بخشی از مقاله
چگونه حکومت اسلامی زمینه ساز حکومت امام زمان می شود.
دوره آخرالزمان ظاهرا فرارسیده است و مقدمات ظهور امام زمان از همه جهت فراهم میشود. دولت منتخب امام زمان در جمهوری اسلامی بر سر كار آمده است. رییس جمهور در سازمان ملل برای تعجیل در فرج امام زمان دعا میكند، و جهان درگیر فقر و خشونت و توفان و ترور و نگران از خرابی محیط زیست و گسترش سلاحهای كشتار جمعی را به ظهور قریب الوقوع او تبشیر و انذار میدهد. اعضای هیئت دولت با امام زمان میثاق میبندند و وزیر ارشاد اسلا
می برای رساندن آن به امام زمان رهسپار چاه جمكران میشود. دولت آقای
رییس جمهور بودجه كلانی را برای پذیرایی از زایران چاه جمكران اختصاص میدهد و مسیر حركت امام زمان را مشخص میكند تا آن را پیش از ظهور بسازد و آماده داشته باشد، و فالگیران دولت پیشبینی میكنند كه دو سال بیشتر برای این كار وقت ندارند. همراهان رییس جمهور دستیابی ایران به فنآوری اتمی را از علایم ظهور میشناسند و تعجیل در آن را به این دلیل لازم. مردم ایران حد اكثر یكی دو سال وقت دارند كه خود را برای ظهور امام زمان آماده كنند. ایران در یكی دو سال آینده محور تحولات جهان خواهد بود و جهان پس از آن شكل و شمایل دیگری خواهد داشت.
این مهلت یكی دوساله اتفاقا با برخی از پیشبینیهای مقامات غربی و ناظران سیاسی همآهنگی دارد. آنان نیز معتقدند كه یكی دو سال آینده برای ایران و جهان سرنوشتساز خواهد بود. جمهوری اسلامی و تحولات آن در مركز دیپلماسی جهانی قرار گرفته است. عراق و افغانستان و كره شمالی و زیمبابوه و سودان و حتی اسراییل و فلسطین به تدریج از قلم اول دستور كار تماسها و فعالیتهای بینالمللی كنار میروند و جای آنها را ایران میگیرد. همه نگرانند - نگران
یك حادثه تاریخی و سرنوشتساز. ارزیابان و تحلیلگران تحولات سیاسی از ظهور تازهای خبر میدهند. ظهور قدرتی كه خواب شب را بر اسراییل و آمریكا و متحدان آنان حرام خواهد كرد. ظهور قدرتی مخرب و تهدیدكننده جهان از پایگاه (و خاستگاه؟) امام زمان. دستیابی جمهوری اسلامی، این «زنگی» مست، به تیغ بران سلاح اتمی. حادثهای كه معادلات سیاسی خاورمیانه و احیانا جهان را به هم خواهد ریخت.
تقارن و همسویی این دو پیشبینی كاملا تصادفی نیست. امام زمان خود بیش از هزار و سد سال آزگار منتظر تشكیل جمهوری اسلامی ایران و ظهور آقای احمدینژاد بوده است. اكنون كه این هر دو فراهم شده ظاهرا دلیل دیگری برای تاخیر در ظهور خود او باقی نمانده است. البته در روایات آمده است كه امام زمان با شمشیر (ذوالفقار دو دم علی؟) به جان كفار میافتد و از كشته آنان پشته میسازد. ولی هر بچه مسلمانی میداند كه در عصر تانك و خمپاره و موشك و اتم از شمشیر كاری ساخته نیست، و از این رو باید شمشیر را استعارهای از سلاح مدرن زمان دانست. یعنی كه حضرتش باید به پیشرفتهترین سلاح روز یعنی سلاح اتمی مجهز باشد تا بتواند دمار از كفار برآرد. و تامین این مهم، البته بر عهده مخلصان درگاه او است. آنان باید سلاح مناسب او را فراهم آورند تا آن حضرت در ظهورش تاخیر نكند. چگونه میتوان ادعای انتظار ظهور كرد و هر جمعه صبح با دعای ندبه به استغاثه پرداخت تا خداوند در ظهور امام زمان تعجیل كند و در عین حال برای تامین سلاح مناسب او كاری نكرد؟ اگر دنیا در برابر این انجام این مهم ایستاده است باید راهی برای علاج آن یافت. امام در مورد مسلمانان خدعه كرد و آن را مجاز دانست. در مورد كفار به طریق اولی م
یتوان چنین كرد. و مكروا، و مكرالله، والله خیر الماكرین.
به این ترتیب، هم گفتن این كه دستیابی جمهوری اسلامی ایران به فنآوری اتمی از علایم ظهور امام زمان است معنی پیدا میكند و هم مهلت دوسالهای كه مقامات برای ظهور امام زمان پیشبینی كردهاند با ارزیابیهای بسیاری از ناظران بینالمللی برای دستیابی حكومت ایران به سلاحهای اتمی همخوانی دارد. البته ناظرانی هم هستند كه این مهلت را پنج تا ده سال پیشبینی كردهاند، ولی حكومت ایران كه از خوشحالی قرار ظهور امام زمان در دو سال دیگر در پوست خود نمیگنجد دسته گل را عملا به آب داده و بر پیشبینیهای این ناظران خط بطلان كشیده است. مقامات جمهوری اسلامی زرنگیهای زیادی در تماسهای خود با جامعه بینالمللی و از جمله آژانس بینالمللی انرژی اتمی و اتحادیه اروپا از خودنشان دادهاند، و تا ا
مروز
توانسته بودند خبر ظهور امام زمان را مخفی نگهدارند. ولی اكنون ظاهرا چنان از پیشرفت كار راضیاند و ظهور امام را قطعی میدانند كه دلیلی برای مخفی داشتن بیشتر آن ندیدهاند و ناگفتنی را باز گفتهاند.
به هر حال تا این جای كار مسئله پیشبینی است و معلوم نیست سر انجام آن به كجا بكشد. قدر مسلم این كه كفار از ظهور امام زمان باید بسیار دلهره داشته باشند. مسئله شوخی بردار نیست. پس از هزار و سیسد سال كه اسلام و شیعه مظلوم مانده بوده، برای اولین بار یك حكومت اسلامی استقرار یافته است تا مقدمات ظهور امام عصر را فراهم كند. قرنها كفار بر مسلمانان و به خصوص شیعیان ستم كردهاند. امام زمان بیش از هزار و سد سال رنج غیبت را بر
خود هموار كرده بوده است. همه كائنات در انتظار بودهاند تا جمهوری اسلامی تاسیس شود. در این جمهوری نیز بیست و شش سال طول كشیده تا دولت امام زمان روی كار بیاید. اكنون امام زمان میآید تا انتقام تاریخی مسلمانان و بالاخص شیعیان را از كفار بگیرد. كدام كافری است كه از شنیدن این خبر تنش نلرزد و شب از خواب نپرد؟ دوران سلطه كفر و استكبار جهانی رو به پایان میرود. كافران جهان متحد شوید!
و این اتحاد در حال شكلگیری است. اگر عراق در صف كافران جهان تفرقه انداخت و اروپا و آمریكا را در برابر هم قرار داد، امروز به یمن سیاستهای ظهورطلبانه جمهوری اسلامی ایران این جدایی رو به زوال است. در فاصله چندماه پس از روی كار آمدن دولت منتظر ظهور احمدینژاد دو قطب اروپا و آمریكا به طرز معجزهآمیزی به هم نزدیك شدهاند. سیاست دولت بریتانیا كه یكی از مدافعان
جمهوری اسلامی در برابر فشار آمریكا بود بیش از هر زمان دیگر با سیاست آمریكا همآهنگ شده است. در آژانس بینالمللی انرژی اتمی حتی هند نیز علیه ایران رای داد. گویی كه همه دنیای كفر به صداقت سخنان احمدینژاد در سازمان ملل دایر بر نزدیكی ظهور امام زمان اطمینان یافته و قانع شده كه خطر واقعا جدی است. این سخنان و اظهارات متعاقب آن در ایران كار دیپلماتهای آمریكایی را بسیار ساده كرده است. اگر كولین پاول سه چهار سال پیش باید بارها به اروپ
ا و آسیا سفر میكرد تا متحدی در برابر عراق پیدا كند (و غالبا دست خالی باز میگشت) امروز خانم رایس با یك سفر كوتاه به راحتی ره چندساله را یكشبه طی میكند.
دنیای كفر در برابر خطر ظهور امام زمان ساكت نمینشیند، و اكنون كه دولت احمدینژاد پیشبینی وقوع آن را در دو سال آینده كرده است فوریت مقابله با آن را بیشتر درك میكند. بدین ترتیب جمهوری اسلامی و غرب (دنیایكفر) در یك مسابقه زمانبندی شده مرگ و زندگی درگیر شدهاند. دولت آقای احمدینژاد میداند كه بدون ظهور امام زمان موجودیت جمهوری اسلامی در برابر هجوم فرهنگی و سیاسی دنیای كفر در خطر است، و از این رو برای تامین شرایط لازم ظهور امام زمان از هیچ كوششی فروگذار نخواهد بود. دنیای كفر نیز كه با فرض ظهور امام زمان حیات خود را در خطر میبیند سعی خواهد كرد نگذارد آن «شرایط لازم» فراهم شود. دو رقیب: یكی ظاهرا به دنبال سلاح اتمی بیمهكننده موجودیت خود و دیگری به دنبال حفظ حیات خویش و محروم كردن رقیب از این سلاح. و در میان آنان مردم ایران كه باید هزینه این بازی خطرناك را از حیات و مال و جان خود بپردازند.
پروردگار عالم پیغمبر اسلام را به منظور هدایت مردم و با دین حق فرستاده است برای اینکه پیغمبر اسلام و دین اورا برتمام ادیان عالم پیروزکند و بر تمام برنامه های جهانی غلبه بدهد و این قضیه به قدری مورد قضای قطعی پروردگار است که می فرماید ولوکره المشرکون اگر مردمان بی ایمان هم دردنیا به این غلبه مطلق و به این پیروزی بدون قیدوشرط راضی نباشند اراده قطعی پروردگار این است که این مطلب عملی شود ولو مشکرین ناراضی باشند.
بعضی اخبار و روایات می گویند آن زمانی که دین مقدس اسلام وآئین رسول اکرم بر
تمام ادیان جهان غلبه می کند و حکومت بی قید وشرط اسلام در سراسر گیتی حاکم می شود در حکومت آسمانی اما عصر است.
آنوقت در اینجا این سوال پیش می آید البته این سوال صرفاّیک سوال علمی اجتماعی و روانشناسی اجتماعی است وآن این است ملتها و مردم جهان از نظر طرز تفکر و فرهنگ و منطقه زندگی و درجه رشد عقل و فکر با یکدیگرمتفاوتند اصلا مشود با این همه تفاوت یک حکومت بر دنیا حاکم باشد و یک قدرت و یک سازمان تمتم مردم روی کره زمین را اداره کند یا نه؟
جواب این مطلب را بر اساس و اصول همان سوال باید داد یعنی یک وقت صحبت صحبت عقیده ماست به موجب آیات واخبار می گوییم به سندهایی از رسول اکرم و ائمه معصومین رسیده است این کار شدنی و عملی است و یک روزی در جهان لباس تحقق ووقوع می پوشد.این جواب از نظر اصل مطلب به نام یک فصل دین است اما در باره اینکه از نظر تئوریهای علمی آیا این کار شدنی هست یا نه؟
باید بهتون عرض کنم که خوشبختانه از بعد ازجنگ بین الملل دوم به این طرف اصلا وضع افکار دانشمندان جامعه شناس دگرگونیهایی پیدا کرده که نه تنها می گویند یک حکومت می تواند دنیا را اداره کند و حتی پرونده حکومت وحدانی الان در سازمان ملل است.
بعضی دانشمندان غربی که خیلی اوج گرفته اند و می گویند الان بشر در سر یک دو راهی است یا حکومت واحد جهانی و یا نابودی بشر بر اثر جنگ سوم اینقدر قضیه از نظر علمی نزدیک شده و افکار جامعه شناسان به این امر متوجه شده است حالاالبته در این باره مطالعه بسیار دارم و اگر خود این مطلب را با آن مقداری که مطالعه دارم بخواهم مبسوطا صحبت کنم شاید واقعا چهار شب باید تمام بحث را مستقلا تمرکز بدهم روی این مطلب که برچه اساس واصولی می شود دنیا با یک حکومت اداره بشود ولی برای اینکه هم جوابی به سوالات داده باشم دنبال این مطلب وهمین بحث را یک شب به خواست خداوند بیان کرده باشم البته خیلی فشرده صحبت می کنم امیدوارم نتیجه بحث برای ما نسبت به این موضوع روشن کننده بحث باشد.
می گویند بشردرآغازامر پرخاشگر و متجاوز بود و این کشش پرخاشگری الان هم هست و حتی درباره اینکه تحلیل می کنند که چرا در دنیا اصلا جنگ واقع می شود می گویند سرش پرخاشگری و حس تجاوزی است که در بشر است.قرآن هم گاهی طبع انسان را که صحبت می کند میگوید انه کان ظلوما جهولا یا میگوید ظلوم کفار یا می گوید ان الانسان لفی خصر و ام
ثال این اموراما آن پرخشگری که درآغاز ه نظر می آید این است که بشرازدست بشر احساس آرامش نمی کرد می گفت من می روم در جنگل زحمت می کشم مقداری میوه جنگلی بدست می آورم که بخورم اما اطمینان ندارم که آن غار پهلوی غار من ،سکنه اش به من
حمله کنن مرا بکشند و ذخیره مرا ببرند.این روح پرخاشگری در بشر بودو بعد بشر متوجه شد که اگر با هم بسازند و یک زندگی بعنوان تفاهم به وجود آورد این خطر از بین می رود و
بهتر می تواند زندگی کند لذا سرآغاز زندگی اجتماعی شد.اول که زندگی اجتماعی آغاز شد به صورت یک خانواده بود بعد که مقداری سطح فکر بالاتر آمد شد به صورت عشیره بعد که مقداری بالاتر آمد شد به صورت قبیله بعد که مقداری بالاتر آمد شد به صورت یک حکومت و لی حکومت استبدادی بعد بالاتر آمد مسئله ملوک الطوایفی به خودش رنگ گرفت می گویند رسی
ده تا به الان که دنیا حکومت دموکراسی پیدا کرده وزندگی اجتماعی 100 میلیون، 150 میلیون، 200 میلیون تا جائیکه زندگی 800 میلیون درچین کمونیست به صورت یک حکومت در آمده.800میلیون و یک حکومت و یک اداره .چطور شده که بشر به این وضعیت درآمد؟میگویند سربزرگ قضیه این است که سطح فکر بالا آمد.هرچه بشر بهترفکر کند وبیشتردر
ک کند تمکین درمقابل حکومت مرکزی وتمرکزقدرت ملی بیشترمی شود می گویند هر قدر سطح فکر انسان کوتاهتر باشد به زندگی حیوانی نزدیکتر است.هر قدر سطح فکر مردم بالاتر بیاید به زندگانی انسانی نزدیکتر است.
بنابراین معیار قبول حکومت بزرگ برمعیاررشد عقل وتکامل فکرمردم است.این یک مقدمه اساسی بحث است.اگراین مقدمه را فراموش کنید یا الان توجه نفرمائید آنوقت درخلال بحث نتیجه گیریمان ناقص می شود. انسان هرقدر به دنیای حیوان نزدیکتر باشد زندگی فردی بیشتری دارد یک گوسفند خودش می خورد یک بز خودش می چرد یک کبوتر خودش دنبال غذا می رود ولی وقتیکه سطح فکر بالا آمد تعاون می آد همکاری می آد مواظبت و کوشش می آد وبالنتیجه خانواده می شود،عشیره می شود،قبیله می شود ایل می شود، شهر می شود، مملکت می شود، یک میلیون می شود 100 میلیون می شود ،800 میلیون می شود و برهمین معیا
ر اگر برود جلو 3میلیارد می شود وقتیکه ما حکومت 800 میلیونی رامی بینیم تحقق دارد چ
را باور نکنیم که حکومت 2 میلیاردی هم قابل تحقق باشد معیار بالا آمدن سطح فکر است،این مقدمه اول سخن.
اما مقدمه دوم درباره عواملی که باعث دگرگونی ملتهای می شود واوضاع و احوال ملتها را تغییر می دهد می گویند اولین علامتی که درعوض کردن ملتها و تشکیل ملتها اهی ملت را زیاد بکند و طرفداردان بسیار بوجود آورد مسئله اقتصادی است اگر محور اقتصاد بر یک صولی بگردد که همه مردم دورآن اصول بگردندآن وقت درآن موقع می شود صدها میلیون یک ملت بوجود بیارند حا
لا درروزنامه ها کم وبیش می خوانید وخوانده اید مسئله کمونیست آمد اول دراتحاد شوروی آمد بعد درکشورهای دیگر آمد بعد گفتند اقمارکمونیست،خانواده های کمونیست و بعد آمدند گفتند اصلا کمونیست بین الملل هرجا دنیا پیرو کمتب کمونیست باشد اینها اقمار یک ملت واعضای یک جامعه هستند بنابراین مسئله اقتصاد براساس اشتراک توانستند این مطلب را در کتب علمی به صورت یک ملت درآورد وبگویندمسئله اقتصادی ازعواملی است که می تواند معیار سازندگی ملت باشد حالا این خودش درجای خود بحث دامنه داردارد این مبتلا به ما نیست. ماده دوم که درباره سازندگی ملت است مسئله وحدت فرهنگ است،اگربنا شود فرهنگ تشابه پیدا کند ملتها به هم نزدیک می شوند واگر یک فرهنگ شود اصلا طرز فکر یکی می شود یک وقت می بینی دوتاقاره بزرگ اینها طرز تفکرشان یک جور است یعنی درحین اینکه از نظر سیاسی چند مملکتند ازنظر فرهنگی یکی هستند والان ازحرفهایی که درسازمان ملل هست مخصوصا دریونسکوکه مسئله فرهنگی سازمان ملل است، من کتاب دارم که این محققین و کارشناسان یونسکو می گویند باید کاری کرد از نظراصول تاریخ، اصول فضیلت، اصول انسانیت جوری دنیا را تربیت بکنیم که اصلا اخلاق ،اخلاق جهانی بشود همانهایی را اسلام گفته الان دارند ب
ه زبان خودشان بعنوان حفظ صلح جهانی می گویند.می گویند ما باید دنیا را یکجور ب
سازیم تمام دنیا طرفدار انصاف ،فضیلت، امانت، پاکی،بشردوستی،خدمت به مردم وامثال اینها.می گوید اصلا باید فرهنگ راازغالب فرهنگ ملی درآورد وجنبه فرهنگ بین امللی پیداکندکه درپرتویک فرهنگ اصولی ویا به عبارتی که ویل دورانت می گوید باید اصول اخلاق انسانی راازغالب یک ملت درآوردوتوسعه داد بنام غالب جهانی واگرمابتوانیم اینکاررابکنیم درآنموقع است
که ملل و اقوام پراکنده را به هم نزدیک کرده ایم.
قران میگوید والعصر قسم به روزگار ان الانسان لی خ
سر این معنی جهان بینی اسلام است می گوید تمام افراد بشر آمریکایی،اروپایی،آسیایی،آفریقایی،هندی شبه قاره کمونیست،غیرکمونیست هرکه هست،می گوید به روزگار قسم تمام بشردرزیا نوضرر وخسران وبدبختی است مگریک فرهنگ واحددرعقیده و واخلاق بین مردم حاکم باشد.آن فرهنگ واحد دراصطلا بالحق طرفداری عدل وفضیلت وتواصوا بالصبر خودنگهداشتن درمقابل ناروائیها.مگر این فرهنگ جهانی که الان دارند می گویند ومی گویند ریشه فضائل انسانی راباید رنگ جهانی دادتادنیا به صورت یک ملت درآید واین همه خونریزی وفساد وجنایت دربین مردم نباشد.اتفاقا دراینجا یک عبارت کوتاهی رایادداشت کردم که این شاهد خوبی است که برایتان بگویم از یکی از جامعه شناسان می گوید امروزعلائم بیشماری نشان می دهد که درهمه جا تمایلی برای ازمیان بردن سدهای فرنگی بین مل
تها احساس می گردد این سدها برودویک وحدت پیدا شودوممکن است ا
نسانیت به تدریج به سوی آنچه وندلولکی که گفته دنیای واحدی خوانده است یا گراهام والاس که جامعه کبیرنام نهاده است دنیابه سوی این هدف گام بردارد بنابراین ازحالا این زمزمه ها پیدا شده که بشر می گوید باید برود به سوی یک وحدت برود به سوی یک هدف تا
دنیا،یک دنیای عدل و حق وانصاف باشد و این جنگهای خانمان برانداز دیگر بین مردم تکرار نشود این هم بازبحث زیاد دارد من فهرست گفتم اول اساس اقتصاد در سزندگی ملتها دوم اساس فرهنگ.
اما سوم می گویند سومین امردرساختن ملتها وحدت ملی تحول خودبخود است.صرنظرازامرفرهنگ و صرفنظرازامراقتصاد خوبخود جامعه ساخته شود.وقتی دربحث خودبخود صحبت می کنند می گویند مرادمان ازبحث خودبخودنه این است که علت نداشته باشد،نه،می گوید سازندگی ملت بی علت نمی تواند باشد خودبخود که می گویییم یعنی نقشه نباشد مزاج خود مردم آماده بشود برای یک سازندگی نو.اینرا تعبیر می کنند به خودبخود و بعد یکی ازجامعه شناسان وقتی درسازدگی خودبخود مثال می زندمی گوید درآن موقع که آبراهام لینکلن آمد وقضیه بردگی را لغو کرد این آبراهام لینکلن نبود لغوکرد این همان تحول خودبخود بود.مزاج مردم برای پذیرش لغوبردگی آماده بود منتها اوسربزنگاه رگ زد بنابراین اگرمزاج جامعه جوری بشود که برا
ی تحول و دگرگونی آماده باشد خودبخو دملتها به هم نزدیک می شوند وخودبخود دنیا به صورت یک ملت در
می آید. این سه تا مطلب 1-اقتصاد2-فرهنگ 3- خودبخود آن هم مقدمه اول هم رشد عقل.
عقل باید بیاید مردم را به هم نزدیک کند اگر این مقدمه عرضم ر
مسئله عقل درموضوع امام عصرآمده. خودبخود به معنی آماده شدن مردم هم به موجب روایات در زمان امام عصر و قبل ازظهورامام عصر آماده می شود نتیجه 100% دیگر مثبت است حالا دیگر بیان مطلب که چطور یک حکومت بنام حکومت اما عصر تمام جهان را اداره کند. اول مسئله عقل.مردم چرا به هم نزدیک می شوند به اعتباررشد عقل هم نمود رشد عقلی بالاتر شد ملوک الطوایفی محکوم می شود وحکومت مرکزی و قدرت قانون قویتر.اخبار چه می گوید درباره مسئله ظهور امام عصر از نظر عقل یک روایت است از امام باقر(ع) است که در تمام کتب نو
شته شده.
عن ابی جعفر(ع) اذاقام قائمنا وضع الله یده علی روس العباد وجمع بها عقولهم و کملت بهی احمالهم.
اما باقر می فرماید زمان ظهوراما عصر می رسد قبل ازظهوراین یکی ازمقدمات ظهوراست وضع الله یده علی رئس العباد نمی گوید وضع الله یده علی روس مسلمین یا مومنین می گوید وضع الله یده علی روس العباد دست رحمت حق بالای سرشرقیها،غربیها،اروپائیهاآمریکائیها،آسیایهامی آید.این دست رحمت حق چه می کند. می گوید فجمع بها عقلوهم با دست حضرت حق عقلهای مردم متمرکز می شود وکملت بهی احملاهم عقل مردم کامل می شود.قبل ازظهورامام عصر یکی از شرایط ظهور ترقی عقل مردم است. یعنی باید اینقدر سطح افکاربیاید بالا اینقدرمغزها باید ترقی کند که تمام روی کره زمین بتواند حکومت را بپذیرد وچون ازنظر روان
شناسی اجتماعی اصل اساسی و پایه اصلی قدرت حکومتهای بزرگ دردنیا برمقیاس ومعیار صلاحیت عقلی مردم است پس شرط اول عقل است. اینرا اخبارما می گوید این جمله را خوب دقت کنید درروزگار های گذشته ملوک الطوایفی شکل هندوستان،هندوستان هریک منطقه یک ماهاراجه داشت.اوسلطنت می کرد او حکومت داشت منطقه اش چقدر بعضی ازمنطقه ها بزرگ، بعضی کوچک ماهاراجه،ماهاراجه،ماهاراجه همش ماهاراجه.این یعنی حکومت ملوک الطوایفی.حالا الان چطور شده که 400 میلیون زیر بار یک حکومت است. سطح می آید بالا هرچه سطح فکربالاتر بیاد ملوک الطوایفی محکوم می شود واصول دموکراسی به قول امروز که عالیترین حکومت شناخته شده است دردنیای امروز مردم را اداره میکند پس شرط اول عقل. این درحدیث ماآمده یعنی یک کسی بخواهد یک بحث علمی کند آیا می شود دنیا را یک حکو
مت اداره کند جواب مردمون هست، نه مثل بره اند. یک ذره که آمدند بالا خانواده یک ذره بالاترعشیره یک ذره بالاتر قبیله یک ذره بالاترایل یک مقداربالاترشهر یک مقداربالاتردوتاشهر،ملوک الطوایفی می
آید بالا یهو می گویند 20 میلیون یک حکومت می آید بالا100میلیون یک حکومت می رود در آمریکا 200 میلیون یک حکومت
می رود درهندوستان 400 میلیون یک حکومت می روددرچین کمونیست 800 میلیون یک حکومت. اگرعقلها بیاد بالا که معنی ملوک الطوایفی برود و یک قانون برسر همه سایه باندازد خب این چه مانعی دارد امروزدرکره زمین می کند 3میلیارد ونیم بشره.سه میلیارد و500میلیون.خب وقتی قدم به قدم آمد می آید معیار عقل امام باقرمی فرماید قبل از ظهور امام عصر عقلها باید بیاد بالا.خب حالا این عقل اما دومیش را باید خوب گوش کنید من گمان می کنم آنها ئیکه سوال کردند اگرتوجه بکنند دیگرمطلب روشن می شودگفتم 3 عامل سازنده است که 1- اقتصاد 2- فرهنگ3- خودبخود.گفتم خودبخود را می گویندنه معنی اش این است که علت ندارد، مزاج جامعه برای تحول آماده است بسته به آنکه رگ را بزند، زد، اگر به موقع زد آنا دگرگونی
است.
مثالی که توکتابهامی نویسنده مال آبراهالینکلن است اما ما مثال داریم.قیام انبیا چرا گرفت اینراهیچ دقت کرده اید انبیای بزرگ هرکدامشان که آمدند درموقعی آمده اند که مزاج مردم برای تحول خودبخود آماده بود مثلا درمورد موسی می گوید یزبحون ابناکم ویستهیون نساکم و فی ذالکم بلائکم من ربکم عظیم. به اشد بدبختی آل اسرائیل دردست فراعنه زندگی م
ی کردند.پسرها رامی کشتند دخترهارا باقی میگذاشتند ذلت،تیره روزی ،گرفتاری،محرومیت،بدبختی درحداعلا. یک وقت موسی آمد آیا منشا تحول موسی اقتصاد بود نه منشا تحول فرهنگ بوذد آن هم نه اینها مدت می خواهد پس تحول مصردرزمان موسی چراشد.همین بحث خودبخود آیا خودبخودی حساب بود. نه مزاج مردم آماده بود. موسی درست نشترزد خون پرید.ومطلب عملی شد.بیاید دردوره پیغمبر اسلام واقعااین پی
شرفت بحت آوری که مسلمانان دردنیا کردند همش روی قدرت نظامی مسلمانان بود.مسلمانها درسربازی قوی باایمان فداکارازخودگذشته، ولی آقایان اصلاعددهایی که توکتابها نوشتند جوردرنمی آید.درجنگ یرموک درزمان عمرتمام مورخین می نویسندعدد سربازان امپراتوری روم 960 هزارنفر بود یعنی یک میلیون 40هزارکم.تمام عدد سربازهای مسلمانها 40 هزارنفر است.آقا مگه 40هزارتامی توانند 960هزارتا راشکست بدهند.ازنظر نظامی حالا هرچی هم خوب باشندغیرازنظامی امروزه. امروز یک بمب اتم ممکن خوردکند اما جنگ آن روزقمه بود قداره بود نیزه بود زره بود کلاه خود،نمی شد جنگ تن به تن. پس چرا موفق شدند براساس جامعه شناسی
همین تحول خودبخود. یه مرتبه ملت روم درشکم اسلام هضم شد.چرا هضم شد؟خودبخود.چراخودبخود؟ روم عصبانی بود ازحکومت خودش راه نجات می خواست مسمانها آمدند خودبخود این تحولات دست داد.حالا هرچی خوب بگم براتون غیرازاینکه این حمله تاریخی را بگم که بفهمید مطلب چی بود.درکتابهی تاریخ می نویسند مسلمانها باروم
یها دراین جنگ یرموک جنگیدند اما روزاول افتضاح ،دوم، سوم، ماه دوم اما بد. بد جنگ کردند .یک روزآقای ماهان فرمانده کل قوای روم تمام فرماندهان وافسران قسمتها رادریک سراپرده بزرگ جمع کرد
همه آمدند.ماهان شروع کرد قدم زدن گفت آبروی روم را بردید حیثیت مارادرهم شکستید این چه جنگ است این چه رسوایی است یک عدد کم مسلمانها برعدد زیاد شما غلبه می کنند چراچرااینقدر بدبختید آقا همین طورکه حرف میزددم دریک پیش خدمت بودش پیش خدمت وزارت جنگ.این ازدرخیمه آمد توگفت قربان عرض دارم بروبیرون چی می خواهی بگی پیش خدمت؟ بروبیرون. گفت راجع به همین مطلب عرضی دارم.بیرون نمی رم راجع به کدوم مطلب راجع به همین شکست.گفت چی می خوای بگی. آقا پیش خدمت گفت آقای فرمانده کل قوا قطعا جزما مسلما امپراتوری روم باید شکست بخورد.وبایدمسلمانها غلبه بکنندگفت چر
ا گفت برای اینکه نارشائی ناراحتی دراعماق جان تمام مردم راه پیدا کرده گفت به چه دلیل گفت خودم پیش خدمت تاریخه گفت خودم گفت چطور خودت گفت من پیش خدمت وزارت جنگ نبودم من زن داشتم یک بچه دوازده ساله داشتم صدتاگوسفند داشتم باآنگوسفندها زندگی می کردم.یک روزی بچه من گوسفند هارانزدیک خونمون تومرتع برده بود زن من هم آنجا تواطاقش بود ناظر بود یکی ازافرادی که الان زیراین چادرایستاده باسربازانش اومد بره، گوسفند ای مرا دید دستور داد گفت برید پنجتاشوبزارید برای صاحبش بقیه بگیرید بیائید تا رفتن گوسفندای مرا بگیرند بچه دوازده ساله من جیغ زد دادزد گریه کردچرامی بریدبرای چه می بریدگفت سر بچه را بریدیند سربچه منوبریدند.زن من دید بچه اش کشتن دوید مویه کنان وموی کنان عربده زنان وای بچم گفت زن مراهم باهاش عمل منافی عفت کردند تمام گوسفندان را هم بردند.من به خاک سیاه نشستم اومدم این شغل را گرفتم این مملکت نمی شه بمونه باید درمقابل مسلمانها شکست بخورند آقا تا این حرفو زد ماهان فرمانده کل قوا گفت کدوم افسرمعرفی کن. گفت نه معرفی نمی کم اونوکاریش نمی کنید مرا به عنوان مفتری تعقیب می کنید یه بلای تازه ای به سر من می آرید.اینوگفت وزد به گریه وخارج شد.ماهان گفت این چه وضعی است با ع
صبانیت خیمه را ترک کردورفت. نصف شب همان افسرتحریک کردسرپیش خدمت رابریدند صبح آمدند به ماهان گفتند پیش خدمت کشته شد برای اینکه مبادا سری را فاش کند.بعدهم خودرومیها شکست خورند رفتنداز بین. نمی شود بماند تحول خودبخود ودگرگونی خودبخود که جامعه شناسان می گویند غیراز تحول اقتصادی است وغیرازتحول فرهنگی
است.فهمید ید اگر
مزاج جامعه برای دگرگونی آماده باشد با تحول خودبخود تمام مردم آن تحول رااستقبال می کنند.حرف ما درباره امام عصراین است.شرایط تحول خودبخود دردنیا پیدا می شود. مزاج مردم برای پذیرش حکومت امام عصرآماده می گردد به تمام معنی الکلمه حالا خواهید گفت چه تحول خودبخودی.ببینید نمونه چیه دراخبار. مثلا درروایات عددکشتارهای قبل از قیام اما عصررا می گوید این کشتارهای زیاد مال قبل ازحکومت امام عصر است می فرماید لا یکون هذالامن قیام امام عصر نمی شود ولی زمان نمی آید حتی یذهب الثلثان الناس تاوقتی دوثلث بشر کشته شوند.سه میلیارد،دومیلیارد کشته شوند.سه میلیارد وششصدمیلیون،دو میلیاردوچهارصد میلیون نفر باید قبل از ظهورحضرت کشته شوند.
موانع ظهور آقا امام زمان(عج) و يا به تاخير افتادن آن چيست؟
در ابتدا بايد يك نكته را متذكر شوم كه با توجه به بعضي آيات قرآن
كريم و روايات بسياري از اسرار آفرينش براي ما مجهول است و هيچ كس هم مدعي نيست كه واقف به تمام رموز آفرينش است. چنانچه خداوند متعال مي فرمايد اگر تمام درختان قلم بشود و آب دريا به اضافه هفت درياي ديگر مركب گردد باز نگارش كلمات خداوند تمام نگردد (لقمان، آيه 27).
حضرت علي(ع) مي فرمايد: چه بزرگ است آنچه از آفرينش تو مي بينم لكن در كناره آنچه از قدرت تو از ما پنهان است بسيار كوچك است و مسأله غيبت حضرت(عج) و سِر و علل آن هم يكي از كلمات الهي است كه خود معصومين(ع) تصريح كرده اند كه علت غيب
ت و موانع ظهورش معلوم نخواهد شد مگر بعد از ظهور حضرت(عج) چنانچه حكمت كارهاي حضرت خضر معلوم نشد در زمان مصاحبت با موسي(ع) مگر بعد از مفارقت (مضمون روايت امام صادق در كتاب منتخب الاثر آيت الله صافي گلپايگاني، باب 28، فصل 2).
با اين حال خود اين بزرگان گاهي پرده را كنار زده و به بعضي از علل غيبت و موانع ظهور اشاره كرده كه با هم سر سفره معرفت آنها نشسته و بهره مي بريم. لكن مقدمتا اشاره مي كنيم كه در روايات بسياري براي ظهور امام زمان(عج) شرايطي ذكر شده كه تا آن شرايط محقق نشوند حضرت ظهور نمي فرمايند كه نبود آن شرايط مي شود از موانع ظهور مثلا در روايات متعددي، قيام سفياني و قيام سيد حسني و قيام دجال و حوادث ديگر كه در روايات مشروحا بيان شده است بايد محقق شوند تا حضرت ظهور فرمايند پس مادام كه اين شرايط و مقدمات حاصل نباشند ظهور محقق نمي شود.
آنچه از روايات درباره موانع ظهور حضرت استفاده مي شود به صورت خلاصه عبارتند از:
1- به حكومت رسيدن همه اقشار؛ يعني غيبت حضرت(عج) آن قدر طول مي كشد همه اصناف مردم از هر قشر و طبقه اي به حاكميت برسند تا حجت بر همه تمام گردد و به همه معلوم شود كه قادر به اجراي عدالت نيستند. چنانچه امام صادق(ع) مي فرمايند: نخواهد بود اين امر [ظهور حضرت] تا آن كه نماند هيچ صنفي از مردم مگر اين كه ولايت پيدا كنن تا اين كه كسي نگويد كه اگر ما ولايت مي يافتيم عدالت مي ورزيديم سپس حضرت قائم به حق و عدالت قيام كند (غيبت نعماني، محمد ابن ابراهيم نعماني، باب 14، ش 53).
2- علت ديگري كه امام باقر(ع) اشاره مي فرمايند براي طولاني شدن
غيبت امتحان است مي فرمايند: «ليعلم الله من يطيعه بالغيب و يؤمن به»؛ (جهان در آينده، محمد حسن موسوي كاشاني، ص 13). و از روايات ديگر استفاده مي شود كه امتحان به غيبت از 2 جهت از شديدترين امتحانات است:
الف) چون اصل غيبت كه بسيار طولاني مي شود بيشتر مردم در شك و ريب مي افتند و جز اشخاص مخلص و داراي معرفت كامل كسي بر عقيده به امامت باقينخواهد ماند چنانچه پيامبر(ص) فرمود: «لا يثبت فيها الامن امتحن الله قلبه للايمان»؛ (منتخب الاثر، آيت ا
لله صافي گلپايگاني، فصل 1، باب 8، حديث 45).
جهت دوم ناگواري ها و سختي هايي كه در زمان غيبت رخ مي دهد كه امام صادق(ع) فرمود: كه هر كس بخواهد در عصر غيبت به دينش ملتزم باشد مثل كسي است كه خارهاي درخت خرما را با دست كنار بزند و غيبت طول مي كشد تا سيه رويان در اين محك معلوم شوند (كمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، ج 2، ص 16).
3- پيدا شدن قابليت در منتظران يعني مردم به اين سطح از معرفت برسند كه قوانين بشري در اجراي عدالت كافي نيست پيشرفت ها ولو در همه زمين ها به نابسماناني ها و بي عدالتي ها پايان نمي دهد بلكه روز به روز بيشتر مي شوند و بفهمند كه فقط در پرتو ظهور حضرت(عج) عدالت كامل پياده مي شود و مردم استعداد و آمادگي براي اجراي عدالت توسط حضرت را داشته باشند نه مانند زمان علي(ع) كه مردم قابليت و تحمل اجراي عدالت او را نداشتند كه «قتل لشده عدله» و اين زماني است كه ظلم و تعدي همه عالم را فرا گيرد و تلخي ظلم به كام همه برسد تا همگان تشنه عدالت شوند چون تا انسان تلخي ظلم را نچشيده باشد نسيم عدالت را تشخيص نمي دهد. «يملأ الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا؛ زمين را پر از عدل و قسط مي نمايد بعد از اين كه پر از ظلم و جور شد» (كمال الدين، شيخ صدوق، ج 1، ص 289).
در روايات علل ديگري براي طولاني شدن غيبت ذكر شده مانند بيعت كردن با ظالمان براي حفظ جان از گزند دشمنان، كردار بد بعضي شيعيان، مهلت دادن به كافران و ظالمان، نبودن ناصر و ياري كننده.
لكن مهمترين علتي كه در بسياري از روايات بر آن تأكيد شده اين كه طولاني شدن غيبت حضرت به حكمت الهي است و داراي مصالح و حكمت هايي است كه تنها خداوند و آنها كه محرم اسرار الهي هستند از آن با خبرند چنانچه امام صادق در جواب عبدالله بن فضل هاشمي وقتي در اين مورد سؤال مي كنند مي فرمايد اي پسر فضل همانا اين مسأله سري از ا
سرار الهي است و غيبي از غيب هاي الهي است و وقتي ما خداوند را
حكيم بدانيم همه افعال او را مطابق حكمت و مصلحت خواهيم دانست گرچه علت آنها براي ما روشن نباشد (رخسار آفتاب، سيد مجتبي غيوري، ص 54 نقل از الاحتجاج طبري، ج 2، ص 303).
پس ولو علت و سر طولاني شدن غيبت حضرت براي ما معلوم نباشد بايد بدانيم از آن مصلحت و حكمتي است و آنچه مهم است اين كه به وظايف يك منتظ
ر واقعي حضرت عمل كنيم و به فرموده خود حضرت كه فرمود براي ف
رج من بسيار دعا كنيد. عمل كنيم. انشاءالله كه چشمانمان به جمالش منور گردد. «اللهم عجل لوليك الفرج»