بخشی از مقاله
توکل
مقدمه
از مباحث مهم تصوف و سیر و سلوک صوفیانه مقامات و احوال است که صوفی و عارف برای رسیدن به حق و حقیقت و کمال حقیقی باید مقامات را طی کند و از حالاتی که درون او وارد می شود بهره گیرد.
از کتب صوفیه این طور برداشت می شود که مقام اکتسابی است و شخص سالک باید با سعی و تلاش و دریافت مقامی را که به دست می آورد و چون شرطهای آن را به جای آورد به مقام دیگری برود تا به ذات حق نائل شوداما حال وارد غیبی است در یک لحظه در دل سالک می افتد و مانند برقی می گذرد و دوام ندارد.
ابونصر سرّاج مصنّف کتاب اللّمع مقامات صوفیه را اینگونه ذکر کرده است که مقامات عبارتند از:
«توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل، رضا»
که بحث مورد تحقیق اینجانب در مورد مقام ششم یعنی توکل می باشد که در ابتدا توکل در بعضی از آیات قرآن و روایات معصومین (ع) مورد بررسی قرار گرفته و سپس سخنان و نظرات برخی از عرفا و صوفیان در آن مورد ذکر شده است.
البته درباره توکل در قرآن و روایات و سخنان عرفا مطالب زیادی ذکر شده که در این تحقیق فقط به بخشی از آنها اشاره می کنیم.
امید است ماحصل مورد پسند واقع شود.
توکل از نظر معنای لغوی
توکل یعنی « جمع کردن عزم بر فعل یا اطمینان قلبی به خدای تعالی و از نظر صوفیه افکنون در عبودیّت و تعلّق قلب به ربوبّیت »1
اما در لغت نامه دهخدا «توکل یعنی اعتماد کردن، تکیه کردن و اعتماد نمودن بر کسی و اعتراف کردن به عجز خود، به خدا سپردن و دل برداشتن از اسباب دنیا و به حضرت مسبب الاسباب توجه نمودن، نزد اهل حقیقت اعتماد کردن به آنجه از خداست و یأس از آنچه در دست انسان است.
این اصطلاح اخلاقی و عرفانی است و آن بود كه در كارهايي كه حواله آن به قدرت و كفايت بشري نبوده و رأي و رؤيت خلق را در آن مجال تصرّفي صورت نبندد، زياده و نقصان و تعجيل و تأخير نطلبد و به خلاف آن چه باشد ميل نكند و از نظر عارفان دلبستگي او به آن ذات بي همتا زيادت شود.2»
توكل در بعضي آيات قرآن
منظور از توكل بر خدا، اين است كه انسان تلاشگر كار خود را به او واگذارد و حل مشكلات خويش را از او بخواهد، خدايي كه از تمام نيازهاي او آگاه است، خدايي كه نسبت به او رحيم و مهربان است «و توكل علي العزيز الرحيم»3
و خدايي كه قدرت به حل هر مشكلي دارد: «و ان يمسسك الله بضر فلاكاشف له الاهووان يمسسك بخير فهو علي كل شيءٍ قديرٌ»4
1- فرهنگ لاروس (عربي- فارسي) خليل جُر- مترجم سيد حميد طبيبيان- انتشارات امير كبير- تهران 1373- جلد اول- صفحه 683.
2- لغت نامه- علي اكبر دهخدا- دانشگاه تهران 1344- جلد 8 حرف ت
3- شعرا 26/217
4- انعام 6/17
و اينكه انسان در برابر مشكلات و حوادث زندگي و دشمنيها و سرسختيهاي مخالفان و پيچيدگي ها و بن بستهايي كه در مسير خود به سوي هدف دارد در جايي كه توانايي برگشودن آنها ندارد او را وكيل خود سازد و به او تكيه كند، از تلاش و كوشش باز نايستد، بلكه در آنجاهم كه توانايي بر انجام كاري دارد باز مؤثر اصلي را خدا بداند. «و كفي بالله وليا و كفي بالله نصيراً»1
از دريچه چشم يك موحد سرچشمه تمام قدرتها و نيروها اوست و هر حركت و كوشش و تلاش و جنبش و هر پديده اي كه در جهان صورت مي گيرد بالاخره به علت نخستين اين جهان يعني ذات خداوند ارتباط مي يابد.
«الله خالق كل شي ء و هو علی کل شئ وكيل»2
و چنانچه بعضي از مفسران گفته اند كه تمام مسير انسان در طريق عبوديت پروردگار در دو جمله ي اين آيه خلاصه شده: «فاعبده و توكل عليه»3 چرا كه عبادت خواه عبادت جسماني باشد مانند عبادات معمولي و يا عبادات روحاني باشد مانند تفكر در عالم آفرينش و نظام اسرار هستي، آغاز اين سير است.
و توكل يعني واگذاري مطلق به خدا و سپردن همه چيز به دست او كه يك نوع «فناء في الله« محسوب مي شود آخرين نقطه اين سير مي باشد.
در تمام اين مسير از آغاز تا انتها توجه به حقيقت توحيد صفات؛ رهروان اين راه را ياري مي دهد و به تلاش و تكاپوي آميخته با عشق وا مي دارد.»4
_______________________________
1- نساء 4/45.
2- زمر 39/62 .
3- هود 11/123.
4- تفسير نمونه- ناصر مكارم شيرازي- ناشر دارالكتب الاسلاميه- 1372- چاپ مدرسه الامام امیرالمؤمنين- جلد 9- صفحه 289
توكل در حديث
در حديثي از پيامبر اكرم (ص) آمده است كه فرمود: از پيك وحي خدا جبرئيل پرسيدم: توكل چيست؟ گفت: حقيقت توكل اين است كه انسان بداند: مخلوق، نه زيان مي رساند و نه نفع، نه عطا مي كند و نه منع، چشم اميد از خلق برداشتن، هنگامي كه چنين شود انسان جز براي خدا كار نمي كند، به غير او اميد ندارد، از غير او نمي ترسد، و دل به كسي جز او نمي بندد اين روح توكل است1 «فقل حسبي الله لااله الاّ هو عليه توكلت، و هو رب العرش العظيم»2
«در حديث ديگر پيغمبر (ص) در شب معراج از پيشگاه خداوند سؤال فرمود: پروردگارا ! اي الاعمال افضل؛ خداوند متعال فرمود: ليس شيءٌ عندي افضل من التوكل علي والرضا بما قسمت
چيزي در نزد من افضل و برتر از توبر من و خشنودي به آنچه قسمت كرده ام نيست3»
امير المؤمنين علي (ع) نيز در همين رابطه مي فرمايند: «من رضي من الله بما قسم له استراح بدنه4»
نبي مكرم اسلام در جايي ديگرمي فرمايند: «من احب ان يكون اتقي الناس، فليتو كل علي الله»5 كه در اين حديث شريف توكل از مصاديق بارز تقواي الهي ذكر شده است.
مولا امير المؤمنين (ع) نيز در باب توكل فرمودند: «من وثق بالله اراه السر و رومن توكل عليه كفاه الامور»6
1- تفسير نمونه- ناصر مكارم شيرازي- ناشر دارالكتاب الاسلاميه- 1372- چاپ مدرسه الامام امیر المؤمنين- جلد 24- صفحه 239 به نقل از بحار الانوار جلد 69- صفحه 373- حديث 19.
2- تؤبه 9/129.
3- تفسير نمونه- جلد 24- صفحه 289- به نقل از سفينه البحار- جلد 2- صفحه 683.
4- بحار الانوار- محمد باقر مجلسي- چاپ مدرسه الوفاء بيروت- 1403هـ - جلد 68- صفحه 139.
5- بحار الانوار- جلد 68- صفحه 138. 6- همان- صفحه 151.
بر طبق فرمايش ايشان كفايت امور در توكل بر خدا خلاصه مي شود و اين بدين معناست كه اراده حق در تمامي امور زندگي بشر اعم از كوچك و بزرگ و جسماني و روحاني ساري و جاري است و توكل بر خدا باعث آرامش دل و اطمينان خاطر مي شود.
« به نا خداي توكل سپرده ام خود را مرا تردد خاطر زموج دريانيست »1
امام صادق (ع) نيز در اين باره مي فرمايند: «من اعطی ثلاثاً لم یمنع ثلاتاً : من اعطی الدعا اعطی الاجابه ومن اعطی الشکر اعطی الزیاده من اعطي التوكل اعطي الكافيه »2
شخصي از امام رضا (ع) پرسيد ما حد التوكل: «فقال ان لاتخاف مع الله احداً«3 اينكه با اتكاي به خدا از هيچ كس نترسي.
« خانه بر دوشان كه دارند از توكل پشتبان هر دو عالم گر شود زير و زبر در مأمند »4
و انسان بايد از صميم قلب به خدا اعتماد وثوق داشته باشد و تمام امور را به او واگذارد و دل به دنيا و زرو زيور و علايق مادي نبندد و به كسي جز خدا اعتماد نداشته باشد و خدا را در تمام كارها وكيل خود قرار دهد و چه وكيلي بهتر از او «حسبنا الله و نعم الوكيل»5
چون توكل مي كني مگو ازغير رخ درو كن، بتاب رو از غير 6
1- لوح فشرده در ج2- ديوان اشعار صائب تبريزي.
2- وسائل الشيعه - محمد بن الحسين الحر العاملي- چاپ مكتبه الاسلاميه- تهران- 1396 هجري قمري- جلد 11 صفحه 167- حديث 20310.
3- تفسير نمونه- جلد 10- صفحه 298- به نقل از اصول كافي جلد 2- باب التفويض الي الله حديث3
4- لوح فشرده در ج 2- ديوان اشعار صائب تبريزي.
5- آل عمران 3/173.
6- لوح فشرده در ج 2 از جام جم- اوحدي مراغه اي.
توكل در سخنان و نظرات بعضي از عرفا و صوفيان
«به اعتقاد صوفيه، مقام توكل از عالي ترين مقامات مقربين است و از مقاماتي است كه هم از جهت علم، فهم آن غامض و هم در عمل به جا آوردن آن بسيار دشوار است، توكل از فروغ توحيد است، يعني توحيد حقيقي اصل و پديد آورنده توكل است1»
توكل لغتي است مشتق از وكالت كه موكول اليه «وكيل» و مفوّض به او «متوكل» ناميده مي شود.
به عبارت ديگر« توكل تفويض امر است به كسي كه بدان اعتماد باشد و به معناي واگذاري امور شخص است به مالك خود و اعتماد بر وكالت او مالك شئ كسي است كه مقتدر باشد بر آن در جهات مصاح او و در اصطلاح سالكان واگذاري امور است بر مالك علي الاطلاق2 »
با توجه به تعاريف فوق در مورد توكل به ذكر نظرات برخي از عرفا و صوفيان مي پردازيم:
سهل بن عبدالله التستري مي گويد: « اول مقامات التوكل ان يكون العبد بين يدي الله كالميت بين يدي الغاسل يقلبه كيف ارادو لايكون له حركه ولا تدبير، نخستين مرحله توكل آن است كه بنده در برابر خدا، چون مرده باشد در دست غسال كه هر طور خواهد او را زير و رو كند و حركت اراده اي از خود نداشته باشد»3
همچنين از او نقل است كه گفت: «اهل توكل را سه چيز دهند، حقيقت يقين، مكاشفه غيبي و مشاهده قرب حق تعالي. و نيز گفت : توکل درست نيايد الابه بذل روح و بذل روح نتوان كرد الا به ترك تدبير
و همچنين گفت: توكل حال پيغمبران است هركه در توكل حال پيغمبر دارد گو سنت او فرو مگذار4
________________________________________
1- تاريخ تصوف در اسلام- قاسم غني- انتشارات زوار- 1383- جلد دوم- صفحه 257.
2- فرهنگ اصطلاحات و تعبيرات عرفاني- سيد جعفر سجادي- چاپ سوم 1375- كتابخانه طهوري- صفحه 272.
3- همان- صفحه 273.
4- تذكره الاولياء- عطار نيشابوري- از روي نسخه نيكلسون- به كوشش ا. توكلي-چاپ بهزاد1379تهران صفحه 316.
«در حكايت است كه وقتي ابو موسي ديبلي از بايزيد پرسيد : كه « ما التوكل؟» بايزيد گفت: ماتقول انت؟ ابو موسي گفت: ياران ما گويند: توكل آنست كه اگر درندگان از راست و افعيان از چپ به تو حمله كنند سرّ و باطنت هيچ به خود حركتي ندهد و وحشت نكند. بايزيد گفت: آري اين نزديك است به معني توكل اما اگر بهشتيان در بهشت برخوردار باشند و دوزخيان به دوزخ گرفتار و تو در ميان اينان تفاوت و امتيازي نهي از زمره متوكلان خارج شوي.1»
عزالدين محمود كاشاني در كتاب مصباح الهدايه مي گويد: «مراد از توكل تفويض امر است با تدبير وكيل علي الاطلاق و اعتماد بر كفالت وكيل ارزاق - عمّت نعماهُ و تقدست اسماءُ- و اين مقام بعد از رجاست، چه معامله تفويض و اعتماد با كسي رود كه اول كرم او ملاحظه رفته باشد. و توكل نتيجه حقيقت ايمان است به حسن تدبير و تقدير عزيز و عليم» «و علي اللهُ فتوكلوا ان كنتم مؤمنين »2
ذوالنون مصري گفته است: «التوكل ترك تدبير الانفس و الا نخلاع من الحول و القوه»3
در كتاب تذكره الاوليا از ذوالنون نقل است كه گفت: توكل دست بداشتن تدبير بود و بيرون آمدن از قوت و حيلت خويش و همچنين گفته است: توكل خود را در صفت بندگي داشتن است و از صفت خداوندي بيرون آمدن و نيز از وي نقل است كه گفت : «توكل از طاعت خدايان بسيار بيرون آمدن است و به طاعت يك خداي مشغول بودن، از سبب ها بريدن».4
1- فرهنگ اصطلاحات و تعبيرات عرفاني-صفحه 274.
2- مصباح الهديه و مفتاح الكفايه- عزالدين محمود كاشاني- مقدمه تصحيح و توضيحات عفت كرباسي و محمد رضا برزگر خالقي- چاپ زوار 1382- تهران صفحه 275.
3- همان- صفحه 275.
4- تذكره الاولياء- صفحه 157.
جنيد بغدادي نيز در باب توكل مي گويد: «غايت صبر توكل است: قال الله تعالي: الذين صبروا و علي ربهم يتوكلون» در جايي ديگر مي گويد: توكل نه كسب كردن و نه ناكردن لكن سكون دل است به وعده حق تعالي كه داده است»1
همچنين جنيد گفت : «التوكل ان تكون لله كما لم تكن فيكون الله لك كما لم يزل» توكل آن است كه چنان خود را در حق تعالي فاني كني كه گويي وجود نداري و همواره خدا از آن توست»2
شيخ ممشاد دينوري گفت: «توكل وداع كردن طمع است از هرچه طبع و دل و نفس بدان ميل كند»3
شيخ ابوعلي دقاق نيز گفت: «توكل صفت انبياء بود وتسليم صفت ابراهيم، و تفويض صفت پيغمبر(ص). صاحب توكل به وعده آرام گيرد و صاحب تسيلم به علم و صاحب تفويض به حكم. توكل بدايت باشد و تسليم وسط و تفويض نهايت4»
همچنين حمدون قصار در اين رابطه مي گويد: «التوكل هو الاعتصام بالله. توكل توسل به خداست»5
اما خواجه نصير الدين طوسي نيز درباره توكل نظراتي دارد كه در اين قسمت به بيان آنها مي پردازيم:
او گفته است«توكل كار با كسي واگذاشتن باشد و در اين موضع مراد از توكل بنده است در كاري كه ازاو صادر شود، يا او را پيش آيد. چون وي را يقين باشد كه خداي تعالي از او داناتر است و تواناتر، با او واگذارد تا چنانكه تقدير اوست آن كار را مي سازد و به آنچه او تقدير كند و كرده باشد خرسند و راضي باشد و خرسندي او به آنچه خداي كند و سازد با ان حاصل شود كه تأمل كند در حال گذشته خود كه بي خبر او را در وجود آورد.
« و توكل نه چنان بود كه دست از همه كارها بازدارد ، و گويد كه با خداي گذاشتيم، بل چنان بود كه بعد از آنكه به او يقين شد باشد كه هرچه جز خداست از آن خداست.6»
____________________________________
1- تذكره الاولياء- صفحه 440. 4- همان- صفحه 635
2- فرهنگ اصطلاحات و تعبيرات عرفاني- صفحه 272. 5- فرهنگ اصطلاحات و تعبيرات عرفاني- صفحه 272.
3- تذكره الاولياء- صفحه 593.
6- اوصاف الاشراف- خواجه نصیرالدین طوسی - تصحیح وتوضیح نجیب مایل هروی -انتشارات امام مشهد -1361- صفحه 143
درجات توكل
در كتاب تاريخ تصوف دراسلام برای توکل سه درجه و مرتبه ذكر شده است:
«درجه اول توكل عبارت از اين است كه متوكل به وكيل حقيقي و «نعم الوكيل» كه خداست، وثوق و اطمينان كامل داشته باشد و خود را به او تسليم و تفويض كند.
درجه دوم توكل آن است كه متوكل در مقام خدا، مانند طفلي باشد نسبت به مادر خود، زيرا طفل جز مادر كسي را نمي شناسد و به احدي غير او اطمينان ندارد و اين توكل و تفويض به حكم غريزه فطري است يعني طفل بدون اختيار در هر حال و درمواجهه با هر مشكل، به مادر متوجه است. درحالیکه دردرجه اول متوکل به حکم شعور وازروی اختیار ازباب وثوق واطمینان به خدامتوجه است.
درجه سوم كه بالاترين درجات توكل است عبارت از آن است كه متوكل به اصطلاح صوفيه در مقابل وكيل عيناً مثل مرده در دست غسال است و البته اين مقام منافي با تدبير است و يعني تا آن حال باقي و متوكل فاني محض است هيچ تدبيري ندارد، حتي دعا و سؤال هم نمي كند. در حالي كه در درجه دوم اگرچه متوكل تدبير ندارد و تسليم است، ولي در مقام دعا و طلب و ابتهال برمي آيد.»1
همچنين درجات توكل در كتاب راه روشن كه ترجمه كتاب المحجه البيضاء مي باشد نيز به ترتيب بالا ذكر شده است. »2
در اين جا ابتدا تعريف توكل را از نظر خواجه عبدالله انصاري و سپس درجات توكل را از نظر او ذكر مي كنيم:
او در مورد توكل گفته است: « توكل يعني سپردن همه كارها به دارنده آن و دل آرام داشتن بر وكالت او. و آن از سخت ترين منازل باشد عامه راو سست ترين راه باشد خاصه را زيرا كه حق همه امور را برخورد توكيل كرده و جهان را از دارا بودن چيزي از آن، مأيوس نموده است.