب - برای ساکنان تامین می کند. این چادر ها را میتوان در تابستان به صورت یک سرسرا و سالن برافراشت و در زمستان با تغییر وجابجایی دیرکها، طوری برپا کرد که در برابر باد و باران و طوفانهای شدید مقاومت نماید[2]
-4 ساختار تشکیل دهنده فضایی در معماری کوچ نشینی
نظام حاکم بر زندگی کوچ نشینان که ناشی از فعالیت های روزانه و امور مختلف زندگی آنان می باشد، باعث شده الگوهای تعریف شده ای، فضاهای معماریشان را شکل دهد.