بخشی از پاورپوینت
--- پاورپوینت شامل تصاویر میباشد ----
اسلاید 1 :
سَلجوقیان (سَلاجقه، آلسلجوق)، نام دودمانی ایرانی و ترکتبار بود که در سدههای (۵ و ۶ هجری؛ یازدهم و دوازدهم میلادی)، بر بخشهای بزرگی از آسیای غربی و ایران فرمانروایی داشتند.
سلجوقیان زبان فارسی را زبان رسمی و درباری قرار دادند و وزیران این دوره بهویژه عمیدالملک کندری و خواجه نظامالملک خدمات مهمی به ادبیات فارسی و گسترش دانشها کردند.
اسلاید 2 :
سلجوقیان در اصل غزهای ترکمان بودند که در دوران سامانی در اطراف دریاچه خوارزم (آرال)، سیردریا و آمودریا میزیستند.
سلجوقیان که به اسلام رو آورده بودند، پس از ریاست سلجوق بن دقاق، نام سلاجقه را به خود گرفتند و به سامانیان در مبارزه با دشمنانشان بسیار یاری کردند. پسر سلجوق به نام میکاییل که بعد از مرگ او ریاست این طایفه را در دست داشت، چندین حکم جهاد برای مبارزه با (به قول مورخان) کافران صادر کرد.
میکاییل سه پسر داشت به نامهای یبغو، چغری و طغرل. این قبیله که یک بار در زمان سلجوق بن دُقاق به دره سیحون کوچیده بودند، بار دگر بعد از مرگ سلجوق به سرکردگی سه پسر زادهاش به نزدیکی پایتخت سامانیان کوچیدند. اما سامانیان از نزدیکی این طایفه به پایتخت احساس خطر کردند؛ بنابراین سلاجقه بار دگر از روی اجبار بار سفر بسته و به بغرا خان افراسیابی پناه بردند. این حاکم از سر احتیاط، طغرل پسر بزرگ را زندانی کرد؛ ولی طغرل به کمک برادر خود چغری از زندان رهایی پیدا کرد و با طایفه خود به اطراف بخارا کوچیدند.
در سال ۴۱۶ هجری ترکان سلجوقی به ریاست اسرافیل بن سلجوق برادر میکاییل دست به شورش زدند. اما سلطان محمود او را گرفت و در هند زندانی کرد. از طرف دیگر گروهی از یارانش دست به شورش زدند.
اسلاید 3 :
بعد از آنکه سلطان محمد در گذشت سلطنت ایران تقریباً به دو قسمت تقسیم شد: سلجوقیان شرق به دست سلطان سنجر برادر سلطان محمد و سلجوقیان غرب به دست محمود. سلطان سنجر در دوران سلطنت خود کشمکشهای فراوانی را پشت سر گذاشت، اما قسمتی از کشور یعنی خراسان به پایتختی مرو را کاملاً در اختیار خود داشت.
عاقبت سنجر در سن ۷۲ سالگی و بعد از تقریباً ۶۲ سال سلطنت در سال ۵۵۲ هجری زندگی را بدرود گفت. سنجر برای خود جانشینی نداشت و خواهر زادهاش رکن الدین محمود به جای او بر تخت نشست.
اما دز سال ۵۷۷ هجری به دست یکی از سرداران سلجوقی کور شد و باقی زندگی را در زندان به سر برد تا در گذشت.
دودمان سلجوقیان شرق با مرگ سنجر از بین رفت.
علل زوال سلاجقه بطور خلاصه عبارتند از:
۱. جنگهای خانگی افراد خاندان سلجوقی برای کسب قدرت
۲. ملوک الطوایفی و تجزیه شدن قلمرو
۳. ناامید کردن مردم به دلیل گرفتن مالیات و عوارض سنگین برای تأمین ارتش
اسلاید 4 :
نوشتکین غرچه نیای بزرگ خوارزمشاهیان، غلامی بود از اهالی غرجستان که توسط سپهسالار کل سپاه خراسان در زمان سلجوقیان خریداری شد.
این غلام رفته رفته در دوران فرمانروایی سلجوقیان به سبب استعداد سرشار و کفایتی که از خود نشان داد به زودی مدارج ترقی را طی کرد و به مقامات عالی رسید تا این که سرانجام به امارت خوارزم برگزیده شد.
نوشتکین صاحب ۹ پسر بود که بزرگترین آنها، قطب الدین محمد نام داشت.
پس از نوشتکین، فرزندش محمد از جانب برکیارق به ولایت خوارزم رسید «۴۹۱ ق / ۱۰۹۸ م» و سلطان سنجر نیز بعدها او را در آن سمت ابقاء کرد.
بدین ترتیب دولت جدیدی بنیانگذاری شد که بیش از هر چیز برآورده و دست پرورده سلجوقیان بود. قطب الدین محمد به مدت سی سال تحت قیومیت و اطاعت سلجوقیان امارت کرد.
پسرش اتسز هم که بعد از او در ۵۲۲ ق / ۱۱۲۸ م به فرمان سنجر امارت خوارزم یافت، از نزدیکان درگاه سلطان سلجوقی بود. هر چند بعدها کدورتی بین وی و سلطان سنجر پدید آمد که به درگیریهای متعددی هم منجر شد، اما تا زمان حیات سلطان سنجر، اتسز نتوانست به توسعه قلمرو خوارزمشاهیان کمک چندانی بکند.
چون اتسز پیش از سنجر وفات یافت، پسرش ایل ارسلان «۵۵۱ ق / ۱۱۵۶ م» امیر خوارزم شد. اما در زمان او که سلطان سنجر نیز وفات یافته بود، نزاع داخلی سلجوقیان، امکانی را فراهم آورد تا ایل ارسلان به قسمتی از خراسان «۵۵۸ ق / ۱۱۶۳ م» و ماوراءالنهر «۵۵۳ ق / ۱۱۵۸ م» که هر دو در آن ایام دچار فترت بودند، دست یابد و به این ترتیب نزدیک به پانزده سال به عنوان خوارزمشاه حکومت کند.
اسلاید 5 :
در طی همان ایامی که محمد خوارزمشاه قدرت خود را در نواحی شرقی مرزهای ماوراءالنهر گسترش میداد و خلیفه بغداد - الناصر الدین بالله - برای مقابله با توسعه قدرت او در جبال و عراق سرگرم توطئه بود.
در آن سوی مرزهای شرقی قلمرو خوارزمشاهیان، قدرت نو خاستهای در حال طلوع بود.
مغولان که در آن ایام با ایجاد اتحادیهای از طوایف بدوی یا بدوی گونه، خود را برای حرکت به سوی ماوراءالنهر آماده میساختند، اهمیت و قدرتشان در معادلات و مجادلات سیاسی سلطان خوارزمشاه و خلیفه بغداد، نه تنها جایگاهی پیدا نکرد بلکه به حساب هم آورده نشد.
در نتیجه فاجعه عظیمی که تدارک دیده میشد، از دید دو قدرت و نیروی مهم آن پوشیده ماند به طوری که هنگامی که دهان باز کرد، نه از سلطنت پر آوازه خوارزم چیزی باقی گذاشت و نه از دستگاه خلافت. آنچه باقیماند، ویرانی، تباهی، کشتارهای دسته جمعی، روحیه تباه شد؛ و در یک کلام، ویرانی یک تمدن بود. هنگامی که چنگیز خان به تختگاه خویش باز میگشت، بخش عمده ایران به کلی ویران شده و بسیاری از آثار تمدنی آن نابود شده بود.
دستاوردهای دولت خوارزمشاهی که با سعی و کوشش بنیانگذاران آن که میتوانست آینده بهتری را برای ایران زمین و تمدن اسلامی رقم زند، در استبداد مطلق، ماجراجوییهای شاهانه و تنگ نظریهای مذهبی و سیاسی، رنگ باخت و تباهی را نصیب مجریان، کارگزاران، کار گردانان و از همه مهمتر مردم محروم نمود.
در کل علل سقوط خوارزمشاهیان را میتوان در چند مورد زیر خلاصه کرد:
۱. خوارزمشاهیان، مغولان را اقوامی پست میدیدند و به همین دلیل به حمله آنها به قلمرو شمال غربی توجه نکردند.
۲. دخالتهای نابجا و نفوذ فوقالعاده ترکان خاتون
۳. آرایش دفاعی نیروهای خوارزمشاهیان در شهرها
۴. از بین رفتن حکومت قراختاییان توسط سلطان محمد که ایران را با امپراتوری مغول همسایه ساخت
اسلاید 6 :
سلجوقيان كه از تركان آسياي مركزي بودند با حضور در ايران آداب و عادات ايراني را پذيرفتند و با تشويق فضلا و دانشمندان و به كارگيري ديوانسالاران ايراني خدمات شاياني به فرهنگو تمدن اسلامي و ايراني كردند و با تشكيل حكومت، خلافت در حال فروپاشي عباسيان را احياء و در مقابل از خلافت كسب مشروعيت نمودند. نظام اداري آنان برگرفته از نظام ديواني سامانيان بود كه سلطان در رأس بود و بعد از او وزير بود كه در تمام امور نقش ايفا ميكرد. سلجوقيان براي حفظ امنيت و توسعۀ قلمرو نياز به سپاه ثابت داشتند لذا براي هزينۀ آن به اقطاع داري روي آوردند و در اختيار سران سپاه قرار ميدادند.
اسلاید 7 :
« با اینکه برکیارق رسما جانشین ملکشاه و الب ارسلان بود، لیکن جز بلاد جبل و اصفهان و عراق عرب بر قسمتی دیگر از ممالک وسیعۀ سلجوقی مستقیما حکم نداشت و سایر نواحی اگر هم بظاهر از سلطان اطاعت می کردند، فقط اسمی بود و در حقیقت مستقل بودند. شام را پسر تاج الدوله تتش اداره می کرد و بلاد روم را فرزندان سلیمان بن قتلمش و کرمان را اولاد قاورد.* دیار بکر در سال 495 و ارمنستان در 493 به توسط اتابکان و امرای سلجوقی از حوزۀ اقتدار او به در رفت، ممالک شمال سفید رود گیلان را را برادرش غیاث الدین محمد و ایران شرقی و ماوراءالنهر را هم برادر دیگرش سنجر تحت امر خود داشتند مخصوصا محمد و سنجر که هرکدام خود را در قلمرو خویش پادشاه مطلق العنان می دانستند، چندان به شأن برکیارق اعتنائی نمی کردند و این کیفیت در حقیقت دولت عظیم سلاجقه را تجزیه کرد و دیگر هیچ گاه آن صورت اتحادی را که در عهد طغرل و الب ارسلان و ملکشاه داشت به خود ندید مگر اندک زمانی در ایام سلطنت سلطان سنجر.»
اسلاید 8 :
بنیادگذاری مدارس نظامیه، در بغداد، بلخ، نیشابور، اصفهان و ایجاد کتابخانهها و خانقاهها و مدارس گوناگون از کوششهای فرهنگی این دورهاست.
نویسندگان و مشاهیری مانند: امام فخر رازی، امام محمد غزالی، ابوالفرج بن جوزی، شیخ شهاب الدّین سهروردی، امام الحرمین جوینی و امثال آنان نیز در این روزگار میزیستند.
زبان فارسی در این دوره رواج کامل یافت و بیشتر پادشاهان سلجوقی در گسترش فرهنگ و تمدن ایرانی و سخن فارسی و تشویق و ترغیب شعرا و نویسندگان فارسی زبان کوشش فراوان کردند.
پادشاهان سلجوقی برخی خود شعر میسرودند، چنانکه ملکشاه سلجوقی هم اشعار فارسی حفظ داشت و هم خود به فارسی شعر میگفت و همچنین طغرل سوم آخرین پادشاه این سلسله شاعر فارسی گوی بودهاست.
گروهی از شاعران این دوره همچون امیرالشعرا معزی، انوری و خاقانی و نظامی در شمار استادان و پیشکسوتان بزرگ شعر و ادب فارسی قرار گرفتند و سخنسرایان و نویسندگان دیگری که در این دوره از پشتیبانی شاهان و وزیران سلجوقی برخوردار بودند عبارتند از: ابوالفضل بیهقی، خواجه عبدالله انصاری، اسدی طوسی، حکیم ناصر خسرو، عمر خیام، سنایی، جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی و دیگران...
شعر فارسی در این روزگار پیشرفتهایی کرد و سبک ویژهای به نام سبک عراقی در آن پدید آمد.
همچنین در دوران سلجوقی آثاری چون کتاب «الابنیه عن حقایق الادویه» در داروشناسی و مفردات دارو «زادالمسافرین» ناصرخسرو در حکمت نظری و «کیمیای سعادت» غزالی در حکمت عملی به ترکی نوشته شدند؛ ولی کسانی چون زَمَخشَری و شهرستانی، نیز در این دوره کتب فراوانی به زبان عربی که در واقع زبان
دینی به شمار میرفت تألیف کردند
اسلاید 9 :
بعد از ایل ارسلان، منازعاتی که بین پسرانش سلطانشاه و علاءالدین تکش برای دستیابی به فرمانروایی ولایات بروز کرد، بارها موجب رویارویی نیروهای این دو برادر شد، تا این که عاقبت با استیلای تکش این درگیریها به پایان رسید.
در زمان تکش تمامی خراسان، ری و عراق عجم، یعنی آخرین میراث سلجوقی به دست خوارزمشاهیان افتاد. غلبه تکش بر تمام میراث سلجوقی، نارضایتی خلیفه بغداد را به دنبال خود داشت که اثر این ناخرسندی و عواقب آن، بعدها دامنگیر محمد بن تکش شد. با درگذشت علاءالدین تکش «رمضان ۵۹۶ ق / ژوئن ۱۲۰۰ م»، پسرش محمد خود را علاءالدین محمد خواند و به این ترتیب سلطان محمد خوارزمشاه شد
اسلاید 10 :
راوندي، محمدبن علي بن سليمان، راحةالصدور و آيةالسرور در تاريخ آل سلجوق، تصحيح محمد اقبال، تهران، اميركبير، 1364، چاپ دوم.
ميرخواند، محمدبن خاوند شاهبن محمود، روضة الصفا في سيرة الأنبياء و الملوك و الخلفا، تهران، اساطير، 1380، چاپ اول، جلد 6.
عباس پرويز، تاريخ سلاجقه و خوارزمشاهان، تهران، شركت، چاپ و انتشارات كتب ايران، (علمي)، 1351.
وزيري كرماني، احمد علي خان، تصحيح محمد ابراهيم باستاني پاريزي، ابن سينا، 1352، چاپ دوم.
همداني، رشيدالدين فضل الله، جامعالتواريخ، تهران، دنياي كتاب، 1362، چاپ اول، جلد دوم.
6ستارزاده، مليحه؛ سلجوقيان، تهران، سمت، 1386، چاپ سوم.