بخشی از مقاله
بیماری لکه سیاه سیب
مقدمه
نخستین بار فریز در سال 1819 در سوئد قارچ عامل بیماریزا Spilocaea pomi را مشخص کرد. از نظر اهمیت اقتصادی میتوان گفت که لکه سیاه سیب پر خسارتترین بیماری سیب در تمام نقاط جهان است و بطور کلی خسارت آن در طی دوره رویش بیش از خسارت مربوط به سایر بیماریهای سیب میباشد. این خسارت شامل نقصان مقدار محصول ، کاهش کیفیت و کمیت آن و افزایش هزینه بهرهبرداری میباشد. خسارت بیماری گاهی به 100% مقدار محصول میرسد.
لکه سیاه سیب
عامل بیماری: Venturia inaequalis (A: spilocea pomi)
علائم
علائم روي تمام قسمتها ديده ميشود. ولي واضح ترين علائم روي برگ وميوه است . لكه ها ابتدا سبز زيتوني و بتدريج قهواي مي شوند . اگرآلودگي در اواخر فصل باشد علائم در انبار ديده مي شود . بيماري در فارس روي شاخه ديده ميشود كه شانكرمي دهد و باعث خشكيدگي شاخه ها مي شود .ازبيماري هاي مهم وشايع در ايران مي باشد
این بیماری در آمریکای شمالی ، اروپا ، استرالیا، آفریقای جنوبی شیوع دارد و فقط در نواحی گرم و خشک لکه سیاه بروز نمیکند. در مناطقی که هوا مرطوب و سرد میباشد خسارت بیماری شدید است و برعکس در جاهایی که تابستان خشک داشته این بیماری شیوع ندارد و یا خسارت آن کم است. در ایران این بیماری در اکثر نقاط مخصوصا در حواشی دریای مازندران ، آذربایجان شرقی و غربی ، فارس ، خراسان ، بروجرد ، همدان ، قزوین ، خوزستان و اطراف تهران شایع میباشد.
علائم بیماری
این بیماری علائمی روی برگ و دمبرگ ، گلبرگ ، کاسبرگ ، تخمدان ، دمگل ، شاخههای جوان به شرح زیر ایجاد مینمایند.
علائم روی برگ و دمبرگ
برگهای جوان و شاداب حساسیت بیشتری نسبت به این بیماری از خود نشان میدهند. آلودگی در برگ ابتدا به صورت لکههای سبز زیتونی ظاهر میگردد و این لکهها حاشیه نامنظم داشته و بتدریج گسترش مییابد. لکهها ابتدا شفاف و متعاقبا منظره مخملی به خود میگیرند و با گذشت زمان به رنگ قهوهای روشن تا قهوهای تند درمیآیند.
لکهها روی سطح فوقانی برگ واضحتر بوده و روی برگهای جوان ابتدا براق و حاشیه آنها پر مانند میباشد در حالی که روی برگهای مسن حاشیه لکهها مشخصتر میباشد. با مسن شدن برگ بافتهای مجاور لکه ، ضخامت بیشتری پیدا میکند. وجود تعداد زیادی لکه باعث ریزش نابهنگام برگ میشود. دمبرگها نیز مبتلا شده و روی آنها لکههای کشیده تشکیل میشود.
علائم روی گلبرگها ، کاسبرگها ، تخمدان ، دمگل
کاسبرگها و تخمدان و دمگل معمولا آلودگی نشان میدهند. گاهی وقوع یک لکه روی دمگل باعث خشکیدگی آن و در نتیجه ریزش میوه میشود. در کاسبرگها اولین علائم را به صورت لکههای سیاه رنگ ظاهر میشود. میوهها نیز اگر در مراحل اول رشد باشند فوقالعاده حساس میباشند و معمولا اولین آلودگیهای آن بزرگترین لکههای بیماری را تشکیل میدهد.
در زیر محل استقرار قارچ در ناحیه لکهها لایهای بسیار نازک از چوب پنبه تشکیل میشود و بعضی مواقع ترکهایی در منطقه چوب پنبهای شده به چشم میخورد که عوامل ساپروفیت از این برگها وارد میوه میگردند. اگر حمله به میوه در مراحلی که میوه بزرگ است انجام گیرد لکه سطحی بوده و مشهود نمیباشد ولی به هنگام نگاهداری در انبار بزرگ شده و به صورت لکههای سیاه رنگ درمیآیند.
علائم روی شاخههای جوان
این علائم در درختان سیب کمتر ولی در مورد گلابی بطور واضح به چشم میخورد. ابتلا و فساد شاخههای جوان تقریبا مشابه برگها میباشد و روی شاخههای جوان پوستولهایی تشکیل میگردد که مخرب و گرد و یا بیضی شکل میباشند. اگر فصل پاییز ملایم و مرطوب باشد پوستولها باز میشوند و در شانکرهای کوچکی ایجاد میگردد. البته مشاهده شدن این حالت بستگی به واریتهها و سایر شرایط مانند شرایط اقلیمی و آب و هوایی و غیره دارد.
مبارزه
مبارزه در مورد این بیماری طرق گوناگون دارد که میتوان با بکار بستن چند مورد تواما به موفقیت در کنترل این بیماری نائل آمد این روشها عبارتند از:
انتخاب واریته مقاوم
واریته بلدوبوسکاپ (Belledeboskoop) دارای کلونهای مقاوم میباشد و از بین سیبهای ایرانی واریته میخوش اردبیل که درختی پر شاخ و برگ و دارای میوههای متوسط و کوچک است از خود مقاومت نشان میدهد و سیبهای شمیرانی حساسیت کمتری به بیماری دارند. از بین سیبهای آذربایجان آق پاییزی و دریانی آلما مقاومت دارند ولی نوع قره یا زباخ حساس است. از این واریتههای خارجی گلدونورد حساسیت بیشتری به بیماری دارند.
از بین بردن اشکال زمستان گذرانی
انهدام برگهای آلوده و جمعآوری و سوزاندن آنها از تشکیل پسودوتیوم و در نتیجه آلودگی اول فصل ممانعت به عمل میآورد و نیز سمپاشی درختان در پاییز از تشکیل آنها جلوگیری مینماید. ضمنا شاخههای مریض را باید قطع نموده و آنها را سوزانید.
مبارزه شیمیایی
در بهار موقعی باید اقدام به سمپاشی نمود که دوره خیس بودن و بارندگی با توجه به حرارت به قدر کافی برای شروع آلودگی بطول انجامد و هر 7-5 روز یک بار یا بر حسب میزان بارندگی تا ریزش گلبرگ باید سمپاشی ادامه یابد و همیشه باید اطمینان داشت که پوششی از سم روی بافتهای جوان و حساس فراگرفته باشد. سمپاشی اول را میتوان هنگام تورم جوانهها که سبز هستند و دوم را قبل از باز شدن گلها و سوم بعد از ریزش گلبرگ و چهارم را 15 روز بعد ، انجام داد.
برای مبارزه با لکههای سیاه سیب سابق بر این از گوگرد و یا ترکیب بود و استفاده میشده است و اخیرا از قارچکشهای آلی و یا قارچکشهای سیستمیکی که تاثیر چشمگیر و خاصیت درمانی نیز دارند، استفاده میشود. بعضی از قارچکشهایی که معمولا علیه این بیماری بکار میرود عبارتند از: کاپتان ، دودین ، ارتوساید و یا قارچکش جزبی بنومیل و در اروپا.
عامل در گلابی: V . Pyrina (A: Fusicladium pyrinum)
فرم جنسي بصورت پريتيس كاذب است كه در استروماي برگهاي ريخته شده در كف باغ تشكيل ميشود. تندش آسكوسپورها تا زماني كه رطوبت نسبي بيش از 95% است ادامه دارد.
کنترل:
پیشگیری:
جمع آوري وسوزاندن برگهاي آلوده در اواخر پاييز، ايجاد فاصله مناسب بين درختان هنگام احداث باغ ، پاشش كودهاي ازته كف باغ ، شخم بهاره يا پاييزه ؛ از دودين كمتر استفاده شود .
کنترل شیمیایی:
1.بيترتانول(بايكور) wp25% و 0.75 درهزار
2.نوآريمول(تريميدال) Ec9% و 0.75 در هزار
3.كاپيتان wp50% و 3 در هزار
4.دودين(ملپركس) wp65% و 1 در هزار
زمان مبارزه:
سمپاشي اول در زمان تورم جوانه هاي گل، سمپاشي دوم پس از ريزش گلبرگها ، سمپاشی سوم 10روز پس از نوبت دوم
بيماري لكه سياه ( Apple Scab ) درتمام كشورهايي كه سيب كشت مي شود، وجود دارد و از لحاظ اقتصادي مهمترين بيماري سيب به شمار مي رود. اين بيماري در مناطقي كه بهار و تابستانهاي خنك و مرطوب دارند شديداً خسارت ميزند به گونه اي كه گاهي 70% از محصول از بين مي رود .
نحوه ايجاد خسارت در اين بيماري به 2 صورت مستقيم و غير مستقيم مي باشد . در حالت مستقيم قارچ عامل با حمله به ميوه و دم ميوه باعث ريزش محصول و كاهش راندمان توليد مي شود ودر حالت غير مستقيم اين پاتوژن با ايجاد لكه برگيها باعث كاهش سطح فعال فعال برگ و خزان برگها مي شود. اين مسئله كاهش رشد درخت و مقدار محصول براي يك يا چند سال و همچنين افزايش حساسيت درخت به خسارتهاي زمستاني را در پي دارد.
علائم بيماري:
بيماري لكه سياه سيب به برگ،دمبرگ، شكوفه، كاسبرگ، ميوه، دم ميوه و گاهي شاخه و فلس جوانه نيز حمله مي كند ، اما بارزترين نشانه ها روي برگ و ميوه ديده مي شود و آلودگي شاخه هاي جوان و شكوفه ها به صورت لكه هاي سياه بروز مي كند بسيار نادر بوده و لذا اهميت چنداني ندارد .
اولين لكه هاي ناشي از بيماري را همزمان با باز شدن جوانه ها و ظهور برگهاي جوان در سطح كاسبرگها يا برگهاي كوچك جوانه گل مي توان يافت . اين لكه كوچك و زيتوني رنگ با پوشش مخملي و با حاشيه نامشخص و مدور مي باشند كه با گذشت زمان حالت مخملي خود را از دست داده و به رنگ خاكستري تا سياه متاليك در آمده و كمي برجسته مي شود. لكه هاي حاصل از بيماري در برگهاي جوان در سطح رويي برگ و در برگهاي مسن در سطح زيرين مشاهده مي شود .
با بالا رفتن سن برگهاي آلوده ، محل لكه ها ضخيمتر شده و سطح برگ شكل طبيعي خود را از دست مي دهد. در شرايطي كه ميزان آلودگي زياد باشد ، لكه ها از حالت انفرادي خارج شده و به يكديگر مي پيوندند و سطح وسيعي از برگ را اشغال ي كنند كه در اين صورت برگها حالت پيچيده پيدا كرده و اندازه آنها كوچك مي شود.
آلودگي در روي ميوه با ايجاد لكه هاي منفرد و مشخص ، مدور و سياه شبيه آنچه بر روي برگها وجود دارد ، ظاهر مي شود . اين لكه ها در ابتدا به رنگ زيتوني بوده كه با گذشت زمان سياه رنگ مي شوند. بافت محل لكه در ميوه با گذشت زمان خشبي و حالت چوب پنبه اي پيدا كرده و گاهي بافت ميوه در اين قسمت ترك مي خورد و ايجاد بدشكلي مي كند .
مبارزه :
يكي از راههاي مبارزه با اين بيماري مبارزه شيميايي است . از سموم بسياري مي توان عليه اين بيماري استفاده كرد . اما آنچه كه مهم است زمان مبارزه مي باشد.
سمپاشي درختان بهتر است در اوايل بهار موقع باز شدن شكوفه ها صورت گيرد . بنا به توصيه كارشناسان اولين زمان سم پاشي مرحله نوك نقره اي يا نوك سبزي جوانه ها است. دومين مرحله نوك سبزي است كه 1 سانتي متر برگ ظاهر شده ، سومين در مرحله سنبله متراكم جوانه ، چهارمين زماني كه رنگ گلي حاصل شده و بالاخره در مرحله كامل گل و به هنگامي كه 90% گلبرگها ريزش پيدا كرد.
در صورتي كه در سمپاشي در اوايل بهار غفلت شود ، بايد چندين نوبت سم پاشي انجام شود. در صورتي كه در تمام مراحل فوق سم پاشي صورت گرفت ، پس از ريزش كامل گلبرگ ها هر 14-10 روز يكبار و تا 3-2 هفته مانده به برداشت سم پاشي ادامه دارد كه به اين سم پاشي ها ، سم پاشي هاي پوششي گويند.
سموم توصيه شده در مورد اين بيماري عبارتند از :
دودين يا ميلپركس : 5/1-1در هزار
كاپتان يا ارتوسايد50% wp : 3 در هزار
بنوميل 50% wp : 5/0 در هزار
بيترتانول يا بايكور 25/0 wp : 75/0 در هزار
نوآريمول يا تريميدال 9% Ec : 75/0 در هزار
حداقل ميزان سم پاشي با اين سموم 3 نوبت مي باشد كه عبارتند از :
*زمان تورم جوانه ها
*زمان ريزش گلبرگها
*10روز پس از نوبت دوم
علاوه بر اقدامات شيميايي ، رعايت مسائل بهداشتي در كاهش آلودگي بسيار موثر مي باشد.پاشيدن كود نيتروژن دار مانند اوره در پاييز روي برگهاي خزان يافته باعث تسريع در فساد برگها و در نتيجه كاهش ميزان آلودگي مي شود. همچنين پاشيدن قارچكشهاي توصيه شده در اواخر فصل ، قبل از خزان ويا بعد از آن ، در كنترل بيماري موثر مي باشد. عمليات زراعي نيز در كاهش بيماري نقش مهمي را ايفا مي كنند.به عنوان مثال رعايت فاصله كاشت درخت و هرس به موقع باعث مي شود تا شاخه ها زود خشك شده و هوا به ميزان كافي بين شاخه ها جريان داشته باشد و همچنين در زمان سم پاشي ،پوشش سم پاشي بهتر انجام شود.
نكته ديگر كه در مبارزه اهميت خود را نشان مي دهد ،نوع رقم گياه است.در مورد سيب نيز برخي از ارقام داخلي در مقابل اين بيماري مقاوم گزارش شده اند كه عبارتند از :سيب ميخوش اردبيل ، آق پاييزي و درياني آلما.
در پايا ن لازم به ذكر است كه اقدامات پيشنهادي در مبارزه ، هر كدام به تنهايي آنچنان موثر نيست و در صورت استفاده تلفيقي مي توان نتيجه بهتري در كاهش بيماري ومهار آن را مشاهده كرد.همچنين به اين نكته نيز بايد اشاره كرد كه تشخيص بيماري ،توصيه استفاده از سموم مختلف و مقدار مورد نيازآن بايد با نظر كارشناسان گياهپزشكي انجام شود .زيرا در شرايط اقليمي باغ ممكن است در نوع و زمان ظهور بيماري تفاوتهايي ايجاد شود .همچنين استفاده نادرست از سموم و يا استفاده بيش از مقدار مورد نياز ويا استفاده در زمان نامناسب مي توان باعث بروز مقاومت و يا ايجاد مشكلات جديد شود.بنابراين نه تنها در مورد اين بيماري بلكه در مورد كليه بيماريها و آفات ، مشاوره گياهپزشكي لازم و ضروري است .