بخشی از مقاله
مقدمه
هدایت و رهبری از بحثهای اساسی در مدیریت به شمار می رود؛ زیرا، مهمترین وظیفه ی مدیر آن است که با به کارگیری صحیح نیروهای انسانی بـا بهتـرین شـکل سینه مشکلات و حوادث را بشکافد و برنامه های سازمان را اجرا و رسیدن به اهداف را سهل الوصل نماید. از آنجا که رهبری وظیفه ی عمده ی مـدیریت اسـت امـا تمام کار او نیست. این امر زمانی تحقق می یابد که فردی به هر دلیل کوشش کند بر رفتار فرد یا گروهی اثر بگذارد. رهبری می کوشد تا با الهام بخشیدن به پیـروان خود و هدایت معنوی آنان انرژی لازم را برای ایجاد تغییر مطلوب در آنان فعال سازد. (فروزنده دهکردی، جوکار، (289 : 1389 مطالعه ای که بر روی 191 نفر از مدیران ارشد شش شرکت در بین پانصد شرکت بزرگی که مجله » فور چون « اسامی آنها را انتشار داد، سوال شد که چرا مـدیران شکست می خورند، پاسخ سؤال این بود:
»بزرگ ترین دلیل برای شکست در ارتباط با مدیران، ضعیف بودن آنان در زمینه ی مهارت های انسانی است.«
مرکزی برای »رهبری خلاق« در کارولینای شمالی برآورد کرد که نیمی از تمامی مدیران و سی در صد تمام مدیران ارشد در خصوص رابطه با افراد مشکل دارنـد. (احمدی، (24 : 1386 در اسلام توجه ویژه ای به هدایت و رهبری بشر مبذول شده است. به این دلیل اسلام بیش از همه به خصوصیات و شخصیت فردی و اجتمـاعی و ظرفیـت و توانـایی
های مدیر توجه می نماید. همان طوری که در قرآن کریم آمدهرَبﱢاستاشْرَحْکهحضرت موسلِی (ع)صَدْرِی*میفماید:» وَیَسﱢرْ لِی أَمْرِی* وَاحْلُـلْ دَهً مﱢن لﱢسَانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی .« (طه ( 25-28 /
»پروردگارا، شرح صدر به من عطا کن و کارم را آسان گردان و گره از زبانم بگشا تا (مردم) سخنم را بفهمند.«
در حقیقتف حضرت موسی(ع) ، از خداوند می خواهد که ظرفیتش را زیاد کند، تا در مقابل سختی ها مایوس نشود و در هنگـام تمکـن و قـدرت، مغـرور نشـود تـا بتواند از عهده ی انجام کار به خوبی بر آید و با مردم نیز بتواند تعامل خوبی داشته باشد. چرا که پشتیبانی و مشارکت مردم در امور، سبب توفیق خواهد شد.
لذا در این تحقیق برآنیم تا نقش ایمان، تقوا و توکل را به عنوان بنیادی ترین ارزش ها در مجموعه ی نظام ارزشی اسلام، در بهبـود رهبـری مـدیران جامعـه اسـلامی مورد بررسی قرار دهیم.
بینش اسلامی راجع به مدیریت
مدیریت(اسلامی)، هنر و علم به کارگیری صحیح افراد و امکانات در وصول اهداف سازمانی است، به نحوی کـه بـا مـوازین شـرع مغـایرت نداشـته باشـد. (نبـوی، (33 : 1378 اسلام، دیدگاه خاصی پیرامون مدیریت دارد. مدیران اسلامی به عنوان خدمتگزاران و هدایت گران مردم و جامعه تلقـی مـی شـوند. منصـب مـدیریت نبایـد وسـیله
تأمین امیال و هوای نفسانی و ابزار فخر و نردبان ترقی و ثروت اندوزی مطرح شود. بر این اساس، بینش اسلام راجع بـه مـدیریت، ایـن اسـت کـه مـدیریت»امانـت«، »تکلیف«، »خدمت«، و »هدایت«، می باشد.
امانت بودن مدیریت مدیریت یک امانت است. مسند مدیریت از دیدگاه اسلام، امانتی است که به مدیر سپرده می شود و او باید از این مقام که به عنوان امانـت در دسـت دارد، شـداًی
مراقبت نماید و امانت را بر طبق معیارهایش امانت دار باشد.
وقتی که از طرف عزیز مصر به حضرت یوسف (ع) پیشنهاد قبول مسؤولیت و پذیرفتن پست مدیریت داده شده، حضرت یوسف، پس از پذیرش این مسـئولیت، بـر
اجْعَلْنِیامانتداریوآگاهیعَلَیخودتکیهخَزَائِنِالْأَرْضِإِنﱢیحَفِیظٌکردوگفت:» عَلِیمٌ« (سوره یوسف آیه(55 »مرا بر خزائن و داراییهای مملکت مدیر کن زیرا من از دو ویژگی؛ امانتداری و دانش لازم بر خوردارم.«
تکلیف بودن مدیریت مدیریت به عنوان یک حق برای فرد تلقی نمی شود، بلکه یک تکلیف است. حق به معنای بهره مندی، استفاده و سود بـردن اسـت، امـا تکلیـف ادای دیـن و وظیفـه است.
حکمی که حضرت امام خمینی(ره) در مورد ارتداد سلمان رشدی به دلیل انتشار کتاب موهن ایشان، علیه پیامبر اسلام داده اند، به عنوان یک تکلیف الهی بود. اگـر چه حکومت های غیر اسلامی علیه این حکم موضع گیری کرده، سعی داشته اند محدودیت های سیاسی و اقتصادی برای کشورمان ایجاد کنند.
خدمت گزار بودن مدیریت در بینش اسلامی، مدیریت به عنوان خدمت گزار مطرح می شود. مدیر باید مدیریت را برای خدمت بخواهد و نباید مدیریت، وسیله ی حاکمیت بر دیگـران باشـد.
مدیریت درجهت خدمتگزاری، اقامه حق و عدل و دفع باطل و ظلم می کند.
زمانی که حضرت علی (ع) کفش پاره خود را می دوخت، در جواب عبداالله بن عباس که سؤال کرد، قیمت این کفش چقدر است فرمود:
»به خدا سوگند این کفش کهنه پر از وصله در نزد من از حکومت بر شما محبوب تر است، ولی من این حکومت را پذیرفته ام، به خاطر این است که حقی را ثابـت کنم و باطلی را از میان بردارم.« (نهج البلاغه خطبه (33 هدایت محور بودن مدیریت
مدیریت در اسلام به عنوان هدایت جامعه و افراد جهت رشد و بالندگی و تکامل و حرکت به سمت االله تلقی می شود. حکومت های ظالمانه، چـون قـدرت هـدایت نداشتند و یا شرایط هدایت را در خود نمی دیدند، مدیریت خویش را با ستمگری، ظلم و استبداد اعمال می کردند و از این طریق موجبات سقوط و انحطاط جامعه و ملت ها را فراهم می ساختند. برعکس مدیران جامعه اسلامی رشد و سعادت مردم جامعه را در دستور کار قرار می دهند.
قرآن کریم، در خصوص نحوه ی هدایت انسان ها، توصیه می کند که مدیریت فرهنگی، اعتقادی و سیاسی باید در فضای بـاز هـدایت صـورت گیـرد و موفقیـت و رشد به دور از اجبار و اکراه نصیب می شود. چناچه قرآن کریم می فرماید:
لا اکراه فی الدّین» قد تَبَیّن الرّشدُ مِن الغیﱢ« (سوره بقره آیه (33 با توجه به اینکه این آیه توصیه می کند در پذیرش اصل دین افراد با اختیار و شناخت عمل کنند، به مدیران اسلامی گوشزد می کند که برای رشد و کمال جامعـه و
افراد، به جای به کارگیری روش های خشک و استبدادی، از روش های آگاهی بخش و آزاد منشی استفاده و آنان را هدایت نمایند. (احمدی، (53-55 : 1388 رهبری یکی از وظایف مهم مدیریت، بخصوص در جامعه اسلامی بشمار می رود که محققان و نویسندگان تعاریف متعددی از آن نموده اند که در مباحث زیـر بـه آنها پرداخته خواهد شد.
تعاریف رهبری
در مدیریت معاصر از رهبری به عنوان هنر یا علم نفوذ در اشخاص نام می برند یعنی جوهره ی رهبری نفوذ بر دیگران است به طوریکه آنان با اراده و اختیـار و میـل خود به سمت اهداف قدم بر دارند.(نجاری، ( 260 : 1385 رهبری عبارت است از قدرت تاثیر گذاری بر پیروان، به نحوی که بر اساس میل و خواسته خود در جهت تحقق اهداف در موقعیت های گوناگون حرکـت کننـد و
رهبر کسی است که بتواند با این شیوه افراد را به کار گیرد. و یا رهبری عبارت است از بسیج کردن نیروی انسان ها و بهره برداری صحیح از آن.
رهبری عبارت است از ترکیب صفات و ویژگی های خاص یا شخصیت هایی که افراد از آن برخوردارند و آنها را قادر می سـازد کـه دیگـران را تشـویق بـه انجـام کار و یا کار را از طریق دیگران انجام دهند. (افجه ای، ( 184 : 1393 رهبری مجموعه فرایندهایی است که سازمان را در موقیت برتر قرار می دهد یا آن را به نوعی با تغییر شرایط سازگار می کند. رهبری آینـده را بـرای افـراد تعریـف
می کند، با چشم انداز آینده، افراد را با یک دیگر متحد می کند و انگیزه ای را در آنها به وجود مـی آورد کـه علـی رغـم موانـع، بـه آن دسـت یابنـد. (ایـران نـژاد پاریزی، سلسله، (41 : 1383 رهبری مخفف راه بری است یعنی راه را نشان دادن و عمل هدایت و ارشاد بردن فردی در یک راه. هدایت یکی از وظایف عام مدیریت و رهبـری جلـوه ای از آن
است. برخی از نویسندگان در تفاوت مدیریت با رهبری تاکید کرده اند که رهبری یک امـر معنـوی و تعهـدی اسـت، در حـالی کـه مـدیریت یـک اصـل مـادی و تکنیکی است. رهبری یک نقش و وظیفه انسانی است که مدیریت موظف به بکارگیری آن است به عبارت بهتر رهبری نیازهـای معنـوی و انسـانی یـک سـازمان را می آورد ولی مدیریت ابزارهای مادی و تکنیکی افزایش تولید و رفع نیازهای مصرفی انسان ها را شامل می شود. ( افجه ای، ( 60 : 1393
الگو.
هدایت و رهبری امام خمینی (ره). به عنوان یکی از الگوهای موفق مدیریت اسلامی در عصر حاضر که توانست یک رژیم سلطنتی چند هزارساله ی تا دندان مسـلح
و مستظهر به پشتیبانی استکبار جهانی را با دست خالی ولی با ایمان و اخلاص و وحدت بین مردم و با استقامت و پایداری خود و پیروانش به زانو در آورده و طومار آن را درهم بپیچد. نفوذ کلام حضرت امام (ره) در همه اقشار جامعه حتی برای افراد بی طرف هم ایمان بخش بود. امام خمینی (ره) احیاگر دین در قرن بیسـتم بـود
و هدایت و رهبری عملی او نشان از چگونگی هدایت ورهبری یک مدیر و رهبر مسلمان داشت. به خصوص در مواقع حسـاس و بحرانـی کـه منجـی نظـام اسـلامی بود.
مهارت های مورد نیاز رهبری
به طور کلی مدیران در انجام کارها نیازمند مهارت هایی می باشند که می توان آن مهارت ها در سه دسته تقسیم و به شرح زیر بر شمرد:
1. مهارت فنی: مهارتی است که ناشی از دانش، تجربه و تخصص فـرد در کـار مربوطـه مـی باشـد. بـه طـور معمـول، مـدیرانی کـه در نقطـه عملیـات و سرپرستی فعالیت دارند، بیشتر به این مهارت نیاز دارند. یعنی مدیری که یک کارگاه تولیدی را سرپرستی میکند لازم است درآن رشته مریوطه مهـارت لازم را داشته باشد.
2. مهارت ادراکی:این مهارت به توانایی مدیر در تشخیص درست و مسائل اصلی سازمان در سطح کلان مربوطه می شود. و غالباً مدیران سـطح بـالا و مقامات، بیشتر نیازمند این مهارت هستند. مثلاً مدیر عالی بایستی بفهمـد کـه چـه تهدیـد و فرصـتی در مقابـل سـازمان تحـت مـدیریتش قـرار دارد و یـا مشکلات و مسائل کلیدی که می تواند حیات سازمان را تهدید نماید چیست؟
3. مهارت انسانی: به معنی توانایی و قدرت در کار کردن با مردم و انجام کار به وسیله آنان و برای آنان می باشد . مهارت انسانی از جمله مهـارت هـایی است که در تمام سطوح مدیریت، به جهت هدایت و رهبری افراد، مورد نیاز حتمی است. یعنی از یک مدیر عملیاتی که دو نفر را سرپرسـتی مـی کنـد گرفته تا مدیری که راس یک جامعه بزرگ است بایستی دارای مهارت انسانی باشند. چرا که آنان همواره در تعامل با دیگر انسان ها هستند. (احمـدی، (206 : 1386
مهارت های فنی: پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: *خیر الولاه من جمع المختلفوشرالولاه، من فرّق المؤتلـف.* بهتـرین مـدیران و فرمانروایـان کسـانی هستند که استعداد ها و سلیقه های گوناگون را زیر چتر مدیریت گرد آورند و بدترین مدیران کسانی هستند که مجموعه همسو و هماهنگ را متفرق سازند.
امام علی (ع) می فرمایند: سزاوارترین افراد برای رهبری کسی است که از توان (مدیریت) بیشتری برخوردار باشد و فرمان الهی را بهتر از دیگران بداند. مهارت های انسانی: پیامبر اسلام می فرمایند: کسی صلاحیت رهبری را ندارد مگر آن که سه خصلت در او باشد.
1. ایمانی که او را از معاصی باز دارد
2. بردباری که بدان وسیله قادر بر کنترل خشم خویش باشد.
3. مهربانی با زیر دستان بطوریکه نسبت به آنان مانند یک پدر مهربان باشد. (مسلمی زاده، (53-55 : 1378
البته باید توجه داشته باشیم که همه مدیران در هر سطحی که باشند باید همه ی مهـارت هـای فـوق را داشـته باشـند ولـی مهـارت انسـانی در تمـام سـطوح بـه صورت یکسان است، در مهارت انسانی روش برخورد با انسان ها به خصوص با زیر دستان از اهمیت خاصی برخوردار است.
سبک های رهبری
مدیران در هدایت و رهبری افراد، دارای رفتارهای متفاوتی هستند و انواع مختلف سبک های رهبری در حال تغییر و تکامل است که به چهار سبک لیکـرت اشـاره می شود.
1. سبک اول (سیستم یک): در این سبک، که کاملاً وظیفه مدار و آمرانه است، مدیر و رهبر به مرئوسان خود اعتماد ندارد و روابط رهبر و پیرو بـر تـرس و ارعاب استوار است.
2. سبک دوم (سیستم دو): در این سبک، روابط آمرانه بین رهبر و پیروان همچنان برقرار است، اما رابطه مذکور در این حالت تلطیف شده و چـون رابطـه خادم و مخدوم توأم با نوعی مرحمت پدرانه است، در این سبک، تصمیم گیری همچنان بر عهده ی رهبر است و پیـروان، مجریـان بـی چـون و چـرای اوامرند.
3. سبک سوم (سیستم سه): در این سبک، اطمینان و اعتماد به مرئوسان در حد خوبی است و با آنان در تعیین پاره ای از اهـداف مشـارکت مـی شـود، امـا مسائل و موضوعات عمده ی سازمانی همچنان به وسیله ی رهبر و رؤسا فیصله می یابد.
4. سبک چهارم (سیستم چهار): در این سبک، اطمینان و اعتماد در حد کمال است و روابط صمیمانه و مشارکت جویانـه در تمـام امـور بـین آنـان برقـرار است. در این سبک، تصمیم گیری ها کاملاً مشارکتی است و گروههای رسمی و غیر رسمی در آمیخته اند. (الوانی، (141 : 1380
هریک از سبک های فوق در مدیریت ویژگی های انگیزشی خاص خود را در جذب تمایل و همکاری افراد به کار موجب شده، و در اسـلام اجـرای قـوانین و مقررات الهی با مشارکت و دخالت افراد در تصمیم گیری ها و با محوریت توجه به انسانیت انسـان هـا و رعایـت عـدالت، مـورد نظـر اسـت و سـبکی قابـل پذیرش است که به این اصول توجه داشته باشد.
اهمیت و کاربرد رهبری
امروز بحث رهبری علاوه بر کاربرد سیاسی آن، در مدیریت بازرگانی، دولتی و حتی صنعتی جای ویژه ای را در مباحث حتی »مدیریت علمی « به خـود اختصـاص داده است بدین معنا که کار برد واژه » رهبری « دیگر مختص سران و رهبران حکومت های سیاسی و یا نظامی در سطح جهان نیست بلکه در اصـطلاحات اقتصـادی در چارچوب سازمان صنعتی و بازرگانی به کرات این »واژه« نام برده می شود. در حقیقت بنا به اعتراف محققان و نویسندگان، در دنیای امروز بخصـوص در زمینـه مدیریت، »رهبری« از اصول تفکیک ناپذیر »مدیریت« است. اما آنچه دیدگاه این اندیشمندان بر آن تعلق دارد با آنچه در صحنه »مدیریت اسلامی« مورد نظـر اسـت تفاوت آشکار دارد. مهم ترین وجه تمایز رهبری مصطلح در غرب و رهبری مورد نظر »مدیریت اسلامی« که در قلم اکثریت محققان و نویسندگان چه داخل و چـه در خارج بکار می رود همان رسالت و مسؤلیت »مدیر« در تعالی انسان مشغول در سازمان است. بدین معنا که »رهبری« فعل » تعالی« انسان برای مدیری است که بـر صفات آن متکی است و نسبت به بیان و پیاده کردن ارزش های متعالی بر کارکنان خود اصرار دارد. در حقیقت »تعالی« انسان مشغول در سـازمان اداری بـا رهبـری صحیح و تحقق صفات رهبری در »مدیر« می تواند تحقق پیدا کند و بدون آن امکان پذیر نیست.
در وادی رهبری سازمان که در حقیقت رسالت اصلی مدیر است بر خورداری از صفات رهبری و عامل به احکام الهی و اسلامی بودن از جمله عواملی است که که قدرت پیشبرد کار در حیطه سازمان ها را میسر و ممکن می سازد. پس کسب صفات مـدیریت در چـارچوب صـفات لازم بـرای رهبـری در سـازمان هـای اسـلامی متکی است بر صفات پیامبران الهی. که این صفات که تحت عنوان صفات رهبری باید مورد مطالعه قرار گیرند عبارتند از:
1. تقوی، پرواپیشگی و خود نگهداری
2. آگاهی و شناخت مدبرانه و استقلال اعتقادی نسبت به مکتب اسلام
3. پیروی از بینش های مکتبی و سیاسی امام.
4. دوراندیشی و شناخت دقیق و عمیق شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه خود..
5. ایمان خالص و عمل انقلابی و تبلور عینی بخشیدن به اخلاق اسلامی به ویژه در رابطه با خصلت های شخصی.
6. ساده زیستن و آشنایی با درد های مردم.
7. گذشت از راحت طلبی و مسائل خانوادگی و شخصی.