بخشی از مقاله
سيب زميني Potatoes
طبقه بندي، مبدا" و تاريخچه
سيب زميني (solanum tuberosum) به خانواده solanaceae تعلق داشته و قرابت نزديکي با گوجه فرنگي، بادمجان، فلفل، توتون، و تاج ريزي وحشي دارد. سيب زميني و ذرت بزرگترين ارمغان دنياي جديد به تامين غذاي نوع بشر است. تصور مي شود که مبدا" سيب زميني از کشورپرو باشد" ليکن باره اي از محققين عقيده دارند که سيب زميني به ايالات متحده مشخص نيست. سيب زميني بعنوان يک محصول غذائي تا قبل از هجوم مهاجرين ايرلندي در سال 1778 داراي اهميت کمي در آمريکا بود. بهرحال اين محصول بيشترين ميزان اهميت خود را در آمريکا بلافاصله پس ارسال 1846 بدست آورد. سالي که بيماري بلايت
محصول سيب زميني ايرلند را متهدم نمود و سبب قحطي گرديد. تکيه مردم ايرلند بروي سيب بعنوان يک محصول عمده غذائي و نفوذ آنها در بسط و توسعه اين فرهنگ و استفاده از آن در آمريکا بدون شک علت ناميدن اين محصول بنام سيب زميني ايرلندي بجاي سيب زميني پروئي يا آمريکا جنوبي مي باشد. لغت ايرلندي بعنوان يک پسوند براي سيب زميني داراي معني بسيار خاصي در روستاهاي جنوب آمريکا است. جايي که لغت تنهاي سيب
زميني غالبا" بمعناي سيب زميني شيرين تفهيم مي گردد. در شمال آمريکا عکس اين موضوع صادق است.
وسعت و اهميت
سه قرن پيش سيب زميني ندرتا" بعنوان يک محصول غذائي در اروپا يا آمرکا شناخته مي شد. بهرحال امروزه کشت آن کره زمين را در هر دو منطقه معتدله در بر مي گيرد و بعنوان مهمترين محصول غذائي در دنيا شاخص است. در ايالات متحده سيب زميني با اختلاف زيادي مهمترين سبزي از نظر ميزان توليد و مصرف مي باشد. سيب زميني بطور تجارتي و براي مصرف خانگي در کل ايلات متحده پرورش يافته واز لحاظ سطح زير کشت و ارزش پيشتاز کليه سبزيها است. اهميت اين محصول غذائي اصلي ممکن است بميزان جزئي در طي سالها کاهش يافته باشد. ليکن بعنوان يک سبزي عمده باقي مانده و در حال تغييرات سريع است.
آمريکائيها سيب زميني بيشتري مصرف مي کنند ليکن کمتر از نوع تازه آن، مصرف سرانه بين سالهاي 1960 و 1977 تقريبا " 9% افزايش يافت و اين زماني بود که مردم طبقه متوسط آمريکا بطور سرانه 55 کيلو سيب زميني در سال مصرف مي کردند. بهر حال در طي همين دوره 17 ساله مصرف سيب زميني تازه 36 درصد کاهش يافت.
اين ارقام روند جديدي را در صنعت سيب زميني نشان مي دهد. بعلت افرايش هزينههاي کارگرو سرمايه گذاري. الويت دادن مصرف کنندگان به غذاهاي راحت، توسعه و سيع فروشگاهاي سريعا" عرضه کننده غذا و قيمتهاي فوق العاده زياد اخير سيب زميني سبب شد 60% محصول سيب زميني در سال 1977 که براي مصرف انسان در امريکا بود به بازار تهيه فرآورده اختصاص بايد که شامل سيب زميني يخ زده کنسرو شده و آب گرفته مي شود.
در حاليکه سيب زميني (مخصوصا" براي سرخ کردن) هنوز بر بخش تهيه فرآورده غالب است. ورقههاي آب گرفته شده و دانه اي سهم قابل توجهي از بازار را بخود اختصاص مي دهد. کارخانههاي تهيه سيب زميني آب گرفته شده در سالهاي 1972 و 1977 توسعه زيادي داشتند. در سال 1977، ورقهها و دانههاي سيب زميني تقريبا "19% کل سيب زمينيهاي تهيه فرآورده را شامل ميشد و وزارت کشاورزي آمريکا تخمين زده بود که اين ميزان به 27% در سال 1975 افزايش يابد. مصرف کنندگان ميتوانند فرآوردهها و محصولات جديدتري از سيب زميني انتظار داشته باشند.
سطح زير کشت سيب زميني از حدود 1215000 هکتا ردر دهه 1930 تدريجا" به 710775 هکتار در سال 1949 وسپس به حدود 550274 هکتار در سال 1977 کاهش يافت. در حاليکه در طي اين زمان عملکرد تقريبا" دو برابر گرديد. کل توليد آمرکا از 9305662 تن د رسال 1939 به 10915035 تن در سال 1949 و به 11110821 تن در هر سال 1959 و 14152535 تن در سال 1969، و سپس به حدود 16062292 تن در سال 1977 افزايش يافت. ارزش محصول از 236839000 دلار در سال 1939 به 512393000 در سال 1949 و سپس به 555889000 دلار در سال 1959 افزايش يافت و نوسانات افزايشي حد 11260330000 دلار در سال 1977 را داشته است.
گياه سيب زميني
سيب زميني گياهي علفي حامل غده است. اين گياه از بخشهاي زير تشکيل شده است. (الف) شاخ و برگ و ساقه، (ب) غده و استولون، و (ج) ريشه به طور کلي فقط غده مورد مصرف قرا ميگيرد.
1-2 شاخ و برگ
ساقههاي هوايي که ممکن است منشعب باشند، در برش عرضي عموما تو خالي و سه گوشه هستند. ساقه داراي بالهاي مستقيم يا موجدار است. بخش تحتاني ساقه گرد و سفت است. برگ بالغ مرکب بوده، شامل دمبرگ با برگچه انتهايي، برگچههاي ثانويه و گاهي برگچه ثالثه ميباشد.
اگر ساقه مستقيما از غده بذري به وجود آيد، ساقه اصلي در نظر گرفته ميشود. انشعابات جانبي تحتاني که از ساقه اصلي حاصل شده است را ساقههاي ثانويه مينامند. اگر يک ساقه ثانويه در فاصله نزديکي به غده بذري از ساقه اصلي به وجود آيد و تشکيل استولون و غده آن مشابه ساقه اصلي باشد، در اين صورت ممکن است اين ساقه ثانويه را به عنوان يک ساقه اصلي در نظر گرفت.
جداي از انشعابات جانبي، يک ساقه سيب زميني ممکن است در طول رشد خود چندين بار توليد انشعابات انتهايي نمايد)
بخش تحتاني ساقه (شامل برگهاي آن ) تا محل نخستين گل، سطح اول ناميده ميشود. فاصله بين نخستين و دومين گروه گلها سطح دوم و فاصله بين دومين و سومين گروه گلها سوم نام گرفته است. تعداد سطوح و طول ساقه در هر سطح به واريته، طول روز، ازت و غيره بستگي دارد. در وايتههاي زودرس سيب زميني تعداد سطوح معدودتر و طول ساقه کوتاهتر است؛ در صورتي که در واريتههاي دير رس سيب زميني تعداد سطوح بيشتر بوده و در هر سطح ساقههاي طويلتر ديده ميشود. معمولا در مشاهدات و آزمايشهاي روي سيب زميني خصوصيات برگ و ساقه به شرح زير ثبت ميشوند:
- سبز شدن: درصد بوتههاي سبز شده،
- تراکم بوته: تعداد بوتهها و تعداد ساقههاي اصلي در هر متر مربع (با استفاده ز فاصله رديف و تعداد بوته يا ساقه در هر 10 متر طول دريف محاسبه ميشود.
- برآورد درصدي از سطح خاک که توسط برگهاي سبز پوشيده شده است.
- شاخص سطح برگ و دوام سطح برگ
- وزن شاخ و برگ (تر يا خشک) در متر مربع
- طول ساقه و برگ کل طول ساقه و برگ يا تعداد و طول در هر يک از سطوح
- رنگ برگ (مثلا در آزمايشهايي در رابطه با ازت)
- وضعيت شاخ و برگ از نظر آب
- درصدي از برگهاي که داراي علامت بيماري هستند.
موقعيت برگهاي مبتلا به بيماري
- مرحله بلوغ
2-2 ريشه
بوتههاي رشد يافته از بذرهاي حقيقي، يک ريشه راست و باريک توسعه ميدهند که از آن انشعابات جانبي به وجود ميآيد. بوتههاي رشد يافته از غده در گرههاي زيرزميني و استولون، توليد ريشههاي نابجا ميکنند در سيب زميني ريشهها عموما کم عمق هستند (اغلب به عمق 40 تا 50 سانتي متر) اما، اگر لايههاي غير قابل نفوذ يا تغيير يک مرتبه خاک از نوع به نوع ديگر در پروفيل خاک وجود نداشته باشد، عمق ريشه ممکن است تا يک متر برسد.
3-2 غده
غده را ميتوان به عنوان بخشي از ساقه در نظر گرفت که براي ذخيره سازي مواد غذايي و توليد مثل سازش يافته است. گاهي در کنار برگهاي ساقه غدههاي هوايي تشکيل ميشود اين امر زماني رخ ميدهد که توليد مواد غذايي توسط شاخ و برگ داشته باشد. ولي انتقال فرآوردههاي آسيميلاسيون به غدهها متوقف شده باشد اين توقف انتقال ممکن است در اثر صدمات مکانيکي يا هجوم قارچ (Rhizoctonia solani) به قسمت تحتاني ساقه ايجاد شود.
غده را ميتوان يک استولون متورم شده در نظر گرفت برگهاي فلسي (ابروان چشمها) و جوانهها (چشمها) در کنار برگهاي فلسي ممکن است بعد از برداشت روي پوست به رنگ سبز ديده شوند هر چشم بيش از يک جوانه دارد. پوست غده داراي تعداد زيادي عدسک است. اين عدسکها را نيز ميتوان به عنوان روزنههاي غده در نظر داشت. در برش عرضي غده، بخشهاي زير قابل مشاهده است: لايه چوب پنبه اي بيروني (پريدرم)، پارانشيم ذخيره کنند دروني، پارانشيم ذخيره کننده بيروني آوندي فاصله بين پوست و حلقه آوندي معمولا در حدود نيم سانتي متر است،
ولي پوست و حلقه آوندي در محل چشمها و در محل اتصال استولون کم و بيش در تماس نزديک هستند
پوست، وقتي انتهاي استولون به صورت غده شروع به تورم ميکند (تشکيل غده)، پوست (پريدرم) توسعه مييابد.
پوست يک غده بالغ تقريبا به مواد شيميايي، گازها و مايعات نفوذ پذير بوده، و غده را به خوبي در براب ميکروارگانيسمها و تلفات آب محفظت ميکند. عدسک به صورت يک سيستم ارتباطي بين داخل غده و محيط پيرامون آن عمل ميکنند. اين اندمکها براي تنفس غده ضروري هستند زيرا دي اکسيد کربن، اکسيژن و آب از پوست به سختي صورت ميگيرد.
اگر غدهها در خاک خيلي مرطوب رشد کنند، عدسکها باز شده و بسيار بزرگ ميشوند، بدين ترتيب ميکروارگانيسمهاي مضر ميتوانند به راحتي وارد غده گردند. ميکروارگانيسمها ميتوانند حتي پس از ضد عفوني شدن غده در عدسکها زنده بمانند
2-4 نيش
تعداد چشم در يک غده به طور قابل ملاحظه اي بسته به عواملي چون واريته، اندازه غده و شرايط رشد متغيير است. در غده "بين تيج" وجود 12 تا 15 چشم کاملا عادي است. اين چشمها مانند جوانههاي کناري روي ساقه، يک مارپيچ مخصوص حول غده وجود ميآوردند. غلاف در برگيرنده جوانه در چشم، در واقع کنار يک برگ روي بخشي از يک ساقه واقع شده است.
در بسياري از موارد، جوانه اصلي در بخش مياني چشم قرار ميگيرد و در هر طرف آن جوانه اي ديگر وجود دارد که غالبا اين جوانهها به خوبي توسط گوشت غده تفکيک شده اند. اين جوانههاي کناري را ممکن است به عنوان پايينترين جوانههاي جانبي يک نيش در نظر گرفت، که در اثر رشد غده از يکديگر جدا شده اند نيش اصلي نيز حامل جوانههاي جانبي است که ميتوانند ساقههاي جانبي يا استولون به وجود آورند. اگر اين نيش قطع شود ولي بخش قائده اي آن باقي بماند. جوانههاي کناري بخش قائده که به طور معمول استولونها را به وجود ميآورند به صورت يک يا چند ساقه رشد خواهند کرد که همگي از همان چشم منشا گرفته اند. در مورد يک نيش که اجازه يافته است تحت نور تا رسيدن به مرحله اي پيشرفته نمو يابد جوانههاي جانبي نيش خواهند زد به طوريکه جوانههاي انتهايي و جانبي روي آنها نيز قابل رويت باشد.
نيازهاي خاک :تهيه بستر بذر، کاشت و پشته بندي
خاک ورزي، تهيه بستر بذر کاشت و پشته بندي بايد طوري انجام شود که سبز شدن به سرعت به وقوع پيوست، همچنين نفوذ عميق ريشهها و زه کشي خوب تامين شود. همين طور اين امکان وجود داشته باشد که غدهها با مقدار کافي خاک پوشانده يم شوند. غدههايي که مقدار کافي خاک پوشيده نشده اند، سبز رنگ خواهند شد و توسط حشرات (مثل شب پره غده) يا قارچها (phytophthora inpestans) مورد هجوم واقع شده و دماي آنها ممکن است خيلي بالا رود.
لايههاي نفوذناپذير
سيب زميني داراي سيستم ريشه اي ضعيف بوده و در نتيجه لايههاي نفوذپذير موجب ميشوند عملکرد به مقدار زيادي کاهش يابد، عمق ريشه دهي را محدود کرده و بنابراين آب قابل استفاده در دورههاي خشکي محدود ميشود. در خاکهايي که داراي چنين لايههايي هستند تعداد دفعات آبياري افزايش مييابد. ديگر عيب فشردگي خاک و لايههاي متراکم ممکن است آن باشد که بعد از آبياري يا باران سنگين، خاک به مدت زيادي از آب اشباع شده، موجب از بين بردن ريشهها و پوسيدگي غدهها ميشود.
در اروگوئه، فليپ کانال (مکاتبات شخصي) يک همبستگي مثبت بين عملکرد سيب زميني و عمق افق A پيدا کرد (شکل 39). در اين رابطه، شکستن لايههاي متراکم و اجتناب از فشردگي خاک در طول عمليات خاک ورزي توصيه ميشود.
سبز شدن و بستر بذر
در دماي بالاتر رشد نيشها سريعتر و در نتيجه دماي بالاتر خاک سبز شدن را تسريع ميکند. اما، در دماي خاک بيش از 30c0 سبز شدن خيلي کند ميشود. بعد از يک فصل سرد، دماي لايههاي سطحي خاک بيش از دماي لايههاي تحتاني است. غده بذري مسن (از نظر فيزيولوژيکي )ضعيف، به ويژه به دماي اندک حساس است.اگر دماي خاک کم است.، کاشت کم عمق ممکن است مفيد باشد؛ دماي بالاتر خاک اجازه کاشت عميقتر را ميدهد.
دماي خاک تاثير چشمگيري بر جوانه زدن بذر دارد.
عمق کاشت و سبز شدن
زمان بين کاشت و سبز شدن حاسترين دوره زراعت سيب زميني است. تحت تاثير عوامل زير است:
کيفيت غده بذري (سن و مرحله نيش زني)
دماي خاک
رطوبت خاک
اگر کيفيت غده بذري خوب نباشد، لازم است کاشت با دقت خاصي انجام شود. عمق کاشت و روش آماده سازي خاک بر شرايط دما و رطوبت خاک اطراف غده کاشته شده، اثر ميگذراند. عمق کاشت بايد بنابر شرايط خاک تنظيم شود. خاک لايههاي عميقتر نسبت به خاک سطحي با آرامي بيشتري خشک ميشود، در شرايط خشک بايد کاشت عميقتر باشد. در شرايط گرم، کاشت ميسر است؛ اگر دماي خاک بالا باشد، اين عمل سودمند خواهد بود. اگر خاک مرطوب بوده و خطر خشک شدن سطح خاک، وجود نداشته باشد، کاشت عمقي ضرورتي ندارد. در شرايط سرد نيز کاشت کم عمق مفيد است.
عمق کاشت و پوشاندن غدههاي در حال رشد با خاک
در يک زراعت رو به رشد بايد غدهها توسط لايه مناسبي از خاک پوشانده شوند. اين عمل به منظور محافظت غدهها از نور مستقيم (که موجب سبز شدن رنگ غده ميشود)، از دماها بالا (رشد ثانويه)، واز آسيب حشرات (مثلا شب پره سيب زميني) انجام ميشود.
محل تشکيل استولونها به موقعيت غده مادري وابسته است. محل تشکيل غدههاي جديد به موقعيت استولونها و طول آنها بستگي دارد. طول استولونها نه تنها به نوع گياه يا زراعت (واريته، دما، طول روز و غيره) بلکه به اندازه پشتهها بستگي دارد. تامين پوشش خوب براي غدههايي که به تازگي تشکيل شدهاند از طريق کاشت عمقي و ايجاد پشتههاي بزرگ حاصل ميشود. از آن جا که کاشت خيلي عميق اغلب سبز شدن را به تاخير مياندازد، ممکن است محدود ساختن عمق کاشت (مشروط به فراهمي مناسب و دماي خاک) و سپس پوشاندن غدههاي جديد با خاک، بهتر باشد.
هر چه عمق کاشت غده بذري کمتر باشد، لازم ميشود بعدا پشتههاي بزرگتري احداث شود. پشتهها بايد بلند و بخش فوقاني آن مسطح باشد. زمان پشته بندي به رطوبت و دماي خاک بستگي دارد. روش کنترل علفهاي هرز را نيز بايد در نظر گرفت. در زمان پشته بندي نبايد برگهاي سبز زمين را پوشانده باشد.
تهيه بستر
تهيه بستر زماني شروع ميشود که مقدار رطوبت خاک در حد مناسبي باشد. کلوخههايي که در طي عمليات خاک ورزي به وجود آمدهاند اغلب تا زمان برداشت در زمين باقي ميمانند (بايد از تشکيل کلوخه در طي خاک ورزي به ويژه اگر برداشت به صورت مکانيکي انجام ميگيرد، اجتناب شود). در بعضي از خاکها و تحت شرايط معيني ايجاد بستر بذر نرم مضر است. اين امر در مورد خاکهاي سبکتر و جايي که بارندگي (يا آبياري) ممکن است موجب مسدود شدن يا فرسايش شديد پشتهها شود، صادق است. در شرايط خشک، خرد کردن خاک مشکل است. در حالي که خاک ورزي زوي يک خاک مرطوب موجب تخريب ساختمان خاک ميشود. خاک تلف ميشود، بايد تعداد عمليات خاک ورزي به حداقل ممکن محدود شده و باقاصله اندکي قبل از کاشت به اجرا در آيد. بلافاصله بعد از کاشت غدهها با لايه مناسبي از خاک به لايه مناسبي از خاک مرطوب پوشيده ميشوند.
پشته بندي و زمان آخرين خاک دادن
عموما سيب زميني روي پشته کاشته ميشود. مزيت پشتهها آن است که امکان کاشت عميق را فراهم ميآورند، در صورتي که ميتوان در اواخر فصل نيز به منظور پوشاندن غدههاي در حال رشد پشتهها را ايجاد کرد. زمان ايجاد پشتهها به عمق کاشت، دماي خاک، شرايط رطوبتي و روش مورد استفاده براي کنترل علفهاي هرز بستگي دارد.
رطوبت و دماي خاک. اگر بعد از کاشت دماي خاک کاهش يابد ممکن است منافذ سطح خاک مسدود شود. نبايد بلافاصله بعد از کاشت پشتههاي نهايي را ايجاد کرد، بلکه لازم است تا سبز شدن يا حتي زمان رسيدن گياهان به ارتفاع 20-15 سانتي متر منتظر ماند. از طرف ديگر، اگر بعد از کاشت دماي خاک افزايش مييابد و انتظار ميرود يک دوره خشکي حادث شود، بلافاصله بعد از کاشت پشتههاي نهايي پشتههاي ايجاد شوند. اگر بلافاصله بعد از کاشت پشتههاي نهايي ايجاد شوند، غده بذري در مراحل اوليه رشد خود با 14-12 سانتي متر خاک ميشود، در صورتي که اگر پشتههاي نهايي ديرتر احداث شوند، غده بذري در ابتدا فقط با تقريبا 6 سانتي متر خاک پوشيده خواهد شد.
کنترل علفهاي هرز: اگر کنترل علفهاي هرز در طي چند عمليات که به تدريج به ايجاد پشته منجر ميشود، انجام گيرد، هر عمليات جديد زماني که علفهاي هرز تازه رشد را شروع کردند، به اجرا در ميآيد. لايههاي فوقاني پشته در ابتدا با يک هرس سبک برداشته ميشوند و بعدا با ماشينهاي پشته ساز روي شته برگدانده ميشوند. اگر از علف کشهاي تماسي (مثل پراکوت) استفاده ميشود که صرفا علفهاي هرز در حال رشد را از بين ميبرند، بعد از کاشت و پوشيده
شدن غده بذري يا حدود 6 سانتي متر خاک و قبل از سبز شدن سيب زميني، علفهاي هرز با اين علف کشهاي تماسي از بين برده ميشوند. علفهاي هرزي که بعدا جوانه ميزنند را ميتوان با پشته بندي بيشتر توسط ادوات پشته ساز به صورت مکانيکي کنترل نمود. پشته نهايي در يک يا دو عمليات ساختهميشود و معمولا بلافاصله قبل از بسته شدن کنوپي کامل ميشود. اگر از علف کشهاي مورد استفاده در خاک استفاده ميشود که در خاک داراي اثر ابقايي هستند ولي علفهاي هرز را که فبلا سبز شده اند. علف کشهايي که داراي اثرات ابقايي و تماسي هستند (مثل متريبوزين) يا مخلوطي از علف کشهاي تماسي و علف کشهاي مورد استفاده در خاک نيز قبل از احداث پشتههاي نهايي مصرف ميشوند، ولي ميتوان آنها را پس از جوانه زدن علفهاي هرز نيز به کار گرفت
کاشت و پشه بندي مناطق مختلف
در هلند، عمق کاشت غدههاي بذري خيلي کم است. که علت آن شرايط خنک و مرطوب هوا در زمان کاشت است. بعدا پشته اي با ارتفاع 25 سانتي متر ايجاد ميشود. در مناطقي که دما بالاتر و شرايط خشک حاکم است. غده بذري را بايد در عمق کشت کرد اغلب توصيه ميشود که غده را در عمق 5-3 سانتي متر زير سطح تسطيح شده خاک کشت کنند، در مناطقي که خيلي خشک هستند، حتي استفاد از عمق 10-5 سانتي متر قابل توصيه است. در هلند، سيب زميني به صورت مکانيکي برداشت. ميشود. از آن جا که جدا سازي مکانيکي کلوخهها و غدهها در زمان برداشت دشوار است، از تشکيل کلوخه جلوگيري به عمل ميآيد. کاشت سطحي نيز برداشت مکانيکي را آسان ميکند. در کشورهايي که برداشت به طور کامل مکانيکي نشده است. اجتناب از تشکيل کلوخه اهميت کمتري داشته و کاشت کم عمق ضرورت ندارد.
کود دهي
سيب زميني به مصرف کودهاي اصطبلي و کودهاي شيميايي به خوبي واکنش نشان ميدهد. به کار گيري کود اصطبلي نه تنها موجب تامين مقاديري ازت، فسفر، و پتاسيم ميشود، بلکه اين کود بهبود خصوصايت بستر بذر و حفظ رطوبت خاک نيز ميشود. يک زارعت سيب زميني با عملکرد 30 تن در هکتار ممکن است در خلال رشد خود به مقدار زير عناصر غذايي را از خاک خارج کند: 150 کيلومتر ازت، 60 کيلو گرم اکسيد فسفر (P1 O5) ، 350 کيلوگرم اکسيد پتاسيم (K2O)، 90 کيلو گرم اکسيد کلسيم (CAO) و 30 کيلو گرم اکسيد منيزيم (Mgo) چون فقط غدهها از مزرعه خارج ميشوند، بخشي از مقادير فوق عناصر در خاک باقي ميماند
مواد غذايي موثر بر عملکرد و کيفيت
اگر چه مصرف کود بايد بر مبناي آزمونهاي مربرطه، آمار مربوط به جذب مواد غذايي، شاخصي از ميزان مواد غذايي مورد نياز را به دست ميدهند. در خاکهاي معمولي نسبت N:B5o5:K2o معمولا1:1:2 است، ولي تحت شرايط زير نسبتهاي ديگري مورد نياز است:
در خاکهاي شني آلي و خکهاي پيت بايد ازت کمتري داده شود.
در خاکهايي که فسفر و پتاسيم ار تثبيت ميکنند بايد اين عناصر را به مقدار زياد به کار برد. در خاکهاي غني از پتاسيم ممکن است لازم باشد مصرف اين عنصر کاهش يابد.
روشن است که واکنش گياه به کودها از مزرعه اي به مزرعه اي ديگر متفاوت خواهد بود. واکنش به عناصر غذايي در مزارع پر عملکرد بيشتر بوده و ميزان مطلوب عناصر غذايي در اين مزارع نسبت به خاکهاي کم عملکرد بيشتر است. مقدار لازم براي زراعت سيب زميني بسته به هدف از محصول و خاک از 100 تا 200 کيلو گرم (گاهي 300 کيلو گرم) متغيير است. مصرف مقدار زيادي ازت، رشد شاخ و برگ ار تحريک کرده و تشکيل غده را به تاخير مياندازد. زارعتي که ازت بيشتري
دريافت کرده ديرتر از زراعتي که مقدار کمتري ازت دريافت کرده است. ميرسد. اگر گياه از خاتمه فصل رشد موجود، ميرسد بدان معناست که مقدار مصرف ازت را بايد افزايش داد. ازت بيش از حد، به ويژه اگر باعث شود که گياه قبل از رسيدگي برداشت شود، ممکن است موجب کاهش مقدار ماده خشک، افرايش مقدار قندهاي احيايي و افزايش پروتئين و نيترات شود. زراعتهايي که ازت زيادي در اختيار داشته اند، به رشد ثانويه غده حساستر هستند. غدههايي که به صورت نارس برداشت ميشوند به آساني آسيب ميبينند و انبار کردن آنها نيز دشوار است. به زراعتهاي بذري و زراعتهايي که زود برداشت ميشوند کمتر از زارعتهاي اصلي ازت داده ميشود.
ازت به فاصل کوتاهي قبل يا در زمان کاشت مصرف ميشود، ولي اگر خطر آبشويي (مثلا در خاکهاي سبک، در شرايط آبياري سنگين يا وقوع باران سنگين ) وجود داشته باشد، يا اگر بکارگيري مقادير زيادي کود تحت شرايط خشک احتمالا به تخليه رطوبت وخشکيدگي گياه منجر ميشود. مصرف ازت در چند نوبت بهتر است. نوبت دوم کود ازت عموما در سه هفته بعد از سبز شدن داده ميشود. در زراعتهاي فارياب سيب زميني تحت سيستم آبياري باراني، ازت به مقدار کم و با هر دفعه آبياري به مصرف ميرسد. اين عمل تا حدود 4 هفته قبل از بين رفتن شاخ و برگ ادامه مييابد.
.واکنش عملکرد به اين عنصر، مخصوصا اگر خاک از نظر فسفر فقير باشد، قابل توجه است. اگر ميزان مصرف ازت و پتاسيم افزايش يابد، مصرف فسفر نيز افزايش پيدا ميکند. فسفر در نمودار اوليه گياه و غده بندي زود هنگام نقش دارد. گزارش شده است که فسفر تعداد غدههاي توليد شده به ازاي ه بوته را افزايش ميدهد.چون ممکن است فسفر ميزان آلودگي ويروسي را کاهش دهد، ميزان نسبتا زيادي فسفر به زراعت سيب زميني داده ميشود ميزان مصرف فسفر اغلب 100 کيلو گرم در هکتار است، ولي در خاکهاي تثبيت کننده فسفر به مقدار خيلي زيادي فسفر نياز است. از آن جا که فسفر به راحتي از خاک شسته نشده و سيب زميني واکنش خوبي به اين عنصر نشان ميدهد، در خاکهايي که فسفر تثبيت نيم کنند، ميتوان کل فسفر مورد نياز در تناوب را در زارعت سيب زميني به زمين داد. در سيب زميني، کود فسفر يا در زمان کاشت داده ميشود.
پتاسيم هميشه بر عملکرد موثر نيست، ولي تاثير زيادي بر کيفيت محصول، درصد مه خشک، لکه سيا، آسيب ديدگي، سيب زميني بعد از پختن، و کيفيت انباري دارد. سولفات پتاسيم کمتر از کلريد پتاسيم (مورات پتاسيم) مقدار ماده خشک غده را کاهش ميدهد، زيرا يون کلريد نيز درصد ماده خشک را کاهش ميدهد. اما، اگر مورات پتاسيم ارزانتر از سولفات پتاسيم باشد، اين کود را بايد مدتها قبل از کاشت مصرف کرد.
. لازم است به اين عنصر، به ويژه وقتي سيب زميني روي يک خاک سبک و اسيدي رشد ميکند، توجه زيادي شود. مصرف مقادير زيادي پتاسيم و ازت به فرم آمونيومي، جذب منيزيم را کاهش ميدهد
. سيب زميني نسبت به اسيديته خاک متحمل است. اما در PH زير 8/4 امکان شکست زراعت در نتيجه کمبود کليسم وجود دارد؛ نيشها ممکن است سبز نشوند، بوتههاي کم رشد مانده و تعداد زيادي غده کوچک توليد ميکنند با افزايش کلسيم ساختمان بهبود مييابد و چون محصولات ديگري که بعدا در همين مزرعه کشت ميشوند به PH نسبتا بالا محتاج هستند، نگهداري PH خاک در يک معقول، جايز اهميت است. بسياري از کودها، اثر اسيدزدايي دارند. اگر از
چنين کودهاي قبل از کاشت سيب زميني ميتواند وقوع جرب معمولي را در اين گياه افزايش دهد، توصيه ميشود مصرف آهک در زراعت محصول ديگري در تناوب انجام شود آهک زني خاکهاي لاتريک وقتي اين خاکها PH پايين داشته و از نظر آلومينيوم و آهن غني باشند، جذب فسفر را افزايش ميدهد.
نحوه قرار دادن کود در خاک
قرار دادن کود در لايههاي عميقتر خاک مرطول يعني محلي که ريشهها وجود دارند، بيشترين اثر بخشي را دارد برعکس ازت و تا اندازه اي پتاسيم، انتقال فسفر در خاک توسط آب خيلي کند است. به همين دليل، فسفر زماني بيشترين اثربخشي را دارد که در ناحيه ريشه قرار داده شود و پراکندن کودهاي فسفره در خاکهايي که فسفر را تثبيت ميکنند، بي فايده است. در نقاطي که مقدار زيادي کود مصرف شده، حاصلخيزي زياد است و تثبيتي اتفاق نمي افتد، پراکندن کودهاي روش خوبي است. اگر ميزان حاصلخيزي خاک و مصرف کود کم است و امکان تثبيت وجود دارد، روش جايگذاري کود در خاک مفيد است.
سه روش مطمئن و سالم جايگذاري کود عبارتند از :
قرار دادن کود به صورت نوار در 5 سانتي متر کنار و 5 سانتي متر زير غده بذري
توزيع کود در قسمت تحتاني جوي و اختلاط آن با خاک از کاشت غدهها
قرار دادن کود به صورت کپههاي کوچک د ربين قطعات غده بذري در ته جويها
کود اصطبلي
در ميان گياهان زراعي، سيب زميني بهترين واکنش را به کود اصطبلي نشان ميدهد اگر چه عناصر پر مصرف و کم مصرف که از طريق کود اصطبلي مصرف ميشوند در حاصلخيزي خاک نقش دارند، اغلب اثر اصلاح کنندگي مواد آلي اهميت بيشتري دارد. هوموس ساختماني خاکهاي سنگين را بهبود ميبخشد، در حالي که قدرت نگهداري رطوبت را در خاکها سبک را نيز افزايش ميدهد. با به کارگيري کود اصطبلي، تاثير ازت به عنوان يک کود معدني ممکن است 20 درصد
افزايش يابد. استفاده از کود اصطبلي پوسيده ترجيح دارد، زيرا کود اصطبلي که تازه بوده و از نظر پوسيدگي نافص است، در اواخر رشد فعال شده و ممکن است موجب است موجب کاهش مقدار ماده خشک غده، از دست رفتن طعم سيب زميني در رسيدگي گياه شود (که ممکن است باعث بعد از کاشت بستر بذر به
سرعت خشک شود. ميزان مصرف کود اصطبلي در حدود 15 تا 20 تن کود کاملا پوسيده در هکتار است. بسته به نوع حيوان، روش تغذيه حيوان روش تهيه کود، 10 تن کود اصطبلي ميتواند شامل 15 کيلو گرم ازت، 6 کيلو گرم P2O5، کيلو گرم K2O، 50 کيلو گرم CaO کيلو گرم MgO، 40 گرم Cu و 50 گرم B ميباشد.
آبياري
زارعيني که آبياري مينمايند بيشترين اطمينان را به موفقيت خود دارند. آبياري براي زراعت سيب زميني ديررس بسيار مهم ميباشد و کمک به اطمينان از محصول پيش رس مينمايد، که رسيدن آن در طول دورههائي است که بارندگي نامطمئن است. در نواحي خشک آبياري مطلقا "ضروري است.
براي رشد وتوسعه خوب سيب زميني احتياج زيادي به آب است. رطوبت قابل دسترس خاک يا بدبين 45 و 65 درصد نگهداري شود.زمان ايجاد ستولن وغده بحراني ترين دوره احتياج به رطوبت خاک است. کمبود موقتي در زمان تشکيل غده ممکن است سبب رشد ناموزون يا غدههاي بد شکل گردد. در توليد سيب زميني هر دو سيستم آبياري شياري و باراني بکار ميرود. آبياري يا بارندگي بيش از حد ميتواند احتياج به ازت را افزايش دهد.