بخشی از مقاله
ولادت
ولادت حضرت مهدی صاحب الزمان ( ع ) در شب جمعه، نیمه شعبان سال 255یا 256 هجری بوده است .
پس از اینکه دو قرن و اندی از هجرت پیامبر ( ص ) گذشت و امامت به امام دهم حضرت هادی ( ع ) و امام یازدهم حضرت عسکری ( ع ) رسید، کم کم در بین فرمانروایان و دستگاه حکومت جبار، نگرانی هایی پدید آمد . علت آن اخبار و احادیثی بود که در آنها نقل شده بود از امام حسن عسکری ( ع ) فرزندی تولد خواهد یافت که تخت و کاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد کرد و عدل و داد را جانشین ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود .
در این زمان یعنی هنگام تولد حضرت مهدی ( ع )، معتصم عباسی، هشتمین خلیفه عباسی، که حکومتش از سال 218هجری آغاز شد ، سامرا، شهر نوساخته را مرکز حکومت عباسی قرار داد.
این اندیشه، که ظهور مصلحی پایه های حکومت ستمکاران را متزلزل می کند، باید از تولد نوزادان جلوگیری کردو حتی مادران بیگناه را کشت و یا قابله هایی را پنهانی به خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند، در تاریخ نظایری دارد در زمان حضرت ابراهیم ( ع ) نمرود چنین کرد . در زمان حضرت موسی ( ع ) فرعون نیز به همین روش عمل نمود . ولی خدا نخواست . همواره ستمگران می خواهند مشعل حق را خاموش کنند، غافل ازاینکه، خداوند نور خود را تمام و کامل می کند، اگر چه کافران و
ستمگران نخواهند .
در مورد نوزاد مبارک قدم حضرت امام حسن عسکری ( ع ) نیز داستان تاریخ به گونه ای شگفت انگیز و معجزه آسا تکرار شد .
امام دهم بیست سال در شهر سامرا تحت نظر و مراقبت بود و سپس امام یازدهم ( ع ) نیز در آنجا زیر نظر و نگهبانی حکومت به سر می برد .
به هنگامی که ولادت این اختر تابناک، حضرت مهدی ( ع ) نزدیک شد و خطر او در نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پدید آمدن این نوزاد جلوگیری کنند و اگر پدید آمد و بدین جهان پای نهاد، او را از میان بردارند .
بدین علت بود که چگونگی احوال مهدی، دوران حمل و سپس تولد او ، همه و همه ، از مردم مخفی نگه داشته شد ، جز چند تن معدود از نزدیکان، یا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسکری ( ع ) کسی او را نمی دید . آنان نیز مهدی را گاهی می دیدند ، نه همیشه و به صورت عادی .
غیبت کوتاه مدت یا غیبت صغری
مدت غیبت صغری بیش از هفتاد سال بطول نینجامید ( از سال 260ه. تا سال 329ه. ) که در این مدت نایبان خاص ، به محضر حضرت مهدی ( عج ) می رسیدند و پاسخ نامه ها و سؤالات را به مردم می رساندند . نایبان خاص که افتخار رسیدن به محضر امام را داشته اند ، چهار تن بودند که به " نواب خاص " یا " نایبان ویژه " معروفند .
نخستین نایب خاص مهدی ( ع ) عثمان بن سعید اسدی است . که ظاهرا بعد از سال 260هجری وفات کرد ، و در بغداد به خاک سپرده شد . عثمان بن سعید از یاران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام یازدهم بود و خود در زیر سایه امامت پرورش
یافته بود .
دومین سفیر و نایب امام ( ع ) محمد بن عثمان بن سعید فرزند عثمان بن سعید است که در سال 305هجری وفات کرد و در بغداد بخاک سپرده شد . نیابت و سفارت محمد بن سعید نزدیک چهل سال بطول انجامید .
سومین سفیر ، حسین بن روح نوبختی بود که در سال 326 هجری فوت کرد .
چهارمین سفیر و نایب امام حجه بن الحسن ( ع ) است که در سال 329هجری قمری در گذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وی نزدیک آرامگاه عالم و محدث بزرگ ثقه الاسلام محمد بن یعقوب کلینی است .
همین بزرگان و عالمان و روحانیون برجسته و پرهیزگار و زاهد و آگاه در دوره غیبت صغری واسطه ارتباط مردم با امام غایب و حل مشکلات آنها بوسیله حضرت مهدی ( ع ج) بودند .
غیبت دراز مدت یا غیبت کبری و نیابت عامه
این دوره بعد از زمان غیبت صغری آغاز شد و تاکنون ادامه دارد . این مدت دوران امتحان و سنجش ایمان و عمل مردم است .
در زمان نیابت عامه ، امام ضابطه و قاعده ای به دست داده است تا در هر عصر، فرد شاخصی که آن ضابطه و قاعده در همه ابعاد بر او صدق کند، نایب عام امام ( ع ) باشد و به نیابت از سوی امام ، ولی جامعه باشد در امر دین و دنیا .
در هیچ دوره ای پیوند امام ( ع ) با مردم گسیخته نشده و نبوده است . اکنون نیزکه دوران نیابت عامه است ، عالم بزرگی که دارای همه شرایط فقیه و دانای دین بوده است و نیز شرایط رهبری را دارد ، در رأس جامعه قرار می گیرد و
مردم به او مراجعه می کنند و او صاحب " ولایت شرعیه " است به نیابت از حضرت مهدی ( ع ) .
گر چه دوری ما از پناهگاه مظلومان و محرومان و مشتاقان، حضرت مهدی ( عج ) بسیار درد آور است، ولی بهر حال در این دوره آزمایش اعتقاد ما اینست که حضرت مهدی ( عج ) به قدرت خدا و حفظ او زنده است و نهان از مردم جهان زندگی می کند،
روزی که " اقتضای تام " حاصل شود، ظاهر خواهد شد و ضمن انقلابی پر شور و حرکتی خونین و پردامنه ، بشریت مظلوم را از چنگ ظالمان نجات خواهد داد و رسم توحید و آیین اسلامی را عزت دوباره خواهد بخشید .
ضرورت غیبت آخرین امام
بیرون آمدن حضرت مهدی ( ع ) و نماز گزاران آن حضرت همه جا منتشر شد . کارگزاران و مأموران معتمد عباسی به خانه امام حسن عسکری (ع ) هجوم بردند، اما هر چه بیشتر جستند کمتر یافتند و در چنین شرایطی بود که برای بقای حجت حق تعالی، امر غیبت امام دوازدهم پیش آمد و جز این راهی برای حفظ جان آن " خلیفه خدا در زمین " نبود ، زیرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بین مردم همان بود و قتلش همان .
پس مشیت و حکمت الهی بر این تعلق گرفت که حضرتش را از نظرها پنهان نگهدارد، تا دست دشمنان از وی کوتاه گردد و واسطه فیوضات ربانی ، بر اهل زمین سالم ماند . بدین صورت حجت خدا هر چند آشکار نیست ، اما انوار هدایتش از پس پرده غیبت راهنمای موالیان و دوستانش است.
ضمنا این کیفر کردار امت اسلامی است که نه تنها از مسیر ولایت و اطاعت امیر المؤمنین علی ( ع ) و فرزندان معصومش روی بر تافت ، بلکه به آزار و قتل آنان نیز اقدام کرد و لزوم نهان زیستی آخرین امام را برای حفظ جانش سبب شد .
پروفسور هانری کربن ، مستشرق فرانسوی در ملاقاتی با علامه طباطبایی آورده است: به عقیده من مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهیه را میان خدا و خلق، برای همیشه، نگهداشته و بطور استمرار و پیوستگی ولایت را زنده و پابرجا
می دارد ... تنها مذهب تشیع است که نبوت را با حضرت محمد (ص) ختم شده می داند، ولی ولایت را که همان رابطه هدایت و تکمیل است، بعد از آن حضرت و برای همیشه زنده می داند . رابطه ای که از اتصال عالم انسانی به عالم الوهی کشف نماید ، بواسطه دعوتهای دینی قبل از موسی و دعوت دینی موسی و عیسی و محمد (ص) و بعد از حضرت محمد ، بواسطه ولایت جانشینان وی ( به عقیده شیعه ) زنده بوده و هست و خواهد بود ، او حقیقتی است زنده که هرگز نظر علمی نمی تواند او را از خرافات شمرده از لیست حقایق حذف نماید ... آری تنها مذهب تشیع است که به زندگی این حقیقت ، لباس دوام و استمرار پوشانیده و معتقد است که این حقیقت میان عالم انسانی و الوهی ، برای همیشه ، باقی و پا برجاست " یعنی با اعتقاد به امام حی غایب .
طول عمر امام زمان (عج)
درازی عمر امام ( ع ) با در نظر گرفتن عمرهای درازی که قرآن بدانها گواهی می دهد و در کتابهای تاریخی نیز افراد معمر ( دارای عمر دراز ) زیاد بوده اند و در گذشته و حال نیز چنین کسانی بوده و هستند ، عمر زیاد حضرت مهدی ( ع ) به هیچ دلیلی محال نیست ، بلکه از نظر عقلی و دید وسیع علمی و امکان واقع شدن بهیچ صورت بعید نیست .
و البته اگر از نظر قدرت الهی ، بدان نظر کنیم ، امری ناممکن نیست . در برابر قدرت خدا، که بر هر چیز تواناست ، عمرهایی مانند عمر حضرت نوح ( ع ) و عمر بیشتر از آن حضرت و یا کمتر از آن کاملا امکان دارد. برای خدای قدیر و حکیم ،
کوچک و بزرگ ، کم و بسیار، همه و همه مساوی است . بنابراین حکمت کامل و بالغ او ، تا هر موقع اقتضا کند بنده خود را در نهایت سلامت زنده نگاه می دارد .
پس طبق حکمت الهی ، امام دوازدهم ، مهدی موعود ( عج ) باید از انظار غایب باشد و سالها زنده بماند و رازدار جهان و واسطه فیض برای جهانیان باشد تا هر وقت خدا اراده کند ظاهر گردد و عالم را پس از آنکه از ظلم و جور پر شده ، از قسط و عدل پر کند . برای جهانیان باشد تا هر وقت خدا اراده کند ظاهر گردد و عالم را پس از آنکه از ظلم و جور پر شده ، از قسط و عدل پر کند .
انتظار ظهور قائم ( عج )
بر خلاف آنان که تصور می کنند انتظار ظهور یعنی دست روی دست گذاشتن و از حرکتهای اصلاحی جامعه کنار رفتن و فقط " گلیم " خود را از آب بیرون بردن و به جریانات اسلام دینی و اجتماعی بی تفاوت ماندن ، هرگز چنین پنداری درست نیست ، بلکه بر عکس، انتظار یعنی در طلب عدالت و آزادگی و آزادی فعالیت کردن و در نپذیرفتن ظلم و باطل و بردگی و ذلت و خواری ، مقاومت کردن و در برابر هر ناحقی و ستمی و ستمگری ایستادن است .
شیعه در حوزه " انتظار " یعنی ، انتظار غلبه حق بر باطل ، غلبه داد بر بیداد، غلبه علم بر جهل و غلبه تقوا بر گناه ، این گروه همواره آمادگی خود را برای مشارکت در نهضتهای پاک و مقدس تجدید می کنند و با یاد تاریخ سراسر خون و حماسه سربازان فداکار تشیع ، مشعل خونین مبارزات عظیم را بر سر دست حمل می کند .
اینکه به شیعه دستور داده اند که به عنوان " منتظر " همیشه سلاح خود را آماده داشته باشد ، و با یاد کردن نام " قائم آل محمد ( ص ) " قیام کند ناشی از همین آمادگی است .
رای جهانیان باشد تا هر وقت خدا اراده کند ظاهر گردد و عالم را پس از آنکه از ظلم و جور پر شده ، از قسط و عدل پر کند .
(اعتقاد به مهدویت در ایین های مختلف )
روزگاران کهن داستان ظهور مصلح ، در آخر الزمان، اصلی اساسی بوده است. پیشینیان بشر ، پیوسته به یادها می آورده اند. اکنون نیز پس از گذشت قرنها ، در خلال یادگارهای انسانهای قدیم آثاری هست که ما را به گفته بالا رهنمون می کند.
اصولا فتوریسم یعنی اعتقاد به دوره اخر الزمان و انتظار ظهور منجی عقیده ای است که در کیشهای آسمانی، یهودیت (جودائیسم) ، زردتشتی(زوراستریانیسم) ، مسیحیت( در عمده شاخه های آن : کاتولیک، پرو تستان و ارتدوکس) ، مدعیان نبوت عموما و دین مقدس اسلام خصوصا به مثابه یک اصل مسلم قبول شده است و در باره ان در مباحث تئرریک مذاهب آسمانی، رشته تئولوﮊی بیبلیکان ، کاملا شرح و بسط داده شده است.
بشارتها و پیشگوییهایی که در باره مهدی (ع) و ظهور مهدی (ع) ، در کتابهای مقدس و دیگر اثار پیشین و در سخنان حکمای قدیم، رسیده است، فراوان می باشد
اعتقاد به مهدویت درآیین هندی
در ایینهای هندوان و کتابهای آنان نیز ، سخن از نجات دهنده و موعود امده است. از جمله در کتاب مهابهاراتا و کتاب پورانه ها در این باره گفته اند.
همه ادیان معتقدند که در پایان هر دوره ای از تاریخ بشر از لحاظ معنوی و اخلاقی رو به انحطاط می رود. و چون طبعا و فطرة در حال هبوط و دوری از مبدا است و مانند احجار به سوی پایین حرکت می کند. نمی تواند به خودی خود به این سیر نزولی و انحطاط معنوی و اخلاقی خاتمه دهد. پس ناچار روزی یک شخصیت معنوی بلند پایه که از مبدا وحی و اهام
سرچشمه می گیرد ظهور خواهد کرد و جهان را از تاریکی و جهل غفلت و ظلم و ستم نجات خواهد داد. در این مورد در تعالیم هر دینی به صورت رمز به حقایقی اشاره شده است. که با معتقدات آیین های دیگر توافق و هماهنگی کامل دارد...مثلا در کیش هندو در کتب پورانا(purana) شرح مفصلی در باره دوران اخر عصرکالی(Kali) یعنی اخرین دوره قبل از ظهور دهمین آواتارای ویشنو درج گردیده است.2((مقصود از عصر کالی آخر الزٌمان است. اکنون عصر کالی است.))
اعتقاد به مهدویت درایین بودایی
چنانچه درپاره ای از کتب و ماخذ امده است. در دین بودایی نیز مسئله انتظلر مطرح است. گفته اند که در این آیین نیز انتظار هست.و شخص مورد انتظار این آیین بودای پنجم است.
اعتقاد به مهدویت دردرآیین زردتشتی
در کتابها و اثار زردتشت و زردتشتی درباره آخر الزٌمان و ظهور موعود مطالب بسیاری امده است. از جمله در کتابهای اوستا ، زند ، جاماسب نامه ، داتستان دینیک و زراتشت نامه
در دین زردتشت موعودهایی معرفی شده اند که انان را سرشیانت می نامند. این موعودها سه تن بوده اند که مهمترین آنها اخرین ایشان است. و او (( سوشیانت پیروزگر)) خوانده شده است. و این سو شیانت همان موعود است چناچه که گفته اند:
سوشیانت مزدیسنان به منزله کریشنای برهمنان ، بودای پنجم بودانیان ، مسیح یهودیان ، فارقلیط عیسویان و مهدی مسلمانان است.
اعتقاد به مهدویت درآیین یهودیت
یهودیان که خود را پیروان حضرت موسی کلیم (ع) می دانند نیز منتظر موعودند. در اثار دینی یهود ، اسفار تورات و دیگر کتابهای انبیای انان،ا همواره به موعود اشاره شده است. به پاره ای از این کتابها اشاره خواهیم کرد. اگر به مطالب کتاب (( نُبوئِتْ هَّلیدْ ، وحی کودک)) استناد کنیم، به مطلب بسیاری درباره ظهور پیامبر اکرم (ص) و به قسمتهایی از تاریخ و احوال پیامبر و حوادث مربوط به بعثت، و پاره ای از علائم آخر الزٌمان، رجعتو اشاراتی به شخص حضرت حجّت بن الحسن المهدی (ع) و حتی اشاراتی درباره واقعه عاشورا، دست خواهیم یافت. به هر حال چون یهودیان به مسیح ایمان نیاوردند، بطبع موعود انان هنوز ظهور نکرده است. اگر در مجموع آنچه در آثار مقدس یهودی آمده است تامل شود چهره سه موعود، در انها ترسیم می شود.
حضرت مسیح (ع) ، حضرت محمد (ع) و حضرت مهدی (ع).
در کتب یهودیت و عهد عتیق، که در آنها سخنانی درباره موعود آمده است چنین می خوانیم:
در کتاب اشعیا، نخستین پیامبر بزرگ که با بی بندو باری اخلاقی بسیار مخالف است و تاکید می کندکه خدا بنی اسرائیل را به سبب گناهانش مجازات می کند ولی انان را نابود نمی کند. و زمان نجات و راحتی فرا خواهد رسید.
کتاب خرقیان، سومین پیامبر بزرگ که در زمان ویرانی معبد(سال587 ق م) به پیامبری رسید. این کتاب حاوی هشدارهایی است که خرقیان قبل از ویرانی اورشلیم به مردم داده است. و مصیبتها و تسلیها و فرا رسیدن سلطنت جدید را پیش بینی می کند.
کتاب دانیال، که شامل دو بخش است; در بخش اول تجربه های معجزه آسای دانیال و دوستان مومن او را در دوره تبعید بابلی را شرح می دهد. بخش دوم شامل رویاهای آخر الزٌمانی است.
کتاب هوشع، شامل دستورهایی است درباره ارتباط بین خدا و بنی اسرائیل و خبرهای غیبی ای که بنی اسرائیل را توبیخ می کند، و با وعده نجات پایان می یابد.
کتاب میکاه: درباره پادشاه آینده بنی اسرائیل که صلح را به همراه می اورد سخن می گویند.
کتاب حبقوق: شامل فریادی برضد شیطان در دنیا، پاسخ خدا، دعا و توصیف (( روز خدا)) است.
کتاب صفینا، نهمین کتاب از پیامبران کوچک شامل پیش گوییهای مهمی درباره آخر الزٌمان است. و امدن (( روز خدا)) را بعد از آمدن ایلیا به تصویر می کشد.
اعتقاد به مهدویت درآیین مسیحیت
در ایین مسیحیت و کتابهای مقدس این آیین نیز بشارتهای بیشتر و روشنتری درباره موعود آخر الزٌمان رسیده است. و علت آن یکی قرب زمان است زیرا با ظهور حضرت مسیح (ع) زمان در مقیاس کلی به ظهور مهدی (ع) نزدیکتر شده است. علت دیگر تحریف کمتری است. که دا این آثار پدید آمده است. و این نیز از جهتی به زمان مربوط می شود زیرا از دوره نزول و صدور آثار مقدس یهود زمان بسیار بیشتری می گذرد ، تا از دوره نزول و صدور آثار مقدس مسیحیت عیسی اظهار داشت. که سلطنت خدا نزدیک است و چون بعد از مرگش بر شاگردان خویش ظاهر شد مسیحیا نخستین معتقد شدند که عیسی از میان مردگان برخواسته و به زودی به عنوان( مسیحا) باز می گردد. تا سلطنت جدید خدا را بیاورد. از این رو آپو کالیپیزم (مادر الهیان مسیحی) نامیده شده است. پس عیسی نیز منتظر موعود است. موعودی که خداوند وعده او را داده و با آمدنش دنیا سرشار از عدل اهی خواهد شد.
اعتقاد به مهدویت در اسلام در مذاهب سنی و شیعه
مهدی (ع) و مسئله ظهور مهدی (ع) ،مححصر به اهل یک مذهب، از مذاهب اسلامی، یعنی شیعه نیست. بلکه کتابها و مدارک همه مذاهب اسلامی دیگر: حنفی شافعی، مالکی و ... سرشار است از روایات نبوی، که درباره مهدی(ع) و ظهور او رسیده است. عالمان اهل سنت، در این کتابها، به نقل احادیث مربوط به حضرت مهدی (ع) پرداخته اند. و در باره خصایص مهدی سخن گفته اند. همچنین، در این کتب لر این موضوع تاکید کرده اند که: مهدی (ع) را پیامبر اکرم ذکر کرده و شناسانده است. و این مسئله مهم در اسلام به وسیله آورنده اسلام طرح گشته است. پیامبر (ص) خصوصیات مهدی را نیز را یاد فرموده است. و ظهور او را در اخر زمان بشارت داده است. و پیامبر خود فرموده است: اگر از عمر جهان، جز یک روز باقی نماند، خداوند همان یک روز را چنان درا
انتظار ظهور قائم ( عج )
بر خلاف آنان که تصور می کنند انتظار ظهور یعنی دست روی دست گذاشتن و از حرکتهای اصلاحی جامعه کنار رفتن و فقط " گلیم " خود را از آب بیرون بردن و به جریانات اسلام دینی و اجتماعی بی تفاوت ماندن ، هرگز چنین پنداری درست نیست ، بلکه بر عکس، انتظار یعنی در طلب عدالت و آزادگی و آزادی فعالیت کردن و در نپذیرفتن ظلم و باطل و بردگی و ذلت و خواری ، مقاومت کردن و در برابر هر ناحقی و ستمی و ستمگری ایستادن است .
شیعه در حوزه " انتظار " یعنی ، انتظار غلبه حق بر باطل ، غلبه داد بر بیداد، غلبه علم بر جهل و غلبه تقوا بر گناه ، این گروه همواره آمادگی خود را برای مشارکت در نهضتهای پاک و مقدس تجدید می کنند و با یاد تاریخ سراسر خون و حماسه سربازان فداکار تشیع ، مشعل خونین مبارزات عظیم را بر سر دست حمل می کند .
اینکه به شیعه دستور داده اند که به عنوان " منتظر " همیشه سلاح خود را آماده داشته باشد ، و با یاد کردن نام " قائم آل محمد ( ص ) " قیام کند ناشی از همین آمادگی است .
مهدویت و انتظار در اندیشه مطهری
مقدّمه
بحث انتظار و ظهور مهدی موعود ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ از ابعاد گوناگونی مورد چالش قرار گرفته است؛ از جمله:
1. مهمترین فلسفهای كه برای تحقّق قیام مهدی برشمردهاند، تحقّق عدالت فراگیر و گسترده است. با توجّه به اینكه یكی از علل ضرورت معاد نیز همین ضرورت تحقّق كامل است و با توجّه به اینكه دنیا فقط دارگذر، و اصل و مقصد نهایی، آخرت است، دیگر تحقّق عدالت فراگیر در دنیا چه ضرورتی دارد و چرا باید در این دنیا انتظارِ عدالت داشته باشیم؟
2. در آیات و احادیث برای برخی اعمال جایگاه خاصی قائل شدهاند: نماز ستون دین دانسته شده، و امربه معروف و نهی از منكر، مایه قوامِ بقیه احكام، و... . در این میان انتظار فرج، افضل اعمال شمرده شده است. چرا انتظار، چنین جایگاهی دارد؟ به ویژه اگر توجّه كنیم كه در بقیه موارد، فعل ایجابی و اقدام صورت میگیرد؛ اما ظاهراً انتظار، فعل سلبی و اقدام نكردن و منتظر ماندن است. چگونه كاری نكردن مهمترین و برترین كار دانسته شده است؟
3. یكی از مباحثی كه امروزه جدّی مطرح میشود، بحث جهانیشدن است و میدانیم حكومت مهدی(عج) نیز حكومت جهانی است. قیام او فلسفهای جهانی دارد و الگوی اسلامی جهانیشدن را میتوان همان حكومت مهدی(عج) دانست. اگر از این زاویه نگریسته شود، آیا جهانیشدن رنگ و بوی دیگری نخواهد گرفت و در آن صورت، وظیفه ما در قبال آنچه امروزه به صورت جهانیشدن مطرح شده، چیست؟
گذشته از اینگونه پرسشها كه در خصوص اصل مهدویت و انتظار مطرح است، خود مفهوم انتظار، در درون خود نیز با چالشهایی جدّی مواجه است كه شاید مهمترین آنها این باشد كه با توجه به اینكه در احادیث آمده ظهور، زمانی رخ میدهد كه جهان پر از ظلم شده باشد، آیا هرگونه تلاش اصلاحی عملاً ظهور را به تاخیر نمیاندازد؟ اگر باید منتظر ظهور بود، پس باید از اقدامات اصلاحی دست برداشت و این به معنای نفی وظایف اجتماعی است كه در دین بر دوش انسان گذاشته شده است (نظیر امر به معروف و نهی از منكر)، و اگر قرار است به آن وظایف عمل كنیم، دیگر چگونه میتوان منتظر بود؟ به بیان دیگر اگر قرار است سیر بشر با این اصلاحات ما، سیر تكاملی باشد، این سیر به همین ترتیب به آخر میرسد و دیگر چه نیازی به ظهور مهدی؟
اینها و سؤالاتی از این دست، نگاهی دوباره و عمیق به مسأله مهدویت در اسلام را میطلبد كه میتوان كلّ مسأله را در این جمله خلاصه كرد: از ما خواسته شده: انتظار ظهور و قیام مهدی(عج) را داشته باشیم، و مسأله ما این است كه چرا و چگونه؟
در این مقاله قصد داریم با استفاده از اندیشههای شهید مرتضی مطهری پاسخ این سؤال را به دست آوریم.
سؤال از چرایی، دوگونه پاسخ میتواند داشته باشد: یك بار، سؤال چرایی، سؤال از علل شیء است و اینجا باید به تبیین فلسفه مهدویت پرداخت؛ یعنی سؤال از اینكه چرا باید منتظر بود، به این برمیگردد كه چرا قیام مهدی ضرورت دارد كه انتظار آن ضرورت داشته باشد؟ پاسخ دیگر، پاسخ از طریق نتایج (معلولات شیء) است؛ یعنی باید منتظر بود؛ زیرا منتظر بودن، این آثار را برای ما به همراه دارد؛ امّا بحث از چگونگی، بین این دو نحوه چرایی قرار میگیرد. این بحث از طرفی متفرّع بر فلسفه مهدویت است؛ زیرا برای معلوم شدن چگونگی انتظار ابتدا باید متعلَّق آن معلوم شود. روشن است كه انتظار حمله دشمن را داشتن، چگونگیای غیر از انتظار ورود میهمان داشتن را اقتضا میكند. اینجا پس از شناخت ضرورت و فلسفه قیام موعود جهانی است كه میتوان به این پرداخت كه این قیام چگونه تحوّلی در تاریخ و جامعه بشری است و چگونه انتظاری را از ما میطلبد. از طرف دیگر، زمانی میتوان سخن از آثار و نتایج این انتظار به میان آورد كه چگونگی این انتظار معلوم شده باشد تا بگوییم چنین انتظاری چنان ثمرهای خواهد داشت.
بدین ترتیب بحث را در سه بخش ادامه میدهیم: در بخش اوّل (فلسفه مهدویت و ضرورت انتظار) و سوم (ثمرات انتظار)، درباره چرایی انتظار سخن خواهیم گفت و در بخش دوم (نحوه انتظار و وظیفه ما) در خصوص چگونگی آن.
بخش اوّل: فلسفه مهدویت و ضرورت انتظار
در فلسفه اسلامی، قاعدهای به نام قاعده تلازم حد و برهان وجود دارد. به اقتضای این قاعده، هرگونه برهانی كه بر مسالهای اقامه شود، به شناخت (حد) بهتر آن خواهد انجامید و بالعكس. (ابراهیمی دینانی، 1372: ج 3، ص 240 ـ 249). این بحث ما نیز بر همین روش مبتنی است؛ یعنی اگر بخواهیم شناخت مناسبی از مهدویت به دست آوریم، یك راه این است عللی كه ضرورت مهدویت را ایجاب كرده، بررسی كنیم. به نظر میرسد مهمترین دلیل ضرورت موعود جهانی، همان فلسفه بعثت انبیا است كه فلسفه خلقت نیز هست (مطهری، 1372 الف، ص 69 ـ 73). فلسفه خلقت، عبادت و عبودیت است كه حقیقت عبودیت، تقرب به خدا است و فلسفه بعثت نیز طبق آیات متعدّدی از قرآن كریم، توحید و عدالت اجتماعی
معرّفی شده كه مطابق شرح دقیق شهید مطهری، عدالت نیز برای توحید است (همان: ص 74 ـ 85)، و مهمترین ضرورت قیام موعود جهانی نیز پركردن زمین از عدل و قسط است؛ امّا چنانكه گفته شد، اگر قرار است عدالت كامل در آخرت محقّق شود، دیگر چه اصراری هست كه در دنیا هم محقق شود؟ پاسخ به این سؤال، به نوع نگاه ما به انسان، عدالت و آخرت برمیگردد كه در چند بند توضیح میدهیم:
1. جایگاه انسان در نظام آفرینش:
از منظر قرآن كریم، انسان به زمین نیامده كه در زمین بماند؛ بلكه آمده تا مسیر حركت به سوی خدا را طی كند و به مقام شایسته خویش كه همان مقام خلیفه اللّهی است برسد؛ یعنی مظهر صفات خدا گردد. انسان، آنگونه كه ملائكه پنداشتند، فقط موجودی نیست كه در زمین فساد و خونریزی كند؛ بلكه سكّه وجودش، روی دیگری دارد كه همان فلسفه آفرینش او است و در واقع آنچه در انسان اصالت دارد، همان ارزشهای متعالی وجود او است (همان، ص 52 ـ 54).