بخشی از مقاله
طول عمر حضرت مهدي (ع)
لازمه ي غيبت طولاني حضرت مهدي (ع) برخورداري ايشان از عمر طولاني است. همچنين به انجام رسيدن قيام جهاني آن حضرت ايجاب مي كندكه از نيرو و نشاط جواني بهره مند باشند و از اين رو است كه روايات بسياري از اين حقيقت ياد كرده اند كه مهدي عليه سلام در سن پيران و سيماي جوانان قيام مي كند و ما برخي از آنان را پيشتر آورديم و مواردي را نيز بيان مي كنيم:
1- امام سجاد (ع) فرمودند :
در قائم سنتي از نوح پيغمبراست و آن درازي عمر مي باشد .
2- حضرت رضا (ع) در بيان علائم مهدي (ع) به هنگام خروج فرمودند :
يك نشانه او اين است كه در سن پيري رخسار جواني دارد . تا جائي كه بيننده گمان مي برد كه او چهل ساله يا كمتر است و نشانه ديگرش اينكه تا پايان عمر به سبب مرور زمان پير و فرسوده نمي گردد .
3- حافظ محمد بن يوسف گنجي شافعي در كتاب البيان في اخبار صاحب زمان و شيخ جمال الدين دمشقي در كتاب عقد الدررو خاجه كلان قندوزي در كتاب ينابيع المودة از امام حسن مجتبي (ع) روابت كردند كه فرمود :
چون مهدي بپا خيزد مردم او را انكار مي كنند زيرا كه بصورت جواني شاداب به سويشان برگشته در حالي كه آنان مي پندارند كه وي پيرمردي كهنسال است .
پس دوام جواني و عمر طولاني حضرت حجت از ويژگي هاي عمده او و مايه ي امتيازش از مدعيان و متهمديان مي باشد. و محكي است كه اهل دغل را سيه رو مي كند.
عموم مخالفان شيعه اين ويژگي را دستاويز نموده و با انكار آن ما را به باد سرزنش و استهزاء گرفته اند و خلاصه يافته هاي آنان اينست كه كهنسالي و جوان زيستي مهدي منافي با موازين عقلي و قوانين طبيعي و نواميس آسماني مي باشد و ما اينك به مدد بينش و دانش ، گام به گام گفتارشان را نقد نموده و پاسخ مي گوييم تا منصفين چه داوري كنند؟
الف)منطق عقل:
گويند :
به شهادت عقل و خرد انساني ، هر موجود حادث مركب، محكوم به نابودي و فناء مي باشد .
بنابراين زندگاني ابدي براي هيچ بشري ممكن نخواهد بود . چگونه شما مهدي اسلام را خالد و پاينده مي دانيد ؟ و برايش عمر جاويد قائليد؟
گوئيم :
ما هرگز براي مهدي منتقم، خلود و جاودانگي معتقد نيستيم، بلكه ايشان را مانند ديگر آدميزادگان، محكوم به مرگ و زوال مي دانيم با اين تفاوت كه وي از عمري دراز و تواني بسيار برخوردار مي باشد و بر خردمندان تفاوت فاحش ميان پايندگي و ديرزيستي به خوبي پيداست و هرگز ناموس خرد براي جاودانگي . كهنسالي حكم يكساني نمي نمايد.
گويند :
عقيده شما در مورد عمر بسيار زياد مهدي و دوام جواني او امري خلاف عادت و غير معمول و بي سابقه مي باشد كه عقل هر انسان آنرا بعيد مي شمارد . با ديده اعجاب و شگفتي بدان مي نگرد و همين استبعاد شديد براي انكار و يا لااقل تزلزل اين اعتقاد كافيست .
گوئيم :
1- به گفته اهل خرد، هر آنچه از عجايب و غرايب شنيدي آنرا ممكن و شدني بشمار، مگرآن كه برهاني استوار بر نبود آن بيابي (از ابن سينا) پس، بدين مبنا دير زيستي حضرت حجت موعود غيرممكن و ممتنع نبوده ؛ داراي امكان عقلي خواهد بود .
2- هيچ منطق و برهان عقلي براي مدت حيات يك انسان مرز زماني اي (جز حد بينهايت) معين نمي تواند بكند. چنان كه هيچ گاه منكر جوان مرگي كسي به علت نرسيدنش به حد نصاب!! نشده ايم و نيز به هيچ شخص كهنسالي فرمان نمي دهيم كه به خاطر گذشتن از حد نصاب !! خود را هلاك يا زنده بگور نمايد!! بعكس، احساس فطري و درك وجداني همه ي بشر، نسبت به دوام و بقاء حياتشان ، خود بهترين و روشن ترين گواه خرد پسند بر نبود حد مشخص عقلي براي آنان است ، زيرا عموم مردم ، در هر سن و سال و حتي در بدترين حالات و حادترين لحظات به اميد حيات دلخوشند و تا آخرين دم عمر در خود شوق و اشتياق زندگي مي يابند و چنين كيفيت طبيعي گوياي آن است كه در نهاد و سرشت انساني آنچه اصالت طبيعي دارد زيستن است نه مردن .
3- به فرض كه طول عمر و دوام جواني قائم موعود بي سابقه و كم نظير و نادر باشد، مگر به قانون خرد، كميابي و ندرت، برهان امتناع وجود مي باشد؟ آيا مي توان منكر نبوغ خارق العاده بعضي از انسان ها گرديد ؟ مگر نوابغ فكري و علمي و فني و نظامي و هنري و ورزشي ..... بي نظير و بي سابقه نيستند؟ پس عقيده ما در مورد مهدي استبعادي ندارد .
4- كهنسالي حضرت حجت پديده خلاف عادت عمومي نيست، بلكه در تاريخ بشر از اين قبيل بسيار ديده شده، تا جائيكه مكتب ويژه اي بدين موضوع اختصاص يافته است و بنابراين جاي هيچ گونه ايرادي نسبت به اعتقاد شيعه باقي نمي ماند.
گويند :
پذيرش امكان دراز عمري انسان ها اثبات وجود امام شيعه را نمي كند، زيرا شيعيان نمي توانند وي را ارائه دهند شما چگونه پيشوايتان را ثابت مي كنيد؟
گوئيم :
بنا به موازين عقلي، هر كيفيتي تا زماني كه علل . اسباب سازنده آن باقي است، هم چنان به جا خواهد ماند. في المثل تا وقتي كه عوامل حيات يك موجود زنده نابود نشده او به زندگي ادامه خواهد داد و بنابراين به هنگام گفت وگو در مورد بود و نبود چيزي، اگر یک طرف بحث، پیدایش آن پدیده را در زمانی ثابت نماید نیازی ندارد
که وجود آنرا در زمان های بعد نیز اثبات کند بلکه به عهده طرف دیگر است که برای آن پدیده اقامهء دلیل و برهان نماید و از این روی چون ما تولد قائم را ثابت کرده ایم، بر عهده مخالفین است که وفات و هلاکت ایشان را، با شواهد روشن مسلم سازند، و پیداست بر این مدعا برهانی ندارند.
ب) قانون طبیعی:
گویند :
فضل و دانش بشری پیری و مرگ را سرنوشت هر آدمیزاده ای شناخته و بر این اساس نظر شما درباره حجت موعود مباین با علوم انسانی و در نتیجه منافی قوانین طبیعی خواهد بود.
گوئیم :
1- اظهار نظر موکد و قطعی، پیرامون قوانین واقعی طبیعی، به اتکا دانش ناقص و محدود و ناچیز بشری، کاری جاهلانه و بی خردانه است. زیرا هیچ کس نمی تواند مدعی شود که آگاهی تام و تمام به نوامیس جهانی دارد، در حالیکه قهرمانان و پیشتازان عرصه ی فرهنگ انسانی، به فرو تنی کامل به کمی معلومات و فزونی مجهولات خویش معترفند و ناتوانی و زبونی خود را در شناخت کامل قوانین شگفت انگیز طبیعت و نوامیس اسرارامیز ماوراء طبیعت ابراز می دارند. هنگامی که ستارگان فروزان آسمان علم بشر هنوز از درک و فهم و حتی بررسی دقیق حیات و ممات عاجزند، چگونه توقع می رود تا از راز امتداد حیات و تاخیر ممات (طول عمر) پرده برداشته شود و حد مشخص عمر تعیین گردد؟ پس کس را نرسد که کوتاهی و کمبود دانش انسان را ملاک انکار حقایق قرار دهد.
2 – نگاه عمیقی به هدف و مقصد علوم پزشکی، نادرستی تصورات مخالفین شیعه را می نمایاند زیرا که بنیان علوم فوق بر این است که انسان ها در صورت مراعات نکات بهداشتی از تندرستی و سلامت همیشگی برخوردار بوده با اندامی شاداب و با نشاط سالیانی دراز بسر خواهند برد و اگر جز این بود، این دانش ها بی حاصل می نمود. حقیقت بالا در مورد عموم سلول ها مصداق دارد.
بدین معنی که هرگاه گروهی یاخته های زنده از گزند حوادث ناگوار و عوامل کشنده ومرگبار مصون بمانند، سالیان متمادی زیست خواهند نمود، چنان چه دکتر الکسیس کارل، زیست شناس و جراح و فیزیولوژیست شهیر قرن اخیر در کتاب "انسان موجود ناشناخته" در فصل پنجم به تفصیل در این باره سخن گفته، منجمله می نویسد:
اگر ترکیبات محیط غذایی را ثابت نگه دارند، اجتماعات سلولی الی غیرالنهایه به فعالیت خود ادامه می دهند... و اگر از افزایش حجم آنها جلوگیری نمایند هیچ گاه پیر نخواهند شد.
امثال این عبارت در کتب زیست شناسی بسیار است و نشان می دهد که طول عمر و جوان زیستی مهدی به هیچ وجه ایراد علمی ندارد.
3- دانش کنونی بشر در زمینه علوم زیستی و پزشکی، دیرزیشتی و شادابی را اصیل و طبیعی می داند و پیری و مرگ را عاض و غیرطبیعی می شمارد. چنانچه در فصل سوم کتاب راه رسم زندگی نوشته دکتر کارل تحت عنوان " قوانین اصلی زندگی " پیرامون فطری بودن دراز عمری اين گونه آمده است:
بدن تقریبا خود را در مقابل هر حادثه ای می ریزد و در برابر هر موقعیت تازه وسائلی برای مواجه با آن بر می انگیزد، این وسیله هدفی جزء تامین حداکثر عمر ندارد. در مقابل هر خطر کیفیات قیزیولوژیکی در جهتی متوجه می شوند که بزرگترین مدت حیات را تامین کنند.
پس بدن انسان طبیعتا به عمر طولانی و سلامت جسمانی متمایل است و فطرتا می کوشد تا هر چه بیشتر بر میزان عمر بیفزاید.
4- علوم امروزی بشر تقریبا تمام کوشش خود را در شناخت طبیعت بی جان مادی متمرکز و مصروف نموده در حالیکه نوع انسان از حقیقتی ماوراء ماده ی بی شعور فیزیکی یعنی روح و جان بر خوردار است که نقش مهمی در حیات وی دارد و بنابراین کمبود تحقیق و پژوهش در این زمینه از درستی قضاوت علمی ما در باره ی قوانین زیستی بشر می کاهد، زیرا چه بسا که عظمت روحی و سلامت روانی و قدرت معنوی، ادمیزاد را فرسودگی و نابودی باز دارد و به عمر طولانی و نیروی دائمی بخشد.
گویند :