بخشی از مقاله
چکیده
این مقاله بدون اینکه قصدی بر تحلیل جریان فکری مکتب تفکیک داشته باشد و بخواهد سامانه فکری و نیز تطور آن مکتب را در ادوار تاریخیاش بحث کند، تنها میکوشد جامعه ایدهآل قرآنی را از منظر استاد محمدرضا حکیمی که یکی از متفکرین دوره دوم از حیات مکتب تفکیک2 بشمار میآید را مورد بازخوانی قرار دهد. دلیل انتخاب استاد حکیمی نیز به دو مسأله مهم باز میگردد؛ نخست آنکه حکیمی برخلاف سایر دانشمندان مکتب تفکیک که به »نسبت دین و مدرنیته« و نیز »مسأله انحطاط« توجهی ندارند، علاقمندی وافری به مهمترین موضوع تاریخ معاصر ایران یعنی » انحطاط مسلمین« دارد و بسیاری از مکتوبات خود را معطوف به رفع آن نگاشته است.
دوم آنکه، حکیمی »جامعه کنونی« ما را دینی نمیداند و وضعیت موجود را انحراف از آرمانهای انقلاب اسلامی میانگارد. به همین دلیل گفتههای او درباره جامعه مطلوب قرآنی، هم نقد حال است و هم افقی به سوی آینده. حکیمی بر حسب رویه دینپژوهی مکتب تفکیک، بر فهم خاصی از علم وحیانی و معارف آسمانی و تربیت و سیاست قرآنی و حدیثی اصرار میورزد و به همین اعتبار او برخلاف دیگران که از عقل ابزاری استفاده میکنند، از عقول دفائنی و دست نخورده بهره میبرد که اعماق عقل است. خالص ماندن شناختهای قرآنی و حدیثی از تأویل و مزج با افکار و نحلههای فکری بشر، ویژگی دیگر تفکر حکیمی است که بر جامعه مطلوب پیشنهادیاش تأثیر بسزائی نهاده است.
کلیدواژهها: مدنیت قرآنی، فهم بیدارکننده، تکاثر، فقر، عدالت و شریعت.
استاد حکیمی از زمره عالمانی است که بنای جامعه مطلوب قرآنی را وابسته به درک درست دین از یک سو و نیز تشخیص مفهوم کانونی آن یعنی عدالت و تقدم آن بر شریعت از سوی دیگر می داند. هر دو سویه تفکر ایشان نقدی بر تجربه دین شناسی اخیر معاصرین وی و نیز اهتمام به مفاهیمی دیگر در اقامه جامعه دینی در سالهای پس از انقلاب اسلامی است. اینکه چگونه او می خواهد از مسیر چنین تلاشی به ترسیم مختصات جامعه مطلوب دینی بپردازد؟ سوال مهمی است که در این نوشتار به آن خواهیم پراخت. پیش از ایشان نیز کسانی همانند آیت االله طالقانی، اسداالله خرقانی، آیت االله سید ابوالفضل زنجانی، شریعت سنگلجی و در دوره اخیر نیز آیت االله صادقی تهرانی، در نقد جامعه شرعی/ روایت محور، کوشیدند تا جامعه ای بر محوریت قرآن تبیین کنند که عناصر قرآن در آن برجستهگی خاصی داشته باشد.
آنان بیش از هر چیز بر موضوعاتی از قبیل شوری/ مساوات/ دمکراسی/ عقلانیت تاکید می ورزیدند و قوام جامعه قرآنی را در اهمیت دادن به این مفاهیم می دانستند اما هیچ کدام از آنان به اندازه استاد حکیمی بر مفهوم کانونی عدالت در بنای مدنیت قرآنی تاکید نکرده است. از این رو، آنچه در گفتگوهای استاد حکیمی اهمیت دارد اولویت یافتن عنصر عدالت بر شریعت در شکل دهی جامعه مطلوب دینی است که از جامعه توضیح المسایلی و یا شرعی فاصله می گیرد و به نوعی جامعه کنونی ما را به نقد می کشاند. از نظر او عدالت پایه و بنیان شریعت است و تا عدالت برپا نشود اساسا نه کسی نماز می خواند و نه کسی روزه می گیرد. این نشان می دهد که شریعت در بنای جامعه دینی وجودی متاخر دارد و عدالت بر هستی آن مقدم است.
الف. حکیمی1 و فهم درست دین:
محمدرضا حکیمی، عالمی است که » اجرای عدالت و توزیع عادلانه ثروت « را برجسته ترین ویژگی جامعه قرآنی می داند. حکیمی پس از سالها مطالعه و پژوهش و تأمّل در آیات و روایات، بدین نتیجه رسید که ما در ترسیم خطوط زندگی به هیچ مکتب و دانشی مثل فلسفه و عرفان نیاز نداریم و همه آنچه را مطالبه می کنیم از ثقلین یعنی قرآن و اهل بیت - ع - بدست می آوریم. قرآن و حدیث حقیقت واحده ای هستند که هرگز از هم جدا نمیشوند. با این همه اهل بیت بزرگ ترین مفسران قرآنند که در مرجعیت علمی آنان هیچ تردیدی وجود ندارد. از توحید گرفته تا جزئیات مسائل زندگی، جملگی در این مکتب وجود دارند و هیچ مکتبی نمی تواند با آن به هماوردی رسد.
از این رو باید فهم درست دین را در مکتب اهل بیت و تفسیری که آنان بر قرآن روا می دارند آموخت و بدان عمل کرد. »فهم درست دین« یعنی فهم خالص و غیر التقاطی دین. از نظر او، فهم قرآنی دین؛ یعنی فهم محمدی دین، فهم علوی، فهم باقری و جعفری و رضوی دین بطور خالص، بدون آنکه آن را با عقل یونانی و عرفانی مخلوط کرد. این نگرش که به مکتب تفکیک شهرت دارد می کوشد زندگی مومنان را تنها بر حسب آموزه های ثقلین باز تفسیر نماید و از خلط آن با غیر از قرآن و عترت، دوری گزیند. این دغدغه که مهم ترین مساله زندگی علمی حکیمی است در کلیه آثارش برجستگی خاصی دارد. حکیمی که یکی از پرکارترین عالمان دینی در دوره معاصر است آثار زیادی تا کنون در باره بسط نگرش خود به معارف دینی نگاشته است و معمولا بر هشت موضوع ذیل؛ یعنی :
.1 تشیع و حقانیت
.2دعوت به قیام و پیکار
.3 اجرای عدالت
. 4 جداسازی سه راه معرفت: قرآن ، فلسفه و عرفان
. 5 شناخت بزرگان شیعه
. 6 وحدت مسلمانان و ضرورت تشکیل اتحاد جماهیر اسلامی
. 7 روحانیت و لزوم تجدید حیات و دگرگونی در برنامهها و راهبردهای آن
. 8 باید و نبایدهای نویسندگی در قلمرو دینی،
تأکید ورزید و از میان این هشت موضوع، نیز بر مسئله » دعوت به قیام و پیکار« و » اجرای عدالت« بیشتر اصرار نمود.در حالی که آثار وی تا پیش از سال 1357 بر لزوم قیام و پیکار تاکید می کردند، از سال 1357 به این سوی، بر اجرای قسط و عدالت به عنوان متمایز ترین شاخصه جامعه قرآنی جهت یافته اند. بطور کلی می توان گفت که سمت و سوی نوشتههای استاد حکیمی، دعوت به » توحید و عدل« است، آن گونه دعوتی که اهل بیت - ع - گفتهاند و آن دعوتی که پیروی از پیامبر اسلام است و در هیچ مکتبی دیگر آن را نمیتوان یافت.
الف. حکیمی؛ انقلاب اسلامی و نقصان در جامعه سازی
حکیمی که از منظری کاملا دینی به سرشت انقلاب اسلامی می نگرد وضعیت کنونی انقلاب را مورد انتقاد قرار داده و از بسط چنین روندی نگران است. از نظر وی انقلاب اسلامی، نهضتی است قرآنی که باید تمام مشخصه های یک انقلاب قرآنی را در بر داشته باشد. از منظر قرآن، انقلابی کامل است که علاوه بر سرنگونی طاغوت سیاسی، عصیان