بخشی از پاورپوینت
--- پاورپوینت شامل تصاویر میباشد ----
اسلاید 1 :
جبرئيل در آن شب بر آن حضرت نازل شد و رسول خدا(ص)بر مركبي سوار و به سوى بيت المقدس حركت كرد و در راه در چند نقطه ايستاد و نماز گزارد، مدينه، مسجد كوفه، طور سينا و بيت اللحم و سپس مسجد اقصى. و از آنجا به آسمان رفت. داستان معراج رسول خدا(ص)در يك شب از مكه معظمه به مسجد الاقصى و از آنجا به آسمانها و بازگشتبه مكه در قرآن كريم در دو سوره به نحو اجمال ذكر شده، يكى در سوره«اسراء»و ديگرى در سوره مباركه«نجم»، و تاويلاتى كه از برخى چون حسن بصرى، عايشه و معاويه نقل شده مخالف ظاهر آيات كريمه قرآنى و صريح روايات متواترهاى است كه در كتب تفسير و حديث و تاريخ شيعه و اهل سنت نقل شده است و هيچ گونه اعتبارى براى ما ندارد.)
اسلاید 2 :
و ايرادهاى عقلى ديگرى را هم كه برخى كردهاند در پايان داستان پاسخ خواهيم داد، ان شاء الله. اما در كيفيت معراج و اينكه چند بار بوده و آن نقطهاى كه رسول خدا(ص)از آنجا به سوى مسجد الاقصى حركت كرد و بدانجا بازگشت آيا خانه ام هانى بوده يا مسجد الحرام و ساير جزئيات آن اختلافى در روايات ديده مىشود كه ما به خواستخداوند در ضمن نقل داستان به پارهاى از آن اختلافات اشاره خواهيم كرد و آنچه مشهور است آنكه اين سير شبانه با اين خصوصيات در سالهاى آخر توقف آن حضرت در شهر مكه اتفاق افتاد، اما آيا قبل از فوت ابيطالب بوده و يا بعد از آن و يا در چه شبى از شبهاى سال بوده، باز هم نقل متواترى نيست و در چند حديث آن شب را شب هفدهم ربيع الاول و يا شب بيست و هفتم رجب ذكر كرده و در نقلى هم شب هفدهم رمضان و شب بيست و يكم آن ماه نوشتهاند.
اسلاید 3 :
و معروف آن است كه رسول خدا(ص)در آن شب در خانه ام هانى دختر ابيطالب بود و از آنجا به معراج رفت و مجموع مدتى كه آن حضرت به سرزمين بيت المقدس و مسجد اقصى و آسمانها رفت و بازگشت از يك شب بيشتر طول نكشيد به طورى كه صبح آن شب را در همان خانه بود و در تفسير عياشى است كه امام صادق(ع)فرمود: رسول خدا(ص)نماز عشاء و نماز صبح را در مكه خواند، يعنى اسراء و معراج در اين فاصله اتفاق افتاد و در روايات به اختلاف عبارت از رسول خدا(ص)و ائمهمعصومين روايتشده كه فرمودند: جبرئيل در آن شب بر آن حضرت نازل شد و مركبى را كه نامش«براق» (2) بود براى او آورد و رسول خدا(ص)بر آن سوار شده و به سوى بيت المقدس حركت كرد و در راه در چند نقطه ايستاد و نماز گزارد، يكى در مدينه و هجرتگاهى كه سالهاى بعد رسولخدا(ص)بدانجا هجرت فرمود، يكى هم مسجد كوفه، ديگر در طور سينا و بيت اللحم - زادگاه حضرت عيسى(ع) - و سپس وارد مسجد اقصى شد و در آنجا نماز گزارده و از آنجا به آسمان رفت
اسلاید 4 :
و بر طبق رواياتى كه صدوق(ره)و ديگران نقل كردهاند از جمله جاهايى را كه آن حضرت در هنگام سير بر بالاى زمين مشاهده فرمود سرزمين قم بود كه به صورت بقعهاى مىدرخشيد و جون از جبرئيل نام آن نقطه را پرسيد پاسخ داد: اينجا سرزمين قم است كه بندگان مؤمن و شيعيان اهل بيت تو در اينجا گرد مىآيند و انتظار فرج دارند و سختيها و اندوهها بر آنها وارد خواهد شد. و نيز در روايات آمده كه در آن شب دنيا به صورت زنى زيبا و آرايش كرده خود را بر آن حضرت عرضه كرد ولى رسول خدا(ص)بدو توجهى نكرده از وى در گذشت. سپس به آسمان دنيا صعود كرد و در آنجا آدم ابو البشر را ديد، آن گاه فرشتگان دسته دسته به استقبال آمده و با روى خندان بر آن حضرت سلام كرده و تهنيت و تبريك گفتند، و بر طبق روايتى كه على بن ابراهيم در تفسير خود از امام صادق(ع) روايت كرده رسول خدا(ص)فرمود: فرشتهاى را در آنجا ديدم كه بزرگتر از او نديده بودم و(بر خلاف ديگران)چهرهاى درهم و خشمناك داشت و مانند ديگران تبريك گفت و خنده بر لب نداشت و چون نامش را از جبرئيل پرسيدم گفت: اين مالك، خازن دوزخ است و هرگز نخنديده است و پيوسته خشمش بر دشمنان خدا و گنهكاران افزوده مىشود بر او سلام كردم و پس از اينكه جواب سلام مرا داد از جبرئيل خواستم دستور دهد تا دوزخ را به من نشان دهد و چون سرپوش را برداشت لهيبى از آن برخاست كه فضا را فرا گرفت و من گمان كردم ما را فرا خواهد گرفت، پس از وى خواستم آن را به حال خود برگرداند. (3)
اسلاید 5 :
و بر طبق همين روايت در آن جا ملك الموت را نيز مشاهده كرد كه لوحى از نور در دست او بود و پس از گفتگويى كه با آن حضرت داشت عرض كرد: همگى دنيا در دست من همچون درهم(و سكهاى)است كه در دست مردى باشد و آن را پشت و رو كند، و هيچ خانهاى نيست جز آنكه من در هر روز پنجبار بدان سركشى مىكنم و چون بر مردهاى گريه مىكنند بدانها مىگويم: گريه نكنيد كه من باز هم پيش شما خواهم آمد و پس از آن نيز بارها مىآيم تا آنكه يكى از شما باقى نماند، در اينجا بود كه رسول خدا(ص)فرمود: براستى كه مرگ بالاترين مصيبت و سختترين حادثه است و جبرئيل در پاسخ گفت: حوادث پس از مرگ سختتر از آن است. و سپس فرمود: و از آنجا به گروهى گذشتم كه پيش روى آنها ظرفهايى از گوشت پاك و گوشت ناپاك بود و آنها ناپاك را مىخوردند و پاك را مىگذاردند، از جبرئيل پرسيدم: اينها كياناند؟گفت: افرادى از امت تو هستند كه مال حرام مىخورند و مال حلال را وامىگذارند،
اسلاید 6 :
و مردمى را ديدم كه لبانى چون لبان شتران داشتند و گوشتهاى پهلوشان را چيده و در دهانشان مىگذاردند، پرسيدم: اينها كياناند؟گفت: اينها كسانى هستند كه از مردمان عيبجويى مىكنند، مردمان ديگرى را ديدم كه سرشان را به سنگ مىكوفتند و چون حال آنها را پرسيدم پاسخ داد: اينان كسانى هستند كه نماز شامگاه و عشاء را نمىخواندند و مىخفتند. مردمى را ديدم كه آتش در دهانشان مىريختند و از نشيمنگاهشان بيرون مىآمد و چون وضع آنها پرسيدم، گفت: اينان كسانى هستندكه اموال يتيمان را به ستم مىخورند، گروهى را ديدم كه شكمهاى بزرگى داشتند و نمىتوانستند از جا برخيزند گفتم: اى جبرئيل اينها كياناند؟گفت: كسانى هستند كه ربا مىخورند، زنانى را ديدم كه بر پستان آويزانند، پرسيدم: اينها چه زنانى هستند؟ گفت: زنان زناكارى هستند كه فرزندان ديگران را به شوهران خود منسوب مىدارند و سپس به فرشتگانى برخوردم كه تمام اجزاى بدنشان تسبيح خدا مىكرد
اسلاید 7 :
و از آنجا به آسمان دوم رفتيم و در آنجا دو مرد را شبيه به يكديگر ديدم و از جبرئيل پرسيدم: اينان كياناند؟گفت: هر دو پسر خاله يكديگر يحيى و عيسى(ع)هستند، بر آنها سلام كردم و پاسخ داده تهنيت ورود به من گفتند و فرشتگان زيادى راكه به تسبيح پروردگار مشغول بودند در آنجا مشاهده كردم. و از آنجا به آسمان سوم بالا رفتيم و در آنجا مرد زيبايى را ديدم كه زيبايى او نسبتبه ديگران همچون ماه شب چهارده نسبتبه ستارگان بود و چون نامش را پرسيدم جبرئيل گفت: اين برادرت يوسف است، بر او سلام كردم و پاسخ داده و تهنيت و تبريك گفت و فرشتگان بسيارى را نيز در آنجا ديدم. از آنجا به آسمان چهارم بالا رفتيم و مردى را ديدم و چون از جبرئيل پرسيدم گفت: او ادريس است كه خدا وى را به اينجا آورده، بر او سلام كردم پاسخ داد و براى من آمرزش خواست و فرشتگان بسيارى را مانند آسمانهاى پيشين مشاهده كردم و همگى براى من و امت من مژده خير دادند.
اسلاید 8 :
سپس به آسمان پنجم رفتيم و در آنجا مردى را به سن كهولت ديدم كه دورش را گروهى از امتش گرفته بودند و چون پرسيدم كيست؟جبرئيل گفت: هارون بن عمران است، بر او سلام كرده و پاسخ داد و فرشتگان بسيارى را مانند آسمانهاى ديگر مشاهده كردم. آن گاه به آسمان ششم بالا رفتيم و در آنجا مردى گندمگون و بلند قامت را ديدم كه مىگفت: بنى اسرائيل پندارند من گرامىترين فرزندان آدم در پيشگاه خدا هستم ولى اين مرد از من نزد خدا گرامىتر است و چون از جبرئيل پرسيدم: كيست؟گفت: برادرت موسى بن عمران است، بر او سلام كردم جواب داد و همانند آسمانهاى ديگر فرشتگان بسيارى را در حال خشوع ديدم. سپس به آسمان هفتم رفتيم و در آنجا به فرشتهاى برخورد نكردم جز آنكه گفت: اى محمد حجامت كن و به امتخود نيز سفارش حجامت را بكن و در آنجا مردى را كه موى سر و صورتش سياه و سفيد بود و روى تختى نشسته بود ديدم و جبرئيل گفت، او پدرت ابراهيم است، بر او سلام كرده جواب داد و تهنيت و تبريك گفت، و مانند فرشتگانى را كه در آسمانهاى پيشين ديده بودم در آنجا ديدم، و سپس درياهايى از نور كه از درخشندگى چشم را خيره مىكرد و درياهايى از ظلمت و تاريكى و درياهايى از برف و يخ لرزان ديدم و چون بيمناك شدم جبرئيل گفت: اين قسمتى ازمخلوقات خداست.
اسلاید 9 :
پي نوشت ها: 1. و جالب اينجاست كه برخى از نويسندگان معاصر معراج رسول خدا(ص)را به وحدت وجودى كه در كلام پارهاى از عرفا و متصوفه ديده مىشود تطبيق و تاويل كرده كه از عدم اعتقاد به معجزه و امثال اينها سرچشمه مىگيرد. 2. در توصيف«براق»در چند حديث آمده كه فرمود: از الاغ بزرگتر و از قاطر كوچكتر بود، داراى دو بال بود و هر گام كه بر مىداشت تا جايى را كه چشم مىديد مىپيمود، ابن هشام در سيره گفته: براق همان مركبى بود كه پيغمبران پيش از آن حضرت نيز بر آن سوار شده بودند. و در حديثى است كه فرمود: صورتى چون صورت آدمى و يالى مانند يال اسب داشت، و پاهايش مانند پاى شتر بود. و برخى از نويسندگان روز هم در صدد توجيه و تاويل بر آمده و«براق»را از ماده برق گرفته و گفتهاند: سرعت اين مركب همانند سرعتبرق و نور بوده است. 3. و در حديثى كه صدوق(ره)از امام باقر(ع)نقل كرده رسول خدا(ص)را از آن پس تا روزى كه از دنيا رفت كسى خندان نديد. 4. صدوق(ره)در كتاب عيون به سند خود از امير المؤمنين(ع)روايت كرده كه فرمود: من و فاطمه نزد پيغمبر(ص)رفتيم و او را ديدم كه به سختى مىگريست و چون سبب پرسيدم فرمود شبى كه به آسمانها رفتم زنانى از امتخود را در عذاب سختى ديدم و گريهام براى سختى عذاب آنهاست. زنى را به موى سرش آويزان ديدم كه مغز سرش جوش آمده بود، زنى را به زبان آويزان ديدم كه از حميم(آب جوشان)جهنم در حلق او مىريختند، زنى را به پستانهايش آويزان ديدم، زنى را ديدم كه گوشت تنش را مىخورد و آتش از زير او فروزان بود، زنى را ديدم كه پاهايش را به دستهايش بسته بودند و مارها و عقربها بر سرش ريخته بودند، زنى را كور و كر و گنگ در تابوتى از آتش مشاهده كردم كه مخ سرش از بينى او خارج مىشد و بدنش را خوره و پيسى فرا گرفته بود، زنى را به پاهايش آويزان در تنورى از آتش ديدم، زنى را ديدم كه گوشت تنش را از پايين تا بالا به مقراض آتشين مىبريدند، زنى را ديدم كه صورت و دستهايش سوخته بود و امعاء خود را مىخورد، زنى را ديدم كه سرش سر خوك و بدنش بدن الاغ و به هزار هزار نوع عذاب گرفتار بود و زنى را به صورت سگ ديدم كه آتش از پايين در شكمش مىريختند و از دهانش بيرون مىآمد و فرشتگان با گرزهاى آهنين به سر و بدنشان مىكوفتند.
اسلاید 10 :
فاطمه كه اين سخن را از پدر شنيد پرسيد: پدرجان آنها چه عمل و رفتارى داشتند كه خداوند چنين عذابى برايشان مقرر داشته بود؟فرمود: دخترم!اما آن زنى كه به موى سر آويزان شده بود زنى بود كه موى سر خود را از مردان نامحرم نمىپوشانيد، اما آنكه به زبان آويزان بود زنى بود كه با زبان شوهر خود را مىآزرد، آنكه به پستان آويزان بود زنى بود كه از شوهر خود در بستر اطاعت نمىكرد، زنى كه به پاها آويزان بود زنى بود كه بى اجازه شوهر از خانه بيرون مىرفت، اما آنكه گوشتبدنش را مىخورد آن زنى بود كه بدن خود را براى مردم آرايش مىكرد، اما زنى كه دستهايش را به پاها بسته بودند و مار و عقربها بر او مسلط گشته زنى بود كه به طهارت بدن و لباس خود اهميت نداده و براى جنابت و حيض غسل نمىكرد و نظافت نداشت و نسبتبه نماز خود بىاهميتبود، اما آنكه كور و كر و گنگ بود آن زنى بود كه از زنا فرزنددار شده و آن را به گردن شوهرش مىانداخت، آنكه گوشت تنش را به مقراض مىبريدند آن زنى بود كه خود را در معرض مردان قرار مىداد، آنكه صورت و بدنش سوخته و از امعاء خود مىخورد زنى بود كه وسايل زنا براى ديگران فراهم مىكرد. آنكه سرش سر خوك و بدنش بدن الاغ بود زن سخن چين دروغگو بود و آنكه صورتش صورت سگ بود و آتش در دلش مىريختند زنان خواننده و نوازنده بودند. . . و سپس به دنبال آن فرمود: واى به حال زنى كه شوهر خود را به خشم آورد و خوشا به حال زنى كه شوهر از او راضى باشد.