بخشی از مقاله
بـررسي تأثير مديريت سـود در تصميمات سرمايه گذاري شركتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهـران
چكيده
هدف اصلي اين مقاله بررسي تأثير مديريت سود در تصميمات سرمايه گذاري شركتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در صنايع مختلف بود. در دوره مورد بررسی (1385- 1381) 166 شركت از صنايع مختلف انتخاب شدند. سپس با استفاده از شاخص ايكل این شرکتها به دو گروه شركتهاي دستكاري كننده سود (93 شرکت) و غير دستكاري كننده سود (73 شرکت) طبقه بندي شدند. نتایج بررسی نشان داد که شرکتهای دستکاری کننده سود در دوره دستکاری سود سطح
سرمایه گذاری بالاتری نسبت به فرصتهای سرمایه گذاری مورد انتظار ندارند. همچنین این شرکتها در دوره مالی بعد نیز سطح سرمایه گذاری پایین تری از فرصتهای سرمایه گذاری مورد انتظار نداشته اند اما نتايج تحقيق در كل گوياي اين مطلب است كه در شركتهاي مورد مطالعه مديريت سود اعمال مي شود. از آنجا که مديريت سود سبب ارايه اطلاعات مالي به صورت غير واقعي مي شود استفاده كنندگان از اطلاعات حسابداري باید در تصميم گيري های خود به این موضوع توجه نمایند.
واژه هاي كليـدي: بورس اوراق بهادار، مديريت سود، شاخص ايكل، سرمايه گذاري
الف - مقدمه
سود گزارش شده در صورتهاي مالي بعنوان يكي از مهمترين معيارهاي ارزيابي عملكرد و تعيين ارزش بنگاه اقتصادي تلقي مي گردد كه همواره مورد استفاده طيف وسيعي از استفاده كنندگان نظير سهامداران- سرمايه گذاران- كارگزاران بورس و ... قرار مي گيرد. از آنجا كه محاسبه سود بنگاه اقتصادي متأثر از روشهاي برآورد حسابداري است و تهيه صورتهاي مالي بر عهده مديريت واحد تجاري مي باشد ممكن است مديريت بنا به دلايل مختلف اقدام به مديريت سود نمايد.
رفتار فرصت طلبانه مديران اقتضا مي كند در گزارش سود دخل و تصرف كنند و وقتي اين دخل و تصرف كشف شود كيفيت سود شركت مورد سوال قرار مي گيرد. و تحليل گران مالي مجبور هستند به ارزيابي مجدد اطلاعات مالي بپردازند. از آنجا كه بسياري از فنون حسابداري مستلزم قضاوت حرفه اي است، انتخاب فنون اندازه گيري و ارزشيابي حسابداري همچون روشهاي قيمت گذاري موجودي ها، استهلاك، حسابداري اوراق بهادار قابل داد و ستد كه با اهداف افزايش منابع مديريت صورت مي گيرد بخشي از مديريت سود محسوب مي شود[9].
هدف اساسي اين تحقيق بررسي تأثير مديريت سود در تصميمات سرمايه گذاري شركتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران مي باشد. شناسايي مديريت سود در شركتهاي بورس اوراق بهادار مي تواند زمينه را براي تصميم گيري مناسب تر گروههاي مختلف استفاده كننده از اطلاعات حسابداري فراهم نمايد.
پديده مديريت سود در سالهاي اخير موضوع مورد علاقه محققين حسابداري و مالي بوده است اين پديده نوعي اقدام آگاهانه با هدف طبيعي نشان دادن سود شركت جهت رسيدن به يك سطح مطلوب و مورد نظر است[22]. به عبارت ديگر مديريت سود به معنای دخالت هدفمند در فرآيند گزارشگري مالي برون سازماني به منظور تحصيل منافع مورد نظر [21] است.
مديريت سود موقعي روي مي دهد كه مديران با استفاده از قضاوت (تشخيص) در گزارشگري مالي و ساختار مبادلات جهت منافع بعضي از ذينفعان (شامل سهامداران، اعتبار دهندگان، كاركنان، دولت، سرمايه گذاران و ... ) درباره عملكرد اقتصادي
شركت يا تحت تأثير قرار دادن نتايج قراردادي كه به ارقام حسابداري گزارش شده وابسته است در گزارشگري مالي تغيير ايجاد می¬كنند [11]. برای این منظور مديريت مي تواند رويه هايي را از بين روشهاي مختلف حسابداري انتخاب كند كه منافع آنها را حداكثر كند و يا باعث افزايش ارزش بازار سهام شركت شود. یکی از اهداف مديريت سود حفظ اعتبار شركت است زیرا باعث مي شود شركت كارا و پويا به حساب آيد. كسب جايگاهي مناسب در ميان رقبا و بازار سرمايه باعث مي شود سرمايه گذاران و اعتبار دهندگان نسبت به شركت نظر مساعدتري داشته باشند و شركت در صرف هزينه هاي بيشتر در رقابت با ساير شركتهاي مشابه بي نياز باشد و با هزينه كمتر اعتبار و وام دريافت كند [10].
به آن دسته از روشها يا ابزارهايي كه با استفاده از آنها مديران مي توانند روي سودهاي گزارش شده اثر بگذارند ابزارهاي مديريت سود گفته مي شود كه در كل مي توان آنرا به سه دسته تقسيم نمود[9]: 1- نحوه برخورد حسابداري معاملات به دلخواه مديريت 2- انتخاب و تغيير اصول و رويه هاي حسابداري و 3- مديريت اقلام تعهدي
برخي از ابزارهاي مديريت سود كه به غير از روشهاي حسابداري وجود دارد عبارتند از: زمانبندي فروش داراييهاي ثابت، زمانبندي فروش سرمايه گذاري ها، زمانبندي هزينه هاي مالي[6]. مديران از مديريت سود انگيزه هايي دارند [15] كه مي توان آنها را به شرح ذيل عنوان كرد:
الف) ارزيابي عملكرد شركت و مديريت ب) انگيزه هاي سياسي ج) انگيزه هاي مالياتي د) حفظ ارزش بازار سهام ﻫ) جذب سهامدار جديد و) افزايش رفاه مديريت ز) قراردادهاي تأمين مالي
راهبردهاي مديريت سود
1- برآورد بيش از واقع نتيجه عمليات: در شرايط عادي مديران سعي مي كنند تصوير مطلوبي از شركت نشان دهند اين كار معمولاً از طريق تسريع در شناخت درآمدها يا تأخير در شناخت هزينه ها صورت مي گيرد [9].
2- انتقال زيانهاي آتي به دوره جاري: اگر شركتي در يك سال آتي بيش از حد عملكرد ضعيفي داشته باشد اين راهبرد به شركت اجازه مي دهد زيانهاي مربوط به آينده را در سال مالي مورد نظرشناسایی كند تا در سالهاي آتي بتواند وضعيت مالي بهتري را گزارش كند [9].
به طور كلي مديران مايلند روشهايي را انتخاب كنند كه سود خالص گزارش شده را افزايش يا كاهش دهد. اگر مديريت روشهايي را انتخاب كند كه سود را زيادتر نشان دهد در اين صورت، اين امر مي تواند بر تصميمات سرمايه گذاران در زمينه خريد و فروش سهام تأثير گذارد و افزايش قيمت سهام را به دنبال داشته باشد. البته اين حالت تا زماني مي تواند دوام بياورد كه سرمايه گذاران و تصميم گيرندگان از نوع سرمايه گذاران بي تجربه یا کم تجربه باشند. در فرضيه سرمايه گذاران كم تجربه ادعا مي شود كه با روشهاي متنوع حسابداري مي توان سود جاري را بوسيله روشهاي مختلف حسابداري دستكاري نمود بدون اينكه سرمايه گذار از اين موضوع آگاه باشد[7]. ادبیات مرتبط با اين موضوع براي اولين بار توسط بال و برون و بور در سال 1968 ارائه شد. آنها صورت سود و زيان را تأمين كننده و ارائه دهنده اطلاعاتي در مورد ارزش شركت به سرمايه گذاران مي دانند و بيان مي كنند كه تنوع در كيفيت گزارش سود در اطلاع رساني به سرمايه گذاران تأثير بسزايي دارد[17].
تحقيقات مرتبط با مديريت سود (دستكاري سود) در حال حاضر بخش قابل توجهي از مطالعات تجربي را تشكيل مي دهد كه بطور نمونه مي توان به تحقيقات چیف، آرچی بالد، دچوو، والن، بارتو و سیمکو، هلی، ، لیو، مایرن و دیگران اشاره نمود.
چيف (1966) از نخستين محققيني بود كه موضوع مالكيت را از ديدگاه گزارشگري مالي مورد توجه قرار داد. او پس از مطالعه رفتار شركتهاي عضو بورس اوراق بهادار نيويورك نتيجه گيري کرد كه هرگاه تضادي بين منافع مديران و مالكان در شركتها وجود داشته باشد انتخاب روشهاي حسابداري فرصتی مناسب برای دستكاري سود براي مديران فراهم مي كند [2].
آرچي بالد (1967) در تحقيقات خود به اين نكته دست يافت كه بخش قابل ملاحظه اي از شركتها هنگامي دست به مديريت سود مي زنند كه سودآوري آنها كاهش مي يابد [11]. کاپلند (1968) در تحقیق خود عنوان نمود که برآوردهای حسابداری نظیر برآورد هزینه های مطالبات مشکوک الوصول، استهلاک و عمر مفید داراییها ممکن است ابزاری باشد تا از طریق آن بتوان روی سودهای گزارش شده اثر گذاشت و آنها را دستکاری کرد [10].
وايت (1970) نيز به شواهدي رسيد كه همزمان با كاهش سودآوري تمايل شركتها به مديريت سود بيشتر مي شود[11]. آشاري و همكارانش ارتباط نسبت سود آوري و مديريت سود را مورد تأييد قرار دادند و ميچلسون و همكارانش نيز در جامعه آماري مورد بررسي، دريافتند شركتهايي كه دست به مديريت سود مي زنند متوسط بازده پايين تري دارند[11]. بيدلمن (1973) در تحقيقات خود درباره مديريت سود به اين نتيجه رسيد كه مديران شركتها در مبادله داراييها و بدهي ها، هزينه هايبازنشستگي، هزينه هاي تحقيق و توسعه، هزينه هاي فروش و بازاريابي، سود را دستكاري مي كنند[2]. بارتاو (1993) زمانبندي فروش سرمايه گذاري ها و دارایيهاي بلند مدت را بعنوان ابزار دستكاري سود توسط مدیریت انتخاب كرد. وي نشان داد ابزار مزبور تغييرات موقتي روي سود مي گذارد[10]. دچوو (1996) گزارش کرد شركتهايي كه از نظر مديريت سود توسط کمیسیون بورس اوراق بهادار بررسی شدند به هنگام كشف آن، براي اولين بار بطور متوسط كاهش قيمتي معادل 9 درصد را تجربه کرده اند[14].
مك نيچالز و ويلسون(1988) نيز براي پاسخ به اين سئوال كه آيا مديران سود را دستكاري مي كنند آزمونهايي انجام دادند اين دو محقق ذخيره مطالبات مشكوك الوصول را بعنوان ابزار دستكاري سود برگزيدند آنها شواهد مديريت سود را از روي ابزار مزبور بدست آوردند[18]. والن (1999) انگيزه دستكاري سود را مربوط به انتظارات و ارزيابي بازار سرمايه مي داند. به نظر وی گسترش استفاده از اطلاعات حسابداري توسط سرمايه گذاري و تحليل گران مالي براي ارزش گذاري سهام مي تواند منجر به بروز انگيزه هايي در مديران براي مديريت سود شود تا عملكرد قيمت در كوتاه مدت را تحت تأثير قرار دهد. تحقيقات ميچلسون و همكارانش (1999) نشان داد كه مديريت سود بر بازده سهام شركت تأثير مي گذارد[3]. بارتون و سيمكو (2002) با استفاده از شواهد و آزمونهاي تجربي نشان دادند كه شركتهايي كه به سودهای مورد نظر دست نمي يابند تا حدودي دست به مديريت سود مي زنند [6].
ريچاردسون و همكارانش (2002) در تحقيقات خود مزاياي اطلاعات حسابداري در پيش بيني رفتارهاي مديريت سود را در شركتهایی بررسي نمودند که صورت سود و زیان آنها دارای تجدید ارائه است. آنان به اين نتيجه رسيدند كه اقلام تعهدي شاخصهاي كليدي در دستكاري سود مي باشند. نتايج تحقيقات آنها در كل گوياي اين مطلب بود كه شركتهايي كه با دستكاري در صورتهاي مالي سود بالايي را گزارش مي كنند بعد از تجدید ارائه صورتهاي مالي با كاهش بالايي در قيمت سهام روبرو می شوند[19].
ليو (2003) در تحقيق خود رابطه بين مديريت سود و پرونده هاي دعواي حقوقي را بررسي نمود (با اين سئوال كه آيا شركتهايي كه بخاطر عدم رعایت اصول پذيرفته شده حسابداري با شکایت سهامدارانشان روبرو شده اند سود را دستكاري كرده اند يا نه؟) به اين نتيجه رسيد كه این شركتها در گزارشهای خود سود را بيش از مقدار واقعي گزارش كرده اند و اين امر بيانگر اين است كه مديريت سود بازار را گمراه كرده است و هنگامي كه اينگونه دستكاري هاي سود آشكار شود بازار قيمت سهام را تصحيح مي كند[16]. مايرن و ديگران (2005) در تحقيق خود به بررسي اين سئوال پرداختند كه آيا مديريت سود بر تصميمات سرمايه گذاري شركتها تأثير مي گذارد؟ يافته هاي وي نشان داد كه در دوره اي كه گزارشهای نادرست ارائه شده، سرمايه گذاري بيش از حد بوده است ولي در دوره هاي بعد از دوره فوق سرمايه گذاري كاهش یافته است[17].
رونين و همكارانش (2006) اثر مديريت سود بر ارزش شركت و بر قيمت سهام را مورد بررسي قرار دادند آنها در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيدند كه مديريت سود به نوسان قيمت سهام منجر می شود [20] . اگر استانداردهاي حسابداري دقيقتر تهيه و تدوين شوند باعث كاهش مدیریت سود خواهد شد. تدوين كنندگان استانداردهاي حسابداري، مديريت سود را نامطلوب ارزيابي مي كنند و همواره سعي دارند با دقيقتر كردن استانداردهاي حسابداري آزادي عمل مديران را در مديريت سود كاهش دهند[15].
حاجي وند (1376) در تحقيقي تحت عنوان انگيزه هاي مديريت در هموار سازي سود گزارش در تمامي شركتهاي توليد كننده سيمان انجام داد. هدف وي اين بود كه آيا هموار سازي سود و دستكاري سود در خدمت منافع مديران است و يا در خدمت افزايش ثروت سهامداران، كه نتايج تحقيق وي گوياي اين نكته بود كه هدف از دستكاري سود افزايش منافع شخصي مديريت است. خاني (1382) تحقيقي تحت عنوان مطالعه اي جهت شفاف سازي اطلاعات مالي با هدف كشف عوامل موثر در زمينه اعمال مديريت سود و حداكثر سازي پاداش مديران به منظور كمك به تصميم گيري مطلوب افراد انجام داد. نتايج تحقيق نشان داد كه امكان چنين سوء استفاده اي (چه آگاهانه و يا ناآگاهانه) براي مديران وجود دارد. از آنجا كه نحوه پرداخت پاداش مديران در ايران معمولاً بر مبناي سود سالانه مي باشد اين مي تواند مهمترين انگيزه در اين زمينه باشد[4].
همتی (1383) در تحقيقي تحت عنوان بررسي قراردادهاي بدهي- هزينه هاي سياسي، طرحهاي پاداش و مالكيت بر مديريت سود در شركتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران به اين نتيجه دست يافت كه بر خلاف نتايج تحقيقات غربي با افزايش اندازه شركت، مديريت برای ارائه تصويري بهتر از عملكرد خود به سهامداران و مسئولين انگيزه بيش تري جهت افزايش سود دارد [11].
ب- روش تحقيق
فرضيه هاي تحقيق
فرضيه هاي اين پژوهش به شرح زیر است:
فرضيه 1) شركتهاي دستكاري كننده سود در دوره دستكاري سود سطوح سرمايه گذاري بالاتري نسبت به فرصتهاي سرمايه گذاري مورد انتظار داشته اند.
فرضيه 2) شركتهاي دستكاري كننده سود بعد از دوره مالي دستكاري سود سطوح سرمايه گذاري پايين تري نسبت به فرصتهاي سرمايه گذاري مورد انتظار داشته اند.
نمایه 1-1 : نمونه مورد بررسی
رديف نام گروه / صنعت تعداد
1 ساير معادن 2
2 ساير كاني غير فلزي 9
3 سيمان و آهك و گچ 9
4 ماشين آلات و تجهيزات 16
5 شيميايي 18
6 فلزات اساسي 12
7 خودرو و قطعات 22
8 كاني هاي فلزي 2
9 غذايي بجز قند و شكر 18
10 لاستيك و پلاستيك 6
11 دستگاههاي برقي 6
12 محصولات فلزي 10
13 دارو 17
14 قند و شكر 1
15 كاشي و سراميك 9
16 حمل و نقل 1
17 محصولات كاغذي 3
18 نفت كمك هسته اي 2
19 وسايل ارتباطي 3
جمع 166
جامعه آماري نمونه و روش نمونه گيـري
جامعه آماري تحقيق شامل كليه شركتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. براي تعيين نمونه مورد مطالعه، شركتهايي از جامعه آماري ياد شده انتخاب شده اند كه پايان سال مالي آنها 29 اسفند ماه بوده و قبل از سال 1380 در بورس پذيرفته شده و در طي سال 1380 الي 1384 سال مالي خود را تغيير نداده اند و همچنين معاملاتشان در بورس دچار وقفه نشده باشد (باستثناي دوره تشكيل مجامع).
با توجه به مجموعه شرايط ياد شده، نمونه آماري تحقيق شامل 166 شركت بود كه نمایه 1-1 شركت هاي انتخاب شده بر حسب گروه و صنعت را نشان مي دهد.
قلمرو زماني تحقيق در برگيرنده اطلاعات 5 ساله شركتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران از سال 1380 الي 1384 است. با توجه به استانداردهاي حسابداري ايران و طبق استاندارد شماره 2 آن، شركتها از ابتداي سال 1380 موظف به تهيه صورت جريان وجوه نقد پنج بخشي هستند اين عامل باعث گرديد كه محدودة زماني انتخاب شركتهاي نمونه از ابتداي سال 1380 تا 1384 باشد.
روشهای آزمون فرضیات
برای آزمون فرضیات این تحقیق، در ابتدا از طریق شاخص ایکل شرکتهای دستکاری کننده ســـــود مشخص شد و سپس از طریق مدل رگرسیون و با استفاده از نرم افزار Excel و13 Spss و با سطح اطمینان 95/0 فرضیات تحقیق آزمون شد.
شاخص ایکل
دستکاری سود توسط شرکتها، بوسیله شاخص ایکل اندازه گیری می شود. این شاخص پس ازایکل (1981) توسط محققین دیگری مانند آلبرشت و ریچاردسـون (1990) ، آشاری و همکاران (1994) و میچلسون و همکاران (1995) مورد استفاده قرار گرفته است. مدل ایکل تغییر پذیری سود را با تغییر پذیری فروش مقایسه می کند. منطق اصلی بکار رفته در این مدل به رفتار هزینه های ثابت بر می گردد. به عبارت دیگر وجود هزینه های ثابت باعث می شود تا در حالت عادی (حالتی که هیچ نوع دستکاری در سود صورت نگرفته باشد) تغییر پذیری سود بیشتر از تغییر پذیری فروش باشد. مفهوم اهرم عملیاتی نیز می تواند در توضیح این واقعیت به کار گرفته شود. روشن است که در صورت وجود هزینه های ثابت عملیاتی درجه اهرم عملیاتی همواره بزرگتر از 1 است بنابراین درصد تغییر در سود (ناشی از تغییر در فروش) باید بیشتر از درصد تغییر در فروش باشد. به علاوه با افزایش هزینه های ثابت عملیاتی، درجه اهرم عملیاتی نیز افزایش می یابد و فاصله آن از 1 بیشتر می شود لذا تغییر پذیری سود بطور آشکاری بر تغییر پذیری فروش فزونی می یابد. اگر شاخص ایکل کوچکتر از یک باشد، شرکت بعنوان دستکاری کننده سود و اگر بزرگتر یا مساوی یک باشد بعنوان غیر دستکاری کننده سود شناخته می شود[1]. مزیتهای این شاخص عبارت است از :
1- شاخص ایکل دستکاری سود را بدون نیاز به قضاوتهای ذهنی برای پیش بینی سود و برآورد هزینه ها اندازه گیری می کند.
2- در این شاخص از اطلاعات چند دوره زمانی (سریهای زمانی) به جای اطلاعـات یک دوره استفاده می شود.
فرمول آماری محاسبه ایکل به شرح فوق می باشد:
شاخص دستکاری سود
: تغییرات سود طی چند دوره
: تغییرات فروش طی چند دوره
CV : ضریب تغییر متغیر مورد نظر (که از تقسیم انحــراف معیار متغیر مـــورد نظر بر میانگین همان متغیر بدست می آید) [1].
مدل مورد استفاده برای بررسی فرضیات به شرح ذیل می باشد
: سطح سرمایه گذاری شرکت i در دوره t
: نسبت ارزش بازار داراییها به ارزش دفتری داراییها در آغاز سال مالی
: جریان وجوه نقدی عملیاتی شرکت
: دوره مالی مصادف با ارائه اطلاعات نادرست مالی در شرکت
K=-2 TO k=-1 :: دوره های مالی مصادف با ارائه اطلاعات نادرست مالی در دو سال قبل.
K=0 : دوره مالی مصادف با ارائه اطلاعات نادرست مالی.
K=+1 TO k=+2 : دوره های مالی 2سال بعد از دوره مالی مصادف با ارائه اطلاعات نادرست مالی
: این ضریب، انحراف از سرمایه گذاری بهینه را برای سرمایه گذاری مصادف با ارائه صورتهای مالی نادرست را منعکس می کند.
: خطای مدل
مراحل بررسی فرضیات آماری
1- بررسی ضریب همبستگی بین متغیرهای مستقل و متغیر وابسته و مطالعه معنی داری ضرایب با استفاده از ضریب همبستگی پیرسن.
2- بررسی نوع و شدت روابط بر اساس نمودارهای پراکنش
3- برازش مدل رگرسیونی چند گانه : در این مرحله مدل برازش شده ضریب تعیین، فرض عدم کفایت مدل و آزمونهای معنی داری تک تک متغیرهای مستقل مدل انجام شد.
4- بررسی فرضیات زیر بنایی
الف) از نمودار پراکنش باقیمانده های استاندارد شده در مقابل پیش بینی های استاندارد شده برای بررسی همگنی واریانس استفاده شد [5].
ب) برای بررسی نرمالیتی از آزمون کولموگروف اسمیرنف استفاده شد اگر احتمال مربوط به این آزمون بزرگتر از 05/0 باشد با اطمینان 95% نرمال بودن باقیمانده ها تایید قرار می شود[5].
ج) برای بررسی استقلال باقیمانده ها از آماره دوربین واتسن و آزمون Runs استفاده شد. اگر مقدار آماره دوربین واتسن نزدیک به عدد 2 باشد استقلال باقیمانده ها پذیرفته می شود[5].
متغيرهاي تحقيق:
متغیرهای مستقل
1. متغير Q توبين: يكي از معيارهاي مهم ارزيابي عملكرد، معيار Q توبين است. اين معيار در دهه 1970 توسط آقاي توبين1 ارائه گرديد كه موجب تحول علمي در ارزيابي عملكرد شركتها شد و در دهه اخير بطور گسترده اي توسط محققين مورد استفاده قرار گرفته است. بطور كلي اگر نسبت Q توبين بزرگتر از يك باشد مي توان گفت شركت در حال رشد بوده و انگيزه زيادي براي سرمايه گذاري وجود دارد. اما اگر اين نسبت كوچكتر از يك باشد مي توان نتيجه گرفت كه شركت فاقد رشد است و بنابراين جهت انجام سرمايه گذاري انگيزه اي وجود ندارد [8]. اين نسبت از طريق زير بدست مي آيد:
Q توبين=
(ارزش دفتري بدهي هاي بلند مدت و كوتاه مدت شركت در آغازسال+ ارزش بازار سهام شركت در پايان سال) تقسيم بر (ارزش دفتري كل داراييهاي شركت در آغاز سال)
2. متغير بازده داراييها (ROA) يكي از معيارهاي ارزيابي عملكرد مديريت و سنجش توانايي وي براي استفاده بهينه از دارييهاي شركت نرخ بازده داراييها است. از مديريت انتظار مي رود تا دارايي هاي در اختيار را چنان بكار گيرد كه حداكثر بازده را بدست آورد. نسبت سود آوري نشان مي دهد كه مديريت به ازاي بكارگيري هر ريال از داراييها چند ريال سود كسب كرده است. بازده داراییها از طريق تقسيم سود خالص پس از كسر ماليات بر جمع داراييها حاصل مي شود.
3. وجوه نقد عملياتي به مجموع داراییها (CF/TA) سود محاسبه شدة حسابداري، ناشي بر مبانی تعهدي است. بسياري از اقلام درآمدي و هزينه اي شركتها نشان دهندة جريان نقدي ورودي و خروجي طي يك دروه نيستند. همچنين چرخه عملياتي شركت در برگيرندة عملياتي است كه الزاماً به جريان وجه نقد منجر نمي شود. برخي سهامداران به غلط تصور مي كنند كه سود خالص معادل مبلغي است كه شركت توان پرداخت و تقسيم آن را دارد. در صورتي كه در اغلب موارد اين گونه نيست. اگر سود خالص شركت برابر با مجموع جريان نقدي عملياتي باشد مي توان گفت كه سود آن شركت از كيفيت بالايي برخوردار است. تحليل گران مالي با لحاظ كردن اقلام تعهدي و معوق در محاسبه سود، مي توانند ارزيابي مناسبي از توان نقدي شركت بدست آورند. برای حذف اثر اندازه شرکت در این تحقیق از نسبت جریان نقد عملیاتی به مجموع داراییها استفاده شده است.
متغیرهای وابسته تحقیق
در این تحقیق متغيرهای وابسته عبارتند از
منظور از CAPEX مخارج سرمايه اي1 است. مخارج سرمايه اي مخارجي هستند كه انتظار مي رود منافع آن علاوه بر دوره جاري به دوره هاي آينده نيز تسري يابد. در اين تحقيق مخارج سرمايه اي از قسمت فعاليتهاي سرمايه گذاري صورت جريان وجوه نقد شركتها استخراج شده است.
منظور از NPPE 2خالص داراييهای ثابت مشهود در آغاز سال مالي مي باشد. كه از ترازنامه شركتها استخراج گرديده است.
همچنين منظور از TA3 كل داراييهاي شركت در آغاز سال مالي است.
اطلاعات مورد نیاز از منابع مختلفي از جمله از نرم افزار دناسهم- تدبير پرداز و صورتهاي مالي شركتها استخراج شده است.
پ- يافته هاي تحقيق
ابتدا از طریق شاخص ایکل شرکتهای دستکاری کننده سود در نمونه شرکتهای انتخاب شده مشخص شد. از تعداد 166 شرکت، 93 شرکت به عنوان شرکتهای دستکاری کننده سود و 73 شرکت به عنوان شرکتهای غیر دستکاری کننده سود بودند. پس از مشخص شدن نتایج آزمون شاخص ایکل، آزمون فرضیه بر روی شرکتهای دستکاری کننده سود صورت گرفت. همان طور که نمایه 2-1 نشان می دهد بين متغير وابسته و متغيرهاي مستقل در سطح معني داري 95% ارتباط مثبت و معني دار مشــاهده مي شود.
همچنین با توجه به مشاهده وجود رابطه مستقيم و معني دار بين متغيرهاي وابسته Capex/Nppe و Capex/TA یا متغير ROA بنظر مي رسد وجود اين متغير در مدلهاي رگرسيون به افزايش دقت مدلها منجــر شود . از اينرو بررسـي فرضيات در دو وضعيت با متغيرROA و بدون آن بررسي شد.