بخشی از پاورپوینت
اسلاید 1 :
سرگذشت انسان از معبر تمدنها مىگذرد» و «تمدنها در طول تاريخ در شكل دادن به هويت بشر گستردهترين نقش را داشتهاند.» امروزه تمدن به سند تاريخىِ فرهنگ ملل تبديل گشته و نزد آنان از اهميتى ويژه برخوردار است؛ و كمتر ملّتى را مىتوان يافت كه نسبت به مواريث خود تعصب نورزد؛ زيبايى، و قدمتش را به رخ ديگر ملل نكشد و براى حفظ و نگهدارى آنها مبالغى هنگفت هزينه نكند
اسلاید 2 :
تمدن در لغت و اصطلاح
فرهنگنويسان براى واژه تمدن معانى زير را نوشتهاند: «شهرنشينى»، «اساليب شهرنشينى گزيدن»، «به زىّ شهرنشينان درآمدن»، «فرهيختگى». اين معانى ناظر بر بيرون آمدن انسان از حالت بربريت و وحشىگرى يعنى نخستين شرط و مرحله تمدن است؛ در حالى كه امروزه ازتمدن معانى ياد شده مراد نيست و اين واژه صورت اصطلاحى را به خود گرفته كه مفاهيم زير از آن اراده مىگردد
مرحله يا نوعى خاص از فرهنگ كه در عصر معينى موجوديت يافته.1 است.
نوعى فرهنگ پديدار شده در شهرها..2
انقلاب شهرى. .3
اسلاید 3 :
تعریف تمدن
- تمدن عبارت است از؛ تلاش براى آفريدن جامعهاى كه كل بشريت بتواند با همنوايى در كنار يكديگر و به منزله اعضايى از يك خانواده كامل و جامع در درون آن زندگى كنند.تمدن جنبه مادی و کلی رادر برمی گیرد و فرهنگ جنبه معنوی را و جزیی تر است .
- نظمى اجتماعى كه در نتيجه وجود آن، خلاقيت فرهنگى امكانپذير مىشود و جريان پيدا مىكند. در تمدن چهار ركن اساسى را مىتوان تشخيص داد كه عبارتند از:
1- پيشبينى و احتياط در امور اقتصادى2- سازمان سياسى3- سنن اخلاقى4- كوشش در راه معرفت و بسط هنر.
- تمدن بر مجموع فعّاليتهاى عينى، فنى و اطلاعاتى جامعه اطلاق مىگردد . فرهنگ، امور ذهنى مانند دين، فلسفه و هنر را در برمىگيرد.
اسلاید 4 :
تعریف فرهنگ
در يك تعريف كلى «فرهنگ به مجموعه آداب و عادات و انديشهها و اوضاعى اطلاق مىگردد كه گروهى از مردم در آن شركت دارند و از نسلى به نسل ديگر انتقال پيدا مىكند.» اما به باور برخى دانشمندان، در عين حالى كه اين دو واژه به حوزه معناشناختى واحدى تعلق دارند و مفاهيم اساسى يكسانى را منعكس مىكنند، ولى به طور كامل معادل يكديگر نيستند. «فرهنگ بيشتر يادآور پيشرفتهاى انفرادى است و تمدن يادآور پيشرفتهاى جمعى
اسلاید 5 :
فرهنگ (2)
دامنه «فرهنگ» محدودتر از «تمدن» است. فرهنگ راه مشترك زندگى، انديشه و كنش انسان و دربرگيرنده اين چيزهاست:
1.سازگارى كلى با نيازهاى اقتصادى يا محيط جغرافيايى .1
- 2. سازمان مشتركى كه براى فرو نشاندن نيازهاى اجتماعى وسياسى كه از محيط پيرامون برخاستهاند، پيدا شده است.
3.مجموعه مشتركى از انديشهها و دستاوردها.
از تعاريف بالا چنين دانسته مىشود كه هر يك از واحدهاى اجتماعى ممكن است فرهنگ ويژه خود را داشته باشند.
اسلاید 6 :
كلياتى درباره تمدن و تمدن اسلامى
تمدنى كه روزگارى به نام اسلام بر بخشهاى گستردهاى از جهان حكمفرما شد، محصول تلاش و كوشش دو دسته از اقوام و ملتها است. دسته نخست كسانى بودند كه با ظهور و دعوت اسلام كيش پيشين خود را كنار نهادند و به اسلام گرويدند. دسته دوم كسانى بودند كه آيين گذشته خودرا حفظ كردند و به عنوان همپيمان و معاهد، همچنان در قلمرو اسلامى به زندگى خود ادامه دادند. اين هر دو گروه در دوران گسترش اسلام با حفظ نوعى وابستگى به فرهنگ بومى خود، جذب اصول و ارزشهاى اسلامى گشته و تمدن بزرگ اسلامى را رقم زدند
اسلاید 7 :
تمدن اسلامى شامل دو جنبه است
اما در يك نگاه دقيقتر مىتوان تمدن اسلامى را شامل دو جنبه دانست. يك جنبه آن به وسيله خود اسلام پديد آمد و در پرتو خلاقيت و ابتكار مسلمانان بسط و گسترش يافت. در حقيقت منشأ اين جنبه از تمدن اسلامى قرآن و سنت پيامبر (ص)، و اهل بيت (ع) بود. اما جنبه ديگر تمدن اسلامى، نه ابداع مسلمانان، بلكه ميراث به جاى مانده از تمدنهاى پيشين در قلمرو اسلام بود كه به دست مسلمانان توسعه و تكامل يافت و به رنگ اسلام درآمد. در طول دوران گسترش، فرايند جذب تمدنهاى گوناگون به تمدن اسلامى يا به تعبيرى اسلامى شدن تمدنها، ادامه يافت. ملتهايى كه اسلام را پذيرا گشتند به فرهنگ و تمدن خويش نيز رنگ اسلامى بخشيدند و خود را با ارزشها و اعتقادات اسلامى هماهنگ ساختند
اسلاید 8 :
تمدن اسلامى ، ميراث مشترك
رويهمرفته تمدن اسلامى ميراث مشترك مردم و ملّتهايى است كه روزگارى زير سلطه اسلام درآمدند و در ساخت و شكوفايى آن ايفاى نقش كردند. اينان مردم و ملتهايى بودند كه تار و پود مستحكم امت اسلامى را تشكيل مىدادند.
به اين ترتيب تمدن اسلامى نه به نژاد خاصى تعلق دارد و نه ملى است كه به مردم خاصى تعلق داشته باشد، بلكه تمدنى است گسترده كه همه گروههاى نژادى و قومىاى را كه در پيدايش، رونق و طراوت و گسترش و نفوذ آن در دوران اوج شكوفايى نقش داشتهاند دربرمىگيرد
اسلاید 9 :
اسلام، امپراتورى عظيم
بدين گونه، اسلام كه يك امپراتورى عظيم جهانى بود با سماحت و تساهلى كه از مختصات اساسى آن به شمار مىآمد مواريث و آداب بى زيان اقوام مختلف را تحمل كرد، همه را به هم درآميخت و از آن چيز تازهاى ساخت. فرهنگ تازهاى كه حدود و ثغور نمىشناخت و تنگ نظريهايى كه دنياى بورژوازى و سرمايهدارى را تقسيم به ملتها، به مرزها و به نژادها كرد، در آن مجهول بود. مسلمان، از هر نژاد كه بود- عرب يا ترك، سندى يا افريقايى- در هر جايى از قلمرو اسلام قدم مىنهاد خود را در وطن خويش و ديار خويش مىيافت.
اسلاید 10 :
اسلام، امپراتورى عظيم (2)
همه جا، در مسجد، در مدرسه، در خانقاه، در بيمارستان از هر قوم مسلمان نشان و يادگارى بود. اما بين مسلمانان نه اختلاف جنسيت مطرح بود نه اختلاف تابعيت. همه جا يك دين بود و يك فرهنگ؛ فرهنگ اسلامى كه فى المثل زبانش عربى بود، فكرش ايرانى، خيالش هندى بود و بازويش تركى، اما دل و جانش اسلامى و انسانى بود، پرتو آن در سراسر قلمرو اسلام وجود داشت: مدينه، دمشق، بغداد، رى، نشابور، قاهره، قرطبه، غرناطه، قونيه، قسطنطنيه، كابل، لاهور و دهلى، زادگاه آن هم همه جا بود و هيچ جا. در هر جا از آن نشانى بود و در هيچ جا رنگ خاصى بر آن قاهر نبود. اسلامى بود، نه شرقى و نه غربى. با اين همه، رشد و نمو آن در طى مدت سه چهار قرن متوالى چنان سريع بود كه به يك معجزه شگرف مىمانست.