بخشی از مقاله

مقدمه:

امروزه دربعضي از رشته ها نقشه به عنوان يك ابزاراصلي تلقي شده چرا كه حقايق در ان انعكاس پيدا مي كنند.
امروزه با توجه به رشد سريع جمعيت و همچنين جهت رفاه حال ساكنين كره زمين نياز مبرمي به مسكن ، غذا، آب و... احساس مي شود.
براي فراهم كردن نيازهاي مردم ما در مرحله اول بايد محيط خود را بشناسيم چون امكان گردش و تحقيق قدم به قدم وجود ندارد لذا با استفاده ازتفسير نقشه هاي توپوگرافي به مقياس و بعنوان نقشه هاي مبناء يا مادر براي تحقيقات جغرافيايي از جمله شناخت ژئومورفولوژي منطقه يا ليتولوژي منطقه ياشبكه هاي ذهكشي منطقه و همچنين در طرحهاي برنامه ريزي ناحيه اي ومنطقه اي وبطور كلي براي آمايش سرزمين مورد استفاده قرار داد و به اهداف مورد نظرخود دست يافت.


مشخصات شهرستان ميانه:
شهرستان ميانه در47درجه و 11دقيقه تا 48درجه و18دقيقه طول شرقي و37درجه تا 37درجه و55دقيقه عرض شمالي در دامنه بزقوش و قافلانكوه در 165كيلومتري تبريزو در مسير خط ترانزيتي خط تبريز تهران واقع شده است . اين شهرستان از شمال به كوه هاي بز قوش وبه شهرستان سراب واستان اردبيل واز جنوب به استان زنجان واز شرق به شهرستان خلخال واز غرب به شهرستان هشترود محدود مي باشد.مساحت شهرستان مبانه در حدود 5590 كيلومتر مربع وداراي 4 بخش و466 آبادي و8 مركز خدمات كشاورزي به شرح زير ميباشد: اوج تپه_ تركمنچاي_ تير چائي_ حومه ميانه_ كاغذ كنان_ ترك_ كله بز_ گرمرود بوده وارتفاع ان در پست ترين نقطه حدود 1000 مترودر مرتفع ترين نقطه3300 متر وارتفاع خود شهر ميانه از سطح دريا 1111 متر مي باشد.
موقعيت منطقه تير چائي:
منطقه تير چائي در شمال ميانه در 37درجه و47دقيقه و37درجه و30دقيقه عرض جغرافيايي و47درجه و45دقيقه و47درجه و35دقيقه طول جغرافيايي واقع شده ومساحت حوزه مورد مطالعه به طول km 5/14 وعرض km 75/25 مي باشد كه در كل مساحت منطقه مورد مطالعه km 38/402 مي باشد.
اين منطقه از شمال به ارتفاعات بزقوش از جنوب به شهر چايي كه در جهت شمال غرب به جنوب شرق جريان دارد ختم مي شود (منتهي مي شود) شيب عمومي منطقه در جهت شمالي جنوبي وتا حدودي در جهت شمالغرب جنوب شرقي مي باشد.

تحليل توپوگرافي منطقه:
منطقه مورد نظر يعني تير چايي به صورت يك منطقه كوهستاني بوده وپايين ترين نقطه ان در درٍه اي با جهت شمالي جنوبي وبه ارتفاع 1200 متر مي باشد ودر 47 درجه و39 دقيقه طول جغرافيايي واقع شده است وبلند ترين نقطه ان مربوط به ارتفاعات بزقوش به ارتفاع 3176 متر كه 47 درجه و 35 دقيقه طول جغرافيايي واقع شده است. شيب توپوگرافيكي منطقه،

شمالي جنوبي بوده،يعني از شمال به جنوب بوده در قسمت بالاي نقشه يعني طول جغرافيايي قله 3176 متر قرار گرفته كه سمت غرب ان تقريبا مسطح مي باشد ولي دامنه هاي شرقي وجنوبي ان داراي شيب بسيار زياد مي باشد شيب دامنه غربي ان كه در اصل به صورت متقارن ودامنه هاي شرقي وجنوبي ان به صورت نامتقارن مي باشدكه چندين شاخه يا آبراهه از آن به طرف گذرگاهي كه در سمت شرق ان قرار دارد جاري مي شود. درسمت شرق قله 3176 متري يك دره يا گلوگاهي كه به صورت عميق وتنگ مي باشد قرار دارد كه از شمال به طرف جنوبغرب به طول كشيده شده است كه در داخل اين دره

عميق و تنگ يكي از شاخه هاي اصلي رودخانه تير چائي جاري مي باشد كه اين شاخه باتوجه به اين كه ارتفاعات بزقوش برف گير بوده تا اواخر مرداد ماه در آنجا برف باقي مي ماند لذا از شاخه هاي اصلي بوده به طوري كه در تمام فصول سال داراي آب مي باشد همچنين آبراهه هاي اصلي وفرعي متعددي از دره هاي كوچك اطراف به طرف اين دره اصلي يا گلوگاه

جاري شده و سرانجام به شاخه اصلي يا آبراهه اصلي كه در كف يا بستر دره جاري است مي پيوندد در سمت شرق گلوگاه يا دره مورد نظرقله اي با ارتفاع 3039 متر وجود دارد كه شيب دامنه هاي شرقي؛جنوبي وغربي آن تقريبا با هم مساوي بوده وبه صورت متقارن مي باشند و همچنين در قسمت جنوبي قله3039 متري قله ديگري قرار دارد كه ارتفاع ان 2932 متر مي باشد كه مابين اين دو قله يك شيار وجود دارد گه در اصل بصورت يك دره بوده كه وسعت آن يا والول يا همان دره كوچك وكم عمق مي باشدكه جهت آن شرقي غربي است كه يك آبراهه دايمي درآن جريان دارد وبه آبراهه اي كه در سمت غرب اين دره در داخل گلوگاه بود مي پيوندد.


مسير اين آبراهه پيچ وخم دارد يا ماندري است با توجه به ايزوهسيپهاي سمت چپ ياغرب قله 2932 شيب بسيارتند مي باشد كه انتهاي آن به دره عميق وتنگ منتهي مي شود با توجه به منحني هاي ميزان اصلي قسمت پايين قله 3932 متري تا ارتفاع2700و2600و2500منطقه داراي شيب تندي بوده كه جهت اين شيب شرقي غربي بوده وهمچنين مابين اين دو نقطه يعني2700و2500متري دودره متقارن وجودداردكه داراي آبراههاي فصلي يا غيردايمي مي باشد كه جهت آن نيز شرقي غربي

مي باشد در ارتفاع 3540 متري يك دره كوچكي به شكل U آغاز شده است و درست در ارتفاع2400 متري تبديل به يك دره M شكل مي گردد كه عامل ان را مي توان ازعوامل دروني زمين يا كاتاستروفيسم ذكر كرد اين دره هم داراي يك آبراهه ازنوع غيردايمي مي باشد. بطوركلي درشرق قله هاي 3039و3900و3932 متري وهمچنين بطرف پايين تا ارتفاع2400 متري با توجه به منحني هاي ميزان كه تاحدودي ازهمديگربازبوده وفشرده نمي باشد زمينهاي تقريبا مسطح مي باشند كه درارتفاعات 2946و2930همراه با چندين تپه مشاهده مي شود كه احتمالاجنس اين زمين ها ازنوع مقاوم بوده كه عوامل فرسايشي ازجمله آب و باد نتوانسته درطي ميليونها سال آنها را فرسايش دهد.


آبراههاي دايمي ازقله هاي مذكورمنشعب شده كه چون شيب توپوگرافيكي شمالي جنوبي است لذا آبراهاي مذكور به طرف جنوب جريان داشته و پس ازعبوراز دره هاي M شكل درواقع يكي ازشاخه هاي اصلي رودخانه كلامرز را تشكيل مي دهد اين آبراهه ها پس ازعبوراز دره هايي سرانجام به گلوگاهي كه در مابين ارتفاع 2400 متري و2300 متري وجود دارد رسيده وازانجا با عبوراز يك درهM شكل وارد يك درهv شكل بسيار طولاني مي شود ومي توان گفت كه اين دره ازتا عرض

جغرافياي به صورت نصف النهاري گسترده شده است بطوري كه روستاي نقاب درشرق اين دره درارتفاع 1800متري واقع شده است. درقسمت شمال دره مذكور چندين قله با ارتفاعات 2607و2562و2517و2494 قرارگرفته كه مابين ارتفاع 2517 تا2500 يك دره تقريبا uشكل قرارگرفته كه آبراهه اي ازارتفاع 2607 متري منشعب شده وپس ازعبوراززمين هاي مسطح سرانجام درارتفاع2500 متري وارد دره كوچك مذكورشده و ضمن عبوراز دره M شكل وارد يك دره بسيارطولاني شده كه آبراهه موجود درآن يكي ازشاخه هاي اصلي كلامرزچاي است بايد توجه كنيم كه باتوجه به منحني هاي ميزان قسمت

شمال قله هاي 2607و2562 شيب تندي داشته كه ميتوان احتمال دادكه جنس دامنه هايآن ازموادي كه مقاومت كمتري دارد ايجاد شده ودراثر فرسايش به اين شكل درآمده اند. دامنه هاي جنوبي و شرقي دره هاي مذكور به صورت زمين هاي تقريبا مسطح بوده به طوري كه درارتفاع2300 متري تا 2100 متري با توجه به ايزوهيسپها داراي شيب تند ميباشد وهمچنين ازارتفاع 2494 متري چندين آبراهه اصلي كه جهت آنها به طرف شرق مي باشد جاري شده و در ارتفاع 2200 متري به يكي از شاخه هاي رودخانه كلامرز مي پيوندد. همچنين اين قسمت از حدود طول شمالي قرار دارد و اين قسمت، مناسب براي دامداري به علت مراتع مي باشد.
قسمت ديگر نقشه در37درجه و40دقيقه طول جغرافيايي و37درجه و35 دقيقه عرض جغرافيايي منطقه قرار دارد كه اكثرا زمين هاي آن به صورت مسطح بوده و قابل كشاورزي مي باشد خاكهاي اين منطقه از نوع رس و مارن مي باشد و علت آن پر تعداد بودن آبراهه ها در قسمت شمال شرق و همچنين درمركزوغرب منطقه مي باشد كشت به صورت ديمي مي باشد ؛

 

مگردرحاشيه رودخانه ها. اكثرزمينهاي اين منطقه را باغات تشكيل مي دهد به علت برخورداربودن ازآب وهواي مناسب و برخوردار بودن ازدو رودخانه (كلامرز وتيرچايي) زمينه براي تجمع انساني مساعد مي باشدكه روستاهاي چندي ازجمله قشلاق گل يورد واشليق وكسلان وتجرق و... به وجودآمده است. اين منطقه مسطح بوده وفقط درارتفاع1800و1700 متري

 

شيب ديده مي شود كه آن هم به صورت يك دره بوده وبه احتمال قوي اين دره هم در اثرفرسايش نرمال يا آب جاري پديد آمده است ضلع جنوبي منطقه هم به علت شيب زياد وآذرين بودن منطقه نفوذ ناپذير بوده و آبراهه هايي ديده مي شود و فقط براي مرتعداري مناسب مي باشد. قسمت ديگري در37 درجه و35 دقيقه تا 37 درجه و30 دقيقه عرض جغرافيايي و47 درجه و35 دقيقه تا47 درجه و35 دقيقه طول جغرافيايي قرار دارد. منطقه، يك منطقه تقريبا كوهستاني وازيك قسمت مسطح تشكيل شده مثل روستاي خواجه ده كه براي كشاورزي مناسب مي باشد. چندين راه درجه دوويك راه آسفالته درجهت شمالي جنوبي مشاهده مي شود. در قسمتهاي مركزي منحنيهاي ميزان به هم فشرده بوده كه نشان دهنده شيب زياد

است.چندين تپه شاهد در منطقه ديده مي شود وقله اي به ارتفاع 1352 مترويك دره تقريبا u شكل درقسمت جنوب كه رودخانه بولانليق چاي ازكنارآن مي گذرد مشاهده مي گردد. قسمت ديگراز47درجه و45دقيقه تا47درجه و40دقيقه طول جغرافيايي و37درجه و40دقيقه تا37درجه و45دقيقه عرض جغرافيايي قرار دارد. منطقه مورد نظرداراي قله هاي بسياري است كه قسمت غرب آن داراي شيب زيادي مي باشد و تنها قسمت شمال شرقي همواراست درقسمت جنوبي قله در ارتفاع 2600 متري يك دره M شكل است بطوري كه مابين ارتفاعات 2779و2600و2439 تا 2100 متري درشرق و ارتفاعات 2620و 2582و2152 تا 2100يك دره يا دراصل يك گلوگاه كه عميق و تنگ مي باشد درجهت شمالي جنوبي كشيده شده كه يك آبراهي اصلي درآن جريان دارد كه دامنه هاي آن تنگ بوده و شيب بسيار زيادي دارد كه كف بسترخود را عميقا بريده است.
وجود چندين راه درجه دويا مالرو وقله2607متري درشرق نقشه كه قسمت قله آن به صورت مسطح بوده ولي دامنه هاي آن داراي شيب مي باشد. درشمال اين قله يك دره M شكل ودره U شكل درغرب دره هاي V شكل درسمت شرق نمايانگر است اين قسمت نيز به علت شيب زياد منطقه،براي زراعت مناسب نبوده وبه درد مرتع مي خورد.


در قسمت بالاي روستاي سرخه حصار يك گلوگاه مشاهده مي شود و همچنين وجود قله 2256 متري كه سمت شرق آن به علت فرسايش آبي داراي شيب تندي و قسمت جنوبي و غربي آن با وجود يك دره كوچكU شكل ولي روي هم رفته مسطح مي باشد بطوريكه باغهاي ميوه روستاي نقش دراين قسمت قرار دارد. وجود چندين تپه شاهد يابوت در منطقه نشان دهنده جنس مقاوم بوده ويا اين تپه شاهدها در محل مناسبي استقرار يافته اند كه عامل فرسايشي نتوانسته اند آنها را فرسايش دهد. مابين قله هاي 2070 متري شرق و2098 متري درغرب دودره U شكل قرارگرفته و در ميان اين دو دره يك منطقه مسطح وجود دارد ؛ بنام انترفلو كه جهتش شمالي و جنوبي است.


قسمت ديگر از47 درجه و 35 دقيقه تا 47 درجه و 40 دقيقه طول جغرافيايي و 37 درجه و35 دقيقه تا37 درجه و40 دقيقه عرض جغرافيايي قرار دارد.


در قسمت شمالغرب اين منطقه يك دره طولاني وجود دارد كه رودخانه كلامرزدآن جاري شده كه دامنه هاي اين دره داراي شيب نسبتا تندي مي باشد دراين قسمت دره كور يا خشك همراه با دره هايي كه داراي آبراهه هاي فصلي مي باشند ديده ميشود . همچنين وجود تالو هايي در منطقه نشانگراين است كه علت تند بودن شيب دامنه هاي مذكورفرسايش نرمال مي باشد قسمتهاي ديگر به صورت هموار ومسطح بوده كه براي زراعت مناسب مي باشد.


وجود آبراهه هاي متعدد در منطقه نفوذ ناپذير بودن زمين مي باشد. وجود چندين راه درجه دو در روستاهاي كذرج_نودوزق_بالوجه_چرونشان ازوجود و استقرار نيروي انساني در اين منطقه مي باشد.
قسمت ديگر از47 درجه و30 دقيقه تا47 درجه و35 دقيقه طول جغرافيايي و37 درجه و35 دقيقه تا37 درجه و30 دقيقه عرض جغرافيايي قرار دارد.


از اين قسمت به بعد نام رودخانه كلامرز عوض شده البته در ميان اهالي به رودخانه قوري چاي معروف است.
در اين قسمت دره هاي متعددي وجود دارد از جمله آنها تپه 1502 متري و 1419متري و1390متري مي باشد كه اطراف آنها به صورت دشت بوده و بسيار مسطح مي باشد.


وجود آبرفتهاي رودخانه قوري چاي در منطقه و همچنين زمينهاي مسطح و آبراهه هاي متعدد نشان دهنده امكان پذير بودن كشاورزي در منطقه است و به همين جهت روستاهاي صومعه كبودين_اليخارج_مونق_ماهي آباد_زاويه_ جهنديز و...در اين مكان استقرار يافته اند.


بايد توجه كنيم كه تفسير كلي هر كدام از مباحث(زمين شناسي،خاك،اب هوا،تحليل ذهكشي و ابها،كشاورزي،مرتع) بطور جداكانه توضيح داده شده اند.
موقعيت زمين شناسي:
سه نوع تشكيلات زمين شناسي عمده در منطقه وجود دارد:
1_ تشكيلات Uestone:


رسوبات ابرفتي يا تراسهاي ابرفتي جوان كه مربوط به دوره هاي چهارم زمين شناسي بوده و از فرسايش ارتفاعات بزگوش تشكيل شده است اين رسوبات عمدتا شامل تناوبي از رسوبات شني،رسي،قلوه سنگي كه بر اثر فاصله ازارتفاعات هر چه از كوهپايه دورتر شويم دانه بندي درشتر مي شود ضخامت ابرفت نسبتا زياد و در بعضي جاها بيش از 30 متر است به علت شيب عمومي زياد منطقه در اثر جريان نزولات (برف وباران) آبراهه هاي متعددي در منطقه وجود دارد كه مهمترين آنها تيرچائي و رودخانه كلامرز به طولkm 30 مي باشد كه آبهاي جاري منطقه و همچنين قسمت اعظم آبهاي فرورو و آبهاي زيرزميني از اين دو رودخانه تخليه و ذهكش و از دسترسي منطقه خارج مي شود.

 


2_ تشكيلات مارن_ رسي ميوسن:
قسمتهاي جنوب ،جنوبغرب و غرب منطقه شامل تشكيلات مارن،رسي،ميوسن،تشكيلات مارن ، رسي ، سيلت استون درابعاد وسيع و ضخامت زيادي اين منطقه را پوشانيده است كه گاها تشكيلاتي از آهك و ماسه سنگ ديده مي شود اين تشكيلات مربوط به ميوسن بالايي است كه در شمال و جنوب به تشكيلات آذرين ختم مي شود.
3_تشكيلات آذرين شمال اين منطقه (ارتفاعات بزگوش) كلا از تشكيلات آذرين مي باشد كه اين تشكيلات متنوع و از لحاظ زمين شناسي قابل توجه است.


بطوري كه اين نوع سنگها در اين نوع تشكيلات وجود دارد كه از طرف شرق به غرب به شرح زير تكرار مي شود:
1_ تشكيلات كنگلومرا : شيلهاي آهكي و اهك مربوط به كرتاسه بالايي
2_ ماسه سنگهاي قرمز و كنگلومرا مربوط به ائوسن زيرين(تشكيلات فجن)
3_ تشكيلات آذرين پيروكلاسيك و جريانهاي مواد مذاب مربوط به ائوسن مياني.
تشكيلات آذرين توفهاي اسيدي و گنبدهاي سنگهاي دازيكي مربوط به ميوسن زيرين
5_تشكيلات آذرين ائوسن كه بسيار متنوع و شامل توفهاي اسيدي پيروكلاستيك_لاتيت_آنزريت_ليوليت وگاها آهكهاي نموليتي مي باشد.
آب و هواي منطقه:


منطقه مورد نظر داراي آب و هواي سرد و خشك بوده و از جريان هواي مديترانه اي متاثر مي باشد جريان هواي مديترانه اي در اواخر پاييز تمام طول زمستان و اوايل بهار منطقه را فرا مي گيرد علاوه بر مواردي كه اشاره شد منطقه تا حدودي تحت تاثير رطوبت درياي مازندران و توده هاي هواي سيبري نيز قرار مي گيرد. ميزان بارندگي متوسط منطقه مورد مطالعه حدود 320ميلي متر درسال مي باشد كه به علت وضعيت خاص توپوگرافيكي و شرايت جوي داراي رودخانه هاي فصلي مي باشد مهمترين آنها عبارتند از: تيرچائي و كلامرزچائي كه منبع تغذيه سدهاي خاكي منطقه مي باشد. اين منطقه داراي بادهاي محلي مي باشد. كه عبارتند از:


1_ باد سفيد (آغ يلي) : از جريانات اقيانوس اطلس ودرياي مديترانه مي باشد كه وارد ايران شده؛ يك رشته آن به طرف شهرستان مراغه مي وزد و از آنجا در امتداد دره ها بطرف شهرستان ميانه سير مي كند كه در اين نواحي بنام باد سفيد يا گرمش معروف است.


2_بادمه(قره يل) : قسمتي از بادهاي گيلان از تنگه منجيل عبور نموده معمولا با شدت كمي در امتداد قزل اوزن به طرف آذربايجان وقسمتي به طرف زنجان و تهران مي رود اين باد در ميانه بنام بادمه معروف است به علت اين كه ايستگاه سينوپتيك در شهرستان ميانه در سالهاي گذشته وجود نداشته ولي اخيرا اقدام به نصب دستگاههاي آن گرديده است.

خاك و طبقه بندي اراضي:
1_ خاك شناسي
2_ تشكيل خاك
خاك از نظرهاي مختلف و باتوجه به كاربرد آن بصورت مختلف تعريف گرديده است ولي در ارتباط با مسائل كشاورزي از ديدگاه خاك شناسي آن را مي توان چنين تعريف كرد:


خاك عبارت است ازمجموعه اي ازاجسام طبيعي مركب از مواد آلي و معدني كه در سطح زمين تشكيل شده و داراي خصوصياتي است كه درنتيجه تاثيرات متقابل آب وهوا ،گياهان به عنوان گلوگاه مكانيكي تامين كننده آب و مواد غذايي و نهايتا پرورش دهنده آنها مي باشد. همان طور كه از تعريف خاك برمي آيد و پنج عامل اصلي در تشكيل آن دخالت دارد كه در ارتباط با منطقه مورد مطالعه به صورت خيلي مختصر به آن اشاره مي شود.


آب و هوا(climate): بطور كلي تمامي اين منطقه داراي آب و هواي مديترانه اي است بدين معني كه داراي تابستانهاي گرم و خشك و زمستانهاي سرد و مرطوب مي باشد و براساس آمار موجود يا زندگي ساليانه آن 245 ميلي متر است متوسط درجه حرارت ساليانه منطقه نيز در اكثر3/25 و در حداقل 14/1درجه سانتي گراد مي باشد اراضي مرتع كه تحت تاثير آبهاي زيرزميني نيستند شامل خاكهاي با بافت سنگين و مقاوم به فرسايش مي باشد كه زمان كافي جهت تكامل و انتقال تجمع

 

كه كربناتها و املاح در اختيار داشته كه در نتيجه آن خاكهايي با آفتهاي مشخصه به وجود آمده است . ولي خاكهاي كوه پايه ها اكثرا جوان هستند از نظر مواد آلي ضعيف بوده و دائما در معرض فرسايش يا رسوب گذاري جديد باشند گروهي ديگر از خاكها در منطقه پست يا در تراس پايين رودخانه ها قرار دارند و قسمت اعظم آن در سال را تحت تاثير آبهاي زيرزميني يا آبهاي منطقه از ارتفاعات بوده كه اين امر موجب تجمع املاح گرديده و باعث تكامل نسبي آنها گرديده است ؛ البته بايد متذكر شد

كه در اين گونه مناطق خاكهايي نيز هستند كه چون دائما در معرض طغيان ، فرسايش يا افزايش مي باشند . بجز طبقه سطحي اگر يك Ochric فاقد هر گونه افق مشخصات مي باشد و زمان هيچ گونه نقشي در تكامل آنها نداشته است.
مواد مادي Parent Material :
مواد مادري خاكهاي موجود منطقه از سنگهاي آهكي،گچي،دگرگوني،آذرين دروني و بيروني و بالاخره تفها و كلنگلومرها و ماسه سنگهاي موجود درارتفاعات است كه اين سنگها تحت تاثير حرارت و هواديدگي Weathering خرد و متلاشي شده و توسط آب يا نيروي ثقل منتقل،سپس تحت تاثير عوامل مكانيكي،شيميايي،بيولوژيكي قرار گرفته و خاكهاي موجود را به وجود آورده است. موادهاي حاصله بسته به سرعت انتقال و شيب به ترتيب بر جاي گذاشته شده كه در نتيجه آن تشكيل خاكهايي با بافتهاي درشت در مجاور ارتفاعات و خاكهايي با بافت ريز و خيلي ريز در اراضي پست خاكهاي بين بافت نتوسط و ريز در حد فاصل ارتفاعات و اراضي پست(دشتها) مي باشد.


پستي و بلندي Relef اشكال ناهمواري ها:
منطقه مورد مطاله داراي دشتهاي مرتفع و دشتهاي بزرگ و كوچك است كه تماما در محدوده ارتفاعات بزقوش و رودخانه هاي آيدوغموش،قرانقو،قزل اوزن. ارتفاعات قافلانكوه تشكيل شده كه به طور كلي شيبها از ارتفاعات شروع و به نواحي پست يا تراس پايين رودخانه ها ختم مي گردد و چون منطقه كوهستاني است شيبها و جهت آنها و همچنين مقدار پستي و بلندي بسيار متفاوت است كه بطور خلاصه وضعيت پستي و بلندي را مي توان با شرح فيزيوگرافي منطقه بشرح زير بيان نمود كه به سه واحد تقسيم مي شود.


1_ دشتهاي مرتفع Plateaux:
اين واحد همانطور كه از اسمش هم پيداست در قسمتهاي مرتفع واقع گرديده و اكثرا شامل خاكهاي قديمي با مقاومت بيشتري مي باشند شيب اصلي آنها بين 8_12درصد و شيب جانبي آنها بين 5_12درصد متغير است و عموما داراي پستي بلندي نسبتا زيادي هستند . در اين واحد آب زيرزميني خيلي پايين و معمولا سنگ و سنگريزه در سطح و داخل خاك ديده مي شود همچنين مواد آهكي آنها بعلت قدمت تشكيل خاكهاي زياد مي باشد اكثر اين اراضي به كشت ديم اختصاص دارد.

 

2_ دشتهاي آبرفتي دامنه اي Piedmont Alluvial Plains:
اين واحد شمال دشتهاي بزرگ و كوچكي است كه در اثر انتقال و ته نشين شدن ذرات ريز منطقه از ارتفاعات در قسمتهاي مسطح تشكيل گرديده كه عمدتا داراي شيب ملايم بدون پستي و بلندي و يا با پستي و بلندي كم و خاكهاي تكامل يافته با بافت سنگين تا خيلي سنگين اين واحد داراي آب زيرزميني پايين و فاقد سنگريزه سطحي قلوه سنگ و شوري است و تقريبا مناسب ترين اراضي منطقه را شامل مي شود كه بيشتر به كشت ديم و مقدار كمي به آبي اختصاص داده شده است.
3_ دشتهاي آبرفتي رودخانه اي River Alluvial Plains :


اين واحد شمال دشتهاي بزرگ و كوچك است كه در قسمت هاي كاملا مسطح تشكيل شده است و ذرات منطقه از ارتفاعات يا رسوبات آبرفتي توسط رودخانه ها در تشكيل خاكهاي اين واحد مؤثر بوده است عموما داراي شيب ملايم و بدون پستي و بلندي و خاكهاي تكامل يافته اي با بافت سنگين تا خيلي سنگين مي باشد . در بعضي از قسمتها اين واحد زيرزميني در بخشي از سال بالا است كه غالبا بر كشت برنج صيفي جات اختصاص داده شده است و در قسمتهايي كه آب زيرزميني پايين بوده و خاكها داراي ذهكش مناسب هستند به كشت سورگوم_غلات و ساير محصولات بصورت آبي صورت مي پذيرد.

 


فعاليت موجودات زنده Biological Activitis :
لازمه فعاليت ميكروارگانيسم هاي خاك وجود مواد آلي،واكنش مناسب(PH)و رطوبت و حرارت بموقع است . آن قسمت از اراضي را كه زير كشت ديم هستند نه تنها از رطوبت و حرارت كافي برخودار نيستند بلكه از لحاض مقدار مواد آلي نيز به علت تعليف بقاياي گياهان كشت شده و قسمتي از پوشش گياهان طبيعي منطقه توسط احشام كم مي باشد . خاكهايي كه تحت آبياري هستند با وجود اينكه در زمان مناسب از لحاض رطوبت و حرارت مقدار مواد آلي بصورت كود به خاك اضافه مي

شود ، چون پوشش طبيعي و بقاياي گياهي اين اراضي كلا توسط احشام تعليف مي شود اين خاكها هم از نظر مواد آلي چندان غني نيستند ولي نسبت به اراضي زير كشت ديم وضعيت بهتري دارند در اراضي مسطح و تقريبا پست كه قسمتي از سال كاملا از آب اشباع و حرارت آن پايين است فعاليت بيولوژيكي چشمگير صورت نمي گيرد . زمانيكه خاك از حالت اشباع خارج شده و حرارت آن نيز نسبتا مناسب است فعاليت بيولوژيكي آغاز مي شود و در نتيجه اين امر تشكيل افقهاي سطحي

با ماده آلي نسبتا غني است . در فصل تابستان كه خاكها خشك و ترك مي خورند مقداري از خاك سطحي كه محتوي مواد آلي مي باشد به داخل شكافها نفوذ كرده و باعث افزايش مواد آلي در طبقات زيرين مي گردد بطور كلي چون لقام خاكهاي منطقه داراي اسيديته بيشتر از 7 هستند مي توان چنين نتيجه گيري كرد كه فعاليت باكتريها در منطقه به مراتب از قارچها كه به محيط اسيدي احتياج دارند بيشتر مي باشد.
زمان Time:
يكي از عوامل مهم در تشكيل و تكامل خاكها ، زمان است چه در صورت فراهم بودن تمامي شرايط مناسب تكامل خاك تابعي از زمان مي گردد. خاكهاي منطقه مطالعه شده از تاثير زمان بر تكامل آنها به دو گروه تقسيم مي گردند:
اول خاكهاي جوان كه زمان كافي جهت تكامل آنها وجود نداشته و به جز طبقه سطحي Ochric فاقد هر نوع افق مشخصه ديگري مي باشد كه اين خاكها در رده Inceptisols طبقه بندي شده و در دشتهاي مرتفع قديمي پراكنده هستند.
دوم خاكهايي كه به علت شيب دائم،بافت مناسب،رطوبت بالنسبه كافي وسپري شدن زمان لازم تكامل يافته ونتيجه آن تشكيل افقهاي مشخصه زيراعم از Calcic ياCambic است كه اين نوع خاكها دررده Inceptisols طبقه بندي وشامل سريهاي مختلفي ازخاكهاست كه درواحدهاي فيزيوگرافي مختلف پراگنده هستند.


مورفولوژي Morphology :
به منظور شناخت و دستيابي به بعضي خصوصيات خاكها نظير اسيديته ، قابليت هدايت الكتريكي ، درصد كاتيون تبادل مورد نياز بر انجام تجزيه هاي آزمايشگاهي و تعيين رنگ ، ساختمان،پوشش رسي ، تجمع كربناتها يا املاح ديگر تراكم ذرات درشت تر ازدو ميليمتر و غيره و مشاهدات صحرايي مي باشد.


مشخصات ظاهري خاكها ارتباط زيادي باعوامل موثردر تشكيل آنها را دارد كه ممكن است يك ياچند عامل تاثير بيشتري درتكامل ويا در تشكيل خاك داشته باشد با سپري شدن زمان، تفاوت حاصله چشمگيرتر بوده و در صورتي كه فاكتورهاي مورد نظر اثر چنداني نداشته باشند؛خاك حاصله بيشتر از خصوصيات مواد مادري تبعيت مي كند. خاكهاي موجود منطقه از نظر مورفولوژي بسيار متفاوت بوده كه به طور خيلي خلاصه در زير اشاره مي شود:


_برخي از خاكهاي منطقه داراي طبقه سطحي تيره با ساختمان دانه اي و مواد آلي نسبتا غني هستند و طبقات زيرين آنها متاثر از آبهاي زيرزميني نبوده و به رنك قهوه اي تا قرمز مي باشد._ديگراز خاكها زمان كافي جهت تشكيل طبقه Calcic راداشته و عموما از زهكش مناسب برخوردار بوده و رنگ قهوه اي تا قرمز آنها معرف اكسيد بودن محيط آنهاست. خاكهاي تكامل يافته ديگري نيز در منطقه وجود دارد كه معمولا ساختمان مكعبي نسبتا خوبي بوده و طبقه Cambicآنها مشهود است. علاوه بر خاكهاي ياد شده تعدادي از خاكهاي منطقه ضمن برخورداري ازتهويه مناسب به علت جوان بودن تكامل چنداني درآنها صورت نگرفته و افق مشخصه اي مشاهده نمي گردد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید