بخشی از مقاله
هنر سلجوقیان
مقدمه
اسلام را بايد هم ديني به شمار آورد که حضرت محمد (ص) پيام آن بود، وهم نوعي روش زندگي که توانست اقوام مختلف از نژاد هاي گوناگون را گرد هم آورد و برابري و تساوي بين آنها بر قرار سازد. وحدت فرهنگي مورد نظر و پيشبرده اسلام، ضرورتا قلمرو و خلاقيت هنري را در بر گرفت. هنر اسلامي با تأکيد بر نيروهاي خلاقه ممالک مفتوحه در جاي خود يک کل جديد از اين منابع گوناگون فراهم ساخت که مباني آن مستقيما و بلافاصل روشن و بديهي نبوده هنر اسلامي از سنن باستاني خاور نزديک از ايران از جهان فرهنگ هندي و رومي از تمدن بيزانس از آسياي مرکزي و سنن هندي و بالاخره از جريانهاي منطقه اي و مردمم در بخشهاي مختلف امپراتوري اسلامي، تاثير پذيرفت. هنر اسلامي را مي بايست قبل از همه از عصر فتوحات اعراب و نيمه دوم قرن اول هجري مشخص کرد. (شروع اين دوره مي بايست در سال 661 م يعني تاريخ انتقال خلافت اموي به دمشق در سوريه سابق بيزانس دانست) تداوم هنر اسلامي به رغم ادوار افول و رکود تاکنون ادامه يافته است .
هياتهاي اکتشافي به ويژه از اوايل قرن بيستم، شکافهاي شناخت مارا از آثار هنر اسلامي پر کردند. انواع مختلف اين آثار هنري از طريق پژوهش کامل شناخته شدند و پرده از روي اساليب فني آنها به يکسو نهاده شد.
تركان سلجوقي در ايران و بين النهرين
تركان سلجوقي گذشته از اينكه جنگاوراني دلاور و سواركاراني خستگي ناپذير بودند توانستند حكومتي نيرومند بنياد افكنند كه از ايران تا بين النهرين و آسياي صغير قفقاز را زير نگين داشت. در افغانستان پادشاهي پديد آوردند و تا پايان سده يازدهم ، برابر با قرن پنجم، هندوستان را تسخير ساختند. پادشاهان سلجوقي پشتيبان دانشمندان و شاعران و مؤرخان و جغرافيا نگاران بودند.
سلجوقيان ايران اصفهان را پايتخت ساختند. اصفهان مانند قاهره زندگي خود را مديون يك رود است. آب زاينده رود از كوههاي غربي سرچشمه مي گيرد و در دشتهاي سر سبز اصفهان پراكنده مي شود. اصفهان سالها پيش از آنكه سلجوفيان به آنجا بيايند كانون بازرگاني و صنعت و هنر بوده است.
كاخ سلجوقي و ميدان بزرگي كه در برابر آن بوده سالها است كه ناپديد شده، اما مسجد جمعه سلجوقي كه آن نيز مشرف به ميدان بوده هنوز پايدار است. اين مسجد به شكل يك ساختمان مستطيل در يك سوي حياط نبوده، بلكه نقشه آن پايه اي شد براي ساختمان مسجدهاي ديگر ايران.
كاشيهاي شگفت و زيبايي كه ديوارها و طاقها را پوشانيده است و اين حياط را از رنگهاي خوش رنگ بهشت كرده، به دست هنر مندان ايراني قرنهاي بعدي ساخته شده است. اين مسجد به دست نسلهاي بسياري از هنرمندان و معماران دگرگون و تعمير شده است. براي ديدن كار دوران سلجوقي بايد به سوي قبله برويم و از ايوان جنوبي حياط بگذريم و به شبستان پشت آن گام نهيم.
بر فراز سر، ما گنبد بسيار بزرگي است از آجر خاكستري مايل به قهوه اي. اين گنبد ساده و استوار و نيرومند است. خود بناي اين گنبد چنان است كه در خويشتن آرايش و تزئين را هم نمودار ساخته است، و چون به گوشه هاي آن بنگريم، زبردستي معمار را در ساختن گنبدي بر سطحي چهار گوش در مي يابيم كه چگونه اين مشكل را باقرار دادن قوسهايي در پيرامون گنبد حل كرده است.
اين گنبد به سال 1080 ( 473ه) به فرمان وزير الب ارسلان و ملك شاه، نظام الملك ساخته شده است. در گذشته نيز اينجا مسجد بوده است و شايد پيرامون شبستان اين گنبد كهنه باشد.
آرامش و امنيت را در مرزهاي قلمرو خويش برقرار ساختند.
چند سال بعد در 1088 (481ه) رقيبي از رقيبان نظام الملك گنبد زيبايي در برابر گنبد نظام الملك ساخت. اينجا نيز الگوي طاقهاي كوچك قوسي در گوشه هاي گنبد ديده مي شود. آرايش اين گنبد مركب از كتيبه هاي كوفي و گچ بريها و آجركاريها است.
دو اتاق جنوبي و شمالي زير گنبدهاي مذكور در بالا شاهكار معماري هستند ولي هنر رنگ آميزي سلجوقي در آنها ديده نمي شوند. سلجوقيان ساختمانهاي خود را با طرحهاي برجسته و گچ بريها تزئين مي كردند و ديوارهاي اتاقهارا با كاشيهاي رنگي درخشان مي پوشانيدند در ايران رنگ آميزي از ضروريات است. زيرا كه بيشتر آن سرزمين، بيابانها و گلها و گياهان در بهار دوراني كوتاه دارند و با فرارسيدن فصل گرما تنها زمين تشنه لب بر جاي مي ماند. پس ديوارهاي رنگين كاخها و محرابهاي مسجدها مي توانند جبران بيرنگيهاي طبيعت را بكنند و در هر فصلي يادگاري از بهار باشند. كاشي سازان ايراني در كاشان و ري در كار خويش استاد بودند و در سده دوازدهم برابر با قرن ششم هجري، كاشيهاي شگفتي مي ساختند. اين كاشيها به شكل ستاره و صليب با رنگهاي برجسته و چشمگير بودند كه به شكلها جلوه اي خاص مي بخشيدند. كاشيهاي مسجدها با گل و بته به شيوه اسليمي و عباراتي از قرآن كريم پرداخته مي شد. در كاخهايي كه برآوردن تصويرهاي آدميان و جانوران و درختان در آنها مجاز بود اين تصويرها را در كاشيهاي ستاره شكل مي بينيم.
ظرفهاي سفالين سلجوقيان نيز به زيبايي كاشيهاي آن دوران ساخته مي شد يا در آنها نقشها و فنون گوناگوني به كار مي رفت. بسياري سفالينه ها با خميري سفيد به تقليد از چيني كه در ايران بسيار خواهان داشت ساخته مي شد.
كاسه ها و كوزه ها و گلدانها با آب طلا و رنگهاي ديگر آراسته مي شد و چه بسا نقشهاي برجسته بر آنها نمودا ر مي گشت.
يك كوزه ساده سفالين پوششي از لعاب سياه و فيروزه اي و آبي كم رنگ و نقشهاي جالب آهو وابوالهول و خرگوش و يوز و جنگلي از برگها و ساقه هاي زيبا داشت. حتي مجسمه هاي سفالين مي ساختند و آنها را با لعاب درخشان فيروزه اي مي پوشانيدند.
بعضي از سفالينه هاي ري و كاشان با هفت رنگ آراسته مي شد و پرداختن لعاب چنين ظرفهايي كاري بس دشوار بود و بايستي چندين بار آنها را در كوزه فرو بردند.
با به كار بردن رنگهاي فراوان، هنرمند مي توانست با ظرافت نقشهاي ريز از مجالس دربار و شكار بپردازد و مايه خشنودي خاطر اميري شود كه اين كاشيها براي او آراسته مي شد.
موضوع نقاشي يك كاسه بسيار زيبا از شاهنامه فردوسي گرفته شده است. در اين كاسه بهرام گور را بر پشت شتري مي بينيم كه به شكار پرداخته و آزاده، نوازنده خويش را كه چنگ مي نوازد بر تركش سوار كرده است. آزاده او را بر آن ميدارد كه پاي پسين آهويي را به گوش او بدوزد و بهرام نيز بي درنگ چنين مي كند. آزاده از اين چيره دستي بهرام چندان شگفتي نشان نمي دهد و بهرام كه خشمگين شده بود او را با تكان از پشت شتر به زمين مي اندازد. هر دو واقعه را در يك تصوير مي بينيم. آزاده هم بر پشت شتر ديده مي شود و هم بر روي زمين ودر سوي چپ آهوي نگون بخت را نيز مي بينيم.
اين نقشهاي زنده پرندگان و جانوران، كه سفالكاران شيفته آنها بودند، در نقشهاي برآورنده بر پارچه هاي ابريشم و پارچه هاي زربفت و تكه هاي فلز كاري نيز ديده مي شود. البته قطعات طلا كاري كمياب است و هنرمندان بيشتر بر برنج و مفرغ كار مي كردند و در سده دوازدهم ، يعني قرن ششم هجري، درمس و سيم كنده كاري مي كردند و نقشهاي بديع مي پرداختند.
فلزات گرانبها را به تکه هاي بسيار خرد در مي آوردند و در مفرغ کاري مي گذاشتند. به ترتيبي که دو سر هر تکه در جاي خود در زمينه مفرغي فرو مي رفت و استوار مي شد.
يک طرح گل و بته و به شيوه اسليمي همچون ريسمانهاي بر روي يکديگر گره خورده بود و يک تکه برنجي پديد آورده اند که بسيار زيباست. چون به اين ظرف باريک شويم جانوراني را مي بينيم که مي دوند و عبارتهايي به خط کوفي به چشم مي خورد که بر فراز آنها سر آدميان پرداخته شده است. يک بخور سوز مفروغي به شکل شيري ساخته شده که بر تنش سوراخهايي پديد آمده تا بخور آن بيرون آيد. سازنده اين شير نيز مانند پردازنده آن آهوي کوچک مدينه الزهرا درپي نمودار ساختن شيري به شکل طبيعي نبوده است. گرديهاي تن شير را هموار کرده و بر آن نقشها کنده است و نام امير سلجوقي که سفارش ساختن بخوردان را داده با نام سازنده و تاريخ ساختن آن را نوشته است. اين بخوردان به سال 577 هجري قمري ساخته شده و محل ساختن آن شايد خراسان باشد.
اين هنر فلزکاري از ايران به بين النهرين و به ويژه به موصل آورده شد.
يک تنگ برنجي زيبا در 630 هجري قمري براي يک امير موصل ساخته شده است. سازنده آن نام خود را که شجاع باشد با نام شهر موصل بر آن کنده است . بر آن با قطعه هاي مس و سيم شکلهاي هندسي و گل بته و تصوير جانوران و آدميان همچون شکارگري بر اسب و يوزي و نقشهاي مانند آن پديدار کرده است. نقش يک گردآورنده شکار بر اسبي در پشت سر شکارگر برآورنده شده که آماده است از اسب بر زمين جهد و به دنبال آهوي در غلتيده بدود.
در ميان کارهاي فلزي موصل قلمدانهايي برنجين ديده مي شود که يک نمونه آن در بعد آمده است، بر آن به خط کوغي عباراتي در ستايش نويسندگي و دانش پژوهي کنده شده و در ميان دايره وارهايي بر سطح پيشين آن صور فلکي پرداخته شده است. در درون قلمدان دواتها و خاکستران براي خشک کردن مرکب و جاي قلمها تعبيه شده است.
در اين هنگام بسياري از نسخه هاي خطي در ايران و بين النهرين فراهم مي شد که اندکي از آنها به دست ما رسيده است، کهنترين مينياتوري که در دست است در اندرزنامه که نسخه اي است خطي و مصور نوشته شده در گرگان به سال 475 تا 483 هجري قمري درج گرديده است. يکي از اتابکان آن بخش شايد خطاطاني در دربار خويش داشتند که کتاب براي کتابخانه او فراهم مي کرده اند. همچنين در دربار خليفه در بغداد مدارس تعليم و خط و نقاشي در قرن سيزدهم برابر با قرن ششم داير بوده است، حتي رساله هاي علمي را زيبا و رنگين مي ساختند؛ در يک کتاب الادويه که ترجمه اي است از يک کتاب يوناني درباره خواص طبي گياهان نقشي است از پزشکي که داروي سرفه مي سازد. از اينها گذشته کتابهاي مصوري از داستانهاي جانوران تهيه مي شد. يک نسخه زيبا از يک کتاب مقالات با داستانهاي جالب، تصويري از داستان مردي تيزهوش دارد به نام ابوزيه که در آن شوخ طبعي هنرمند بس نيکو نمودار شده است.
سفارش کارهاي فلزي موصلي از ثروتمندان حلب و دمشق و قاهره به اين شهر مي رسد و شايد از اين شهر نسخه هاي خطي نفيس نيز با کاروانها به سوريه و مصر و آسياي صغير برده مي شد. در آغاز سده سيزدهم برابر با قرن ششم سلجوقيان آسياي صغير حکومتي استوار ساخته بودند و سلطان علاالدين کيقباد سلجوقي در آن خطه با درايت و تدبير فراوان فرمانروايي مي کرد.
اين سلطان نه تنها شيفته کتاب و دانشمندان بود بلکه خود نقاشي بود که خط را نيکو مي نوشت. همچنين درودگري مي دانست و کمانهاي سخت و کوتاهي ساخت که سلجوقيان به داشتن آنها و چيره دستي در هدفگيري بنام بودند.
پايتخت سلطان علاالدين شهر کهن قونيه بود. در اين شهر وي مسجدهاي زيبا و مدرسه هاي ديني و بازارها و کاروانسراها و بيمارستانهاو خانه هاي دلپذير و باغهاي سرسبز با نهرهاي فراوان برآورده بود. دانشمندان و شاعران و هنرمندان و صنعتگران را در اين شهر گرامي مي داشت و مردم شهر دست نيايش برآورده بودند و با سر بلندي مي گفتند: « چون جهان را ديده اي اينک قونيه را ببين ».
ترکان سلجوقي در آسياي صغير
بزرگترين کاروانسراها يا خانه ها به دستور سلطان ساخته مي شدند. يکي از برجسته ترين آنها که به روزگار سلطان علاالدين برآورده شد خان سلطان بود بر سر راه قونيه به عسکريه که شهري است در شمال آسياي صغير. چون پس از سپردن راهي دراز کاروانيان و ستوران به خان مي رسيدند از دروازه اي بزرگ به حياط مي رفتند. در ميان حياط مسجد کوچکي بود بر فراز تپه اي سنگي که به پلکاني به صحن آن راه مي جستند، در دو سوي حياط اتاقهايي براي کاروانيان ساخته بودند که هر اتاق اجاقي داشت.
در هر خان گرمابه اي و کارگاه نعلبندي و انباري براي کالا و عليق بود. اصطبل در ته حياط در اتاق بزرگ و بالاتر از زمين جاي داشت که آخر ها در آن تعبيه کرده بودند. گروهي لازم در هر خان مي زيستند که در ميان ايشان دسته اي نوازنده بود براي سرگرم داشتن کاروانيان به هنگام شب و احيانا بيدار کردن ايشان در پگاه با آواي طبل و سرنا.
بيشتر اين خانها از بزرگ و کوچک بر گرده همين طرح ساخته مي شدند که اينکه بعضي از آنها دکانهايي داشتند که سوداگران کالاي خود را در آن به فروش مي گذاشتند. شيوه معماري اين خانها ساده و پرمصالح بوده و تزئين تنها در ساختمان دروازه آنها به کار ميرفته است. معماران ترک براي دروازه اهميتي به سزا قابل بودند و دروازه خان سلطان که امروزه نيز بر پا است مانند ايوانهاي مسجدهاي ايراني است.
بر ستونهاي دو سوي دروازه خطهاي برجسته موازي و مايل مي انداختند و در هر سو يک گل برجسته با نقشهاي بسيار ظريف مي ساختند و در درون نيم گنبد بالاي مدخل طرحهاي گچبري مقرنس پديد مي آوردند. اين طرحهاي مقرنس را بسياري از معماران اسلامي به کار مي بردند. در زمان سلجوقيان اين طرحها بسيار ساده بود و از رديفهايي از طاقهاي کماني کوچک بود که به چشم همچون کندو مي نمود. شايد در مسجد جامع يا جمعه اسفهان بتوان شکل کهن و ريشه آن را ديد. اگر به خاطر داشته باشيد در گوشه هاي اتاقهاي گنبد جنوبي و شمالي آن مسجد طاقهاي کماني کوچکي زده بودند.
ترکان آسياي صغير در سده يازدهم برابر با قرن پنجم هجري از فرمان سلجوقيان عراق و خراسان سر پيچي کرده و استقلال يافته بودند با اين همه معماري و هنر ايشان همچنان وابسته به ايران بود. هنرمندان ايراني به آسياي صغير مي آمدند و در ميان کساني که به قونيه آمدند تا به سلطان علاالدين خدمت کنند شايد گروهي از کاشي سازان چيره دست کاشان نيز بودند.
بسياري از پارچه هاي کاشيهاي لعابي به شيوه ايراني در ويرانه هاي کاخ سلطان علاالدين در کرانه درياچه قونيه پيدا شده است. کاشيهاي ستاره شکل با تصوير آدميان بر پشت اسب يا چهارزانو نشسته و همچنين جانوران ديدني و آنچنانکه خاص هنر سلجوقيان است آراسته شده است. کاشيهاي آبي پررنگ و سياه را در ميان کاشيهاي ستاره شکل کار مي گذاشتند. کاشيهاي لعابي بسيار شکننده و براي پوشانيدن سطح وسيع بسيار گران بود. هنگامي که کاشي سازان را براي مسجد قونيه آوردند تا آنجا را با رنگهاي درخشان بيارايند، ايشان با قطعات کوچک لعابي موزائيک کار مي کردند.
به جاي آنکه نقشها را بر کاشي بشکند تکه هاي ريز لعاب خورده را به رنگهاي گوناگون در کنا هم و بر پايه نقشي که داشتند. چون نقش کامل مي شد ساروج به پشت آنها مي ريختند و تکه ها را به هم پيوند مي دادند. تکه هاي کوچک لعابي را مي توان بر سطحهاي منحني و حتي مقرنسها پرفراز و نشيب محراب به کار برد. صنعتگران قونيه بيشتر کاشيهاي فيروزه اي و آبي و ارغواني را براي ساختن طرح گل و بته و ستاره ها به کار مي بردند در ميان آنها شکلهاي هندسي به شيوه آرا سبک در هم با خطهاي تزئيني کوفي برآوردند. بعدها چنانچه خواهيم ديد همين شيوه با نرمي و انحناي رنگين براي پوشاندن ديوارهاي مسجد و حتي گنبدها و مناره ها به کار بسته شد.
ساختمانهي سلطان علاالدين در قونيه سنگهاي کنده کاري شده فراوان داشت. نقش طاووسها و شيرها و شيردالان و گياهان در هم رفته و مخلوقات شگفتي که پيوند جانور و گياه بودند، در سنگها فراوان کنده بودند. کنده کاريهاي ناپخته ولي جالب از جنگاوران و کسان نشسته مانند آنها در سنگها پديد آوردند.
در کنده کاري چوب کار کمتري شده ولي ظرافت بسياري دارد و به ويژه در ساختن اثاثه مسجدها از اين گونه هنر مي توان ديد. درهاي چوبي و منبرها و رحلها با نقشهاي آرا سبک که با اسنادي کنده شده است در مسجدهاي ديده مي شود. مسجد بزرگ علاالدين در قونيه پس از تعمير و وسعت بخشيدن آن به دست همين پادشاه به سال 619 هجري قمري فرشهاي بسيار زيبايي نيز به فرمان سلطان به مسجد پيشکش شد تا کف آنرا بپوشانند. بعضي از آنها صدها سال است که در آن مسجد نگهداري شده و هنوز هم در دست است.
تکه هاي از فرشهاي کهنه تر از فرشهاي بالا در مصر و آسياي ميانه بافته شده است در سرزمين اسلامي فرش از مدتها پيش از سده سيزدهم برابر با ششم يا پنجم هجري بافته و به کار مي رفته است، فرشهاي ايراني در قرن وسطي بنام بودند اما هيچ يک از فرشهاي کهن به دست ما نرسيده است فرشهاي قونيه از کهن ترين نمونه هاي فرش است که تا کنون باز مانده است.
در اين فرشها ناشيگري يا بدويت ديده نمي شود. اينها فرشهاي بزرگي هستند با رنگهاي روشن سرخ و گلي و آبي کم رنگ و پررنگ و سبز کم رنگ و زرد. طرح اينها هم مانند فرشهاي متاخر متني در وسط دارند و حاشيه اي در پيرامون. در مرکز ستاره هاي هندسي شکل چهارگوش و هشت گوش آرا سبک يا شتري پهلوي هم گذاشته شده حاشيه هاي پهن اين فرشها با عبارتهاي کوفي پوشيده شده ولي اين خط را چنان ساده و متناسب ساخته اند که خود طرحي شده است زيبا و ديدني.
فرشهاي قونيه مانند فرشهاي امروزي ترکيه با روشني که آن را بافت ترکي خوانند بافته مي شد. بافندگان داربست عمودي به کار مي بردند که براي نخهاي تابدار عمودا محکم کشيده شده بود. پشم کوتاه رنگين که طرح فرش را نمودار مي ساخت دور دو نخ تابدار گره مي خورد و ته آن بيرون گذاشته مي شد. هنگامي کهبافندگي و گره زني تمام مي شد و داربست پر مي شد اين سرهاي پشم هاي بيرون مانده را با قيچي به اندازه يکسان مي چيدند تا قالي نرم و صاف شود و شکل آن به چشم آيد و رنگهاي آن آشکار ديده شود.
طراحان و بافندگان فرشهاي قونيه در کار خويش استاد بودند و گذشته اي بس دراز پدران آنها در آن صرف کرده و تجربه هاي فراوان اندوخته بودند. ترکان در زادگاه اصلي خويش در آسياي ميانه از کهنترين زمانها هنگامي که تنها به تقليد از پوست جانوران پر پشم مي پرداختند فرش مي بافتند. قاليبافي از پيشه هايي است که بيابانگران به آن بسيار دلبستگي دارند. مواد آن در دسترس بود و پشم را از احشام و رنگ را از شيره گياهان مي گرفتند. فرشهاي آماده شده به آساني لوله مي شد و از منزلي به منزل ديگر برده و چون بر کف چادر افکنده مي شد چادر را مبدل به خانه اي گرم و دلپسند و راحت و رنگين مي کرد؛ ترکان همچنانکه به سوي مغرب مي رفتند هنر خود را با خويشتن مي بردند و چون اسلام آوردند فرشهاي آنها به مسجد راه يافت و بر روي آنها مومنان به هنگام نماز زانو مي زدند و سجده مي کردند. فرشهاي پيشکش شده به مسجد قونيه خود گنجينه هايي هستند از هنر سلجوقيان و هديه اي شايان از پادشاهان بزرگ چون سلطان علاالدين. پس از مرگ سلطان به سال 635 هجري قمري معماري و هنر همچنان در آسياي صغير رو به پيشرفت داشت. در اين هنگام مشرق زمين گرفتار هجومي شد بس وحشتناک، مردمي ديگر از آسياييان به نام مغول از سرزمين خويش که در دشتهاي دور دست بود براي گرفتن شهرهاي پرثروت اسلامي دندان تيز کرده و به راه افتاده بودند.
سر کرده ايشان چنگيز خان سوگند خورده بود که جهان را به زير فرمان آورد و هيچ سپاهي نتواند در برابر او پايداري و ايستادگي کند.
تا 625 هجري که چنگيز خان در گذشت آسياي ميانه و شهرهاي آبادان، بخارا و سمرقند و خراسان به زير ستوران مغول در نورديده شده بود از اين پس نيروهاي سلجوقيان در ايران ناپديد گشت.
پس از اندکي مغولان به گرد آوري سپاهي براي تاختن به اروپا پرداختند. قفقاز و جنوب روسيه را به باد غارت دادند و در 641 هجري به آسياي صغير تاختند و سلجوقيان آنجا فرمانبردار ايشان شدند در 656 هجري بدترين شوربختي نيز فرارسيد و آن ويراني بغداد و کشتن خليفه بود. جهان اسلامي از هراس به حيرت آمده بود؛ مسيحيان و مسلمانان هر دو از بيم نامردان جهانگير که از اسب تاختن و نبرد آزمايي خسته نمي شدند و همه جا را به آتش و خون مي کوشيدند و غارت مي کردند و هزاران تن را مي کشتند؛ برخود مي لرزيرند. ويرانيهاي بر جاي گذاشته مغولان بس وحشتناک و کشتاري که مي کردند باور نکردني بود. شهرها نه تنها به باد چپاول و غارت مي رفتند، با خاک يکسان شدند. آثار هنري بسيار گرانبها نابود شد کف ويرانه ها با سفالينه- هاي خود پوشيده شد. کتابخانه ها سوختند و کتابها را پاره کردند و بر زمين گستردند تا اسبان مغولان بر روي آنها بخوابند.
سرانجام چون مغولان به سال 659 هجري به فلسطين تاختند با سپاه مصر روبه رو شدند؛ اين سپاه که در فرمان سپهسالاري از ترکان به نام بيبوس بود مغولان را پس راندند و ايشان به سرزمين ايران و عراق باز آمدند. مصريان پيروزمندانه به کشور خويش بازگشتند و بيبوس،سلطان مصر قوطوز را کشت و به جاي او نشست. وي غلامي از ترکان بود در دربار، اکنون چهارمين و بزرگترين دودمان مملوکان مصر را که تا سده شانزدهم برابر با سده دهم هجري بر آن سرزمين فرمان راندند بنياد نهاد.