بخشی از پاورپوینت
--- پاورپوینت شامل تصاویر میباشد ----
اسلاید 1 :
عدالت و پیشرفت؛ این عنوانی است که رهبر انقلاب اسلامی آن را برای دهه چهارم انقلاب اسلامی برگزیدهاند. به همین مناسبت پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IRدر چهارمین سال از این دهه، به مرور بیانات آیتالله خامنهای در دیدارهای رمضانی با کارگزاران نظام در این چهار سال میپردازد.
اسلاید 2 :
اگر صبر را - كه صبر به همان معناى پايدارى و ايستادگى و استقامت و عقبگرد نكردن است - وصل كنيم به آن پايگاه ذكر الهى، به آن منبع لايزال، اين صبر ديگر تمام نميشود. صبر كه تمام نشد، معنايش اين است كه اين سير انسان به سوى همهى قلهها هيچ وقفهاى پيدا نخواهد كرد. اين قلهها كه ميگوئيم، قلههاى دنيا و آخرت، هر دو است: قلهى علم، قلهى ثروت، قلهى اقتدار سياسى، قلهى معنويت، قلهى تهذيب اخلاق، قلهى عروج به سمت عرش عالى انسانيت. هيچ كدام از اينها ديگر توقف پيدا نخواهد كرد؛ چون وقفهها در حركت ما ناشى از بىصبرى است. دو لشكر مادى وقتى در مقابل هم صفآرائى ميكنند، آن كسى كه زودتر صبرش تمام بشود، شكست ميخورد؛ آن كسى كه ديرتر صبر و مقاومتش تمام بشود، پيروز خواهد شد؛ چون با لحظهاى مواجه خواهد شد كه طرف مقابل صبر خودش را از دست داده. اين مثال خيلى ظاهر و بارز عينىاش است؛ در همهى ميدانها همينجور است.
در باب صبر شنيدهايد، معروف است، روايات متعددى هم دارد كه صبر در سه عرصه است: صبر بر طاعت، صبر از معصيت، صبر در مصيبت. اين، روايات فراوانى دارد و شنيدهايد.
صبر بر طاعت يعن اگر صبر را - كه صبر به همان معناى پايدارى و ايستادگى و استقامت و عقبگرد نكردن است - وصل كنيم به آن پايگاه ذكر الهى، به آن منبع لايزال، اين صبر ديگر تمام نميشود. صبر كه تمام نشد، معنايش اين است كه اين سير انسان به سوى همهى قلهها هيچ وقفهاى پيدا نخواهد كرد. اين قلهها كه ميگوئيم، قلههاى دنيا و آخرت، هر دو است: قلهى علم، قلهى ثروت، قلهى اقتدار سياسى، قلهى معنويت، قلهى تهذيب اخلاق، قلهى عروج به سمت عرش عالى انسانيت. هيچ كدام از اينها ديگر توقف پيدا نخواهد كرد؛ چون وقفهها در حركت ما ناشى از بىصبرى است. دو لشكر مادى وقتى در مقابل هم صفآرائى ميكنند، آن كسى كه زودتر صبرش تمام بشود، شكست ميخورد؛ آن كسى كه ديرتر صبر و مقاومتش تمام بشود، پيروز خواهد شد؛ چون با لحظهاى مواجه خواهد شد كه طرف مقابل صبر خودش را از دست داده. اين مثال خيلى ظاهر و بارز عينىاش است؛ در همهى ميدانها همينجور است.
ى وقتى كه يك كار لازم را، يك كار واجب را، يك امر عبادى را، اطاعت خدا را ميخواهيد انجام بدهيد، از طولانى شدن آن ملول و خسته نشويد؛ ميان راه رها نكنيد.
صبر از معصيت يعنى در مقابل معصيت، كف نفس كردن، باز همان استقامت، باز همان استحكام. ... در مقابل معصيت استحكام به اين است كه انسان جذب نشود، اغوا نشود، تحت تأثير شهوات قرار نگيرد.
صبر در مصيبت هم كه معنايش اين است كه حوادث تلخى براى انسان پيش مىآيد؛ فقدانها، فراغها، مرگ و ميرها، دستتنگىها، بيمارىها، دردها، رنجها و از اين قبيل حوادث تلخ. اين حوادث انسان را در هم نشكند، خيال نكند كه دنيا به آخر رسيده است.
اسلاید 3 :
بعضيها با نام عقلانيت، با نام اعتدال، با نام پرهيز از جنجال و دردسر بينالمللى، ميخواهند از مبانى انقلاب و اصول انقلاب كم بگذارند! اين نميشود؛ اين نميشود. اين نشانهى بىصبرى و نشانهى خسته شدن است. گاهى اين خسته شدن را - كه خودشان خسته شدهاند - به مردم نسبت ميدهند: مردم خسته شدهاند! نه، نخير. مردم آن وقتى كه احساس كنند مسئولين كشور با سربلندى مسلمانى و عبوديت خودشان را اعلام ميكنند، خوشوقت ميشوند؛ خوشحال ميشوند. اين مردم، مسلمانند. حركت مردم هم به خاطر همين بود. اين مردم مگر همان مردمى نيستند كه انقلاب كردند؟ شعارهاى انقلاب چه بود؟ اين مردم مگر همان مردمى نيستند كه هشت سال اين جنگ مظلومانه را اداره كردند؟ همين مردم اداره كردند. مگر مردم ديگرى هستند؟ غير از آن مردمى كه توى اين كشور اين كارهاى بزرگ را انجام دادند، كدام مردم اين كارها را كردند؟
ما حق نداريم از شعارهاى انقلاب و شعارهاى اسلام عقبنشينى كنيم؛ اين، يك بىصبرى است. اين بىصبرىاى است كه نبايد اين را قبول كرد. پايبندى به اين شعارها برخلاف خواست دشمن، بر خلاف نظر دشمن، با حركت كشور به سوى پيشرفت به معناى حقيقى كلمه، هيچ منافاتى هم ندارد كه هميشه سعى ميكردند اينجور القاء كنند كه اگر اسلامى هستيد، پس ديگر پيشرفت و دست يافتن به مراحل بالاى رفاه مادى و پيشرفت علمى ممكن نيست؛ نخير، درست بعكس است؛ درست بعكس است. ما پيشرفتهايمان زياد بوده.
اسلاید 4 :
دوم، در تصميمهاى كلان (...) بايد از افراط و تفريط صرفنظر كرد؛ دچار افراط و تفريط نبايد شد. نبايد از آن طرف انسان اقدام نكند، از ترس اينكه نشود، يا بد بشود؛ اين درست نيست. نبايد هم در اقدام بىمحابا عمل كند، به صرف اينكه اين اقدام، اقدام درستى است. هر دو طرف را بايستى مورد ملاحظه قرار داد، كه من خرسند شدم از اينكه رئیسجمهور محترم گفتند كه ما اين كار(طرح تحول اقتصادی) را طبق قانون انجام ميدهيم و با مجلس هماهنگيم. اينها خوب است. با تأنّى، با تروّى، با ملاحظهى جوانب انجام بگيرد.
همكارى سه قوه در عمل و گفتار؛ هر دو، هم در عمل با هم همكارى كنند، هم در زبان با هم همكارى كنند؛ بويژه در مسائل مهم.
يك مسئله اين است كه در اقدامهاى خودمان، تصميمهاى خودمان، رضايت مردم را كه در نظر ميگيريم، چيز خوبى هست؛ اما اينجور نباشد كه يك جائى رضايت مردم، خوشايند مردم را در نظر بگيريم، اما رضايت خدا را در نظر نگيريم. اگر يك جائى عملى را بايد انجام بدهيد كه اگر انجام داديد، خوشايند مردم نيست، ولى شرعاً واجب است، انجام بدهيد. يا يك كارى را بايد نكنيد؛ به حسب موازين شرعى و عقلائى و كارشناسى درست، اما مردم خوشايندشان اين است كه شما اين كار را بكنيد. اينجا بايد كدام را انتخاب كنيد؟ اينجا بايستى آن چيزى را كه تكليف هست، انتخاب كرد. رضايت مردم، قناعت مردم، خدمت به مردم، چيزِ بسيار باارزشى است؛ اما تا آن وقتى كه خوشايند مردم، معارضِ با تكليف نشود.
اسلاید 5 :
به نظر انسان اينجور مىآيد كه ماه رمضان در بين ايام سال و ماههاى سال، حكم اوقات نماز را دارد در شبانهروز. يعنى همان طورى كه در شريعت مقدس اسلامى براى ما كه محصور و محدود به عوامل ماده هستيم، يك فرصتهائى گذاشته شده است كه آن فرصتهاى نماز است … به نظر ميرسد كه در دورهى سال هم ماه رمضان يك چنين وضعيتى را دارد؛ نفسكش روح انسانى و روح ملكوتى انسان است؛ فرصتى است كه با اين رياضت طولانى يكماهه، نفس از تختهبند عوامل مادى كه ما را احاطه كرده است، خلاصى پيدا كند، نجاتى پيدا كند؛ يك نفسى بكشد، نورانيتى پيدا كند. شارع مقدس، ماه رمضان را براى اين قرار داده است. خوب، اين فرصتى است.
من و شما كه در بخشى از كارهاى كشور مسئوليتى داريم يا تأثيرى داريم، در يك حوزهى خاص اجتماعى نفوذى داريم، وظيفهمان در امر استغفار و توبهى الى اللَّه و انابهى الى اللَّه سنگينتر است؛ خيلى بايد مراقب باشيم. گاهى حتّى در زيرمجموعهى من و شما يك تخلفى صورت ميگيرد؛ اگر به نحوى اين تخلف مستند به ما باشد، ما مسئوليم. مثل اينكه مثلاً كوتاهى كرديم در ابلاغ، كوتاهى كرديم در گزينش اين شخص، كوتاهى كرديم در برخورد با تخلفات، اين موجب شده است كه تخلفى به وجود بيايد. «قوا انفسكم و اهليكم نارا وقودها النّاس و الحجارة».
در دعاهائى كه چه در صحيفهى مباركهى سجاديه، چه در بقيهى دعاهاى مأثورِ براى ماه رمضان وارد شده است، صفاتى براى اين ماه ذكر شده كه هر كدام از اين صفات و خصوصيات، قابل تأمل و تدبر است: «شهر التّوبة و الانابة» - كه من در مورد اين توبه و انابه، بعد چند جملهاى عرض خواهم كرد - «شهر الاسلام»، كه در دعاى صحيفهى مباركهى سجاديه است. مراد از اسلام هم همان چيزى است كه در آيهى شريفه آمده است: «و من يسلم وجهه الى اللَّه و هو محسن فقد استمسك بالعروة الوثقى». اسلام الوجه للَّه، يعنى دل و جان را تسليم كردن؛ در مقابل ارادهى الهى و حكم الهى و شريعت الهى، رام قرار دادن. «شهر الطّهور». طهور يا به معناى پاك كننده است - يعنى ماهى كه در آن، عنصر پاك كنندهاى وجود دارد كه به انسان طهارت و پاكيزگى ميدهد - يا به صورت مصدر ذكر ميشود؛ يعنى شهر پاك شدن از آلودگىها و از آلايشها. «شهر التّمحيص». تمحيص يعنى خالص شدن. فلز قيمتىِ آميختهى با فلزهاى ناهمذات را وقتى كه در كوره ميگذارند - مثلاً طلا را - اين را تمحيص ميگويند. يعنى جدا كردن ذات پاكيزهى انسانى از ناخالصىها و ناپاكىها. اينها خصوصياتى است كه دربارهى اين ماه ذكر شده است.
اسلاید 6 :
گستردن عدالت، بالاترين رقمهاى تقواست؛ اين از يك نماز خوب، از يك روزهى روز گرم تابستان بالاتر است. روايتى است كه فرمود: هر اميرى - امير يعنى همهى شماها؛ هر كسى يك دستگاهى دارد كه در آن فرمان ميراند، حكم او در آنجا نافذ است - كه روزى را به عدالت حكم كند، مثل اين است كه هفتاد سال عبادت كرده؛ اينها خيلى مسائل مهمى است؛ اهميت عدالت را، رفتار عدالتآميز را به ما نشان ميدهد.
فرو بردن خشم در مقابل دوستان. بحث اينجا دوستان است. البته در مقابل دشمنان بايد غيظ داشت؛ «و يذهب غيظ قلوبهم». در مقابل آن دشمنى كه با هويت شما، با موجوديت شما مخالف است، آنجا خشم ميشود خشم مقدس؛ آن اشكالى ندارد. نه، در جمع مؤمنين، در بين افرادى كه مأمور به رفتار مسلمانى با آنها هستيم، خشم و حالت عصبانيت نبايد باشد. خشم به انسان ضرر ميزند. تصميمگيرى با خشم مضر است، حرف زدن با خشم مضر است، كار كردن با خشم مضر است، غالباً دچار غلط و اشتباه است؛ اين چيزى است كه ماها متأسفانه خيلى ابتلاء پيدا ميكنيم. جلوگيرى از اين خشم، خشمى كه موجب انحراف ميشود، موجب خطاى در فكر و عمل ميشود، يكى از موارد تقواست؛ «و كظم الغيظ».
«اطفاءفرو بردن خشم در مقابل دوستان. بحث اينجا دوستان است. البته در مقابل دشمنان بايد غيظ داشت؛ «و يذهب غيظ قلوبهم». در مقابل آن دشمنى كه با هويت شما، با موجوديت شما مخالف است، آنجا خشم ميشود خشم مقدس؛ آن اشكالى ندارد. نه، در جمع مؤمنين، در بين افرادى كه مأمور به رفتار مسلمانى با آنها هستيم، خشم و حالت عصبانيت نبايد باشد. خشم به انسان ضرر ميزند. تصميمگيرى با خشم مضر است، حرف زدن با خشم مضر است، كار كردن با خشم مضر است، غالباً دچار غلط و اشتباه است؛ اين چيزى است كه ماها متأسفانه خيلى ابتلاء پيدا ميكنيم. جلوگيرى از اين خشم، خشمى كه موجب انحراف ميشود، موجب خطاى در فكر و عمل ميشود، يكى از موارد تقواست؛ «و كظم الغيظ».
النّائرة». بعضىها آتشافروزىهاى سياسى و جناحى ميكنند. عدهاى كأنه براى اين كار مأموريت دارند. من مىبينم در داخل كشور خودمان كه يك عدهاى ميخواهند اصلاً عناصر گوناگون را، جناحهاى مختلف را، افرادى از هر يك از جناحها را به جان هم بيندازند و اختلاف ايجاد كنند؛ كأنه اصلاً از آتشافروزى خوششان مىآيد؛ اين خلاف تقواست. تقوا اين است: «اطفاء النّائرة». همچنان كه در يك محيط مادى و فضاى مادى، شما يك آتشافروزى را اطفاء ميكنيد، بايد در فضاى انسانى و معنوى و اخلاقى هم آتشسوزىها را مهار و اطفاء كنيد.
«و ضمّ اهل الفرقة»، ما عرض كرديم جذب حداكثرى، دفع حداقلى. البته معيار و ميزان، اصول و ارزشهاست. انسانها از لحاظ ايمان در يك حد نيستند. ما در بين خودمان آدمهائى داريم ضعيفالايمان، آدمهائى داريم كه ايمانشان قوىتر است. بايد راه بيائيم. نميشود ضعيفالايمان را دفع كرد، نميشود فقط به كسانى چشم دوخت كه قوىالايمانند؛ نه، ضعفا را هم بايد در نظر داشت. كسانى كه خودشان ر«اطفاءفرو بردن خشم در مقابل دوستان. بحث اينجا دوستان است. البته در مقابل دشمنان بايد غيظ داشت؛ «و يذهب غيظ قلوبهم». در مقابل آن دشمنى كه با هويت شما، با موجوديت شما مخالف است، آنجا خشم ميشود خشم مقدس؛ آن اشكالى ندارد. نه، در جمع مؤمنين، در بين افرادى كه مأمور به رفتار مسلمانى با آنها هستيم، خشم و حالت عصبانيت نبايد باشد. خشم به انسان ضرر ميزند. تصميمگيرى با خشم مضر است، حرف زدن با خشم مضر است، كار كردن با خشم مضر است، غالباً دچار غلط و اشتباه است؛ اين چيزى است كه ماها متأسفانه خيلى ابتلاء پيدا ميكنيم. جلوگيرى از اين خشم، خشمى كه موجب انحراف ميشود، موجب خطاى در فكر و عمل ميشود، يكى از موارد تقواست؛ «و كظم الغيظ».
النّائرة». بعضىها آتشافروزىهاى سياسى و جناحى ميكنند. عدهاى كأنه براى اين كار مأموريت دارند. من مىبينم در داخل كشور خودمان كه يك عدهاى ميخواهند اصلاً عناصر گوناگون را، جناحهاى مختلف را، افرادى از هر يك از جناحها را به جان هم بيندازند و اختلاف ايجاد كنند؛ كأنه اصلاً از آتشافروزى خوششان مىآيد؛ اين خلاف تقواست. تقوا اين است: «اطفاء النّائرة». همچنان كه در يك محيط مادى و فضاى مادى، شما يك آتشافروزى را اطفاء ميكنيد، بايد در فضاى انسانى و معنوى و اخلاقى هم آتشسوزىها را مهار و اطفاء كنيد.
ا قوى ميدانند، آن كسانى را كه ضعيف ميدانند، ملاحظه كنند، مراعات كنند، دفع نكنند. آن كسانى كه جزو مجموعه هستند، ليكن بر اثر اشتباه و غفلت كنار افتادند، جدا افتادند، اينها را به خود بياورند؛ اينها را نصيحت كنند، دلالت كنند، راه را به آنها نشان بدهند، آنها را برگردانند. اينها مسائل اساسى است.
اسلاید 7 :
اگر بخواهيم قضاياى كنونى كشورمان را تحليل درست بكنيم و در تحليل، به خطا دچار نشويم، بايد از اينجا شروع كنيم كه يك جبههبندى قديمىاى بين ايران اسلامى و بين يك مجموعهاى وجود دارد. از عمر اين معارضه و منازعه و جبههبندى، سى و يكى دو سال ميگذرد؛ جديد نيست. يك پديده اين است كه طرف مقابل ما، جبههى مقابل ما نسبت به قبل دچار ضعف است؛ يعنى حركت جبههى مقابل، حركت به سمت نزول بوده است؛ ضعيف شده است. پديدهى دوم اين است كه جبههى ما به سمت قوّت است؛ يعنى حركت ما حركت رو به تقويت بوده. اين دو پديده، دو پديدهى قابل استدلال است؛ يعنى حرفِ شعارى نيست، متكى به واقعيات است.
ما بايد توليد ملى را افزايش بدهيم، تقويت كنيم؛ عادت كنيم به مصرف توليدات داخلى؛ عادت كنيم به بالا بردن كيفيت توليدات داخلاگر بخواهيم قضاياى كنونى كشورمان را تحليل درست بكنيم و در تحليل، به خطا دچار نشويم، بايد از اينجا شروع كنيم كه يك جبههبندى قديمىاى بين ايران اسلامى و بين يك مجموعهاى وجود دارد. از عمر اين معارضه و منازعه و جبههبندى، سى و يكى دو سال ميگذرد؛ جديد نيست. يك پديده اين است كه طرف مقابل ما، جبههى مقابل ما نسبت به قبل دچار ضعف است؛ يعنى حركت جبههى مقابل، حركت به سمت نزول بوده است؛ ضعيف شده است. پديدهى دوم اين است كه جبههى ما به سمت قوّت است؛ يعنى حركت ما حركت رو به تقويت بوده. اين دو پديده، دو پديدهى قابل استدلال است؛ يعنى حرفِ شعارى نيست، متكى به واقعيات است.
ى، كه البته در اين مورد مسئولين دولتى و همچنين قانونگذاران وظائف سنگينى دارند. من نسبت به مسئلهى مديريت واردات به دولتىها سفارش كردم؛ الان هم تأكيد ميكنم. (...)
تدبير خردمندانه بايد در اين زمينهها گرفته بشود. خرد خيلى مهم است. عقلگرائى در تصميمگيرىها بسيار حائز اهميت است. تصميم، خردمندانه و شجاعانه. خردمندى را به معناى ترس و گريز و عقبنشينى نبايد معنا كرد. خردمندى همراه با شجاعت. (...)
من روى اتحاد تكيه ميكنم. اتحاد و همدلى بين مسئولين كشور يك فريضه است . تعمد در مخالفت با آن، امروز يك خلاف شرع است؛ بخصوص در سطوح بالا. همه به اين توجه داشته باشند.
توجه به ترفندهاى دشمن و بازى نكردن طبق نقشهى دشمن. يكى از كارهائى كه دشمن ميكند، بىاعتماد كردن مردم نسبت به مسئولين است. ما بايد مواظب باشيم خودهامان جورى حرف نزنيم كه مردم به مسئولين كشور، مسئولين دولتى، مسئولين قضائى، مسئولين قوهى مقننه بىاعتماد بشوند؛ كه اين بىاعتمادى ناحق است؛ دشمن اين را ميخواهد
و توجه به قدرت الهى و صدق وعدهى الهى؛ كه اين اساس همهى كارهاست كه مطمئن باشيم به وعدهى الهى. خداى متعال كسانى را كه سوءظن به وعدهى او دارند، سوءظن به او دارند، لعنت فرموده است.
اما در قضيهى مذاكره كه اين را زودتر از همه بگوئيم؛ بد نيست كه حرف مذاكره ميزنند. اين پيشنهاد البته جديد نيست. از قبل هم دولتهاى آمريكا به ما پيشنهاد ميدادند براى مذاكره؛ ما هم هميشه اين پيشنهاد را رد كردهايم. البته دلائلى وجود دارد، اما يك دليل واضح اين است كه مذاكرهى در سايهى تهديد و فشار، مذاكره نيست. يك طرف مثل ابرقدرتها بخواهد تهديد بكند و فشارى بياورد و تحريمى بكند و يك دست آهنىاى را نشان بدهد و از آن طرف هم بگويد خيلى خوب، بنشينيم پشت ميز مذاكره! اين مذاكره، مذاكره نيست. اينجور مذاكرهاى را ما با هيچ كس نميكنيم. لذا آمريكا هميشه با اين چهره براى مذاكره وارد ميدان شده است.
(...) بنابراين نه، اينى كه گفته ميشود؛ رئيس جمهور محترم و ديگران ميگويند ما اهل مذاكرهايم، بله، ما اهل مذاكرهايم؛ اما نه با آمريكا. علت هم اين است كه آمريكا ما بايد توليد ملى را افزايش بدهيم، تقويت كنيم؛ عادت كنيم به مصرف توليدات داخلى؛ عادت كنيم به بالا بردن كيفيت توليدات داخلاگر بخواهيم قضاياى كنونى كشورمان را تحليل درست بكنيم و در تحليل، به خطا دچار نشويم، بايد از اينجا شروع كنيم كه يك جبههبندى قديمىاى بين ايران اسلامى و بين يك مجموعهاى وجود دارد. از عمر اين معارضه و منازعه و جبههبندى، سى و يكى دو سال ميگذرد؛ جديد نيست. يك پديده اين است كه طرف مقابل ما، جبههى مقابل ما نسبت به قبل دچار ضعف است؛ يعنى حركت جبههى مقابل، حركت به سمت نزول بوده است؛ ضعيف شده است. پديدهى دوم اين است كه جبههى ما به سمت قوّت است؛ يعنى حركت ما حركت رو به تقويت بوده. اين دو پديده، دو پديدهى قابل استدلال است؛ يعنى حرفِ شعارى نيست، متكى به واقعيات است.
ى، كه البته در اين مورد مسئولين دولتى و همچنين قانونگذاران وظائف سنگينى دارند. من نسبت به مسئلهى مديريت واردات به دولتىها سفارش كردم؛ الان هم تأكيد ميكنم. (...)
تدبير خردمندانه بايد در اين زمينهها گرفته بشود. خرد خيلى مهم است. عقلگرائى در تصميمگيرىها بسيار حائز اهميت است. تصميم، خردمندانه و شجاعانه. خردمندى را به معناى ترس و گريز و عقبنشينى نبايد معنا كرد. خردمندى همراه با شجاعت. (...)
من روى اتحاد تكيه ميكنم. اتحاد و همدلى بين مسئولين كشور يك فريضه است . تعمد در مخالفت با آن، امروز يك خلاف شرع است؛ بخصوص در سطوح بالا. همه به اين توجه داشته باشند.
توجه به ترفندهاى دشمن و بازى نكردن طبق نقشهى دشمن. يكى از كارهائى كه دشمن ميكند، بىاعتماد كردن مردم نسبت به مسئولين است. ما بايد مواظب باشيم خودهامان جورى حرف نزنيم كه مردم به مسئولين كشور، مسئولين دولتى، مسئولين قضائى، مسئولين قوهى مقننه بىاعتماد بشوند؛ كه اين بىاعتمادى ناحق است؛ دشمن اين را ميخواهد
و توجه به قدرت الهى و صدق وعدهى الهى؛ كه اين اساس همهى كارهاست كه مطمئن باشيم به وعدهى الهى. خداى متعال كسانى را كه سوءظن به وعدهى او دارند، سوءظن به او دارند، لعنت فرموده است.
صادقانه مثل يك مذاكرهكنندهى معمولى وارد ميدان نميشود، مثل يك ابرقدرت وارد مذاكره ميشود. ما با چهرهى ابرقدرتى مذاكره نميكنيم. ابرقدرتى را بگذارند كنار، تهديد را بگذارند كنار، تحريم را بگذارند كنار، براى مذاكره يك هدف و نهايت مشخصى فرض نكنند كه بايد مذاكره به آنجا برسد. (...) جمهورى اسلامى نه، زير بار اين فشارها نخواهد رفت؛ او هم به سبك خود به هر فشارى پاسخ خواهد داد. به زورگوئى متوسل نشوند، از نردبان ابرقدرتى كه نردبان پوسيدهاى هم هست، پائين بيايند، اشكالى ندارد؛ اما تا وقتى كه آنجور است، امكان ندارد.
اسلاید 8 :
اين گرسنگى و تشنگى (روزه) يك صفائى به دل ميبخشد كه اين صفاى قلبى زمينه را فراهم ميكند براى تفكر، كه «تفكّر ساعة خير من عبادة سنة». اين تفكر از نوع تفكرِ مراجعهى به باطن و روح و دل انسان است كه حقايق را روشن ميكند و باب حكمت را بر روى انسان ميگشايد. از اين بايد استفاده كرد.
دربارهى عمر فكر كنيم. عمر سرمايهى اصلى هر انسانى است. همهى خيرات به وسيلهى عمر - همين ساعات زودگذر - به دست مىآيد؛ اين سرمايه است كه ميتواند سعادت ابدى و بهشت جاودان را براى انسان تدارك ببيند. دربارهى اين عمر فكر كنيم. گذر عمر را ببينيم. ناپايدارى ساعات زندگى و روزها و شبهاى اوقات عمر را احساس كنيم. به اين گذر زمان توجه كنيم؛ «عمر، برف است و آفتاب تموز». لحظه به لحظه از اين سرمايه دارد كاسته ميشود؛ و اين در حالى است كه اين سرمايه، همه چيز ماست براى كسب سعادت اخروى؛ چه جورى مصرفش ميكنيم، در كجا مصرفش ميكنيم، در چه راهى آن را خرج ميكنيم؟
تفكر در باب مرگ، عبور از اين عالم، لحظهى خروج روح از بدن و ملاقات جناب ملكالموت؛ اين لحظه براى همهى ما پيش مىآيد؛ «كلّ نفس ذائقة الموت»؛ همه، اين را ميچشيم. حالِ ما در آن لحظه چگونه است؟ دل ما در آن لحظه در چه حال است؟ اينها نكاتى است كه در خور تدبر و تأمل است. فكر در اين زمينهها، از جملهى تفكر لازم و اساسى و ضرورى است.
يك زمينهى ديگر براى تفكر، همين دعاهاست. مضامينى كه در دعاهاى مأثور هست، فوقالعاده است. ايشان در همين «مراقبات» ميفرمايند: حقايق و معارفى كه در ادعيهى رسيدهى از معصومين(عليهمالسّلام) وجود دارد، يك دهم آن در همهى روايات و خطبِ رسيدهى از معصومين(عليهمالسّلام) وجود ندارد؛ جز آن روايات توحيدى و خطب توحيدى. اين دعاها خيلى اهميت دارد.
اسلاید 9 :
در اين نگاه كلى بايستى واقعبينانه نگاه كنيم؛ خودمان را نبايستى دچار خطا كنيم؛ يكسونگرى نكنيم. ما نقاط مثبتى داريم، نقاط منفىاى هم داريم؛ هر دو را ببينيم. گاهى فقط نگاه منفى غلبه داده ميشود. امروز متأسفانه انسان مشاهده ميكند كه در بين برخى مسئولين و نخبگان سياسى و غيره كأنه مد شده است كه نگاه، نگاه بدبينانه باشد؛ نگاه منفى باشد؛ نقاط مثبت را نبينند؛ روى نقاط منفى تكيه كنند. در رسانهها و غيررسانهها مرتباً منفىبافى ميشود. تا انسان ميگويد هم چرا، ميگويند آقا شما نميگذاريد ما واقعيات را بگوئيم. ميگوئيد سياهنمائى است، ميگوئيد فلان است؛ ما ميخواهيم حقايق را بگوئيم. نه، اين يكسونگرى است. (...) اگر فقط نقاط منفى را مشاهده كنيم - كه البته نقاط منفى وجود دارد - اين طبعاً واقعبينى نيست؛ اين برآورد درستى از اوضاع كشور به ما نخواهد داد؛ منجر به نااميدى ميشود؛ ضرر اجتماعىاش هم اين است.
1.توانایی نظام در غلبه بر تهدیدها
2.اعتماد میان مردم و نظام اسلامی
3.پیشرفت در سختترین شرایط تحریم
4.اعتبار بسیار خوب بین المللی
5.ناامیدی دشمن از منفعل کردن انقلاب
6.ثبات کشور علیرغم توطئه ها و دسیسه های گسترده
7.جمعیت هفتاد و پنج میلیون نفری کشور
1. غلبه نکردن بر بعضی چالش ها
2. غفلت از روحیه جهادی و ایثار، تهاجم فرهنگی دشمن، غفلت از در کمین بودن دشمن، غفلت از نفوذ دشمن در فضای رسانهای کشور
3.سرگرم شدن به رفاهطلبی و منشهای اشرافی
4.رفتارهای قبیله ای در میدان سیاست و اقتصاد
ضعف در اخلاق عمومی و عدم رواج فضائل اخلاقی
6.رواج فرهنگ اسراف و تجملگرایی در جامعه
7.رشد میل به خشونت بین برخی از جوانان کشور
8.عدم مقابله درست و منطقی با تباه کردن نسل جوان
اسلاید 10 :
البته من در مورد مسائل ليبى نگرانم. در ليبى، سياست غرب، سياست بسيار رذيلانه و موذيانهاى است. اينها از قيام مردم سوءاستفاده كردند. براى آنها، ماندن و جا پا باز كردن در ليبى خيلى مهم است. اولاً مسئلهى نفت ليبى است كه برايشان مهم است، ثانياً فضاى وسيع اين كشور است كه ميتوانند در جاهاى مختلفش پايگاه بزنند، ثالثاً اشراف بر كشور مصر و كشور تونس؛ دو تا كشور انقلابى. در شرق ليبى مصر است، در غرب ليبى تونس است؛ علاوه بر اينكه از آنجا ميتوانند بر سودان و بر الجزائر و بر همهى كشورهاى اين منطقه مسلط باشند. ميخواهند آنجا جاپا محكم كنند. ميخواهند زيرساختهاى اين كشور را ويران كنند تا بعد اگر راههاى ديگر ممكن نشد، از اين طريق خودشان را در ليبى تثبيت كنند. الان دارند زيرساختها را ويران ميكنند. به اسم حمايت از مردم، جادهها ويران ميشود؛ پالايشگاهها ويران ميشود؛ مختصر كارخانجاتى كه دارند، ويران ميشود. بايد اينها ساخته بشود. مردم ليبى خودشان اين توانائى را ندارند؛ اينها به بهانهى ساختن، آنجا مىآيند. من از مسئلهى ليبى نگرانم.
اوضاع منطقه درست عكس سياستهاى قدرتهاى غربى و آمريكا و صهيونيسم بينالملل دارد پيش ميرود. آنها راجع به ايران برنامههائى داشتند؛ درست عكس آنچه كه آنها ميخواستند، خداى متعال مقدر كرد و پيش آمد. آنها ايران را تحريم كردند، اما بحران اقتصادى گريبان خودشان را گرفت. آنها فتنهى ۸۸ را براى زمين زدن جمهورى اسلامى تقويت كردند - يا تدارك كردند، يا لااقل پشتيبانى و تقويت كردند - اما نظامها و رژيمهاى وابستهى به خودشان يكى پس از ديگرى زمين خورده يا متزلزل شده. آنها به عراق و افغانستان حمله كردند، براى اينكه ايران را محاصره كنند - بزرگانشان گفتند كه اين براى محاصرهى ايران است - اما خودشان محاصره شدند؛ پاشان در گل فرو رفته، به دام افتادند. آنچه كه آنها دربارهى ما تدبير و عمل كردند، خداى متعال عكسش را مقدر كرد و نشد.