بخشی از مقاله
تهاجم فرهنگي و راهكارهاي مقابله با آن
تهاجم فرهنگی
تهاجم و هجوم یک ملت به ملتی دیگر به صورتهای مختلف اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی صورت میپذیرد، اما در بین انواع یاد شده تهاجم فرهنگی، خطرناکتر از بقیه میباشد چون در تهاجمات نظامی، اقتصادی و سیاسی، ملت مورد تهاجم قرار گرفته، از عملکرد دشمن و نیتهای وی آگاهی دارد، اما در تهاجم فرهنگی به دلیل ظرافتکاری دشمن، چنین تهاجمی آشکار نبوده و ممکن است ملتی سالهای خیلی زیادی تحت چنین تهاجمی گرفته باشند ولی
خودشان متوجه تهاجم نبوده و بلکه حتی مظاهر تهاجم دشمن را با عنوان مد یا روشنفکری قبول کنند تا حدئیکه کسی اگر، آگاهی پیدا کرد و خواست با آن مقابله کند با وی به عنوان ضد مد یا انسان عصر حجری برخورد میکنند. اما قبل از پرداختن به اصل مساله، لازم است تعریفی از فرهنگ داشته باشیم.
تعریف فرهنگ و تهاجم فرهنگی
برای فرهنگ تعریفهای زیادی گفته شده اما به طور خلاصه و خیلی ساده میتوان گفت که فرهنگ مایه های فکری و ارزشی است که رفتارهای اختیاری و اجتماعی انسان، تحت تاثیر آنها قرار میگیرد و شامل شناختها و باورهای انسان، ارزشها و گرایشها و رفتارها و کردارها میباشد بر این اساس تهاجم فرهنگی عبارت خواهد بود از هر گونه حرکتی از دشمن که در صدد تغییر یا تحریف ارزشها و رفتار و کردارهای انسانی و ملتی میباشد. به عبارت دیگر تهاجم فرهنگی
یعنی اینکه ملتی، بخواهد فرهنگ رایج و غالب یک ملتی را از دستش گرفته و فرهنگ خود را به آنها تحمیل کند تا ملت مورد تهاجم گرفته تحت سلطه این ملت در آمده تا از این وسیله به این ملت تسلط یافته و ضربان اقتصادی و سیاسی و نظامی آن را در دست خود بگیرند، و برای اینکار آسانترین راه کم و هزینه ترین راهها، همان تغییر فکر و خط مشی ملتی است اینکه فرهنگ شما، فرهنگ خوبی نیست اینگونه فکر کردهاید که به اینجا رسیدهاید، شما متحجرید، و انواع
شعارهای به ظاهر زیبا، همچنانکه یکی از ماموران سیا نیز در گزارشهایش نوشته که اتحاد جماهیر شوروی به این دلیل شکست خورد که متوجه نشد که اگر چهارچوب فکریش را عوض کند، خود به خود همه چیز اعم از نظامات سیاسی و اقتصادی نیز عوض خواهد شد. بر این اساس همیشه، قبل از تهاجمات نظامی، تهاجمات فرهنگی صورت میگیرد.
هدف از تهاجمات فرهنگی
تهاجم فرهنگی دو هدف در ضد هم میتواند داشته باشد، یعنی زمانی تهاجم فرهنگی به علیه یک ملتی به خاطر این است که آنها فرهنگ متعالی ندارند و از نظر فرهنگی و علمی و اجتماعی در انحطاط به سر میبرند در چنینی شرایطی اگر یک فرهنگی علیه چنین فرهنگی، قیام کند، چنینی تهاجمی خوب است؛ به عنوان مثال اگر فرهنگی آمد و فرهنگ مصرف گرایانه یک ملت را که به تولید ارزش چندانی نمیدهند را تغییر داد و فرهنگ آنها را به فرهنگ تولیدی تبدیل کرد، چنین تهاجم فرهنگی نه تنها بد نیست بلکه واجب نیز می باشد.
اما در مقابل، تهاجم فرهنگی یک هدفی نیز دارد و آن اینکه باورهای صحیح را از مردم بگیرند و در مقابل باورهای دروغین و ارزشهای غلط را به آنها تلقین دهند، که چنین تهاجمی بد میباشد و باید در مقابلش ایستاد، امروزه یکی از اهداف تهاجمات فرهنگی، تامین منافع اقتصادی کشور حمله کننده میباشد بویژه در ملتهایی که مادیگرا بوده و چیزی غیر از مادیات را قبول ندارند، این دسته از افراد، از فرهنگ به عنوان ابزاری برای رسیدن به هدفهای اقتصادی خود بهره میبرند،
چرا که برای چنین افرادی ارضای شهوات و مال اندوزی و ثروت، فقط مطرح بوده و چنین دیگری مطرح نیست و چون به این نتیجه رسیدهاند که با اسلحه فرهنگ به دلخواه خود میرسند بر این اساس، از تهاجم فرهنگی استفاده میکنند. یعنی برای چنین افرادی مطرح نیست که کشور مورد حمله شونده آیا دارای فرهنگ صحیح است یا غلط و اصلا در فکر اصلاح آن فرهنگ نمیباشند بلکه به عنوان وسیلهای استفاده میکنند تا جائیکه اگر دیدند این ابزار قدیمی شده، آنرا رها کرده و دست به دامان ابزارهای دیگری میشوند.
اولین و آخرین قدم تهاجم فرهنگی
براساس تعریف فرهنگ که گفتیم که همان مایههای فکری یک ملتهای میباشد، اولین قدم در تهاجم فرهنگی تغییر اساس و پشتوانه فکری و ارزش یک ملت میباشد چون هر ملتی بر اساس نوع فکر و اندیشهاش، اقدام به کاری میکند چون اگر در ملتی روحیه صرفه جوئی هست، الگو در ملتی روحیه تولیدی است، اگر در ملتی غیرت، تعصبات صحیح، جوانمردی، احترام به بزرگان، حقوق دیگران مطرح است به این دلیل است که پشتوانه فکری آنها است بر این اساس برای اینکه برای چنین ملتی تسلط یابند باید این باورها و مایههای فکری عملی آنها را بگیرند به جای روحیه صرفه جوئی، رویحه چشم و هم چشمی و مد را بدهند،
به جای غیرت و تعصب در ملتی روحیه بی بندوباری و فحشا را تزریق کنند و چنین تبلیغ کنند که اینها مظاهر فرهنگی است و هر کس خودش را مطابق این کارها نکند یا بر علیه آنها قدم بردارد افرادی متجر و بی عقل میباشند و ... که اگر دشمن به چنین کاری پیروز شد، آغازگر بدبختی این ملت خواهد گردید.
نمونه تهاجم فرهنگی
پس مهمترین کار دشمن در تهاجم فرهنگی گرفتن روحیّه خود باوری و ایمان از یک ملتی میباشد، در این زمینه بد نیست سخن یکی از معاونان سابق سیا را از نظر بگذارانیم ایشان میگوید: بعد از مدتها تحقیقی به این نتیجه رسیدیم که قدرت رهبر مذهبی ایران و استفاده از فرهنگ شهادت در انقلاب ایران تاثیر گذار بوده، ما هم چنین به این نتیجه رسیدیم که شیعیان بیشتر از دیگر مذاهب اسلامی فعال و پویا هستند ... به همین منظور چهل میلیون بودجه برای آن اختصاص دادیم ... و تا سال 1389 مرجعیت را که سد اصلی اهداف ما میباشند تضعیف کرده و آنان را بدست خود شیعیان و دیگر مذاهب نابود کنیم و در نهایت تیر خلاص را بر این فرهنگ و مذهب بزنیم.
جمع بندی
پس با توجه به مطالب گفته شده، از میان انواع تهاجمات؛ تهاجمات فرهنگی با نظر بر اینکه اساس رفتار و اندیشه هر ملتی را هدف قرار داده خطرناکتر بوده زیرا ملتی که از نظر فرهنگی، جیره خوار ملتی دیگر باشد صد در صد از نظر نظامی، سیاسی، اقتصادی نیز جیره خوار همان ملت خواهد شد، پس مهمترین وظیفه ما شناخت فرهنگ مذهبی ، ملی، منطقهمان میباشد تا با مظاهر تهاجم فرهنگی دشمن آشنا گردیم و به حراست از فرهنگ خودمان بپردازیم که در این صورت اگر کار از کار بگذرد و ما دیر متوجه باشیم، نوشداروی روی بعد از مرگ سهراب خواهد شده و بیش از حسرت خوردن نخواهد داشت.
بهترین راه حل برای مبارزه با تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی به این معنی است که یک ملتی، بخواهد به بهانه پیشرفته نشان دادن خودش، طرز تفکر خود را به ملتی دیگر تحمیل کند تا در پرتو آن، آنها را مطیع خود گردانده و جیره خوار خود گرداند. البته در این نوع تهاجم، خوبی یا بد بودن فرهنگ یک ملتی مدنظر نمیباشد بلکه آنچه مهم است، استفاده کردن از منابع مالی و انسانی کشور مورد حمله میباشد که با بهانه الگوهای بهتر زندگی و اصلاح فرهنگی اقدام به این کار میگردد.
شاه کلید تهاجم فرهنگی
آنچه که در این نوع تهاجم نقش اصلی را بازی میکند باورها و مایههای رفتاری مردم است، یعنی اگر ملتی روحیه صرفه جویی دارند، اگر ملتی روحیه قناعت دارند، اگر مردمی دارای روحیه تولید میباشند نه مردمی صرفا مصرف گرا، اینها برگرفته از نوع باورهایی است که همین ملت در زندگی دارند مثلا باور اینکه قناعت ثروتی است که هرگز تمام نمیشود. حال اگر ملتی بخواهند از بین چنین مردمانی، بازار فروش پیدا کنند ناچار هستند تا این قناعت و صرفه جویی را از بین برده و در مقابل فرهنگ مصرف را جایگزین آن کنند، برای اینکار مثلا بحث مد را پیش کشیده و در مقابل، مخالفان این کار را افرادی متحجر و عصر حجری
نشان میدهند و در آخر اینکار را به جائی میرسد که یک فرد به جای اینکه مثلا دو دست کت و شلوار داشته باشد، شاید نزدیک به ده دست کت و شلوار در کمدش باشد که از هر کدام به طور میانگین شاید در طول مدت خریدشان دو بار استفاده نکرده است، چرا که مد جدیدی به بازار آمده و باید به فکر تهیه مدل جدیدی بود که این مسئله در بین زنان بسیار رواج دارد.
شناخت، واکسیناسیون فرهنگ
البته، بر کسی پشویده نیست که در شرایط کنونی، با توجه به پیشرفت ارتباطات که زندگی بدون آن قابل تصور نیست کمتر ملتی توان مقابله با این نوع تهاجم را میتواند داشته باشد و همگان در معرض چنین تهاجمی هستند، اما آنچه که میتواند اصالت و فرهنگ یک ملتی را در برخورد با فرهنگهای بیگانه حفظ کند همان شناخت یک ملت از آداب و رسوم و فرهنگ و دینش میباشد، زیرا یک ملت به هر مقدار که از باروهای خود و از پیشینه و سابقه تاریخی و آداب و رسومش اطلاع دقیقی داشته باشد به همان اندازه میتواند در این برخورد فرهنگها، همان مقدار هم فرهنگش را حفظ کند و علاوه بر آن، چیزهای مفید و خوب فرهنگهای دیگر را نیز به فرهنگش ضمیمه کند.
مراحل دفاع از فرهنگ
بر این اساس هر ملتی که اصالتی برای خودش قائل است باید در یک اقدام سه مرحلهای به دفاع از فرهنگ خود که آن نیز هویت خودش میباشد بپردازد که آن سه مرحله به ترتیب زیر است:
بینشها و باورها
هر ملتی یک سری اعتقاداتی دارد که بر اساس آن اعتقاد به زندگی خود معنا میبخشد، زیرا جامعهای که معتقد به خدا میباشد و ایمان به غیب و فرشته و جهنم و بهشت یکی از اعتقادات آنهاباشد و اینکه یک روزی باید پاسخگوی همه رفتارها و گفتارهای خود باشند، معلوم است که در مقابل جامعهای که به خدا اعتقاد ندارد و اعتقاد به خدا را ناشی از ضعیف بودن و ترس انسان میداند، ملتی که هر چه را به چشم نبینند باور نمیکنند، اگر چنینی ملتی مادی پرست به چنان ملت الهی تسلط و نفوذ پیدا کند در مرحله اول، تنها کاری که میکند همان حمله به اعتقادات وی میباشد اینکه خدا و غیب افسانه میباشند و علاوه بر
آن با یک حالت دلسوزانه ترحم میکنند که انسان باید واقع بین باشد و اعتقاد به چنین چیزهایی را از عوامل عقب ماندگی به حساب میآوردند، نمونههایی از به هجوم ریشه اعتقادات است.بر این اساس ما، باید قبل از هر کاری، مسائل اعتقادی خود را درست یاد بگیریم تا بتوانیم بر اساس منطق و برهان در مقابل اعتراضات، ایمان خود را حفظ کنیم.
ارزشها و گرایشها
در مرحله دوم باید بدانیم در این فرهنگ ما چه چیزی ارزش است و چه چیزی ضد ارزش ، اینکه تعریف صحیحی از ارزش داشته باشیم و بدانیم که ارزشها اعتباری نیستند بلکه یک دارای ارزش ذاتی میباشند، به عنوان مثال دزدی چیزی نیست که در زمانی ارزش حساب شود و در زمانی ضد ارزش یا احترام و رعایت دیگران یک ارزشی است که همیشه بوده و ذاتی است نه اینکه در میان ملتی ضد ارزش باشد، یا احترام به پدر و مادر و بزرگسالان و همچنین ایثار،
جوانمردی، وجدان کاری)، ((انضباط اجتماعی، دفاع از مملکت در مقابل بیگانه حتی به قیمت جان، همه اینها دارای ارزش ذاتی میباشند، اما اگر ما یک دید اعتباری به ارزش داشته باشیم آنوقت دیگر وجدان کاری جای خود را به عدم تعهد خواهد داد، در این حالت است که به سر خودمان کلاه میگذاریم که تنها نفعش را دشمن خواهد برد. مثلا به جای احترام به پیران خانواده که افراد با تجربه بوده و آنچه را که ما در آینه نمیبینیم آنها در گل میبینند و به قول معصومین، پیامبران هر خانوادهای میباشند، بگوئیم طرز تفکر شما قدیمی شده و شما نمیفهمید و غیره، این همان تغییر ارزشهاست که برای ما زنگ خطری است.
رفتارها و کردارها
این مرحله در حقیقت درماندگی یا غارت و شکست فرهنگی یک ملتی را در برابر فرهنگ ملتی دیگر به نمایش میگذارد، در واقع این مرحله نتیجه بازدهی دو مرحله قبلی گرایشها و ارزشها و باورها میباشد، لازم به توضیح است که با نظر بر این که رفتار آدمی نتیجه نوع نگرش وی یا همان اعتقاد وی و همچنین ارزشگذاری وی در امور میباشد، پس مردمی که در گذشته به دلیل اعتقاد به اینکه پیران برکت خانواده هستند، پدران خود را در خانه نگه داری میکردند که نشات گرفته از تفکراتشان بود و حال اینکه همان ملتی اگر پدران خود را به آسایشگاه سالمندان ببرند دلیل بر شکست فرهنگشان خواهد بود.
جمعبندی
پس با توجه به اینکه فرهنگ همان مایههای رفتاری یک ملت میباشد، در تهاجم فرهنگی، اعتقادات و باورهای مردم را نشانه میگیرند و به همین دلیل این نوع تهاجم در بین انواع تهاجمات نظامی، سیاسی، اقتصادی نقش اساسی را بازی میکنند، یعنی ملتی که استقلال فرهنگی نداشته باشد به طور یقین در همه زمینههایش نیز مستقل نخواهد بود بر این اساس، مقدمه تهاجم نظامی بر منطقهای نیز تهاجم فرهنگی علیه آن منطقه است، و تنها مردمانی از چنین
تهاجماتی پیروز از میدان بدر خواهند آمد که شناخت کاملی از فرهنگ، آداب و رسوم منطقهای و کشوری و شهری خود داشته باشد. البته مبارزه با تهاجم فرهنگی به معنای مبارزه با پیشرفت نیست بلکه به معنای دریافت پیشرفت بصورت غربال شده میباشد، یعنی اینکه ما دستگاههای آخرین سیستم پیشرفته را از بیرون از مرزها داخل کنیم اما همراه آن دستگاه، عکسهای مبتدلی که نسبت به فرهنگ ما خوب نیست را از روی دستگاه تحت عنوان ژورنال که به ما میدهند حذف کنیم و فقط آنچه مفید است بگیریم آنچه مضرر است وانهیم، مثل اینکه موز میخوریم و پوستهاش را به آشغال میریزیم.