بخشی از مقاله

دستورالعمل هاي قرآني

قرآن ماجراي ذبح حضرت اسماعيل وامتحان بزرگ حضرت ابراهيم وفلسفه قرباني درعيد قربان را با زيبا ترين تعبيردرآيات 100 تا 110 سوره صافات بيان مي کند به اين ترتيب که ابراهيم بعد ازاداي رسالت خويش دربابل ازآنجا هجرت کرد ونخستين تقاضايش ازپروردگار اين بودکه فرزند صالحي به او عطا فرمايد زيرا تا آن روز صاحب فرزندي نشده بود.
« رب هب لي من الصالحين »

خداوند دعاي ابراهيم را به اجابت مي رساند وبه او بشارت نوجواني حليم را مي دهد
« فبشرناه بغلام حليم »

سرانجام فرزند موعود ابراهيم طبق بشارت الهي متولد شد وقلب پدر را که درانتظار فرزندي صالح سالها چشم به راه بود روشن ساخت .

دوران طفوليت را پشت سرگذاشت وبه سن جواني رسيد.
« فلما بلغ معه السعي »
زماني که به مرحله اي رسيد که مي توانست درمسائل مختلف زندگي همراه پدرتلاش وکوشش کند واو را ياري دهد، ابراهيم خواب عجيب وشگفت انگيزي مي بيند که بيانگر شروع يک آزمايش بزرگ ديگر است. درخواب مي بيند که ازسوي خداوند به او دستور داده شده تا فرزند يگانه اش را با دست خود قرباني کند وسرببرد ابراهيم دوشب ديگرهمين خواب را مي بيند .
مي گويند نخستين بار شب ترويه ( هشتم ذي ا لحجه ) ودو بارديگر شب عرفه وشب عيد قربان خواب تکرار گرديده است.
لذا براي اوکمترين شکي باقي نماند که اين فرمان، فرمان قطعي خداست.
ابراهيم که بارها ازکوره داغ امتحان الهي سرافراز بيرون آمده بود اين بارنيز بايد دل به دريا بزند وسربرفرمان حق گذارد وفرزندش را که يک عمر درانتظارش بوده واکنون نوجواني برومند شده است با دست خود سر ببرد.


ولي بايد قبل از هرچيز فرزند را آماده اين کارکند رو به سوي اوکرد وگفت:
« قال يا بني اني اري في المنام اني اذ بحک فانظر ماذا تري »
فرزندم من درخواب ديدم که بايد تو را ذبح کنم بنگر نظرتو چيست ؟
فرزند که نسخه اي ازوجود پدر ايثارگر بود درس صبرواستقامت وايمان را درمدت کوتاه عمرش درمکتب پدر خوانده بود با آغوش باز واز روي طيب خاطر ازاين فرمان الهي استقبال کرد وبا صراحت و با قاطعيت گفت:


« يا ابت افعل ما تؤمر»
اي پدر هردستوري به تو رسيده اجراکن
« ستجدني ان شاءالله من الصابرين »


ازناحيه من فکرت راحت باشد به خواست خدا مرا ازصابرين خواهي يافت.
اين تعبيرات پدر وپسر چقدر پرمعني ست وچه ريزه کاريهايي درآن نهفته است .
ازيک سو پدر با صداقت مسأله ذبح را با فرزند نوجوانش مطرح مي کند و ازاونظر خواهي مي کند .


براي اوشخصيتي مستقل همراه با آزادي اراده قائل است اوهرگز نمي خواهد فرزندش را بفريبد وکورکورانه به اين ميدان بزرگ امتحان دعوت کند.
او مي خواهد فرزند نيز دراين پيکار بزرگ با نفس شرکت جويد ولذت تسليم و رضا را همچون پدر بچشد .
ازسوي ديگر فرزند هم مي خواهد پدر درعزم وتصميمش راسخ باشد


نمي گويد مرا ذبح کن بلکه مي گويد :هرماموريتي داري انجام ده من تسليم امر وفرمان اوهستم ومخصوصا پدر را با خطاب يا « ابت « مخاطب مي سازد، تا نشان دهد اين مساله از عواطف فرزندي و پدري سرسوزني نمي کاهد که فرمان خدا حاکم برهمه چيز است.
ازسوي سوم مراتب ادب را درپيشگاه پروردگار به عالي ترين وجهي نگه مي دارد هرگز به نيروي ايمان واراده وتصميم خويش تکيه نمي کند بلکه برمشيت خدا و اراده اوتکيه مي نمايد وبا اين عبارت ازاو توفيق پايمردي واستقامت مي طلبد.


به اين ترتيب هم پدر وهم پسر نخستين مرحله اين آزمايش بزرگ را با پيروزي کامل مي گذرانند .
دراين ميان چه گذشت ؟ قرآن ازشرح آن خودداري کرده تنها روي نقاط حساس اين ماجراي عجيب انگشت مي گذارد .
لحظه هاي حساس فرارسيد فرمان الهي بايد اجرا مي شد ابراهيم که مقام تسليم فرزند را ديد اورا درآغوش کشيد وهردو دراين لحظه به گريه افتادند گريه اي که بيانگر عواطف ومقدمه شوق لقاي خدا بود.


قرآن همين اندازه درعبارتي کوتاه وپرمعني مي گويد:
« فلما اسلما وتله للجبين »


هنگامي که هردو تسليم وآماده شدند وابراهيم جبين فرزند را برخاک نهاد
به هرحال ابراهيم صورت فرزند را برخاک نهاد وکارد را به حرکت درآورد وبا سرعت وقدرت برگلوي فرزند گذارد درحالي که روحش درهيجان فرورفته بود وتنها عشق خدا بود که اورا درمسيرش بي ترديد پيش مي برد.
اما کارد برنده درگلوي لطيف فرزند کمترين اثري نگذارد.
ابراهيم درحيرت فرورفت بارديگر کارد را به حرکت درآورد ولي باز کارگرنيفتاد. آري؛
ابراهيم خليل مي گويد: ببر


اما خداوند جليل فرمان مي دهد : نبر
و کارد تنها گوش به فرمان اودارد .
اينجاست که قرآن با يک جلمه کوتاه وپرمعني به همه انتظارهاپايان داده مي فرمايد:
« وناديناه يا ابراهيم »
دراين هنگام او را ندا داديم که اي ابراهيم!

 

« قد صدقت الرؤيا»
آنچه را درخواب ماموريت يافتي انجام دادي

« انا کذلک نجزي المحسنين »
ما اين گونه نيکوکاران را پاداش مي دهيم
هم به آنها توفيق پيروزي درامتحان مي دهيم وهم نمي گذاريم فرزند دلبندشان ازدست برود. آري کسي که سرتا پا تسليم فرمان ماست و نيکي را به حد اعلا رسانده جز اين پاداشي نخواهد داشت.


سپس مي افزايد:
« ان هذا لهو البلاء المبين »
اين مسلما امتحان مهم وآشکاري است.
ذبح کردن فرزند بادست خود آن هم فرزند برومند ولايق براي پدري که يک عمر درانتظارچنين فرزندي بوده کارساده وآساني نيست .
چگونه مي توان دل از چنين فرزندي برکند ؟
وازآن بالاتر با نهايت تسليم ورضا بي آنکه خم به ابرو آورد به امتثال اين فرمان بشتابد وتمام مقدمات را تا آخرين مرحله انجام دهد بطوري که ازنظر آمادگي هاي رواني وعملي چيزي فروگذار نکند ؟


وازآن عجيب تر تسليم مطلق اين نوجوان دربرابر اين فرمان بود که با آغوش باز و با اطمينان خاطر به لطف پروردگار و تسليم دربرابر اراده اوبه استقبال ذبح شتافت .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید