بخشی از مقاله

بيماري لكه قهوه‌اي برنج Brown spot

عامل اين بيماري، قارچي است كه شكل كامل آن بنام
Cochliobolus miyabeanus
(Ito & kuriboyashi) Dre = optliobolus miyabeanus
و شكل ناقصل آن Helminthosporium oryzae Breda et Haan
Drechslera oryzae ( = مي‌باشد.
كه در حالت جنسي، متعلق به راسته sphaeriales و از رده Ascomycetes است.

اين قارچ روي محيط كشت، ايجاد سيليوم‌هاي خاكستري تا قهوه‌اي تيره رنگ نموده و كنيديهاي آن قهوه‌اي، كمي خميده، استوانه‌اي است و چند حجره‌اي مي‌باشد كه منحصرا ديواره‌هاي عرضي متعدد دارد.

خسارت‌ بيماري :
اين بيماري سه نوع خسارت وارد مي‌آورد. يكي اينكه بذور آلوده سياه رنگ و كپك زده بوده و بخوبي جوانه نمي‌زنند. خسارت بيماري در سال 1918 در فيليپن از 10 تا 58 درصد ذكر شده است. نوع ديگر خسارت مربوط به آلودگي گياهچه‌ها در خزانه مي‌باشد كه در صورت شدت بيماري، سطح برگي گياهچه‌ها كاهش يافته و سبب ضعف آنها مي‌گردد كه در نتيجه منجر به خسارت عمده مي‌شود. نوع ديگر خسارت چروك خوردگي و لاغر ماندن دانه‌ها مي‌باشد. كه مربوط به ضعف بوته‌ها در اثر آلودگي برگها و گلوم‌ها بوده كه در نتيجه بذور ارزش چنداني نداشته و در موقع كوبيدن خرد مي‌شوند.

علائم بيماري:
نشانه‌هاي بيماري روي كلئويتيل، برگها، غلاف برگ، گلوم‌ها و دانه ظاهر مي‌شود. روي برگهاي اوليه، نقاط قهوه‌اي، كوچك و گرد ابتدا سر سوزني تشكيل شده كه بعداً وسعت يافته و به شكل لكه‌هاي بيضي شكل يا گرد در مي‌آيند.
روي برگها و غلاف، لكه‌ها از لحاظ شكل و اندازه متغيرند و از نقاط كوچك قهوه‌اي و گرد تا لكه‌هاي درشت به ابعاد 3-5/0× 14-1 ميلي‌متر مشاهده مي‌شوند كه در تمام سطح برگ پراكنده است.
رنگ لكه‌هاي كوچك، قهوه‌اي تيره و لكه‌هاي بزرگتر در وسط رنگ پريده مي‌باشند كه در اثر پيوستگي لكه‌ها ممكن است، قسمت عمده‌اي از برگ پژمرده و خشك شود. روي گلوم‌ها لكه‌هاي سياه رنگ ظاهر شده كه ممكن است، تمام سطح آن را فرا گرفته و پوشش مخملي قهوه‌اي تا سياه رنگي كه بار قارچ (كنيديوفورها و كنيديهاي قارچ) مي‌باشد سطح آن را بپوشاند. در مورد اخير دانه‌ها چروكيده و تغيير رنگ مي‌دهند و گاهي بذور آلوده سالم بنظر مي‌رسد.

خسارت و انتشار بيماري:
بيماري لكه قهوه‌اي برگ برنج، عامل اصلي قحطي در بنگال در سال 1942 بوده است. (Bedi & Gill, 1960)، خسارت اين بيماري را منگ تت سو (Maung thersu 1931) در برمه به دانه‌ها 5 تا 15 درصد تخمين زده است.
اين بيماري در ايران ابتدا در 1335 بوسيله پتراك، روي بوته‌هاي برنج مزارع سواحل بحر خزر گزارش شده است و بعداً در ساير نقاط برنجكاري ايران نيز مشاهده گرديده است. اين بيماري انتشار جهاني داشته و در كليه كشورهايي كه اقدام به كشت برنج مي‌نمايند شيوع دارد.

مشخصات قارچ:

ميسليوم‌هاي قارچ به قطر 10-8 ميكرومتر و قهوه‌اي تيره متمايل به زيتوني بوده كه داراي ديواره‌هاي عرضي و انشعابات فراوان مي‌باشند كنيديوفورها نازكتر و به عرض 5 تا 9 ميكرومتر متغير بوده و به طول 150 تا 600 ميكرومتر است. رنگ آنها هر چه به انتها نزديك‌تر مي‌شود، كمرنگ‌تر مي‌گردد. فاصله بين دو كنيدي 10 تا 90 ميكرومتر مي‌باشد (Drechsler , 1923) كنيديهاي قارچ روي بوته‌هاي برنج آلوده به ابعاد 35 تا 170 در 11 تا 17 ميكرومتر بوده و تا 13 ديواره عرضي دارند. كنيديهايي كه روي گلومهاي دانه توليد مي‌شوند طويل‌تر هستند اين اسپرها كمي خميده و در دو انتها مختصري باريكتر از قسمتهاي مياني مي‌باشد و به رنگ قهوه‌اي هستند.
قارچي كه معمولا به صورت ساپروفيت روي قسمتهاي مرده برنج مشاهده مي‌شد بوسيله فن تومن (1889) به نام Helminthosporium macrocarpum ناميده شده و بردادوهان (1900) قارچ را از روي بوته‌هاي برنج توصيف نموده و آن را گونه ديگري به نام H.oryzae ناميده است. ايتو و كوريباپاشي (Ito & kuribayashi, 1929) شكل كامل قارچ را پيدا كرده و آن را ophiobolus miyabeanus ناميدند. پريتس‌هاي آن كروي يا شلغمي به ابعاد 95-56×377-348 ميكرومتر به رنگ زرد متمايل به قهوه‌اي مي‌باشند.

آسكها استوانه‌اي يا دوكي شكل و آسكوسپورها ريسماني شكل يا استوانه‌اي طويل به ابعاد 9-6×468-250 ميكرومتر و 6 تا 15 ديواره عرضي دارند. در شلر در 1934 و Dastur در 1942 قارچ را جزو جنس cochliobolus دانسته‌اند و اين قارچ بخوبي روي محيط‌هاي كشت رشد نموده و ايجاد كنيدي مي‌كند ولي درجه حرارت. حالت كهنه شدن قارچ، نور و تركيب محيط كشت سبب تغيير ماهيت‌هايي از نظر ابعاد، رنگ، اسپرزايي و تعداد يافته و شكل زنجيري يا انفرادي كنيديها مي‌گردد.

بيولوژي قارچ:
توليس (Tullis, 1939) وضع آلودگي و مقاومت گياه را در مقابل بيماري مطالعه كرده و نشان داد كه علاوه بر آلودگي مستقيم از راه اپيدرم، آلودگي از راه روزنه‌ها نيز صورت مي‌گيرد. اطاق زير روزنه از ميسليوم قارچ پر شده و از آنجا رشته‌هاي قارچي در فواصل بين يافته‌اي پارانشيم پيش مي‌روند. گسترش جانبي رشته‌هاي قارچي بوسيله دسته‌هاي آوندي مخصوصاً در واريته‌هاي مقاوم سد مي‌شود. بعلاوه در انواع مقاوم، يك ماده زرد قهوه‌اي در فاصله بين ياخته‌اي بجاي مي‌ماند كه باعث كند شدن گسترش رشته‌هاي قارچي مي‌گردد. كاستورا (kastura, 1937) دريافت كه براي جوانه زدن اسپر حرارت 25 درجه و رطوبت نسبي بيش از 92% لازم است. محققين 10 ساعت رطوبت كافي را لازم مي‌دانند تا در 22 درجه حرارت، آلودگي صورت گيرد. Imura در 1938 مشاهده كرد كه سريعترين توسعه لكه‌هاي بيماري در مراحل اوليه آلودگي در تاريكي صورت گرفته است.
سوزوكي در 1930 نه تنها ميسليوم قارچ را در داخل دانه‌هايي كه رنگ طبيعي خود را از دست داده‌اند، يافت بلكه آن را در داخل دانه‌هايي كه ظاهراً سالم به نظر مي‌رسيدند نيز مشاهده كرده است و ثابت نمود كه اقلاً تا چهار سال در دانه زنده مي‌ماند. روي برگهاي گياهچه‌هاي بذور آلوده، علائم بيماري بصورت لكه يا نوار است.

توماس (Tomas, 1980) ثابت كرد كه آلودگي ممكن است بوسيله اسپرهايي كه از سالي به سال ديگر در خاك مي‌مانند صورت گيرد اسپرها از قطعه‌اي به قطعه ديگر در اثر آب آبياري و يا باد منتقل مي‌شوند.
علف‌هاي هرز نيز مي‌توانند قارچ را در فصل زمستان روي خود نگهدارند و در بهار اسپرها روي بوته‌هاي برنج منتقل مي‌شوند. گياهان ميزبان مي‌توانند گياهان زراعي مانند گندم، جو، يولا، ذرت ، چاودار، نيشكر و يا علفهاي هرزي مانند cynodon dactylon و Digitaria sanguinalis و Eleusine indica باشند.
شريف در 1959 مطالعاتي روي گونه‌هاي مختلف اين قارچ با استفاده از تلقيح‌هاي مصنوعي انجام داده و مشخص نموده است كه مقاومت علفهاي مختلف در مقابل گونه‌هاي Helminthosporium نسبي و متغير بوده است.

مبارزه :
1-كاشت ارقام مقاوم به بيماري، عمده‌ترين راه كنترل اين بيماري مي‌باشد .
2-معدوم كردن بقاياي بوته‌هاي برنج آلوده و همچنين از بين بردن علفهاي هرزي كه ممكن است ميزبان واسطه باشند در كاهش منابع آلودگي موثر است.
3-جلوگيري از جريان آب از مزارع آلوده به مزارع سالم كمك زيادي در كاهش خسارت بيماري خواهد كرد.

4-بذور سالم براي كاشت استفاده گردد و ضد عفوني بذور آلوده بوسيله مواد شيميايي مانند كلرور دو مركور، نيترات دارژان، سولفات دو كوئيور، هيپوكلريت كلسيم، فرمل و فنول تا حدودي در كاهش بيماري موثر است. قارچكش مانكوزب (Mancozeb) و با مخلوط بنوميل و تيرام به نسبت 5 در هزار براي اين منظور مناسب مي‌باشند.
5-تيسدال (Tisdale) با فرو كردن بذور بمدت 16 ساعت در آب سرد و سپس به مدت 15 دقيقه در آب گرم 54 درجه سانتيگراد براي ضد عفوني بذور نتيجه مثبت گرفت.
سوزوكي (1930) چنين يافت كه قارچ در اثر فرو كردن بذر به مدت 5 دقيقه در آب گرم 55 درجه كشته مي‌شود.

در آزمايش ضد عفوني بذر برنج (رقم مهر) با قارچكش‌هاي مختلف در سال 1359 در آزمايشگاه و كشت روي محيط غذايي مالت آگار مشاهده شد كه از بين سموم مصرفي، قارچكشهاي سوزان و PCNB و ويتاواكس موثر بوده بطوريكه روي آن بذور قارچ Helminthosporium رشد ننموده بود و به ترتيب 0 – 0 و 4% آلودگي داشت ولي در تيمارهاي شاهد و تيابند ازل و كوپراويت كه بيشترين آلودگي را نشان داد به ترتيب ميزان آلودگي 48، 80 و 52 درصد شمارش گرديد. مهمترين مورد در كنترل بيماري لكه قهوه‌اي برنج، رعايت اصول تغذيه و كاربرد صحيح مواد غذايي در خاك و ممانعت از فشارهاي مربوط به آبياري نامناسب است.
اصلاح خاك و زه‌كشي كردن آن با افزودن پيت، مواد آلي و شن ضروري است. از افزودن مقدار زياد ازت بايد خودداري كرد و در صورت احتمال كمبود پتاسيم، اضافه كردن آن لازم مي‌باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید