بخشی از مقاله

کودک آزاري: مروري بر کودک آزاري جنسي
چکيده
تروما يا حوادث آسيب زاي دوران کودکي مي توانند سلامت فرد را در گستره حيات وي تحت تأثير قرار دهند که در اين زمينه مي توان به «کودک آزاري» و به ويژه «کودک آزاري جنسي » اشاره کرد؛ بنابراين ، هدف مقاله حاضر بررسي «کودک آزاري»، با تأکيد بر «کودک آزاري جنسي » است . کودک آزاري به معناي هرگونه عمل يا قصور اخير از جانب والد يا مراقب است که منجر به مرگ، صدمه جدي هيجاني يا جسمي و يا سوءرفتار يا بهرهکشي جنسي شود. کودک آزاري به اشکال مسامحه (غفلت )، جسمي ، هيجاني ، جنسي ، و آييني به وقوع مي پيوندد(سادوک و سادوک، ١٣٨٨).
شواهد در تمامي جهان، و مخصوصاً در ايران، نشاندهنده رشد روزافزون کودک آزاري، و به طور خاص کودک آزاري جنسي است . در اين مقاله ما ابتدا به تعريفي از کودک آزاري مي پردازيم ، و سپس همه گيرشناسي و سبب شناسي آن را از نظر مي گذرانيم . کودک آزاري جنسي که يک رويداد آسيب زا در اوان کودکي است معمولاً اثرات پايداري بر سلامت روان دارد و باعث بوجود آوردن طيف وسيعي از اختلالات هيجاني و رفتاري مي شود. بنابراين ، در اين مقاله ما اين اثرات را مرور مي کنيم و همچنين ، راهکارهاي درماني مناسب را نيز به بحث مي کشيم .
واژگان کليدي: کودک آزاري، کودک آزاري جنسي ، همه گيرشناسي کودک آزاري، سبب شناسي کودک آزاري، پيامدهاي کودک آزاري جنسي .

مقدمه:
کودکان زيباترين شکوفه هاي هستي و فرشتگان پاک و معصومي هستند که خداوند آنان را به انسان ها مرحمت مي کند تا شهد زندگي را حلاوت بخشند اما هستند والديني که کودکان را جزء اموال خود دانسته به آن گونه اي که مايل اند نه آنچنان که شايسته است با آنان رفتار مي کنند. قرن بيست و يکم از سوي روان شناسان و فعالان حمايت از حقوق کودکان درحالي «عصر کودکان» ناميده شده که آمار رو به رشد کودک آزاري باعث بروز مشکلات فراواني از نظر جسمي و رواني براي تعداد قابل توجهي از کودکان جهان شده است (احدي و بني جمال، ١٣٧١؛ به نقل از صحبائي و همکاران، ١٣٨٥؛ هفته نامه راه نجات، ١٣٨٧)
در اين مقاله ما ابتدا مفهوم «کودکآزاري*» و انواع آن را به طور کلي و موجز بررسي مي کنيم و سپس به طور خاص و مبسوط بر روي «کودکآزاري جنسي h» تمرکز مي کنيم . سوءاستفادهي جنسي از کودکان پديد اي است که گونه اي جهاني و همگاني موردتوجه قرار گرفته است (جانسون، ٢٠٠٤). اين در شرايطي است که تا همين اواخر تصور بر اين بود که سوءاستفاده جنسي از کودک نادر است و اگر هم روي مي دهد به شکل خفيفي است و وقتي که کودکان سوءاستفاده جنسي از آن ها را نقل مي کردند، بزرگسالان معمولاً ادعاي آنان را جدي نمي گرفتند. اما در شرايط کنوني شواهد متعددي در سرتاسر جهان نشاندهندهي افزايش چشمگير کودکآزاري جنسي است تا جايي که در دهه ١٩٧٠ تلاشهاي متخصصان همراه با فعاليت هاي گسترده رسانه هاي گروهي باعث شد که CSA به عنوان يک مشکل جدي و فراگير تشخيص داده شود(برک،١٣٨٥).

تعريف کودک آزاري(سوءرفتار با کودک)
از ديدگاه روان شناسي ، کودک آزاري رفتاري است که باعث آزار جسمي h، ذهني ، هيجاني h، و رواني کودک مي گردد و به روند طبيعي و سلامت وي آسيب مي رساند. آزار به اشکال جسمي ، جنسي ، هيجاني ، اجتماعي و غفلت و بي توجهي وجود دارد (خضروي افلاک، ١٣٧٥؛ کاپلان و سادوک، ١٣٨٣؛ همه به نقل از زرگر و نشاط، ١٣٨٥).از نظر سازمان بهداشت جهاني ، کودکآزاري عبارتست از هرگونه فعل يا ترک فعل که موجب آسيب يا تهديد سلامت جسم و روان يا سعادت و رفاه و خوشبختي کودک به دست والدين يا هر فرد ديگري که در قبال کودک مسؤوليت دارد، شود(به نقل ازعبداللهي ،١٣٨٧).
در ذيل به طور موجز به تعريف انواع کودک آزاري مي پردازيم . البته به غير از کودک آزاري جنسي (CSA) زيرا آن را بعدًا به صورت مبسوط بررسي مي کنيم .
مسامحه **(غفلت ): شايع ترين شکل بدرفتاري با کودکان است و عبارتست از عدم ارائه مراقبت و محافظت کافي از کودکان . مسامحه شامل عدم تغذيه کافي کودکان و محافظت آنان در برابر خطرات است . مسامحه شامل موارد جسمي ، طبي و آموزشي است . مسامحه جسمي شامل موارد زير است :رهاکردن، اخراج از منزل،مراقبت حضانتي گسسته ، نظارت ناکافي ، و بي توجهي به امنيت و رفاه کودک. مسامحه طبي عبارتست از امتناع يا تأخير در فرآهم کردن مراقبت طبي ويا عدم ارائه اين مراقبت . مسامحه آموزشي شامل عدم ثبت نام کودک در مدرسه وفراهم کردن امکان مدرسه گريزي مزمن است (سادوک و سادوک، ١٣٨٨).
کودکآزاري جسمي : به هر عملي گفته مي شود که سبب جراحت جسمي غيرتصادفي مي شود نظير کتک زدن، مشت زدن، لگد زدن، گاز گرفتن ، سوزاندن، و مسموم کردن. سوءرفتار جسمي را مي توان برحسب صدمه به ناحيه مربوطه از بدن تقسيم بندي کرد: بافت سطحي و پوست ، سر، اندامهاي داخلي و استخوان بندي (همان منبع ).
کودکآزاري هيجاني :
سوءرفتار هيجاني يا روانشناختي زماني روي مي دهد که فرد اين پيام را به کودک منتقل مي کند که وي بي ارزش، معيوب، دوست نداشتني ، ناخواسته يا در معرض خطر است . سوءرفتار هيجاني عبارتست از: پرخاش کلامي (مانند تحقير، فرياد زدن، تهديد کردن، سرزنش کردن يا طعنه زدن )، مواجه کردن کودک با خشونت خانگي ، وارد کردن فشار بيش از حد روي کودک از طريق انتظارات بيش از حد،و تشويق يا آموزش کودک براي شرکت در فعاليت هاي ضد اجتماعي (همان منبع ).
سوءرفتار آييني : اين سوءرفتار ريشه در کيش ها دارد شامل سوءرفتار آييني شيطان پرستي است و عبارتست از سوءرفتار جسماني ، جنسي يا روانشناسي که طي آن فعاليت تشريفاتي يا غريب با انگيزه معنوي يا مذهبي انجام مي شود. معمولاً در اين حالت چندين مرتکب چندين قرباني را در طول دوره اي گسترده مورد سوءرفتار قرار مي دهند(همان منبع ). شايان ذکر است که در DSM-IV-TRhh تنها کودکآزاري جسمي ، کودکآزاري جنسي ، ومسامحه يا غفلت از کودک بررسي شده اند.

همه گيرشناسي
براساس آمار ارائه شده از طرف سادوک و سادوک(١٣٨٨)، در سال ٢٠٠٤ حدود ٣ ميليون مورد کودک آزاري به مراکز حفاظت از کودکان گزارش شده که از اين تعداد حدودًا ٨٧٠٠٠٠ مورد به اثبات رسيدند که به قرار ذيل اند: مسامحه (غفلت ) ٦٣ درصد؛ سوءرفتار جسمي ١٨ درصد؛ سوءرفتار جنسي ١٠ درصد؛ و سوءرفتار هيجاني ٧ درصد. بررسي توزيع سني قربانيان سوءرفتار نشان داد گروه سني صفر تا ٣ سال بيشترين درصد را در بين قربانيان داشتند و با افزايش سن ، درصد قرباني شدن کاهش مي يافت . براي مثال، ميزان شيرخواران قرباني (صفر تا ٣ سالگي ) ١٦ در هزار بود، درحالي که اين ميزان در نوجوانان (١٦ تا ١٧ ساله ) ٦ در هزار گزارش گرديد. همچنين ، گزارش شد که مجموعاً ٥٨ درصد مرتکبين بدرفتاري مؤنث و ٤٢ درصد مذکر بودند. بعلاوه، تخمين زده مي شود که در سال ٢٠٠٤، ١٤٠٠ کودک بر اثر مسامحه يا سوءرفتار فوت کردهاند که از اين تعداد ٣٦ درصد مربوط به مسامحه و ٢٨ درصد مربوط به سوءرفتار جسمي بوده است . حدود ٨١ درصد اين افراد، کودکان زير سن ٤ سال بودهاند (همان منبع ).
در ايران بنا بر گزارش سالانه واحد مددکاري انجمن حمايت از حقوق کودکان، طي سال ١٣٨٦، ٤٨ درصد از کودکان قرباني شده مورد آزار جسمي ، ١٤ درصد مورد آزار جنسي ، ٢٠ درصد مورد بهرهکشي اقتصادي و ١٨ درصد هم مورد ساير انواع ديگر کودک آزاري قرار گرفته بودند. بنا بر گزارش اين انجمن ، ٤١ درصد آزاردهندگان پدر کودک، ٢٨ درصد مادر کودک، ٧ درصد نامادري، ٦ درصد همسايه ، ٤ درصد اقوام، ٤ درصد افراد غريبه ، ٣ درصد کادر آموزشي ، ٣ درصد کادر بيمارستان، ٢ درصد ناپدري و ٢ درصد کادر زندان بوده اند (به نقل از سايت بازياب،١٣٨٧؛ و سايت خبر آنلاين ، ١٣٨٨). بعلاوه، ميانگين سني کودکان آزارديده ١٠ تا ١٢ سال و ٤٨ درصد از کودکان پسر و ٥٢ درصد دختر بوده اند. در پژوهشي ، زرگر و نشاط (١٣٨٥) به اين نتيجه رسيدند که بيشترين ميزان کودک آزاري در گروه سني ١٠ـ٥ سال (٣٢.٨%) رخ داده است .
سبب شناسي
اينک به بررسي عللي که در وقوع کودک آزاري سهيم اند مي پردازيم . درواقع ، علل يا عوامل پديدآورنده کودک آزاري را
مي توان به چند مؤلفه که هرکدام از آنها هم شامل چند خرده مؤلفه مي شود، تقسيم کرد(طارمي ، ١٣٨٨):
الف ـعوامل ناشي از وضعيت کودک:
١ـ ضعف و ناتواني جسمي کودک: کودکاني که دچار مشکلات پايدار هستند و براي ادامه زندگي خود به ديگران وابسته هستند، بيشتر احتمال دارد که قرباني سوءرفتار شوند. مثل کودکان نارس، عقب مانده و معلول (صحبائي و همکاران، .(1385

٢ـ مشکلات رواني کودک: شيطنت ها و ناآرامي هاي کودکان معمولاً عاملي است که باعث تحريک والدين و معلمان مي شود. به طور خاص، کودکان مبتلا به اختلال بيش فعالي توأم با کاستي توجه ADHD( hh)، اختلال سلوک، اختلال نافرماني مقابله جويانه hh، شب ادراري، و لکنت زبان بيشتر ممکن است که متحمل سوءرفتار شوند.
٣ـ نامشروع بودن کودک:فرزندان مادران ازدواج نکرده يا مجرد ممکن است که بيشتر در معرض سوء رفتار باشند.
ب ـ عوامل ناشي از مشکلات اجتماعي :
١ـ فقر اقتصادي: فقر اقتصادي يکي از عوامل مهم شيوع کودک آزاري است . در خانوادههاي متعلق به طبقات اجتماعي اقتصادي پايين سوءرفتار بيشتر گزارش مي شود. براي مثال، «کودکانِ کار» بيش از ساير کودکان در معرض کودک آزاري هستند.
٢ـ مشکلات فرهنگي : در اين زمينه مي شود به سنت هاي غلط فرهنگي که در بين بعضي از اقوام وجود دارد اشاره کرد.
مثلاً واني در پاکستان و کابين در بعضي از مناطق ايران (در اين سنت براي پايان جنگ خونين بين دو قبيله ، يک قبيله به ديگر قبيله عروس تقديم مي کند ـ که معمولاً مورد خشونت قرار مي گيرد) بعلاوه، باور فرهنگي غلطي در بين بسياري از خانوادههاي ايراني رايج است مبني بر اين که آن ها تربيت کودک را منحصر به تنبيه بدني او مي دانند که در اين زمينه در سطور بعدي بيشتر بحث مي شود.
٣ـ نقص يا ابهاماتي در قانون: در ايران قوانين حد متعارف تنبيه بدني را تعريف نکردهاند و در زمينه CSA قضات وجود شاهد را الزامي مي دانند که همه اين ها بر بغرنج تر شدن مسأله افزوده است .
٤ـ مشکلات محيط آموزشي : در مدارس ايران تنبيه (بدني ، و يا کلامي : توهين ، تحقير) کودکان از سوي معلمان و مديران سنتي ستبر است . بعلاوه، احتمالاً عدم وجود يادگيريهاي اجتماعي ـ هيجاني در مدارس در اين زمينه مؤثر است .
٥ـ فقدان نظارت کارشناسانه بر مراکز نگهداري کودکان و حمايت از آن ها: کمبود پرسنل ، امکانات، و فقدان حمايت لازم، باعث شده است که در مراکز حفظ و نگهداري کودکان بي سرپرست و عقب مانده، شاهد وقوع حوادث تلخي باشيم .
٦ـ ضعف باورهاي ديني : اين خرده مؤلفه مخصوصاً در کودکآزاري جنسي و زنا با محارم نمود دارد.
ج ـ عوامل ناشي از وضعيت والدين
١ـ فقدان مهارتهاي تربيتي : در بعضي از خانواده هاي ايراني اولين و آخرين اقدام تربيتي تنبيه بدني است . نتايج يک نظرسنجي حاکي از آن است که ٥٠% والدين ايراني معتقدند تنبيه براي کودک لازم است و ٤٠% والدين نيز به تنبيه بدني گرايش دارند (سايت بي بي سي فارسي ، ١٣٨٤؛ به نقل از سايت صانعي ، ١٣٨٤). مجهز نبودن والدين ـ مخصوصاً مادر ـ به اصول نوين تربيتي از عوامل گسترش کودک آزاري است .
٢ـ اشتغال مادر: که باعث بر هم خوردن سيستم مراقبت سنتي از کودک شده است .
٣ـ فشارهاي مالي : اکثر کودکان قرباني سوء رفتار در خانواده هاي پرجمعيت ، فقير و مهاجر به سر مي برند. اين کودکان که از نيازهاي اوليه واساسي محروم هستند براي تداوم زندگي مجبور هستند که کار کنند (در قسمت ب مقداري در اين باب صحبت شد) پژوهشي که بر روي ٥٨٥ کودک خياباني در گروه سني ٦ تا ١٨ سال انجام شد نشان داد که
٤٨% اين کودکان ٦ تا ١٢ سال سن دارند. و بيشتر آنها در ازاي ٦ تا ١٠ ساعت کار سخت ، سقف درآمدشان ٥٠ هزار تومان است . همچنين ٥٠% از اين کودکان اعلام کردند که توسط اعضاء خانواده و يا صاحبان کار خود مورد سوءاستفاده جنسي قرار گرفته اند (مجله کودک، ١٣٨٥؛ سايت صانعي ، ١٣٨٤؛ طارمي ، ١٣٨٨).
٤ـ اعتياد: کودکآزاري در بسياري از خانوادههاي ايراني که والدين معتاد هستند رخ مي دهد (٦٠% معتادين پدر خانواده هستند).
٥ـ طلاق:تک والد بودن با کودک آزاري همبستگي مثبت دارد.
٦ـ وجود بيماري رواني و يا جسمي در والدين ؛٧ـ اختلافات خانوادگي .
در مبحث کودکآزاري بررسي کنش روي خانواده بسيار مهم است . در پژوهشي جالب صحبائي و همکاران (١٣٨٥) به تعيين رابطه عوامل خانوادگي ، رواني و اجتماعي با کودکآزاري همت گماردند. نتايج مطالعه آنان نشان داد که تعداد اعضاء خانواده ي کودکانِ قرباني کودکآزاري (گروه مورد) از تعداد اعضاء خانواده کودکاني که قرباني کودک آزاري نشده بودند(گروه شاهد) بطور معناداري بيشتر بود. همچنين ، بين دو گروه مورد و شاهد از نظر سن پدر تفاوت معناداري وجود داشت (سن پدران گروه مورد: بيش از ٥٠ سال؛ و گروه شاهد، در محدوده ي ٣٩ سال). بين وضعيت اشتغال پدر و مادر دو گروه مورد و شاهد تفاوت معناداري وجود داشت (گروه مورد: پدران کارگر؛ و گروه شاهد: شغل آزاد و ساير موارد). از لحاظ سطح تحصيلات والدين نيز تفاوت معني داري مشاهده شد (اکثريت پدران گروه مورد: داراي تحصيلات ابتدايي و پايين تر؛ پدران گروه شاهد: تحصيلات ديپلم و دانشگاهي ؛ مادران گروه مورد: تحصيلات ابتدايي ؛ مادران گروه شاهد: ديپلمه ). از نظر وضع مسکن بيشتر کودکان در گروه مورد در خانه هاي استيجاري و بيشتر کودکان در گروه شاهد در خانه هاي شخصي زندگي مي کردند. وضعيت اقتصادي خانواده اکثريت کودکان گروه مورد ضعيف بوده، درحالي که وضعيت اقتصادي خانواده کودکان گروه شاهد، خوب بوده است . همچنين ، نتايج نشان داد والدين يا يکي از اعضاي خانواده اکثريت کودکان گروه مورد به بيماري جسمي مبتلا بوده درحالي که چنين چيزي در گروه شاهد وجود نداشته است . ديگر يافته ها حاکي از آن بود که رفتارهاي تکانشگرايانه ، پرخاشگرايانه ، و خلق الساعه و همچنين ، معضلاتي مثل طلاق و اعتياد به مواد مخدر در اعضاي خانواده کودکان گروه مورد شيوع بيشتري داشته است . و در نهايت ، از نظر دسترسي به حمايت مادي يا معنوي اعضاي فاميل و همسايگان وضعيت گروه شاهد از گروه مورد بهتر بود؛ و صله ي ارحام در بين خانواده کودکان گروه شاهد رواج بيشتري داشت .
کودکآزاري جنسي (سوءرفتار جنسي با کودک؛ بهرهکشي جنسي کودکي )
همانطور که پيش تر ذکر شد، در اين مقاله تأکيد بيشتر ما بر کودک آزاري جنسي (CSA) است و اينک به بررسي آن مي پردازيم . CSA يک اختلال باليني *** يا تشخيص روانپزشکي hhh نيست . بلکه آن رويداد يا مجموعه رويدادهايي است که کودک يا نوجوان را مفعول خود قرار مي دهد. اگرچه تعريف قانوني CSA از جامعه اي به جامعه ديگر مي تواند متفاوت باشد، اما همه جوامع بر اين نکته که آن عملي مجرمانه و غيرانساني است اشتراک نظر دارند (منارينو و کوهن ،
٢٠٠٦). CSA مي تواند به عنوان هر نوع فعاليت جنسي با کودک توسط يک فرد بالغ يا کسي که به طور قابل ملاحظه اي بزرگتر از کودک باشد، قبل از رسيدن او به سن قانوني اي که بتواند براي شرکت در يک عمل جنسي رضايتمندانه تصميم بگيرد تعريف شود (جانسون، ٢٠٠٤). از نظر سادوک و سادوک (١٣٨٨) سوءرفتار جنسي با کودک به رفتار جنسي بين يک کودک و فرد بالغ و يا بين دو کودک که يکي از آنها به ميزان چشمگيري بزرگتر از ديگري بوده يا متوسل به زور شده اطلاق مي شود. مرتکب و قرباني ممکن است همجنس يا غيرهمجنس باشند.
تعيين درجه شيوع CSA بسيار مشکل است ؛ بدين خاطر که بسياري از کودکان براي زمانهاي مديدي و حتي تا بزرگسالي و يا براي هميشه ، از تجربه دردناکشان چيزي به کسي نمي گويند (منارينو و کوهن ، ٢٠٠٦). بنابراين ، مسأله کودک آزاري جنسي ، بيشتر اوقات به صورت رازي پنهان ميان کودک و سوءاستفاده کننده باقي مي ماند. به همين دليل آمار گزارش هاي رسيده در زمينه سوءاستفاده جنسي از کودکان بسيار کمتر از ميزان شيوع اين پديده در هر جامعه اي است (زرگر و نشاط، ١٣٨٥). با اين وجود، گزارش نهادهاي مدافع حقوق کودکان در ١٩٩٦ در انگلستان، کودکان قرباني جرايم جنسي در انگليس را يک ميليون نفر در سال تخمين زده اند (دادستان، ١٣٨٢). در يک زمينه يابي بسيار دقيق در ١٩٩٠، محققان به اين نتيجه رسيدند که ٢٧ درصد زنان و ١٦ درصد مردان آمريکايي تا قبل از ١٨ سالگي قرباني CSA شده اند؛ و ديگر آن که CSA در تمامي گروه هاي قومي ، نژادي، مذهبي ،و اقتصادي اجتماعي رخ داده است (فانکل هور و همکاران؛ به نقل از منارينو و کوهن ، ٢٠٠٦). بعلاوه، در سال ١٩٩٩ گزارش شد که هر سال بيش از ٢٠٠٠٠٠ کودک در آمريکا قرباني سوءرفتار جنسي مي شوند (برک،١٣٨٥).

در ايران بررسي پرونده هاي پزشکي قانوني در بين سال هاي ٨٣-١٣٨٢ نشان داد که ٦ درصد پروندهها مربوط به CSA بوده است ، و در مطالعه اي ديگر از دانش آموزان مقطع راهنمايي تهران، آزار جنسي ٣١ درصد شيوع داشته است (سايت انجمن حمايت از کودکان خياباني ، ١٣٨٤). در تحقيق زرگر و نشاط (١٣٨٥) در شهر اصفهان، اعلام شد که CSA ٤.٤% شيوع دارد. در گزارش وزارت بهداشت با همکاري يک نهاد بين المللي نشان داده شد که ١٥ درصد کودک آزاريها، جنبه جنسي دارد که از اين آمار حدود ٣٠ درصد به آزار جنسي پسران و ٧٠ درصد به آزار جنسي دختران اختصاص دارد (سايت خبر آنلاين ، ١٣٨٨). هنگامي که يکي از اعضاء خانواده بلافصل (مثل پدر، برادر) مرتکب CSA مي شود معمولاً از واژه زنا با محارم استفاده مي شود. کودک̂Hزاريهاي جنسي برونخانوادگي hhh توسط افرادي مثل همسايه ها، ساير کودکان و نوجوانان بزرگتر، فردي از جامعه روحانيون، معلمين و مانند آن ها رخ مي دهد. اما اکثر تحقيقات [در آمريکا] بيانگر آن هستند که افراد غريبه در کمتر از ١٠ درصد موارد مرتکب CSA مي شوند (منارينو و کوهن ، ٢٠٠٦).
کودکان هر دو جنس مي توانند قرباني CSA شوند، اما اين مسأله عمدتاً در مورد دخترها بيش از پسران مي باشد (جانسون، ٢٠٠٤). مطالعات احتمال قرباني شدن دختران را ٢.٥ برابر پسران مي دانند (دادستان، ١٣٨٢). پسران احتمالاً بيشتر توسط افراد بيگانه مورد تعرض جنسي قرار مي گيرند و دختران، بيشتر قربانيانِ زناي با محارم هستند (تامسون و رودلف ، ١٣٨٤). در تحقيقات مختلف بيشينه و کمينه قربانيان براي زنان از ٢% تا ٦٢% و براي مردان از ٣% تا ١٦% برآورد شده است (جانسون، ٢٠٠٤).
عموماً سوءاستفادهکننده مرد است ، پدر يا کسي که پدر او را خوب مي شناسد، اغلب پدر، ناپدري، دوست پسري که در خانواده زندگي مي کند و به ندرت عمو يا برادر بزرگتر هستند. و در موارد معدودي مادران خلافکار که عمدتاً از پسرها و نه دخترها سوءاستفاده جنسي مي کنند (برک، ١٣٨٥). کودکاني که مورد تعرض جنسي قرار مي گيرند، به احتمال بيشتري از بزرگسالانِ قرباني تجاوز جنسي ، فرد مهاجم را مي شناسند (اسپيت ، ٢٠٠٥) که اين نيز به نوبه خود تبعات مخربتري را به همراه دارد که بعدًا به آن مي پردازيم . سه چهارم از مردان متجاوز به دختران و بقيه به پسران تجاوز مي کنند و تعداد اندکي هم دختران و هم پسران را مورد تعرض جنسي قرار مي دهند.
در تحقيقي لاندوکيست و همکاران (٢٠٠٣) اعلام کردند که سابقه CSA در بين ١٥ الي ٣٠ درصد زنان بالغ شيوع دارد و اين که نيمي از زنان، تجاوز جنسي را در طول سن پيش دبستاني تجربه کرده بودند و نيمي از آن ها نيز توسط پدر زيستي (بيولوژيک) خود مورد تعرض قرار گرفته بودند و ٢ الي ٣ درصد آنان بيش از ٥ سال تحت آزار قرار داشتند و در مورد نيمي از آنها عمل دخول صورت گرفته بود، و شايان توجه آن که ٧٨% دختران پس از اين که مورد تعرض قرار گرفته بودند به علت ترس و بهتي که برايشان حاصل شده بود درمورد حادثه تعرض سکوت پيشه کرده بودند و هيچ چيزي به کسي نگفته بودند. در همين راستا، کالينگس (٢٠٠٥) به اين نتيجه رسيد که ٤٣% از موارد
CSA به صورت تصادفي کشف مي شود. در تحقيقي در ايران نشان داده شد که سوءاستفاده جنسي در ٢٠% موارد توسط پدر، ١٨% توسط ناپدري، ١٥% شوهر خاله ، ٨% عمو، ٨% برادر، و ٣١% توسط افراد غريبه انجام گرفته است . از نظر سن قربانيان نيز ٧٠% کودکان آزارديده زير ١٠ سال و ٣٠ درصد بين ١١ تا ١٨ سال سن داشتند. در مجموع، ٧٠% کودک آزاريهاي جنسي در محيط خانواده و توسط افراد نزديک به کودک صورت گرفته بود (سايت انجمن حمايت از حقوق کودکان خياباني ، ١٣٨٤).

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید