بخشی از مقاله

چکیده

»گیوم آپولینر« شاعر فرانسوی در دهه 1920 میلادی سوررئالیسم را به معنای »واقعیت برتر« و »ورای واقعیت« نامگذاری کرد. شاعران سوررئالیست به دلیل تسلط ضمیرناخودآگاه در لحظه سرودن نوعی درهمریختگی ذهنی و عقلانی در شعرشان به چشم میخورد؛ این درهمریختگی حاصل کشف و شهود در دنیای فراواقعی و نگارش رؤیا است که شاعر بدون ویرایش و بازبینی آنها را ثبت میکند.

سوررئالیسم را در ادبیات کهن ایران علیالخصوص در شعر مولوی و بیدل دهلوی میتوان مشاهده نمود. همزمان با آغاز قرن حاضر و شیوع ترجمه در ایران، مکاتب ادبی به شعر معاصر فارسی تزریق شدند. از این جمله میتوان به شعر سهراب سپهری - در مجموعه زندگی خوابها به سال - 1332، هوشنگ ایرانی - خروس جنگی - و چند شاعر دیگر نام برد، البته سپهری و سایر شاعران معاصر ایران از این مکتب به همان شکلی که در اروپا به کار گرفته میشد، سودجستهاند. در این جستار شعر موجناب علی الخصوص شعر سیروس رادمنش - در شعرهای دهه 50 و - 60 را از منظر توجه آنان به کشف و شهود در مکتب مزبور کند و کاو کردهایم.

نتایج به دست آمده از تحقیق نشانگر این است که شاعران موجناب مکتب سوررئالیسم را در شعر خود با فرهنگ، باور، گویش و واژگان بومی پیوند میزنند.

مقدمه

سوررئالیسم مکتبی ادبی هنری است که در دهه 1920 به دنبال مکتب دادائیسم در فرانسه به وجود آمد. سوررئالیسم در زبان فرانسه به معنی واقعیت برتر است. بیانیه اول سوررئالیسم توسط آندره برتون در سال 1924 منتشر شد. بعدها هم برتون بیانیه دیگر منتشر کرد. »این نگرش که از متن عصیانهای نسل جنگزده پیش از جنگ جهانی اول - .1914م - سربرآورد ریشه در اندیشههای جمالشناختی شاعران فرانسه مانند بودلر و رمبو و نظریات روانکاوی فروید داشت و از آن به انقلاب سوررئالیسم تعبیر میکنند

اولین نظریهپرداز سوررئالیسم افلاطون بوده است؛ در دو رساله فایدروس و ایوان. افلاطون در نظریه ایوان میگوید: » نوع سوم دیوانگی هدیه خداوند دانش و هنر است که چون به روحی اصیل و لطیف دست یابد آن را به هیجان میآورد و بر آن میدارد که با توصیف شاهکارهای گذشتگان به تربیت نسلهای آینده همت بگمارد. اگر کسی گام بر راه شاعری بنهد بیآنکه از این دیوانگی بهرهیی یافته باشد و گمان کند که به یاری وزن و قافیه میتواند شاعر بشود، دیوانگان راستین، هم خودِ وی ]شاعر[ را نامحرم میشمارند و هم شعرش را که حاصل کوشش انسان هشیاری است به دیدهی تحقیر مینگرند

در جای دیگر افلاطون معتقد است که »شاعران بزرگ هنگام سرودن اشعار در اختیار خود نیستند بلکه وقتی که تحت تأثیر آهنگ و وزن قرار میگیرند مجذوب و بیخود میشوند مثل راهبههای پرستشگاه باکوس که در حال جذبه از آب رودخانه، شیر و عسل میگیرند. اما وقتی در حال عادی هستند به این کار قادر نیستند چنین هذیانی است که به گفته خود آنان، از روحشان سر برمی-کشد

شاعر سوررئالیست، واقعیت برتر را همان واقعیتی میداند که در پسزمینه و ژرفای ضمیر ناخودآگاه او جای دارد. این فراواقعیت با وهم و خیال و رؤیایی بروز میکند که شاعر سوررئالیست آن را بر روی کاغذ میسراید؛ بدون آنکه بخواهد دستی در اصل رؤیای خود ببرد، شاعر در حالی که گیج در دنیای خیال خود است و در آن لحظه، آگاهی نسبت به جهان بیرون ندارد، شاعر ناخودآگاه وهم و خیالهای ذهن خود را به ثبت میرساند.

» هدف سوررئالیسم، در آغاز عصر مدرن، بیدار ساختن انسان با دیدی تازه به اشیاء و جهان بود. این کار از طریق برآشفتن ذهن و شگفتانگیز آفرینی و دیدار با مجهول امکانپذیر است و مایه حیرت میشود. حیرت که از اصول اساسی جمالشناسی سوررئالیسم است به اندیشه، تازگی و نشاط و پویایی میبخشد و چشم را به اعماق جهان غنی و سرشار میگشاید. قلمرو سوررئالیته قلمروی سحرآمیز است.

در آنجا زندگی عادی و روزمره سرشار غرابت و شگفتی میشود. حساسیت نسبت به امر شگفت را باید تقویت کرد زیرا به واسطه این حساسیت است که هیجان زندگی و بیداری و آگاهی حقیقی حاصل میشود« - فتوحی،. - 304 : 1385 بیانیه دوم سوررئالیسم ذهن انسان را دارای نقطهیی میداند که در آن مرگ و زندگی، خیالی و واقعی، گذشته و آینده، انتقالپذیر و انتقالناپذیر، بالا و پایین دیگر نقیض هم به نظر نمیرسند... در آن، نقطه سازندگی و ویرانگری را نمیتوان ضد هم قلمداد کرد

در شعر مولوی نشانههایی وجود دارد که که فراواقع گرایی مولانا را ابلاغ میکند..

از عصا ماری و استن حنین // پنج نوبت میزنند از بهر دین

بدیعالزمان فروزانفر در شعر فوق از مولانا جلال الدین بلخی پنج نوبت را به معنی نقاره و گروه نقارهزنان معنی کرده است و میگوید: »چنانکه از اخبار تاریخ برمیآید بر در سرای سلاطین در هنگام پنج نوبت نماز خواندن، نقاره مینواختند و این را به نشانه اعلام سلطنت و استقلال در امور پادشاهی در نظر داشتند« - زمانی،653 :1390 و فروزانفر، : . - 878-877 فروزانفر در این مجالگاه اشاره به سمبولیک بودن شعر مولانا میکند.

در ابتدای قرن 14 شمسی هم زمان با فراگیر شدن امر ترجمه در کشور، مکتب سوررئالیسم به همراه سایر مکاتب ادبی اروپا - از قبیل؛ رمانتیسم، سمبولیست - به شعر و ادبیات ایران رخنه کردند. سوررئالیسم در شعر معاصر در شعرهای هوشنگ ایرانی و سهراب سپهری - در کتاب زندگی خوابها از سری مجموعه شعرهای سپهری - نمود بیشتری دارد.

دنیای شیشه حلقهها را تنگ سازد/ با شهاب رنگها/ آواز شومش چشمها پنهان کند - ایرانی، . - 51 :1380
دنیای شیشهای و شهاب رنگه دو ترکیب سوررئالیستی هستند. دنیای شیشهای به وسیله شهاب رنگها حلقهها را تنگ می-کند، تصویری سوررئالیستی است. در ادامه شاعر ضای خفقانآور دهه سی را با ساختن تصویر سوررئالیستی دیگری که مکمل همین تصویر است بیان میکند. پوشالی بودن جهان شبه مدرن دهه سی را که پیش از این با ترکیب دنیای شیشهای معرفی کرده بود. در دو سطر بعد همان دنیای ششهای آئاز شومی دارد که به وسیله دنیای مدرن دهه سی چشمها را به روی واقعیت حاضر و معاصر خود میبندد و این کار را با ایجاد هراسی در دل توده مردم - اشاره به آوای شوم - به انجام میرساند.

در نیمه دوم دهه پنجاه چند شاعر اهل مسجدسلیمان از جمله: آریا آریاپور، یارمحمد اسدپور، سیدعلی صالحی، سیروس رادمنش و هرمز علیپور شعر موجناب را پدید آوردند. شعر موجناب پیروان خاص خود را یافت و تا مدتی پس از آن توجه منتقدان، پژوهشگران و شاعران را به خود جلب کرد. موجناب پس از مدتی کوتاه در سایر استانها نیز طرفدارانی به دست آورد. منوچهر آتشی حامی و معرف1 موجناب در مجله تماشا در مورد آنها میگوید: »سخن بر سر شعر بیوزن یا باوزن نیست که حدیثی است کهنه اینک و اینجا سخن از شعر]موج[ناب است، در بیانی فشرده، که حشو را به غیبت مینشینند. شعری از حسها و چگونگی گرهخوردنشان با نشانهها که عناصر طبیعت باشد. اما در اینجا، عناصر طبیعت نیز چنان با خیال و روح میآمیزند که بازشناخت شان از کلام دشوار است

شاعر موجناب در به کارگیری از سبکها و مکاتب ادبی روز جهان شیوهای متفاوت را انتخاب میکند که جای بحث و بررسی دارد. با این همه تا کنون پژوهشی مستقل و گسترده در مورد نوع برخورد شعر موجناب با مکتبهای ادبی از قبیل: سبک سوررئالیسم انجام نگرفته است.

ناگفته نماند برخی از پژوهشگران و منتقدان از جمله فرامرز سلیمانی، منوچهرآتشی، شمس لنگرودی، محمد حقوقی، فیروزه میزانی، علی باباچاهی، یداله رویایی، رضا براهنی، بتول عزیزپور، احمد کریمی حکاک، محمدعلی سپانلو، محمد مختاری، احمد شاملو و ... در آثاری از قبیل شعر شهادت است، تماشا، تاریخ تحلیلی شعر نو، حد همین است، شعر به دقیقه اکنون، گزارههای منفرد و غیره... با نگاهی گذرا به آن پرداختهاند، اما به درستی دورنماهای این موج شعری را نشان ندادهاند.

به دیگر سخن هیچ کدام از این پژوهشگران به سبکهای ادبی که شاعران موجناب در شعرهای خود از آنها سود جستهاند، اشارهای نکرده و به آنها نپرداختهاند. نویسندگان این مقاله کوشیدهاند پژوهشی در شعر موجناب بر اساس نوع نگاه شاعران موجناب به مکتب سوررئالیسم به انجام رسانند. از آن جایی که سوررئالیسم را در شعرهای سیروس رادمنش نسبت به سایر شاعران موجناب بیشتر میتوان یافت، شعرهای رادمنش محور پژوهش قرار میگیرد.

نگاه دوسویه شاعر موجنابی به فرهنگ بومی و مکتب سوررئالیسم

شاعر موجناب با استفاده از فرهنگ، گویش، واژگان، نوع زندگی و اصطلاحات بومی و نگاه شاعر به مذهب بومی خود و ایمان به زندگی پس از مرگ در بسیاری موارد، تصاویر سوررئالیستی ساخته است. شاعر موجنابی با وجود زیست در شهری که به نوعی دروازه ورود مدرنیته به ایران است و همچنین با داشتن پسزمینه ذهنی از زندگی عشایری و روستایی و ارتباط نزدیک با آن، هیچ کدام از این دو نوع زندگی متفاوت را در تضاد با هم نمیبیند و با هر دو سازگاری میکند و حتی شاید نوعی شیفتگی در وجود ساکنان این شهر نسبت به زندگی مدرن مشاهده میشود. بر اساس بیانیه دوم سوررئالیسم این شیوه دو گونه به زندگی نگریستن، نگاهی سوررئالیستی است که دو نوع متفاوت از زندگی را متضاد با هم نمیبیند. با هر دو نوع زیست سازگاری دارد بیآن که نسبت به یکی از آن دو نوع زیست اعتراضی از خود نشان دهد.

امید به زندگی پس از مرگ در شعرهای سیروس رادمنش

البته این سخن که نوع نگاه در اعتقادات فردی، دین - مذهبی - ، عرفانی و در کل اعتقاد داشتن به خالق یگانه در وجود شاعران موجناب ریشه دارد امری بدیهی است. با این نظر میتوان گفت رادمنش در خصوص امید داشتن به زندگی پس از مرگ متأثر از سوررئالها نیست ممکن است تصاویر سوررئالیستی باشند اما نگاه و اندیشه سوررئالیستی نیست؛ چرا که شاعر در این نوع باور متأثر از دین است نه از اصول مکتب سوررئال؛ نکته جالب توجه این است که در ساختمان شعر سوررئال که به دلیل خوابسرایی، اوهامسرایی و خیالپردازی رؤیاگونه انتظار میرود در شعر پراکندگی حاکم باشد، شاعر موجناب و به طور ویژه سیروس رادمنش بسیار ساختارگرا است و دلیل آن کشف و شهود عرفانی است - منظور عرفان اسلامی است که توحیدگرا است - تمام شعرهای رادمنش ساختار کاملاً ارگانیک و به هم پیوستهای دارد.

»از ارتفاع لاشهام/ چرخ کرکسان پیر/ لذت بنفش این انجام را/ همواره/ دلپذیر میکند« - رادمنش، . - 23 :1357
کرکس به پرنده لاشهخوار یا مردهخوار مشهور است. چرخ به معنای چرخیدن و اشاره به چرخیدن کرکسها در آسمان بر بالای سر لاشهها است و نیز میتواند اشاره به چرخه طبیت باشد؛ انسان و جانوران پس از مرگ تجزیه میشوند و به مواد معدنی تبدیل میشوند که گیاهان تغذیه کنند. بعد جانوران و انسانها، گیاهان را میخورند.

در سطر بعد اشاره به لذت بنفش میکند که جدا از لذت خوردن لاشه توسط کرکس، رنگ بنفش اشاره به صبح و روشنایی است و امید به زندگی دوباره و آزادی است. البته داشتن لذت بنفش جدای از این که تصویری سوررئال است به جهت رنگ بنفش اندیشهای سوررئال نیز میتواند به شمار برود چرا که آزادی ریشه در اندیشه انسان دارد. لازم به ذکر است که توجه به آزادی و رهایی از کارکردهای تصویر سوررئال است. مورد دیگر این است که لذت بنفش اشتیاق به امر شگفت را که یکی از اصول بیانیهی سوررئالیسم است را به یاد میآورد.

نگاه امیدوارانه به مرگ در شعر سایر شاعران موجناب نیز به چشم میخورد. در تنهایی سپیدهدم کسی است ×که میآویزمش از ماه با حجمی از اندوه و دستی از جانب آب تا قطره قطره از چشم آسمان بر خواب ستارهیی که غمگین است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید