بخشی از مقاله

چکیده

مطالعه آثار ادبی هر دوره ای، عاملی مؤثّر و اساسی در شناخت هر چه بیشتر گذشته تاریخی و واقعیتهای اجتماعی آن دوره است. این آثار بازتاب نگرشها، اندیشها، نوع سلوک پادشاهان و عمّال حکومتی آن دوره می باشد. درک ساختار اجتماعی، فرهنگی و مدیریتی هر دوره می بایستی از طریق ساختار جهان ذهنی نویسندگان آن دوره و آثار ارائه شده توسط آنها صورت گیرد. تحقیق در مورد این آثار با تکیه بر جنبههای جامعهشناختی آن میتواند شناخت ما را نسبت به گذشته ترمیم، تصحیح و تکمیل کند و گرههای پیچیدگیهای فرهنگی، اجتماعی و مدیریتی آن دوره را بازنماید.لذا در این مقاله با تکیه بر آثار عنصری و فرّخی، چشماندازی کلی از نظام مدیریتی غزنویان ارائه شده است.

مقدّمه

دوره غزنوی در طول تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین به دنبال دورهای در ایران به منصه ظهور میرسد که از آن دوره - سامانیان - با عنوان عصر طلایی ایران بعد از اسلام یاد میشود؛ دورهای که اصالت شاهان آن به اصل و نسب ایرانی باز می-گردد؛ حال آنکه ظهور حکومتی با اصالت ترکی و با فرهنگ و آیین و رسوم متفاوت با دوره قبل ولی مقلد و تقلید پذیر، فصل جدیدی با حوادث تازه را در پیشینه تاریخی ایران رقم میزند.

سلسله غزنوی به عنوان اوّلین دودمان ترک، که حکومت و پادشاهی را در سطح وسیع در سرزمین ایران به دست گرفته و از تعصّبات دینی کورکورانه نیز برخوردار بوده و در بسیاری از شیوههای حکمرانی، اصول خاص خود را اجرا کرده، از لحاظ مطالعات تاریخی و تأثیری که این قوم در فرهنگ و ادب این سرزمین داشته از اهمیّت شایانی برخوردار است. شاید خلق آثار جاویدانی همچون شاهنامه فردوسی دلیلی بر اوضاع اجتماعی وسیاسی حاکم بر جامعه از سوی این قوم بوده باشد.

همچنین این دوره در طول تاریخ ادبیات ایران از لحاظ شعر و شاعری حائز بیشترین اهمیّت بوده است، چون اولاً شاعران مدحی بسیار متبحّری در این دوره به عرصه وجود می آیند که از نمونههای آن توانمی به عنصری بلخی و فرّخی سیستانی اشاره کرد ثانیاً فخرفروشی و اظهار فضل کردن از طریق آثار شعرا، در میان امیران و درباریان، امری بسیار شایع و متداول بوده است؛ در یک کلام میتوان گفت خریدار شعرهای مدحی و جمع شدن شاعران بلند پایه و صاحب نام و رسم در کنار امیران و درباریان از اهمیّت بسزایی برخوردار بوده، و خریدار اشعار تمجیدی و تعریفی در این زمان بیش از حد بوده است. بنابراین در رکاب شاهان و امیران و درباریان و بزرگان تنی چند ازشاعران حضور داشتهاند که حوادث و وقایع آن دوره را چه بسا مطابق میل سردمداران حکومتی به تصویر کشیدهاند. مطالعه و مقایسه ی این اشعار با تاریخ واقعی آن دوره ها می تواند فصلی جدید را در واقعیّتهای تاریخی برای تاریخ و ادبیات این مرز و بوم به ارمغان آورد.

سخنی در مورد غزنویان

این سلسله با به قدرت رسیدن غلامی به نام سبکتگین کار خود را آغاز میکند. سبکتگین غزنه را به عنوان مقرحکومتی خود قرار میدهد و مؤسّس سلسلهای جدید در تاریخ ایران زمین میگردد. بعد از او فرزندش سلطان محمود زمام حکومت را بر دست میگیرد و این قدرت نو ظهور منطقهای را به یک حکومت پادشاهی مقتدر در سطح وسیع مبدّل میکند. میتوان گفت اوج شکوه و عظمت و اعتلای این سلسله همانا در دوره پادشاهی سلطان محمود حاصل میشود و سلاطین بعدی که جانشینان سلطان محمود بوده و از فرزندان و نوادگان وی محسوب میشوند، نمیتوانند اقتدار و ابهّت دوره محمودی را حفظ کنند.

هرچند در بعضی مواقع بعضی از شاهان توفیقاتی اندک کسب میکنند، اما در کلّ نمیتوانند گستردگی و عظمت دوره سلطان محمود را حفظ کنند. بعد از سلطان محمود ابتدا سلطان محمّد و سپس سلطان مسعود که هر دو فرزند وی بودهاند، به سلطنت میرسند و حکمرانی این سلسله همچنان ادامه مییابد تا اینکه در سالهجری582 قمری غیاث الدّین محمّد غوری با شکست تاج الدّوله خسرو ملک سراج الدّوله که در اصل فقط بر پنجاب حکومت میکرد و آخرین بازمانده غزنویان بود، این سلسله را از اریکه قدرت به پایین میکشد و آن را منقرض می کند.

ساختار نظام حکومتی غزنویان

در ساختار نظام حکومتی غزنویان، سلطان - رئیس حکومت - به عنوان عالیترین مرجع تصمیم گیریهای کلان و خرد جامعه مطرح بوده است و کسی حق تعرّض به فضای حکومتی وی را که در حکم تابو بوده است نداشته و این امر باعث شده بود که ترس و هیبت ویژهای از سوی آنان بر زیردستان حکومتی و شخصیّتهای درباری حاکم شود. به همین سبب کسی جرأت نداشت خلاف خواسته ی سلطان دم زند و بی اذن او کاری انجام دهد.

شان سلطان در ساختار حکومت غزنویان به عنوان حاکم بلامنازع تا حدی بالا بود که مجالی برای مخالفت از فرامین و دستورات او باقی نمیگذاشت و کوچکترین حرکت بر خلاف منویات او به قیمت از دست دادن جان تمام می شد. در ساختار چنین نظام حکومتی فضا برای هرگونه بازنگری اندیشه، اصلاح و نقد در امور حکومتی بسته بود.

دل خارا زبیم تیغ او خون گشت پنداری  که آتش رنگ خون دارد چو بیرون آید از خارا

فرّخی، - - 2:1378

بدخواه تو چون ناژ ببیند بهراسد پندارد کان از پی او ساخته داریست - همان، ص - 22 آنچه که در این دوره مشخص است، این میباشد که کوچکترین حرکتی بر خلاف خواسته ی مقام شاهی خلاف قوانین فرض می شود و موجب برخورد و تنبیه می گرددبرای. نمونه وقتی فرّخی در محفلی بدون اجازه و اذن سلطان محمود با ایاز، یکی از غلامان و ندیمان خاصّهی محمود به باده نوشی می نشیند پس از آگاهی سلطان از این واقعهبر، فرّخی خشم گرفته و او را از درگاه می راند.    

شاه از من به دل گران گشته است    به گناهی که بی گناهم از آن

سخنی باز شد به مجلس شاه    بیشتر بود از آن سخن بهتان

سخن آن بد که باده خورده همی    به فلان جای فرّخی و فلان

گو  بزن مر مرا و دور مکن    گو بکش مر مرا و دور مران - همان، ص - 268-9

راندنشعرا و غلامان و افراد خاصّه از دربار و یا سرای امیران یکی از امور رایج در آن زمان بوده است. در صورت مشاهده هر گونه خبطی یا کوتاهی از زیر دستی، او را از درگاه رانده یا به جایی دیگر تبعید میکردند و همچنین در بعضی موارد او را به شغلی پست-تر و دونتر از پایه شغلی فعلی خود، میگماردند. فرّخی از جمله کسانی است که طعم این تنبیهها و مجازاتها را چشیده است که بعضی از آنها در اشعارش انعکاس یافته است از آن جمله وقتی امیر یوسف او را از دربار خود به جای دیگر روانه می سازد میگوید:

سه ماه بودم دور ازدر سرای امیر  مرا در این سه ماه اندر نه خواب بود و نه خور - همان، ص - 128

من شفاعت کنم امسال ز میر       تا مرا دست بدارد ز حضر     - همان، ص - 138

و وقتی که از سوی برادر سلطان، امیر یوسف به منصب پیلبانی منصوب می شود چون این شغل با مقام و موقعیت او سازگاری ندارد، گلایه و ناراحتی خود را از این عمل چنین به زبان می آورد :    

بگذاشتی مرا به لب جیلم    با چند پیل لاغر ناجولان     

گفتی مرا که پیلان    فربی کن    به ایشان رسان همی علف ایشان

آری من آن کنم که تو فرمایی    لیکن به حد مقدرت و امکان    

پیلی به پنج  ماه    شود فربی    کان پنج ماه باشد تابستان     

من پنج مه جدا    نتوانم بود    از درگه مبارک تو زینسان     - همان، ص - 283

هرچند که این دوری با وساطت امیر محمّد به پایان میرسد، در زمان خود امیر محمّد نیز از این دور شدن از درگاه سلطانی برای فرّخی مجدداً    پیش میآید چنانکه میگوید:    

گرچه آنجا که    فرستادی امروز  مرا    خانهی تست و جدایی نشناسم ز میان

چون مرا بویه درگاه تو خیزد چه کنم    رهی آموز رهی را و از این غم برهان

چون به یک بار گرفتم دل از خدمت تو    نبود درد مرا نزد طبیبان درمان - همان، ص - 279 

از مجازاتهای دیگر که برای فرّخی پیش میآید این است که دوسال مقررّی و حقوق وی را قطع میکنند و از پرداخت آن جلوگیری میشود.

دی کسی گفت که : اجری تو چندست زمیر؟  گفتم: اجری من از میر فزون از هنرم

- همان، ص - 232

جز که امسال دو سال است که بی امر امیر   نیست از نان و جو اسب نشان وخبرم

- همان، ص - 232 به هر حال این امر نشان میدهد که قوانین حاکمه بر زمانه از سوی سلاطین غزنوی، هیچ حاشیهامنیّتی را حتّی برای ندیمان و شعرای درباری که از مونسان بزمها و محافل خصوصی آنها بودهاند، نگذاشته است و کوچکترین عملی برخلاف خواسته ی آنان با عکسالعملی شدید پاسخ داده می شده استبه. همین سبب است که هر گونه تمرّد از قوانین و فرامین سلطان با بازخواست و عقوبت همراه بوده و عواقب سختی را به دنبال داشته است. در این ساختار حکومتی، بعد از مقام سلطنت، دیوانهای زیر عهدهدار امور جاری مملکت بودهاند.

الف- دیوان وزارت

بعد از مقام سلطانی بالاترین مقام کشوری ازآن صدراعظم یا نخست وزیر یا همان وزیر الوزراء که ریاست دیوان وزارت را برعهده داشت، بوده است. چون بعد از سلطان، وزیر اعظم یا ریاست دیوان وزارت برترین قدرت در وضع و به اجرا در آوردن قوانین در کشور بود، انتصاب دقیق و مناسب از سوی سلطان برای احراز این مقام مهم کشوری باعث میشده است که در سایه درایت و کفایت آن وزیر، جامعه در مسیر تعالی و رشد و شکوفایی و نیز امنیّت و آرامش قرار گیرد. این امر حداقل درباره حسنک وزیر یکی از وزیران با کفایت سلطان محمود صادق است:

کار جهان به دست یکی کاردان سپرد     تا  زو جهان همه چو خورنق شد و سدیر - همان، ص - 189

از قوانینی که حسنک بعد از رسیدن به این مقام اجرا می کند و از تدابیری که دراین موردانجام میدهد آن است که :

هر مال کز ولایت سلطان به هم کند   بر لشکر و خزینه سلطان برد بکار - همان، ص - 192

زین سو سپه توانگر و ز آن سو خزینه پر  و اندر میان رعیت خشنود و شاد خوار - همان، ص - 192 و در جای دیگر از فرمان این وزیر، در بزرگداشت شاعران صحبت به میان میآید که چنین یاد شده :

شرم و تواضعست مر او را ز حد بدر    آری چنین بود چو خرد باشد اوستاد - همان، ص - 47

ما را همی نشاند و شاهان ترک را    آنجا ز بهر فخر به سر باید ایستاد - همان، ص - 47

نتیجه تصمیمگیریها و قوانین بهینه حسنک را فرّخی چنین ترسیم میکند:

لاجرم ملک و ولایت خرّم و آباد گشت    خرّم و آباد گردد ملک از عدل و نظر

- همان، ص - 194

من قیاس از سیستان آرم که آن شهر منست   وز پی خویشان ز شهر خویشتن دارم خبر

- همان، ص - 194

روزگار سیستان را با نکویی عدل او     باز نشناسم همی از روزگار زال زر - همان، ص - 194

شهرها بسیار دارد خواجه در زیر قلم    تو بهر شهری کنون هم زین قیاس اندر نگر

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید