بخشی از مقاله

اعجاز قرآن

آیا زمان معجزه‌ها سپری شده است؟ و ما دیگر شاهد وقوع آنها نخواهیم بود؟ آیا از آنجا که معجزات انبیای گذشته مربوط به زمان و مکان خاص خودشان بوده است ما باید با استفاده از اسنادی که از گذشته به جا مانده از آن معجزات آگاه شویم تا بتوانیم به آن پیامبران ایمان بیاوریم؟
در جستجوی یافتن پاسخی مناسب به این سوالات با کتاب آسمانی دین اسلام مواجه می‌شویم. قرآن، تنها کتاب آسمانی است که با صراحت و قاطعیت تمام ادعا می‌کند که معجزه‌ای است جاوید برای تمامی مردم، در هر زمان و هر مکان و با هر ملیتی که دارند.
قرآن و ادعای اعجاز


همانگونه که می‌دانیم، معجزه امر خارق‌العاده‌ای است که همه افراد بشر از انجام دادن عملی مانند آن ناتوان هستند. کسی که ادعای پیامبری می‌کند با ارائه دادن معجزه، این ادعا را دارد که چون نوع بشر توانایی انجام عملی مانند عمل او را ندارد، بنابراین بایستی عمل او به‌واسطه ارتباطی که با قدرتی مافوق قدرتهای بشری دارد، انجام شده باشد و او آفریننده این عالم است. در واقع خدا خواسته است با دادن این قدرت به او، رابطه بین او و خود را تأیید کند.

 


قرآن نیز برای آنکه ادعای معجزه بودن خود را ثابت کند، اینگونه بیان می‌کند که هر کس در خدایی بودن این کتاب شک دارد و آن را ساخته و پرداخته پیامبر اسلام می‌داند یک کتاب همانند آن بیاورد و آنگاه ادعا می‌کند که قطعا اگر تمامی انسانها با هم متحد شوند تا بتوانند یک کتاب مانند قرآن پدید آورند، هرگز نخواهند

توانست. سپس در مرحله بعد برای اینکه بتواند ناتوانی بشر را در آوردن مثل خود اثبات کند و عجز مخالفین را آشکارتر سازد مجال را برای مخالفین بازتر کرده بیان می‌کند حال که نمی‌توانید مانند قرآن را بیاورید لااقل مانند ده سوره آنرا بیاورید. و دوباره ادعا می‌کند که هرگز نخواهید توانست و در ادامه هشدار می‌هد که اگر نتوانستید، بدانید که قرآن از جانب خداست. و بالاخره آنجا که می‌خواهد نهایت عجز دیگران را در برابر خود آشکار کند، تنها به یک سوره بسنده می‌کند و این در حالی است که یک سوره می‌تواند تا حد یک سطر هم کوتاه باشد و سپس ادعا می‌کند که هرگز نخواهید توانست حتی یک سوره مانند سور قرآنی بیاورید.


حال باید بدانیم که قرآن نسبت به چه امری مبارزطلبی نموده است. محققین اسلامی معتقدند که کل قرآن در مجموع دارای چندین وجه اعجاز می‌باشد اما آن وجه از اعجاز که قرآن نسبت به تک تک سور خود نسبت به آن مبارزطلبی می‌کند همان فصاحت و بلاغت آیه‌های آن می‌باشد.

اعجاز قرآن از نظر فصاحت و بلاغت
فصاحت و بلاغت به این معناست که در بیان مطلب و مقصود مورد نظر بتوان از الفاظ شیوا و زیبا و ترکیبات سنجیده و خوش‌آهنگ بهره برد. محققین ادب عرب معتقدند که این وجه در تک‌تک سور قرآن مشهود است.


در بررس ادعای آنان، ابتدا باید ببینیم که آیا در طول بیش از هزار و چهار صد سال که از نزول قرآن می‌گذرد واقعاً هیچ کس نتوانسته است حتی یک سوره یک سطری نظیر قرآن بیاورد؟ یعنی آیا واقعاً تا به امروز کسی نتوانسته است به این مبارزطلبی آشکار پاسخ دهد؟ در جواب به این سوال، باید به تاریخ رجوع کرد. هنگامی که به تاریخ مراجعه می‌کنیم در می‌یابیم که مورخین، اعم از مورخین اسلامی و مستشرقین و مورخین ادیان و ملل دیگر، هیچ نمونه قابل توجهی از پاسخگویی منکرین و مخالفین اسلام ثبت نکرده‌اند و از آنجا که تاریخ جزئیات بسیاری از اقدامات مخالفین پیامبر اسلام و آیین او را، ثبت کرده است، یقین

می‌کنیم که اگر واقعا نمونه قابل توجهی آورده شده بود، چنین نمونه مهمی که نمایانگر بطلان دین اسلام بود حتما در تاریخ ثبت می‌شد. همچنین در دوران معاصر نیز همگان را در برابر این مبارزطلبی آشکار قرآن ساکت می‌یابیم.

چرا دیگران در برابر مبارزطلبی قرآن سکوت کرده‌اند؟
حال این سؤال مطرح می‌شود که آیا اگر در برابر این مبارزطلبی آشکار، همگان چه در طول تاریخ و چه امروز سکوت اختیار کرده‌اند، لزوماً به معنای عجز آنها از آوردن مثل قرآن می‌باشد؟ و یا دلایل دیگری می‌تواند داشته باشد؟ در پاسخ به این سؤال می‌توان سه حالت را در برابر سکوت دیگران تصور کرد:
1- ممکن است انگیزه‌ای برای پاسخگویی به این مبارزطلبی قرآن در گذشته و حال وجود نداشته باشد.
2- انگیزه پاسخگویی وجود داشته اما فن ادب عرب پس از عصر نزول قرآن کم‌کم ضعیف‌تر شده و از بین رفته و امروزه نیز در میان غیر مسلمین ادیب عرب وجود ندارد تا بتواند به مبارزطلبی قرآن پاسخ دهد.


3- هیچکدام از دو حالت قبل، اتفاق نیفتاده، بلکه واقعا از آوردن همانند قرآن عاجز شده و منصرف گشته‌اند.

در بررسی حالت اول مشخص است که ظهور پیامبر اسلام در زمانی بوده است که ملتهای گوناگون با عقاید مختلف زندگی می‌کردند. برخی مادی و منکر هرگونه خدایی و در میان سایرین، برخی بت‌پرست و مجوسی، و بعضی دیگر مسیحی و یا یهودی بودند. جدای از همه اینها، سلاطین ایران و روم نیز در استعمار و استثمار ملل ضعیف دست دراز داشتند. در چنین روزگاری پیغمبر اسلام با ادعای ابلاغ فرامین الهی، پرچم توحید را برافراشت و تمامی جهانیان را به

پذیرش اسلام و تسلیم در برابر خدای یگانه دعوت نمود. این دعوت به یکتاپرستی، ثنویت مجوس و تثلیث مسیحیت و نسبتهای ناروای یهود به خدا و انبیا، و رسوم و عادات جاهلیت و سایر عقاید باطل آن زمان را بسیار جدی نفی می‌نمود. همچنین اطاعت همه‌جانبه از خدا و تسلیم در برابر او عملا با رفتار متکبرانه سلاطین آن زمان در تعارض بود. بدین ترتیب پیامبر اسلام یک تنه با همه ملل و امم، روبرو شد و برهان نبوت خود را قرآن قرار داد و با یک سلاح عقلی و فرهنگی یعنی مبارزه‌طلبی نسبت به یک کتاب، قدرتهای ملوک و سلاطین و عالمان یهود و مسیحیت و زرتشتیان و صابئان و عموم بت‌پرستان را به مقابله فراخواند؛ و

البته اسلام این مبارزه فکری و عقیدتی خود را تا به امروز نیز ادامه داده و امروز بیش از همه ادوار گذشته دشمنانی دارد که سودای نابودی آن را در سر می‌پرورانند. طبیعی است که در چنین شرایطی آنان تمام قدرت خود را متمرکز کنند تا در برابر آیینی که مطامع دین و دنیای آنها را به خطر انداخته بود مقابله کرده آنرا از بین ببرند.
آنها در عمل برای تحقق خواسته و دستیابی به مطامع خود و نابودی اسلام دست به هر اقدامی زده‌اند و می‌زنند. پیامبر اسلام و یارانش را به مدت سه سال در سخت‌ترین شرایط در شعب ابیطالب در محاصره اقتصادی قرار دادند در حالی که حداقل عوامل حیات را از آنان گرفته بود، جنگهای بزرگی چون بدر و احد از طرف کفار و مشرکین برای نابودی اسلام طرح شد و چون به نتیجه نرسید تمامی دشمنان اسلام، اعم از مشرکین و یهودی‌ها و ... با یکدیگر متحد شدند تا بلکه

بتوانند در جنگ خندق ریشه اسلام را قطع کنند و ... و سایر اقدامات تبلیغاتی که بر علیه اسلام برپا شده و تا به امروز نیز ادامه دارد، و به عبارت دیگر، از انجام هر کاری که ممکن بود برای نابودی اسلام دریغ نورزیدند. آیا بهتر نبود به‌جای این همه صرف نیرو، یک سوره کوتاه یک سطری می‌ساختند و به دنیا عرضه می‌کردند تا در صورت برابری با قرآن، بطلان اسلام ثابت شود؟ قطعا ساده‌ترین راه ابطال پیامبر اسلام و دینش در بطلان معجزه او به‌وسیله پاسخگویی به

مبارزه‌طلبی آن است که از روزهای آغازین اسلام با آن همراه بود و بنابراین یقیناً در میان خیل عظیم مخالفین اسلام که اینهمه خرج کردند و لشگر آوردند و تبلیغ کردند و شایعه پراکنی نمودند و ... انگیزه پاسخگویی به این مبارزطلبی آشکار قرآن کریم، وجود داشته و دارد.


در بررسی حالت دوم باید به سیر تکاملی ادب عرب توجه نمود. اگرچه فصاحت و بلاغت، فن رایج عصر نزول قرآن در میان اعراب بوده است، اما نه تنها آن روز فن ادب عرب رواج داشت بلکه بعد از آن هم، به طور دائم بر وسعت و اوج آن افزوده شد و امروز نیز ما در عصری قرار داریم که فن ادب عرب پرمایه‌تر از قبل و با گسترش در افقهای تازه‌تری وجود دارد و ادیبان عرب فراوانی در میان غیر مسلمانان، در سراسر عالم حضور داشته و دارند. بنابراین از صدر اسلام تا به امروز، غیر مسلمینی که صاحب فن فصاحت و بلاغت باشند زیاد بوده و هستند و تسلط آنان به زبان عربی در حدی بوده است که صاحبان بسیاری از کتابهای لغت، تاریخ و حتی صرف و نحو عربی از میان همین اشخاص بوده‌اند. با فرض اینکه این ادیبان به خودی خود، انگیزه‌ای برای پاسخگویی به قرآن نداشتند آیا آنان که

سرسختانه با اسلام در مبارزه بوده و هستند، نمی‌توانند از این ادیبان در راه هدف خاص خود بهره برند؟ پس از آنکه روشن شد که حالتهای اول و دوم قابل قبول نیستند، باید حالت سوم را پذیرفت که اگر نتوانسته‌اند تا به امروز پاسخ مبارزطلبیهای آشکار قرآن کریم را بدهند دلیلش تنها در عجز مخالفین بوده است و بس. و صحت ادعای قرآن بر همگان اثبات می‌شود.

شیوه فهم اعجاز قرآن (از لحاظ فصاحت و بلاغت)
نکته بسیار مهم آنکه فهم این نوع از اعجاز قرآن توسط متخصصین این فن صورت می‌گیرد. به طور کلی نیز برای مقایسه مراتب گوناگون یک فن خاص، باید از متخصصان آن فن نظر گرفت. برای توضیح بیشتر از یک مثال استفاده می‌کنیم:


فرض کنید که طبیب "الف" امروز در جهان ادعا کند که هیچ طبیبی در دنیا از نظر مهارت در فن طبابت با او برابری نمی‌کند. همچنین فرض کنید که این ادعای او بر دیگران گران تمام شده سرسختانه قصد دارند تا ادعای او را باطل سازند:


اولاً: اگر هیچ طبیبی پیدا نشود که ادعای برتری نسبت به طبیب "الف" کند بر همگان اثبات می‌شود که ادعای طبیب "الف" درست بوده است.
ثانیاً: اگر طبیب "ب" پیدا شود که ادعای برتری نسبت به طبیب "الف" کند، مردمی که تخصصی در فن طبابت ندارند نمی‌توانند بین این دو تشخیص دهند بلکه لازم است که طبیب "ب" تأیید عده‌ای از متخصصان فن طبابت را به همراه ادعای خود ارائه دهد تا ادعای او اثبات شود.


در مورد اعجاز قرآن نیز، از آنجا که کسی تا به حال نتوانسته است پاسخی مناسب و مورد تأیید ادیبان عرب ارائه دهد، بر مردمی که تخصصی هم در فن ادب عرب ندارند اثبات می‌شود که قرآن معجزه است. همچنین اگر کسی ادعا کند که توانسته است پاسخ مبارزطلبی قرآن را بدهد برای اثبات ادعای خود باید بتواند عده‌ای از ادیبان عرب دنیا را نیز به همراه خود داشته باشد.

سایر وجوه اعجاز قرآن
از آنچه تاکنون بیان شد به روشنی آشکار می‌شود که قرآن از لحاظ فصاحت و بلاغت معجزه است. اگرچه همین مقدار کافی است تا بتوانیم به این مطلب پی ببریم که قرآن کریم نمی‌تواند ساخته و پرداخته دست بشر باشد اما همانگونه که بیان کردیم، محققین اسلامی معتقدند که علاوه بر اعجاز فصاحت و بلاغت قرآن که در تک‌تک سور آن مشهود است، برای کل قرآن در مجموع وجوه دیگری از اعجاز نیز وجود دارد. نکته بسیار مهم آنست که فهم این وجوه، مانند فهم اعجاز فصاحت و بلاغت، تخصصی نیست بلکه همگان با هر ملیت و هر نژادی قادر به فهم این وجوه از اعجاز می‌باشند. باید توجه داشت که محققان وجوه متعددی از اعجاز را ذکر کرده‌اند که ما به جهت اختصار تنها سه مورد از آنها را بررسی می‌کنیم:


1- قرآن و اسرار خلقت: گرچه قرآن کتاب علوم نیست و به منظور مسایل علمی نیز نازل نشده است و منظور و هدف قرآن هدایت و رهبری جامعه بسوی سعادت دنیا و آخرت است ولی در عین حال قرآن در بسیاری موارد از این گونه مسایل در راه هدف خاص خود بهره برده است و از آنها به صورت نشانه‌هایی از قدرت لایزال الهی یاد کرده است. لذا در موارد متعددی، اشاره به بسیاری از اسرار خلقت نموده است. این امر خود نشان دهنده آن است که قرآن از سوی کسی نازل شده است که احاطه کامل به اسرار طبیعت داشته است و او کسی نیست جز آفریننده طبیعت. در زیر سه مورد از این اسرار را که در قرآن آمده است، به اختصار بیان می‌نماییم:

الف) اشاره به حرکت زمین:
"الذی جعل لکم الارض مهدا"(سوره طه، آیه 53)
"آن خدایی که زمین را برای شما مانند گهواره قرار داد."
در این آیه، قرآن با کنایه، اشاره به حرکت زمین می‌کند و آن را به گهواره‌ای تشبیه می‌کند و می‌دانیم به واسطه حرکت گهواره است که طفل در آرامش به سر می‌برد و بدینسان به حرکت زمین اشاره می‌کند. علت این امر که قرآن با صراحت به حرکت زمین اشاره نمی‌کند آن است که این جملات در زمانی نازل شده است که جز سکون زمین و حرکت افلاک به دور آن چیز دیگری برای بشر مطرح نبود. توضیح بیشتر آنکه هنگامی که هزار سال بعد گالیله برای اولین بار اعلام کرد

که زمین حرکت می‌کند او را محکوم به اعدام کردند. از همین جا می‌توان فهمید که اگر قرآن با صراحت مسأله حرکت زمین را مطرح می‌کرد به طور وسیعی مطرود می‌گشت و بنابر این قرآن این مطلب را با لطافت خاصی بیان نموده است. که اولاً با نظرات مردم آن زمان صریحاً منافات نداشته باشد و ثانیا حقیقت را بیان کرده باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید