دانلود مقاله انسان از نظر اسلام
انسان از نظر اسلام
مقدمه
انسان مهمترین موضوع مورد بحث همه مکتبها بوده و هست . مکتبهای الهی هدایت یک انسان را محور اصلی رسالت خود قرار دادهاند وهدف و نقش و تلاش بیوقفه خود را در هدایت و راهبری او جستجو کردهاند .
در مکتبهای غیر الهی نیز گرچه تغییر و تحولات تاریخ را به عوامل دیگری غیر از انسان نسبت دادهاند اما باز انسان به عنوان اصلیترین موضوع مورد بحث آنها مطرح شده است .
از آنجا که بخش اصلی و مهم مدیریت منابع انسانی است ، مهمترین بحث در مدیریت قطعا ً بحث پیرامون انسان خواهد بود . انسان در مکاتب الهی سرگذشت شگفت و جالبی دارد . میتواند مسیری طولانی و پرفراز و نشیب را بپیماد که از بلندای علیین تا پرتگاه سافلین فاصله دارد . او هدف آفرینش است و منبع تمامی خیرات و شرارتها . او جهان ر
ا به تسخیر خویش درمیآورد و در خلقتش ملائک به سجده او فرمان داده میشوند .
از نظر اسلام و قرآن انسان موجودی است که از جهانی برتر به این کره خاکی هبوط کرده است ، او امانت دار الهی ، مسجود ملائکه ، آگاه به اسماء الله و از همه بالاتر جانشین خدا در زمین است . او تنها موجودی است که در میان جانداران از آفرینشی دیگر است که در میان جانداران از
آفرینشی دیگر است و دارای روح خدایی . در صورت انحراف میتواند به پرتگاهی سقوط کند که هیچ حیوان درندهای هرگز یارای آنهمه وحشیگری را ندارد و سرانجام موجودی است که در نهاد او مجموعهای از خصوصیات متضاد یافت میشود .
الف- خلقت انسان
در مورد خلقت انسان دیدگاههای مختلفی وجود دارد.
۱- اکثریت فلاسفه و دانشمندان به خصوص تا قرن هجدهم خلقت آدمی را همچون صاحبان ادیان الهی خلقتی مستقل دانستهاند و آن را به جریان تکامل انواع متصل نکردهاند .
۲- در اواسط قرن هجدهم نظریه تحول توسط لامارک (۱۸۲۹-۱۷۴۴) مطرح شد و سپس مشهورترین فردی که روی این نظریه کارکرد چارلز داروین (۱۸۸۲-۱۸۰۹) است که کتاب معروف خو را به نام « بنیاد انواع و جریان آن در انتخاب طبیعی» به رشته تحریر در آورد . به دنبال انتقادهایی که از نظریه داروین شده ، نظریه موتاسیون (جهش) بوسیله دانشمند هلندی در اصلاح و تکامل نظریه داروین مطرح شد که مورد توجه دانشمندان جامعه شناسی چون مورگان و هولدان قرار گرفت .
۳-خلقت انسان از نظر اسلام و قرآن با خلقت حضرت آدم که از پیامبران الهی است آغاز میشود . اسلام وبطور کلی مکتبهای الهی ، بیفرهنگی وتوحش انسانهای اولیه را رد میکنند و معتقدند که هبوط آدم و حوا به عنوان انسانهای نخستین به زمین خاکی سرآغاز زندگی انسان را تشکیل میدهد که همراه با تشکیل خانواده و فرهنگ الهی انسانی بوده است .
قرآن کریم در دو گروه از آیات ، موضوع خلقت انسان را تبیین میکند . دسته اول آیاتی هستند که به جریان طبیعی خلقت انسان مربوط است که از ماده زمینی آغاز میگردد ،به صورت نطفه در میآید ، در مجرای تبدیلات جنینی به علقه و مضغه تبدیل میشود و پس از مرحله استخوان بندی و تکامل جنین ، تولد کودک صورت میگیرد . از جمله این آیات ، آیه ۱۲ تا ۱۴ سوره مؤمنون است :
و لقد خلقنا الانسان من سلاله من طین ثم جعلناه نطفه فی قرار مکین ثم جعلنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه فخلقنا المضعه عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقا اخر فتبارک الله احسن الخالقین .
« ما انسان را از (حقیقتی) که از گل بیرون کشیده شده است ، آفریدیم سپس آن را بصورت نطفهای در قرارگاه محکم قرار دادیم ، آنکه نطفه را به علقه و علقه را به مضغه و مضغه را به استخوانها تبدیل نموده و به استخوانها گوشت پوشاندیم و سپس خلقت دیگری در اوایجاد کردیم ، پس پاکیزه و بخشنده برکت است خداوندی که بهترین آفریندگان است .»
از دسته دوم آیاتی هستند که آغاز خلقت انسان را تشریح میکنند ، و درباره سجده فرشتگان و داستان آدم ابوالبشر که اولین انسان روی کره خاکی است دستور پروردگار را توضیح میدهند و خصوصیات او را بیان میکنند . از این دسته آیات موضوع استقلال خلقت انسان نسبت به سایر موجودات عالم و عظمت وخصوصیات انسان روشن میشود .
بنابراین خلقت انسان از نظر اسلام خلقتی است مستقل از سایر موجودات عالم و انسان از ابتدای خلقت دارای تمدن و زندگی خانوادگی و اعتقادات و گرایشات و تشخیص سود و زیان و خیر و شر و در معرض وسوسه شیطان و برخوردار از هدایت انبیاء بوده است .
ب- خصوصیات انسان از نظر اسلام
اسلام و قرآن خصوصیات انسان را به ارزشها و ضد ارزشها تقسیم میکند. اساسا ً آنچه که در زمینه بحث مدیریت انسانی مورد استفاده قرار میگیرد همین خصوصات انسان است که به ارزشها و ضد ارزشها تقسیم میشود و آثار آن مستقیما ً در مجموعه رفتار ، کردار و گفتار و بطور کلی زندگی انسان آشکار میگردد . در حقیقت سرگذشت خلقت انسان اولیه هر چه باشد تأثیر در زندگی امروز او نخواهد داشت اما خصوصیات انسان رابطه تنگاتنگی با فعالیتها و جهت گیریهای
انسان دارد . برای توضیح انسان در جهان بینی اسلام ، خصوصیات انسان را به دو دسته تقسیم میکنیم یکی خصوصیات ارزشی و دیگری خصوصیات ضد ارزشی که هر یک از آنها را بطور جداگانه شرح میدهیم .
اول – خصوصیات ارزشی انسان
اگرچه خصوصیات مثبت یا ارزشهای انسان را دانشمندان مختلف ، متفاوت ذکر کردهاند اما بطور کلی آنچه که در بحث ما میتواند مورد نظر باشد عبارت از هفت خصوصیت است که به ترتیب آنها را بررسی میکنیم .
ارزشهای انسان در جهان بینی اسلامی
مهمترین خصوصیت که انسان از نظر قرآن دارا است مقام برجسته جانشینی خدا در زمین است که عظمت و اهمیت انسان را منحصر به فرد میکند . در قرآن ، انسان تحت عنوان خلیفه خدا در زمین مطرح شده و کلمه خلیفه بصورتهای مختلف در قرآن مجموعا ً ۹ بار آمده است که دو مورد آن بصورت مفرد (شمارههای ۱ و ۲ زیر ) و ۷ مورد بقیه بصورت جمع میباشد (شماره ۳ تا ۹ زیر): ۵
(۱) – سوره بقره آیه ۳۰ تا ۳۳ .
و اذ قال ربک للملئکه انی جاعل فی الارض خلیفه قالو اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون . . . و اعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون .
« آنگاه که خداوند به ملائک فرمود : من خلیفهای بر روی زمین قرار خواهم داد ،ملائکه گفتند : آیا کسی را در زمین خلیفه قرار میدهی که در آن فساد و خونریزی کند ؟ در حالی که ما تو را تسبیح و تقدیس میکنیم . خداوند فرمود که آنچه را که من میدانم شما نمیدانید . . . و میدانم آنچه را آشکار میکنید و آنچه را که پنهان میدارد . »
(۲)- سوره ص آیه ۲۶ :
یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق . . .
« ای داود ، ما تو را در زمین خلیفه قرار دادیم ، پس میان مردم به حق و درستی حکم کن . . . »
(۳)-سوره انعام آیه ۱۶۵ :
. . . هو الذی جعلکم خلائف الارض . . .
« . . .اوست آنکه شمارا در زمین جانشین قرار داد . . .»
(۴)- سوره فاطر آیه ۳۹ :
هوالذی جعلم خلائف فی الارض فمن کفر فعلیه کفره و لا یزید الکافرین کفرهم عند ربهم الا مقتا ً و لا یزیدا الکافرین کفرهم الا خسارا ً .
« اوست خدایی که شما در زمین جانشین (امم گذشته) قرار داد اینک هر کس کافر شود زیان کفر بر خود اوست و کفر کافران چیزی جز خسارت و زیان بر آنها نخواهد افزود .»
(۵)- سوره یونس آیه ۱۴ :
ثم جعلناکم خلائف فی الارض من بعدهم لنتظر کیف تعلمون
« سپس شما را بعد از آنان جانشینانشان قرار دادیم تا ببینیم چگونه عمل میکنید .»
(۶)- سوره یونس آیه ۷۳:
. . . و جعلناهم خلائف . . .
« . . . و آنان را جانشین قرار دادیم . . . »
(۷) – سوره اعراف آیه ۶۹ :
. . . و اذکرو اذ جعلکم خلفاء من بعد قوم نوح . . .
« . . . و به یاد آورید آن زمان که شما را جانشین کردیم پس از قوم (هلاک شده) نوح . . . »
(۸)- سوره اعراف آیه ۷۴ :
« و به یاد آورید آن زمان که شما پس از قوم عاد ، جانشین گردانیدیم . . . »
(۹) – سوره نمل آیه ۶۲ :
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض . . .
«آیا آن کیست که دعای بیچارگان مضطر به اجابت میرساند و رنج و غم آنان را برطرف میسازد و شما مسلمین را جانشینان اهل زمین قرار میدهد . . . »
در آیاتی که بصورت جمع آمده است شاید خلافت به مفهوم جایگزینی گذشتگان توسط افراد جدید در زندگی و اشغال مقام و منصب آنان باشد که قرائن و شواهدی که همراه این دسته از آیات وجود دارد ، این مطلب را تأیید میکند .
اما دو آیهای که بصورت مفرد آمده است خلافت یا جانشینی خدا را مطرح میسازد . برای اثبات این موضوع سه دلیل آورده شده است یکی اینکه در این دو لفظ مطلق خلیفه بدون اضافه و اشاره آمده است که تأکید بر این مطلب دارد که انسان خلیفه کسی است که او را در مقام یعنی جانشین قرار داده است ، و این موضوع در هر دو آیه مذکور صادق است ، دوم اینکه در مباحثهای که بین خداوند و ملائکه انجام میشود ، هنگامی که آنان درباره خلیفهای که در زمین خونریزی
خواهد کرد ، یوال میکنند خداوند پاسخ میدهد که او چیزی را می داند که آنها نمیدانند و پس از آزمایش و تأیید صلاحیت انسان برای آگاهی از اسماء که ملائکه از آن بی اطلاع بودند ، صلاحیت مسجود قرار گرفتن آدم را تأکید میشود و این موضوعی است که نشان میدهد خلافت اعلام شده در آیه ، جز خلافت الهی نمیتواند باشد ، سوم اینکه در آیه (۱) خداوند قبل از اینکه انسان را بیافریند او را به عنوان خلیفه به ملائکه معرفی میکند در حالیکه اگر منظور ، جانشینی فردی در این دنیا بود قبل از خلقت انسان محمل و صلاحیتی برای معرفی نداشته اشت .
المیزان نیز این خلافت را خلافت و جانشینی خدا میداند و همانگونه که برخی از مفسران نیز
احتمال دادهاند به نوعی خلافت زمینی اشاره میکند که قبل از انسان در زمین زندگی داشته و بعدا ً منقرض شده است . همچنین مقام خلیفه اللهی مخصوص حضرت آدم نبوده ، بلکه مربوط به نوع انسان است و معنی تعلیم اسماء هم تعلیمی مخصوص حضرت آدم نیست بلکه علم در نوع انسان به ودیعه گذارده شده و همواره و بتدریج آثارش در نسل او ظاهر گردیده است و چنانچه فرزندان آدم قدم در راه هدایت بگذارند خواهند توانست آن علم را از قوه به فعل برسانند .
این موضوع نشانه اهمیتی است که قرآن و اسلام برای انسان قائل هستند که او را جانشین خداوند در زمین قرار دادهاند . هیچیک از مکتبهای غیر الهی چنین منصب و مقامی را برای انسان
نمیتوانند حتی تصور کنند و در مکتبهای الهی انسان تنها موجودی است که داری این امتیاز بزرگ در آفرینش است .
یکی از ارزشهای مهم انسان از نظر اسلام خصوصیت امانتدار بودن او است که از طرف خداوند به وی عرضه شده است ، این موضوع در آیه ۷۲ از سوره احزاب به این شرح آمده است :
انا عرضنا الامانه علی السموات والارض و الجبال فابین ان یحملنا و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوما ً جهولا .
« ما امانت خود را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم . همه از تحمل آن امتناع ورزیدند واندیشه کردند و انسان پذیرفت همانا او بسیار ستمکار و نادان بود » ۷
همانطور که از متن آیه استنباط میشود ، امانتی را که خداوند به انسان عرضه کرد و انسان آن را پذیرفت امانتی است که آسمانها ، کوهها و زمین از پذیرش آن امتناع کردهاند . این امانت چیست و کدام است ؟ چگونه عرضه شده است ؟ و پرسشهای دیگری که در ذهن پیدا میشود .
از کلمه « ابین ان یحملنا» به معنی اینکه امتناع کردنداز این که امانت را بدوش بگیرند ، میرساند که این امانت تنها پذیرفتنی نیست بلکه تحمل کردنی و به دوش گرفتنی است . گرچه مادی
نیست که سنگینی آن را بر جسم خود احساس کند اما تحمل کردنی میباشد . با مراجعه به تفاسیر معلوم میشود که این امانت عبارت از تکلیف ، وظیفه ، مسئوولیت و قانون است . بدین معنی که برای انسان تکلیف تعیین شد که او با تکلیف ، قانون و بار مسئوولیت را به دوش بگیرد و هیچیک از موجودات دیگر اعم از موجودات ذی روح و بی روح دارای چنین مسئولیتی نیستند . حیوانات به حکم غریزه یک نوع اعمالی را انجام میدهند و زندگی آنها همواره به یک صورت بوده است . اما زندگی انسان پیوسته در مسیر کلی تکامل دارای تحول و تطور است و از قدرت خلاقیت
و نوآوری بهرهمند میشود . حیوانات همانگونه که ترقی و تکامل ندارند انحراف و سقوط اخلاقی هم ندارد اما انسان وقتی به جاده انحراف و سقوط کشیده میشود ممکن است بخش مهمی از محیط زیست را به فساد و تباهی بکشاند .
دو قسمت اول و آخر این آیه که عبارات «انا عرضنا الامانه » و « انه کان ظلوما ً جهولا » میباشد، جهت گیریهای دو گانه انسان را از یک سو در بعد تکاملی و ترقی و از طرف دیگر تباهی و فساد نشان میدهد .
این ویژگی همانگونه که توضیح داده شد ، تنها انسان رادر میان همه مخلوقات جهان آفرینش دارای خصوصیات قبول و تحمل امانت الهی میداند .
۳- دارای بالاترین ظرفیتهای علمی و آگاهی است
انسان دارای بالاترین و بیشترین ظرفیت علمی است و هیچ موجود دیگری در جهان از نظر علم و آگاهی در حد انسان وجود ندارد . قرآن در داستان شگفت انگیز آفرینش انسان ، در مقابل سؤال ملائکه که از تعجب برای سجده کردن انسانی که سابقه خونریزی در زمین دارد سخن میگوید ،پاسخ پرودگار را یادآور میشود که میفرماید « من میدانم آنچه را که شما نمیدانید » سپس خداوند اسماء را به آدم میآموزد و درباره آن از ملائکه سؤال میکند . وقتی فرشتگان در پاسخ به آنها اظهار عجز و جهل مینماید ، خداوند از آدم میخواهد که به آنها تعلیم دهد و آدم چنین
میکند .
آیات ۳۱ تا ۳۳ از سوره بقره چنین است :
و علم ادم الاسمائ کلها ثم عرضهم علی الملائکه فقال انبؤنی باسماء هؤلاء ان کنتم صادقین قالو سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا انک انت العلیم الحکیم قال یا آدم انبئهم باسمائهم فلما انبأهم باسمائهم قال الم اقل لکم انی اعلم غیب السموات و الارض و اعلم ماتبدون و ما کنتم تکتمون
« و خداوند همه اسماء را به آدم تعلیم داد آنگاه حقایق آن اسماء را در نظر فرشتگان پدید آورد و فرمود فرشتگان عرضه داشتند ای خدای پاک و منزه ما نمیدانیم جز آنچه تو خود به ما تعلیم فرمودی تویی دانا و حکیم ، خداوند فرمود ای آدم ملائکه را به حقایق این اسماء آگاه کن چون آنان را آگاه کرد خدا فرمود ای فرشتگان اکنون دانستید که من بر غیب آسمانها و زمین دانا و بر آنچه آشکار و پنهان دارید آگاهم . »
درباره اسماء در تفاسیر و کتب اسلامی بحثهای زیادی شده است . برخی معتقدند که اطلاع آدم بر اسماء مانند اطلاع ما از نامهای اشیاء نبوده است و گرنه فرشتگان هم پس از آنکه آدم آنها را شرح داد مثل او میشدند . همچنین این فضیلتی برای آدم نبود که خدا تعدادی الفاظ به او بیاموزد ولی به ملائکه نیاموزد . چنین کاری برای اثبات فضیلت آدم پیدا کردند با علمی که خدا به آدم آموخته بود تفاوت داشت زیرا قسمت اول برای فرشتگان قابل درک بود ولی برای قسمت دوم این
قدرت را نداشتند و شایستگی آدم برای مقام خلافت از لحاظ حقیقت به اسماء بود نه خبر دادن از آن . نتیجه آنکه آنچه خداوند بر فرشتگان عرضه داشت موجودات عالی و ناپیدایی هستند که در نزد خداوند قرار دارند و هر اسمی را خداوند به برکت آنها ایجاد کرده و آنچه در زمین و آسمانها است از پرتو نور آنها است . ۹
در مورد آگاهیهای انسان شهید مطهری بحث جامعی دارد که در آن انواع خودآگاهیهای انسان را بیان میکند . او به هشت نوع خود آگاهی در انسان اشاره کرده است که عبارتند از : ۱۰