بخشی از مقاله
بازی شطرنج
بسمه تعالي
يکي از بازي هاي محبوب امروزي که طرفدارن زيادي را به خودش جلب کرده است بازي شطرنج است که بسياري از جوان ها و افراد بزرگ سال اين بازي را به عنوان سرگرمي و پرکردن وقت هاي بيکاري خود استفاده مي کنند. بازي شطرنج بازي دو نفره اي است که با حرکات مختلف مهره هاي بازي انجام مي شود. در رايانه هم مدل هاي مختلفي از بازي شطرنج درست شده است. که شما با رايانه شطرنج بازي مي کنيد. حال فکر کنيد بجاي مهره هاي شطرنج افرادي از گروه جنگ ستارگان باشند و شما رهبري گروه هاي خوب و رايانه رهبري گروه هاي بد را دارد و شما در بازي شطرنج بايد گروه بد را در بازي شکست بدهيد. خوب اين هم نوعي شطرنج البته از نوع رايانه اي مي باشد.
تقويت توانايى كسى همچون يك بازيكن شطرنج امر آسانى نيست. پرورش عضلات بازو يا پاهاى يك وزشكار بسادگى از طريق تمرين با وزنه هاى مختلف قابل حصول است. تمرين همچنين به بهبود سرعت در شنا و دو كمك مينمايد. اما چقدر زمان و انرژى بايد جهت بدست آوردن مختصر پيشرفت در شطرنج بكار برد؟ هزاران نفر در سر تا سر جهان بطور منظم به بازى شطرنج ميپردازند اما در مجموع هيچ پيشرفت قابل توجهى حاصل نميكنند
. زمانى كتابهاى آموزشى لاسكر، كاپابلانكا و ايوه را مطالعه مىنمودم.گفته هاى ايوه را بخاطر هماهنگى و استدلال منطقى اش ستايش كردم. اما بويژه يادداشتهاى لاسكر را بخاطر دارم.او فرد بسيار خوشبينى بود بواسطه آنكه اظهار ميداشت قادر درمدت ۱۲۰ ساعت يك شطرنج مبتدى را به سطح يك استاد بين المللى برساند.
نميدانم چه كسانى اين اداعاى لاسكر را مىپذيرند اما بيشك فاصله بس درازى است ميان كسى كه فقط چگونگى اجتناب از خطاهاى بزرگ را مىداند (مبتدى) و كسى كه به استقلال تكنيكى در بازى دست يافته و به سيستمهاى گشايشى مختلف مجهز بوده و به ظرافتهاى استراتژى شطرنج واقف است (استاد شطرنج) دليلى وجود ندارد كه يكنفر هنگاميكه استاد شد بتواند با موفقيت به بازيكنان جوان تعليم شطرنج دهد. استعداد و قابليت تعليم و آموزش از ويژگى خاصى برخوردار است من هرگز بطور جدى به پسرم شطرنج را آموزش نداده ام
. فقط وقتى ديدم خيلى مغشوش و سر در گم بازى مىكند كتابى به او توصيه نمودم و گفتم اول اين كتاب رابخوان بعد با هم بازى ميكنيم. براى كسى به سن و سال او شطرنج فقط يك وسيله بازى و سرگرمى است، مثل يك ترن برقى، اما براى من شطرنج يك حرفه است. من هرگز نتواسته ام طرز تلقى و نگرش او به شطرنج را درك كنم
همانطور كه او نتوانست در اين زمينه مرا درك كند. وظيفه يك معلم آنست كه استعداد را در شاگرد خود كشف كند،آنرا شكوفا كرده و پرورش دهد وفقط بعد از اين مرحله است كه ميتواند با تمرين و ممارست منظم و آشنا كردن وى با مسايل پيچيده و جديد او را به سطوح بالاتر ارتقا دهد. در سال ۱۹۷۲ لئونارد باردن مسئول آموزش شطرنج جوانان (لندن) شد و سال ۱۹۷۶ فرصتى بدست آمد كه من با سى تن از جوانان بازى كنم (بشكل سيمولتانه) اين بازى هفت ساعت بطول انجاميد
. نتيجه آن ۱۱ مساوى يك شكست و ۱۸ برد بود در سال ۱۹۷۹ بوريس اسپاسكى نيز به بازى مشابهى در انگليس با جوانان پرداخت. در ۵ بازى شكست خورد با ۱۲ نفر مساوى كرد وفقط در ۱۳ بازى به پيروزى رسيد. سه نفر از بايكنانى كه موفق به شكست دادن اسپاسكى شدند بعدها به مقام استادى بزرگ نايل شدند و دو نفر ديگر استاد بين المللى يا استاد (فدراسيون جهانى شطرنج) شدند. آن بازيكنى كه مرا شكست داد نيگل شورت بود. بىآنكه بخواهيم به شيوه آموزشى لئونارد باردن بپردازم فقط به عنوان يك بازيكن پيشرو سعى مىكنم به بعضى عوامل كه موجب پيشرفت بازيكنان مىشود اشاره نمايم.
شايد موضوع اصلى كه يك بازيكن مبتدى را همواره بخود مشغول ميكند اين نكته باشد كه كدام قابليت و ويژگى ذهنى است كه گواه استعداد ذاتى وى مىباشد. در عصرى كه كتاب و آموزش شطرنج بطور وسيعى گسترش يافته استعداد فطرى از اهميت اساسى چندانى برخوردار نيست. در اين زمينه قاليت كار سخت وپيگير در شطرنج داراى اهميت بيشترى مىباشد.
من چند استاد بزرگ را مىشناسم كه از استعداد ذاتى خاصى نيز برخوردار نبوده اند، يكى از آنها بوتونيك است كه براى ۱۵ سال قهرمان جهان بود. وى به عوض استعداد فطرى از يك ظرفيت استثنايى براى كار و تلاش بهره مند بود پس مطالعه شطرنج از عوامل مفيد پيشرفت و ترقى در اين ورزش است.
اما يك بازيكن چه موقع بايد شروع به مطالعه جدى نمايد؟ بديهى است كه نبايستى به يكباره براى كسب يك رتبه با سراسيمگى و شتاب بجلو بتازيم. مبادرت جدى به ورزش شطرنج فشار ذهنى قابل توجهى را طلب مينمايد كه اين خود مىتواند بازدارنده ديگر مطالعات و اشتغالات ذهنى فرد باشد. اما در شكل متعادل آن شطرنج ورزشى مفيد است. معمولاً بهتر است از سنين ۱۰ يا۱۲ سالگى بازى شطرنج را شروع كنيم و تجربه نشان داده است كه در اين سنين بازيكن به گونه اى مستحكم پيشرفت نموده و ذهن او را براى تفكر منطقى از آمادگى بيشترى برخوردار است. من گاهى اوقات از خود مىپرسم چگونه بايد ارزش و كيفيت بازى را ارزيابى نمود
. آموختن نحوه حركت مهره ها موضوع ساده اى است اما اين مسئله مثل آموختن چند كلمه از يك زبان بيگانه است. همانطور كه با فراگيرى چند كلمه نميتوان مدعى شد قادر به تكلم آن زبان هستيم در مورد شطرنج نيز صرف آموختن حركتها نميتوان دال بر دانستن شطرنج باشد. شطرنج نيز همچون زبان بايستى بطور پيوسته و دائم مورد تفحص و تحقيق قرار گيرد زيرا همواره چيز جديدى براى آموختن وجود دارد.
حتى قهرمانان نيز اگر به مطالعه مدام نپردازند دچار پسرفت وتحليل مىشوند. اگر شما به اوصول علمى شطرنج تسلط يابيد و خواهان آن ميباشيد كه تواناييهاى خود را گسترش و تعميق بخشيد بهتر آن است كه همه بازيهاى خود را ثبت كنيد و در فرصتهاى بعدى به تحليل و بررسى آنها بپردازيد. اين كار را مىتوانيد با دوست يا مربى خود انجام دهيد
اما بهتر همان است كه به تنهايي اقدام به تفسير بازى خود كنيد. در اين مورد بايد دقيق عمل كنيد و براى همه بازيهايتان تفسيرى بنوسيد – خواه در آن بازى برنده يا بازنده شده باشيد. از اين طريق ميتوانيد مراتب تحول فكرى خود را دنبال نموده و به اشتباهات خود و حريفتان پىببريد.توجه داشته باشيد كه براى پيشرفت در بازى شطرنج بازى با بازيكنى كه از شما قويتر است مفيدتر است. زيرا بدنوسيله به نقاط ضعف خود پى ميبريد
. همينطور مطالعه چند بازى با تمام جزئيات آن –بازيهايى كه سيستم آنها مورد دلخواهتان است – بسيار ارزشمند ميباشد. بخاطر سپردن يك شيوه گشايشى سلاحى است كه شما ميتوانيد از آن در عمل استفاده كنيد.با تقليد و پيروى از بازيكنان بزرگ شطرنج قادر خواهيد شد كه خود را به سطوح بالاتر بكشانيد. از اين هراس نداشته باشيد كه از بازى كاپابالانكا يا فيشر تقليد كنيد چرا كه آنها نيز خود براى رسيدن مقام قهرمانى از همين روش سود برده اند.
بطور كلى ضرورى است كه يك يا دو شيوه گشايش بازى را بياموزيد، و به چند پوزيسيون اساسى در آخر بازى نيز مجهز شويد. هيچ نكته خاصى در آموزش وارياسيونهاى بيشمار وجود ندارد آنچه اهميت دارد درك شيوه هاى گشايشى مورد انتخابتان و كشف ظرافتهاى استراتژيكى بازى مىباشد.شطرنج از طرفى ساده و از جانب ديگر بازى پيچيده اى است. با شناخت و در نظر گرفتن مسايل فوق آماده خواهيد بود كه مهارتهاى شطرنجى خود را با كمك اصول آموزشى تحكيم بخشيد
يكى از وظايف مبتديان در يادگيرى شطرنج آشنايى با قدرت مستقل مهره هاست. بدون آشنايى با قدرت مهره ها نمى توان قضاوت درستى در هنگام تعويض مهره ها داشت و دريافت كه كدام تعويض مقرون به صرفه است.
يكى از متداولترين و ساده ترين روشهاى ارزيابى مهره ها قرار دادن پياده به عنوان يك واحد نيرو و ارزيابى ساير مهره ها بر اساس آن است:
سه پياده = اسب يا فيل,
پنج پياده= رخ
نهپياده= وزير
البته به سختى ميتوانيم براى مهره شاه ارزش گذارى كنيم، چون يك عامل تعيين كننده در شطرنج مهره شاه است و با سقوط آن بازى به پايان مى رسد.
ارزش نسبى مهره ها پيچيده تر از آن است كه گفته شد. ارزش عددى و حسابى مهره ها به تنهايى نمى تواند ميزان ارزشيابى باشد.
بازيكن مبتدى ممكن است تا مدتى با اين سیستم ساده حسابى كنار بيايد، ولى بازيكن پيشرفته به خوبى مى داند كه اين سيستم در بسيارى از مواقع نمى تواند به صورت كامل كاربرد داشته باشد.مثلاً يك سوار سبك و دو پياده ارزشى معادل يك رخ دارند، يعنى ۵=۲+۳.
در اينجا مقايسه كاملاً درست است، اما دو فيل در مقابل رخ و يك پياده گرچه از نظر ارزش حسابى معادل است ولى در عمل قدرت و تاثيرشان فرق دارد. يا سه سوار سبك تقريباً ارزشى برابر با دو رخ دارند، در صورتى كه در جدول ارزش نيروها ارزش دو رخ بيشتر است.اين نوع ارزشيابى جنبه انتزاعى دارد و نميتواند در هر مورد مشخصى صادق باشد. اين ارزشيابى حد متوسطى براى بسيارى از وضعيتها مى تواند باشد ولى نمى تواند به عنوان يك اصل پابرجا در هر وضعيتى كاربرد داشته باشد.
ارزش مهره ها نسبى است و با ويژگى هر پوزيسيون رابطه مستقيم دارد. سوارهاى سبك اغلب از نظر ارزش در طول بازى متغييرند.در جريان بازى، نوسانهاى بسيار در ارزش نسبى مهره ها به وجود مى آيد.مثلاً قدرت يك رخ بيشتر از يك سوار سبك است، ولى بعضى از اوقات اسب مستقر در يك پايگاه مركزى همپاى يك رخ مىشود.به نمودار يك توجه كنيد
نمودار يك.
در اينجا اگر رخ سفيد ميتوانست در عمليات عليه شاه سياه شركت كند برترى با او بود، ولى چه از طريق a3 و چه از مسير f1
اينكار انجام پذير نيست.
A) 1.Ra3 e4!
2.R×a6 Nf3
3.Ra3 e3!
4.Rb3 e2
و سياه بازى را مى برد.
B) 1.Rd1 Nf3
2.Rf1 e4
3.Rd1 e3
با وضع برنده براى سياه.
مى بينيم كه اسب مستقر در خانه d4 با رخ سفيد مقابله ميكند، و چون سياه به ازاى از دست دادن تفاوت پياده اضافى دارد مىتوانيم بگوييم كه سياه وضع بهترى دارد .
قدرت وزير نيز در جريان بازى تغييرات گوناگون مى يابد. معمولاً ما وزير را معادل يك رخ و يك سوار سبك و دو پياده
مى دانيم، ولى موقعيتهاى وجود دارد كه وزير با يك رخ و سوار سبك و پياده قابل مقابله نيست و ارزش كمترى پيدا مى كند. پوزيسيون نمودار ۲ اين مسئله را به خوبى نشان مى دهد
نمودار دو
.اين پوزيسيون بعد از حركت نوزدهم سياه در بازى نايدروف ـ راگوزين در سال 1948 در مسابقات قهرمانى جهان حاصل شد. سياه وزيرش را در ازاى رخ و اسب و پياده قربانى داده است. اكثر صاحب نظران حاضر در آن مسابقه وضع سفيد را بهتر مى دانستند . از نظر كمى سفيد صاحب برترى است و.
وضعيت او كاملاً محكم است فقط نقطه b2 كمى ضعيف است كه موقتى به نظر مى آيد. اما ادامه بعدى نشان داد كه سياه قربانى وزير را به خوبى محاسبه كرده است و وزير سفيد به مدت بيست حركت در يك نقطه به صورت غير فعال باقى خواهد ماند.
ممكن است سوال شود كه چرا يك وزير به فيل و رخ برترى دارد؟ حركت وزير تركيبى است از حركت رخ و فيل، ولى اين تركيب حركت به وسيله وزير بهتر به عمل در مى آيد.تحرك بسيار وزير آنرا به صورت ابزار كارآمدى براى حمله در مى آورد، ولى اين مسئله زمانى كه رخ و فيل همكارى كامل داشته و به خوبى در مكانهاى مناست استقرار يافته باشند فرق مى كند.
تئورى آخر بازى نشان مى دهد كه گاهى وزير نمى تواند حتى از يك رخ و پياده ببرد (زمانى كه در موقعيت عالى دفاعى قرار داشته و همكارى كامل بين آنها برقرار باشد). در بازى حاضر اين همكارى به وجه شايان توجهى بين سوارهاى سبك سياه وجود دارد و به وزير سفيد امكان نمى دهند كه هدف مناسبى براى حمله پيدا كند.