بخشی از مقاله

چکیده

نوشتار حاضر به بررسی و مقایسه دیدگاه علامه جعفری و آیت االله جوادی آملی در خصوص مبانی انسان شناختی حیات طیبه اختصاص دارد . نتایج به دست آمده حاکی از وجود سه مبنای مشترک در آراء این دو متفکر است . -1 انسان ضمن برخورداری از دو عنصر اساسی"مادی"-"معنوی ، دارای طبیعت ، فطرت ، وجدان ، استعداد های ذاتی و تعلقات درونی است -2 انسان توانایی تعدیل خود خواهی ، دست یابی به معرفت الهی ، جهت دهی به زندگی به وسیله عقل و وحی را دارد -3 ادامه حیات طیبه انسان با مدیریت ارتباطات چهار گانه - با خدا ، خود ، طبیعت و دیگران - ، اعتدال روانی و انجام تکلیف ممکن می باشد . اهم افتراقات آراء دو متفکر نیز عبارتند از : - 1 از نظرعلامه برای انسان تعریف تامی نمی توان کرد و نباید نسبت به او نگاه انحصاری داشت. اما جوادی آملی قائل به امکان حد تام برای انسان است و جنس انسان را حی و فصل وی را متأله و در جای دیگر "بیان " مطرح می کند -2 علامه وصول به مرتبه ای از زندگی انسانی و حیات معقول را ، بر اساس منطق و دلیل ، آگاهی از اصول ثابت انسانی و التزام به قانون عمل و عکس العمل ، تأکید بر کرامت ذاتی وحفظ و ارتقاء آن با صیانت ذات از آلودگی ها و تحصیل صفات حمیده ، ازطریق همین زندگی طبیعی و همانند شدن درون ذات انسان با واقعیت خارجی برای همه انسان ها ممکن می داند در حالیکه از نظر جوادی آملی تحقق حیات انسانی - متألهانه - مرهون بینش ، گرایش ، پذیرش و روش توحیدی است و لذا بدون ایمان به خدا و آشنایی با معاد و وحی و نبوت و سنجش انسانیت انسانها با عرضه خویش بر معصوم و کسب کرامت اکتسابی بر اساس ایمان به خدا ، وحی ، نبوت ، معاد ، صیانت ذات و اطاعت از اوامر الهی حاصل نمی شود -3 از نظر علامه عقلانیت درحیات معقول ناظر به مؤلفه هایی است نظیر آگاهی به هویت و ارزش انسانی ، وجدان آگاه فعال و متحرک ، تنظیم نیروهای جبری و شبهه جبری زندگی طبیعی، انتخاب آزادانه انسان شدن و حرکت از زندگی طبیعی محض ، رعایت حقوق و اخلاق مداری ، ضابطه مندی در روابط اجتماعی می داند که هیچ یک از آنها ضرورتا مشروط به دین داری نیست ، هر چند در نهایت می تواند زندگی فرد را در جاذبه ی ربوبی قرار دهد اما جوادی آملی حیات عاقلانه را تنها در گرو ایمان به وحی و عمل به دستورات آن و مرهون شناخت و اطاعت از امام هر عصر می داند و عقل ،تنها نقش مفتاحی برای رسیدن به این نوع زندگی دینی را دارد.

نتیجه گیری : با توجه به اشتراکات و افتراقات موجود دردیدگاه فلسفی علامه جعفری و دیدگاه درون دینی آیت االله جوادی آملی درمبانی انسان شناختی ، این اختلاف رای در مفهوم حیات طیبه و راهکارهای تحقق آن نیز به چشم می خورد با اینکه هردو در ظاهر ، نسبت به معنای حیات طیبه اختلاف نظر ندارند اما در واقع در معنای حیات طیبه و گستره ی آن و شرایط تحقق و مختصات و راهکارهای تحقق آن اختلاف نظر دارند که در اصل مقاله به آن اشاره می شود . با عنایت به این اختلاف ها به نظر می رسد بهتر است برای دعوت نسل جوان به حیات طیبه از منظر فلسفی و برون دینی علامه جعفری مد نظر قرار گیرد که با فطرت و وجدان سالم همه ی مخاطبان هماهنگ است اقدام گردد تا مخاطبان بیشتری را به قلمروحیات انسانی و معقول فرا خوانیم و از راه کارهایی متناسب با این رویکرد در تربیت معنوی نسل جوان استفاده شود . مواردی نظیرتأکید برکرامت ذاتی و حفظ و ارتقاء آن با توجه به معنای وسیع تقوا، تأکید به فعلیت در آوردن استعدادهای درونی، تأکید برمدیریت خود طبیعی و پرورش اراده ی آزادانه ی خود ، تأکید بر تسلیم شدن بر وجدان بیدار، بدیهی است در ادامه مسیر تلاش برای تحقق حیات طیبه می توان با آماده شدن مخاطبان برای پذیرش دین و اعتقادات معنوی از رویکرد درون دینی آیت االله جوادی آملی و راهکاری ارزشمند ایشان فراوان بهره جست .

مقدمه :

موضوع انسان و فلسفه ی حیات وی از جمله مسائل مورد توجه در تمام ادیان الهی و مکاتب فلسفی است. این استعداد ، ذاتیِ انسان است که از حیات طبیعی محض بالاتر رفته، و با قرار گرفتن تحت جاذبهی ربوبی و تصفیه کردن روح از آلودگیها به وسیلهی تکالیف مقرره از سوی خداوند،زمینهی رشد و ترقی خود را فراهم کنداین. قابلیتِ تکامل و اعتلاء از موقعیت یک جاندار ناچیز به وجودی بالاتر از وجود فرشتگان، ویژگی مشترک نوع انسان است. پژوهش همه جانبه در مورد این استعداد ذاتی می تواند انسان را به مسیر کمال الهی - یعنی همان حیات طیبه - رهنمون سازد. از نظر متفکران انسانشناس ، نوعی وحدت ارزشی میان نوع انسان درحالت اعتدال روانی وجود دارد که اثبات آن برای شخصیت انسانیعمدتاً معلول گذشتن از حیات طبیعی محض و وصول به سطح بالاتری از ادراک است؛ این گذر از حیات طبیعی ، و صبغهی الهی بخشیدن به زیست انسانی ، با عناوینی نظیر »حیات معقول ، حیات طیبه ، حیات متألهانه ، زندگی خوب و انسانی« و مانند آنها در اندیشهی متفکران نمود پیدا کرده است . در این پژوهش بررسی تطبیقی آراء علامه جعفری و آیت االله جوادی آملی به عنوان دو متفکر انسانشناس ایرانی در جهان معاصر مطمح نظر بوده و مبانی انسان شناختی ایشان برای تبیین مختصات حیات طیبه مورد کاوش قرار گرفته است؛تبعاً استخراج وجوه اشتراک و اختلاف این دو متفکر در مبانی انسانشناختی حیات طیبه و استنتاج دلالت های آن برای حیات طیبه، پرسش اصلی این پژوهش را سامان می دهد.
تعریف انسان از منظر علامه جعفری ضرورت شناخت انسان:

از مهمترین دغدغههای فکری علامه، خداشناسی ، جهانشناسی و انسانشناسی است. انسان شناسی از این جهت که راهگشای خداشناسی بوده دارای اهمیت خاصی است . چراکه غفلت از خداوند ملازم غفلت از خود است و در مقابل »من عرف نفسه فقد عرف ربه.«و شناخت انسان ارتباط صحیح با جهان هستی را در پی دارد.

روش شناخت انسان :

علامه با اشاره به پیچیدگی و گستردگی استعداد های ذاتی آدمی و محقق نشدن همهی آنها در زندگی مادی محض ، و از سوی دیگر رویکرد جزئی نگرانه ی علوم جدید به انسان ، بیان می دارد که شناخت حقیقت انسان ناممکن است. چراکه اگر انسان دارای ماهیت قابل تعریفی بود ، این همه اختلاف نظر در میان صاحب نظران انسانشناس پیش نمی آمد . از طرفی با بررسی متون اسلامی می توان گفت که این متون به صراحت درصدد ارائه تعریف کامل و جامعی از هویت انسان نبوده اند. چنانچه در قرآن بیش از دو هزار آیه دربارهی توصیفِهویّت ، مختصات ، ابعاد منفی و مثبت ، طرز تفکر و رفتار انسانی وجود دارد اما هیچ یک در قالب تعریف رسمی-حدّ تام -از انسان بیان نشده است . بلکه حقایقِ انسانی درباره او را اثبات می کند. از نظر علامه زمانی انسان شناسی جریان منطقی خود را سپری می کند که بیش از هزار مختصهی انسانی بدون ملاحظه جمله »این است و جز این نیست« مورد بررسی قرار گیرد . وی معتقد است انسانشناسی باید از افق »انسان چنین هست« و »انسان باید چنان باشد« صورت گیرد. به نظر علامه جعفری حذف موانع و مشکلات شناخت با وحدت و هماهنگی بین »هست« و »باید« امکان پذیر میشود و تحقق این وحدت با طرح »حیات معقول« ضمانت اجرایی پیدا می کند .

تعریف انسان :

در مقام تعریف انسان آن چنان که هست - بما هو هو - باید گفت نامحدود بودن پیشروی انسان - چه در طی مراتب اعتلای مغزی و روانی و چه در تنزل او در مراتب پستی - حکایت از نامعین بودن ذات انسانی می کند. بنابراین ادعای شناخت کامل دربارهی انسان غیر ممکن است.
ایشان از دیدگاه قرآن کریم برای انسان دو گونه حیات را مطرح می کند : -1 حیات طبیعی دنیوی :که با مرگ پایان مییابد -2 حیات برتر که حیات دنیوی را معنی بخشیده و جهت دار می سازد. همچنین قرآن کریم در برخی آیات از نوعی حیات ، که موصوف به وصف طیبه است، سخن رانده . مفسران متقدم از حیات طیبه تعبیر به »روزی حلال«، »قناعت«، »خشنودی از قسمت الهی« ، »بهشت« و »زندگی خوش« کرده اند که به نظر می رسد بیش از آنکه بیان مفهوم باشد تعیین مصداق است . اما علامه با نگاهی متفاوت به موضوع حیاه طیبه نگریسته اند. ایشان از»حیات طیبه« با عنوان »حیات معقول« یاد می کنند و ویژگی اساسی حیات معقول را زندگی بر مبنای اصول و قوانین عقلانی مورد تأیید دین می داند.

معنای حیات از نگاه علامه جعفری

علامه جعفری با نگاه جامع و فرا دینی که نسبت به انسان دارد، حیات را پدیده ای می داند که باقی است و پایندگی خود را در ذات خود جستجو می کند. - شرح نهج البلاغه ، ج7، ص - 245 و خاصیتش جوشش است . - شرح مثنوی، ج8، ص - 573 خلاصه کردن حیات در حیات طبیعی محض منجر به ناتوانی در پیدا کردن هدف والا برای حیات خواهد شد . بنابراین حیات از نظر علامه جعفری شامل دو جنبه حیات طبیعی و حیات برتر انسانی -یا طیبه - است که این بخش دوم نیز با نگاه عقلانی شامل مراتب متنوعی است. از منظر علامه حیات مطلوب که آن را با تعبیر "حیات معقول " بیان داشته حیاتی است » آگاهانه که نیروها و فعالیت های جبری و جبرنمای زندگی طبیعی را با برخورداری از رشد آزادی شکوفان در اختیار ، در مسیر هدف های تکاملی نسبی تنظیم نموده ، شخصیت انسانی را که تدریجا در این گذرگاه ساخته می شود ، وارد هدف اعلای زندگی می نماید . این هدف اعلا شرکت در اراده کلی هستی وابسته به کمال برین است . - « حیات معقول ، ص 8 ، شرح نهج البلاغه ، ج 8 ، ص . - 188 از منظر وی جنبه ی عمومی حیات حقیقتی است که از ناچیزترین حرکت ارادی شروع می شود و صدها بعد متنوع را در بر می گیرد. - شرح نهج البلاغه ، ج 3 ، ص. - 126

تعریف انسان از منظر آیه االله جوادی آملی

ضرورت×انسانشناسی

آیه االله جوادی آملی سه ضرورت برای شناخت انسان بیان می دارد. اولا از آنجا که در ذات هرانسانی انگیزه×شناخت×جهان× نهادینه× شده×است، و در عین حال هر محقق، ×از افق ×هویت ×خویشتن×به ×جستوجوی ×خارج×از× خود می پردازد،×بنابراین شناخت جهان خارج از انسان ممکن نمیشود مگر با شناخت هویت انسان. ثانیا معرفت رابطه خالق و مخلوق ، تکلیف انسان است و شناخت این رابطه بدون شناخت جداگانه هریک از طرفین ممکن نیستثالثاً. انسانشناسی از آنجا که مقدمه خداشناسی ست دارای اهمیت است . از طرفی معرفت به حقیقت انسان نباید ساده انگاشته شود،همانطور که میبینم گروه زیادی در شناخت حقیقت انسان حیران مانده اند، تا جایی که میتوان گفت این معرفت فقط مخصوص ذات اقدس الهی است ، که نسبت به انسان بصیرت کامل دارد.
روش×شناخت×انسان

ازمنظر×آیت×االله×جوادی×آملی×برای ×شناخت ×انسان×راههای×بسیاری×پیش×روی×محقق×وجود×دارد×؟×که×هر ×یک×به× تناسب ×درجه× ای×از×معرفت×را×نصیب×جوینده×می×کند . به نظر وی از روش وحیانی ، شهود از راه عقل و نقل، حضور همیشگی در خود سازی و روش نقلی و تعامل بین نقل و عقل می توان در مسیر انسان شناسی تا حد مطلوب بهره برد . استاد بهترین شیوه انسان شناسی را ارجاع متشابهاتحسّ و خیال از بخش اندیشه ، به محکمات عقل نظری و متشابهات شهوت و غضب در بخش انگیزه، به محکمات عقل عملی می داند . وی معتقد است مهمترین شناختی که در معرفت انسان، نقش آفرینی می کند، شناخت مبدأ ومعادِ هستی و وحی و نبوت است. وی برای شناخت انسان از روش وحیانی ، شهود از راه عقل و نقل، تعامل بین نقل و عقل مدد می جوید وطریق »معرفت انسان به انسان« را بهترین راه شناخت انسان می داند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید