بخشی از مقاله
زندگي فاطمه زهراء
فاطمه (عليها السلام) در نزد مسلمانان برترين و والامقام ترين بانوى جهان در تمام قرون و اعصار مى باشد. اين عقيده بر گرفته از مضامين احاديث نبوي است. اين طايفه از احاديث ، اگر چه از لحاظ لفظي داراي تفاوت هستند ، اما داراي مضموني واحد مي باشند. در يكي از اين گفتار ها ( كه البته مورد اتفاق مسلمانان ، اعم از شيعه و سني است) ، رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) مي فرمايند: " فاطمه سرور زنان جهانيان است" . اگر چه بنابر نص آيه شريفه قرآن ، حضرت مريم برگزيده زنان جهانيان معرفي گرديده و در نزد مسلمانان داراي مقامي بلند و عفت و پاكدامني مثال زدني مي باشد و از زنان برتر جهان معرفي گشته است ، اما او برگزيده ي زنان عصر خويش بوده است.
ولي علو مقام حضرت زهرا (عليها السلام) تنها محدود به عصر حيات آن بزرگوار نمي باشد و در تمامي اعصار جريان دارد . لذا است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه واله وسلم) در كلامي ديگر صراحتاً فاطمه (عليها السلام) را سرور زنان اولين و آخرين ذكر مي نمايند. اما نكته اي ديگر نيز در اين دو حديث نبوي و احاديث مشابه دريافت مي شود و آن اينست که اگر فاطمه (عليها السلام) برترين بانوي جهانيان است و در بين زنان از هر جهت ، كسي داراي مقامي والاتر از او نيست ، پس شناخت سراسر زندگاني و تمامي لحظات حيات او ، از ارزش فوق العاده برخوردار مي باشد. چرا كه آدمي با دقت و تأمل در آن مي تواند به عالي ترين رتبه هاي روحاني نائل گردد. از سوي ديگر با مراجعه به قرآن كريم درمي يابيم كه آيات متعددي در بيان شأن و مقام حضرتش نازل گرديده است كه از آن جمله مي توان به آيه ي تطهير، آيه مباهله ، آيات آغازين سوره دهر، سوره كوثر ، آيه اعطاي حق ذي القربي و ... اشاره نمود كه خود تأكيدي بر مقام عميق آن حضرت در نزد خداوند است. اين آيات بال تکيه بر توفيق الهي ، در مقالات ديگر مورد بررسي قرار خواهد گرفت. ما در اين قسمت به طور مختصر و با رعايت اختصار ، به مطالعه شخصيت و زندگاني آن بزرگوار خواهيم پرداخت.
نام، القاب، كنيه ها:
نام مبارك آن حضرت ، فاطمه (عليها السلام) است و از براي ايشان القاب و صفات متعددي همچون زهرا، صديقه، طاهره، مباركه، بتول، راضيه، مرضيه ، نيز ذكر شده است.
فاطمه ، در لغت به معني بريده شده و جدا شده مي باشد و علت اين نامگذاري بر طبق احاديث نبوي ، آنست كه: پيـروان فاطمه (عليها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بريده ، جدا شده و بركنارند.
زهرا به معناي درخشنده است و از امام ششم ، امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه: " چون دخت پيامبر در محرابش مي ايستاد ( مشغول عبادت مي شد) ، نورش براي اهل آسمان مي درخشيد؛ همانطور كه نور ستارگان براي اهل زمين مي درخشد . "
صدّيقه به معني كسي است كه به جز راستي چيزي از او صادر نمي شود. طاهره به معناي پاك و پاكيزه ، مباركه به معناي باخير و بركت ، بتول به معناي بريده و دور از نا پاكي ، راضيه به معناي راضي به قضا و قدر الهي و مرضيه يعني مورد رضايت الهي. (1)
كنيه هاي فاطمه (عليها السلام ) نيز عبارتند از ام الحسين، ام الحسن، ام الائمه، ام ابيها و...
ام ابيها به معناي مادر پدر مي باشد و رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) دخترش را با اين وصف مي ستود؛ اين امر حكايت از آن دارد كه فاطمه (عليها السلام) بسان مادري براي رسول خدا بوده است. تاريخ نيز گواه خوبي بر اين معناست ؛ چه هنگامي كه فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خديجه (سلام الله عليها ) غمخوار پدر و مايه پشت گرمي و آرامش رسول خدا بود و در اين راه از هيچ اقدامي مضايقه نمي نمود ، چه در جنگها كه فاطمه بر جراحات پدر مرهم مي گذاشت و چه در تمامي مواقف ديگر حيات رسول خدا .
مادر و پدر:
همانگونه كه مي دانيم ، نام پدر فاطمه (عليها السلام) محمد بن عبدالله (صلي الله عليه وآله وسلم) است که او رسول گرامي اسلام ، خاتم پيامبران الهي و برترين مخلوق خداوند مي باشد. مادر حضرتش خديجه دختر خويلد ، از زنان بزرگ و شريف قريش بوده است . او نخستين بانوئي است که به اسلام گرويده است و پس از پذيرش اسلام ، تمامي ثروت و دارائي خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود . خديجه در دوران جاهليت و دوران پيش از ظهوراسلام نيز به پاكدامني مشهور بود ؛ تا جائي كه از او به طاهره (پاكيزه) ياد مي شد و او را بزرگ زنان قريش مي ناميدند .
ولادت:
فاطمه (عليها السلام) در سال پنجم پس از بعثت (2) و در روز 20 جمادي الثاني در مكه به دنيا آمد. چون به دنيا پانهاد، به قدرت الهي لب به سخن گشود و گفت : " شهادت مي دهم كه جز خدا ، الهي نيست و پدرم رسول خدا و آقاي پيامبران است و شوهرم سرور اوصياء و فرزندانم ( دو فرزندم ) سرور نوادگان مي باشند" . اكثر مفسران شيعي و عده اي از مفسران بزرگ اهل تسنن نظير فخر رازي ، آيه آغازين سورة كوثر را به فاطمه (عليها السلام) تطبيق نموده اند و او را خير كثير و باعث بقا و گسترش نسل و ذريه پيامبر اکرم ذكر نموده اند.
شايان ذکر است که آيه انتهايي اين سوره نيز قرينه خوبي براين مدعاست كه در آن خداوند به پيامبر خطاب مي كند و مي فرمايد همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.
مكارم اخلاق :
سراسر زندگاني صديقه طاهره (عليها السلام) ، مملو از مكارم اخلاق و رفتارهاي نمونه و انساني است. ما در اين مجال جهت رعايت اختصار تنها به ه مورد اشاره مي نمائيم . اما دوباره تأكيد مي كنيم كه اين موارد، تنها بخش كوچكى از مكارم اخلاقي آن حضرت است.
1ـ از جابربن عبدالله انصاري ، صحابي پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) منقول است كه: مردي از اعراب مهاجر كه فردي فقير مستمند بود ، پس از نماز عصر از رسول اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) طلب كمك و مساعدت نمود. حضرت فرمود که من چيزي ندارم . سپس او را به خانه فاطمه (سلام الله عليها ) که در کنار مسجد و در نزديکي خانه رسول خدا قرار داشت ، راهنمائي نمودند . آن شخص به همراه بلال (صحابي و مؤذن رسول خدا ) به در خانه حضرت فاطمه (عليها السلام) آمد و بر اهل بيت رسول خدا سلام گفت و سپس عرض حال نمود. حضرت فاطمه (عليها السلام) با وجود اينكه سه روز بود خود و پدر و همسرش در نهايت گرسنگي به سر مي بردند، چون از حال فقير آگاه شد، گردن بندي را كه فرزند حمزه دختر عموي حضرت به ايشان هديه داده بود ، ودر نزد آن بزرگوار يادگاري ارزشمند محسوب مي شد ، از گردن باز نمود و به اعرابي فرمود: اين را بگير و بفروش ؛ اميد است كه خداوند بهتر از آن را نصيب تو نمايد. اعرابي گردن بند را گرفت و به نزد پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) بازگشت و شرح حال را گفت . رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) از شنيدن ماجرا ، متأثر گشت و اشک از چشمان مبارکش فرو ريخت و به حال اعرابي دعا فرمود. عمار ياسر (از اصحاب پيامبر) برخاست و اجازه گرفت و در برابر اعطاي غذا ، لباس ، مركب و هزينه سفر به اعرابي ، آن گردن بند را از او خريداري نمود .
پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) از اعرابي پرسيد : آيا راضي شدي؟ او در مقابل ، اظهار شرمندگي و تشكر نمود. عمار گردن بند را در پارچه اي يماني پيچيده و آنرا معطر نمود و به همراه غلامش به پيامبر هديه داد. غلام به نزد پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) آمد و جريان را باز گفت. حضرت رسول (صلي الله عليه وآله وسلم) غلام و گردن بند را به فاطمه (عليها السلام) بخشيد. غلام به خانه ي صديقه اطهر آمد. زهرا (عليها السلام) ، گردن بند را گرفت و غلام را در راه خدا آزاد نمود.
گويند غلام در اين هنگام تبسم نمود. هنگامي كه علت را جويا شدند ، گفت: چه گردن بند با بركتي بود ، گرسنه اي را سير كرد و برهنه اي را پوشانيد، پياده اي را صاحب مركب و فقيري را بي نياز كرد و غلامي را آزاد نمود و سرانجام به نزد صاحب خويش بازگشت.
2ـ رسول خدا (صلي الله عليه واله وسلم) در شب زفاف پيراهن نويي را براي دختر خويش تهيه نمود. فاطمه (عليها السلام) پيراهن وصله داري نيز داشت. سائلي بر در خانه حاضر شد و گفت: من از خاندان نبوت پيراهن كهنه مي خواهم. حضرت زهرا(عليها السلام) خواست پيراهن وصله دار را مطابق خواست سائل به او بدهد كه به ياد آيه شريفه " هرگز به نپکي دست نمي يابيد مگر آنكه از آنچه دوست داريد انفاق نمائيد" ، افتاد . در اين هنگام فاطمه (عليها السلام) پيراهن نو را در راه خدا انفاق نمود.
3- امام حسن مجتبي در ضمن بياني ،عبادت فاطمه (عليها سلام ) ، توجه او به مردم و مقدم داشتن آنان بر خويشتن ، در عالي ترين ساعات راز و نياز با پروردگار را اين گونه توصيف مي نمايند : " مادرم فاطمه را ديدم که در شب جمعه اي در محراب عبادت خويش ايستاده بود و تا صبحگاهان ، پيوسته به رکوع و سجود مي پرداخت . و شنيدم که بر مردان و زنان مؤمن دعا مي کرد ، آنان را نام مي برد و بسيار برايشان دعا مي نمود اما براي خويشتن هيچ دعائي نکرد . پس به او گفتم : اي مادر ، چرا براي خويش همانگونه که براي غير ، دعا مي نمودي ، دعا نکردي ؟ فاطمه (عليها سلام ) گفت : پسرم ! اول همسايه و سپس خانه ".
ازدواج و فرزندان آن حضرت :
صديقه كبري خواستگاران فراواني داشت. نقل است كه عده اي از نامداران صحابه ازاو خواستگاري كردند . رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به آنها فرمود که اختيار فاطمه در دست خداست. بنا بر آنچه که انس بن مالك نقل نموده است ، عده اي ديگر از ميان نامداران مهاجرين ، براي خواستگاري فاطمه (عليها السلام) به نزد پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) رفتند و گفتند حاضريم براي اين وصلت ، مهر سنگيني را تقبل نمائيم .
رسول خدا همچنان مسأله را به نظر خداوند موکول مي نمود تا سرانجام جبرئيل بر پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) نازل شد و گفت: " اي محمد ! خدا بر تو سلام مي رساند و مي فرمايد فاطمه را به عقد علي در آور ، خداوند علي براي فاطمه و فاطمه را براي علي پسنديده است ". امام علي (عليه السلام) نيز از خواستگاران فاطمه (عليها السلام) بود و حضرت رسول بنا بر آنچه که ذکر گرديد ، به امر الهي با اين وصلت موافقت نمود. در روايات متعددي نقل گشته است كه پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: اگر علي نبود ، فاطمه همتايي نداشت . بدين ترتيب بود که مقدمات زفاف فراهم شد . حضرت فاطمه (عليها السلام) با مهري اندك (بر خلاف رسوم جاهلي كه مهر بزرگان بسيار بود) به خانه امام علي (عليه السلام) قدم گذارد . (3) ثمره اين ازدواج مبارک ، 5 فرزند به نامهاي حسن ، حسين ، زينب ، ام كلثوم و محسن (كه در جريان وقايع پس از پيامبر (صلي الله عليه واله وسلم) سقط شد) ، بود .
امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) از امامان 12 گانه مي باشند كه در دامان چنين مادري تربيت يافته اند و 9 امام ديگر (بغير از امام علي(عليه السلام) و امام حسن(عليه السلام)) از ذريه امام حسين (عليه السلام) مي باشند و بدين ترتيب و از طريق فاطمه (عليها السلام) به رسول خدا (صلي الله عليه واله وسلم) منتسب مي گردند و از ذريه ايشان به شمار مي روند. (4) و به خاطر منسوب بودن ائمه طاهرين (بغير از امير مؤمنان(عليه السلام)) به آن حضرت ، فاطمه (عليها السلام) را " ام الائمه " ( مادر امامان ) گويند.
زينب (سلام الله عليها) كه بزرگترين دختر فاطمه (عليها السلام) به شمار مي آيد ، بانويي عابد و پاكدامن و عالم بود. او پس از واقعه عاشورا ، و در امتداد حركت امام حسين (عليه السلام) ، آن چنان قيام حسيني را نيكو تبيين نمود ، که پايه هاي حكومت فاسق اموي به لرزه افتاد و صداي اعتراض مردم نسبت به ظلم و جور يزيد بارها و بارها بلند شد. تا جايي كه حركتهاي گسترده اي بر ضد ظلم و ستم او سازمان گرفت . آنچه از جاي جاي تاريخ درباره عبادت زينب کبري (عليها السلام ) بدست مي آيد ، آنست كه حتي در سخت ترين شرايط و طاقت فرسا ترين لحظات نيز راز و نياز خويش با پروردگار خود را ترك ننمود و اين عبادت و راز و نياز او نيز ريشه در شناخت و معرفت او نسبت به ذات مقدس ربوبي داشت.
ام كلثوم نيز كه در دامان چنين مادري پرورش يافته بود ، بانويي جليل القدر و خردمند و سخنور بود كه او نيز پس از عاشورا به همراه زينب (سلام الله عليها) حضور داشت و نقشي عمده در آگاهي دادن به مردم ايفا نمود.
فاطمه (عليها السلام) در خانه:
فاطمه (عليها السلام) با آن همه فضيلت ، همسري نيكو براي امير مؤمنان بود. تا جايي كه روايت شده هنگامي كه علي (عليه السلام) به فاطمه (عليها السلام) مي نگريست ، غم واندوهش زدوده مي شد. فاطمه (عليها السلام) هيچگاه حتي اموري را كه مي پنداشت امام علي (عليه السلام) قادر به تدارك آنها نيست ، از او طلب نمي نمود. اگر بخواهيم هر چه بهتر رابطه زناشويي آن دو نور آسمان فضيلت را بررسي نمائيم ، نيكوست از امام علي (عليه السلام) بشنويم ؛ چه آن هنگام كه در ذيل خطبه اي به فاطمه (عليها السلام) با عنوان بهترين بانوي جهانيان مباهات مي نمايد و او را از افتخارات خويش بر مي شمرد و يا آن هنگام که مي فرمايد: " بخدا سوگند كه او را به خشم در نياورم و تا هنگامي كه زنده بود ، او را وادار به كاري كه خوشش نيايد ننمودم ؛ او نيز مرا به خشم نياورد و نا فرماني هم ننمود ".
مقام حضرت زهرا (عليها السلام) و جايگاه علمى ايشان:
فاطمه زهرا (عليها السلام) در نزد شيعيان اگر چه امام نيست ، اما مقام و منزلت او در نزد خداوند و در بين مسلمانان به خصوص شيعيان ، نه تنها كمتر از ساير ائمه نيست ، بلكه آن حضرت همتاي امير المؤمنين و داراي منزلتي عظيم تر از ساير ائمه طاهرين (عليهم السلام ) مي باشد .
اگر بخواهيم مقام علمي فاطمه (عليها السلام) را درك كنيم و به گوشه اي از آن پي ببريم ، شايسته است به گفتار او در خطبه فدکيه بنگريم ؛ چه آنجا كه استوار ترين جملات را در توحيد ذات اقدس ربوبي بر زبان جاري مي كند ، يا آن هنگام كه معرفت و بينش خود را نسبت به رسول اكرم آشكار مي سازد و يا در مجالي كه در آن خطبه ، امامت را شرح مختصري مي دهد. جاي جاي اين خطبه و احتجاجات اين بانوي بزرگوار به قرآن كريم و بيان علت تشريع احكام ، خود سندي محكم بر اقيانوس بي كران علم اوست كه متصل به مجراي وحي است.( قسمتي از اين خطبه در فراز آخر مقاله خواهد آمد) . از ديگر شواهدي كه به آن وسيله مي توان گوشه اي از علو مقام فاطمه (عليها السلام) را درك نمود ، مراجعه زنان و يا حتي مردان مدينه در مسائل ديني و اعتقادي به آن بزرگوار مي باشد كه در فرازهاي گوناگون تاريخ نقل شده است. همچنين استدلالهاي عميق فقهي فاطمه ( عليها سلام ) در جريان فدک (که مقداري از آن در ادامه ذکر خواهد گرديد ) ، به روشني بر احاطه فاطمه ( عليها سلام ) بر سراسر قرآن کريم و شرايع اسلامي دلالت مي نمايد .
مقام عصمت:
در بيان عصمت فاطمه (عليها السلام) و مصونيت او نه تنها از گناه و لغزش بلكه از سهو و خطا ، استدلال به آيه تطهير ما را بي نياز مي كند. ما در اين قسمت جهت جلوگيري از طولاني شدن بحث ، تنها اشاره مي نمائيم كه عصمت فاطمه (عليها السلام) از لحاظ كيفيت و ادله اثبات همانند عصمت ساير ائمه و پيامبر است كه در قسمت مربوطه در سايت بحث خواهد شد .
بيان عظمت فاطمه از زبان پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) :
رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) ، بارها و بارها فاطمه (عليها السلام) را ستود و از او تجليل نمود . در مواقع بسياري مي فرمود: " پدرش به فدايش باد " و گاه خم مي شد و دست او را مي بوسيد. به هنگام سفر از آخرين كسي كه خداحافظي مي نمود ، فاطمه (عليها السلام) بود و به هنگام بازگشت به اولين محلي كه وارد مي شد ، خانه او بود.
عامه محدثين و مسلمانان از هر مذهب و با هر عقيده اي ،اين كلام را نقل نموده اند كه حضرت رسول مي فرمود: " فاطمه پاره تن من است هر كس او را بيازارد مرا آزرده است " . از طرفي ديگر ، قرآن كريم پيامبر (صلي الله عليه واله وسلم) را از هر سخني كه منشأ آن هواي نفساني باشد ، بدور دانسته و صراحتاً بيان مي دارد كه هر چه پيامبر مي فرمايد ، سخن وحي ست. پس مي توان دريافت كه اين همه تجليل و ستايش از فاطمه (عليها السلام) ، علتي ماوراي روابط عاطفي مابين پدر و فرزند دارد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) نيز خود به اين مطلب اشاره مي فرمود. گاه در جواب خرده گيران ، لب به سخن مي گشود كه خداوند مرا به اين كار امر نموده و يا مي فرمود : " من بوي بهشت را از او استشمام مي كنم ".
اما اگر از زواياي ديگر به بحث بنگريم و حديث نبوي را در كنار آيات شريفه قرآن کريم قرار دهيم ، مشاهده مي نمائيم قرآن كريم عقوبت كساني كه رسول خدا (صلي الله عليه واله وسلم) را اذيت نمايند، عذابي دردناك ذكر مي كند. و يا مي فرمايد كساني كه خدا و رسول را اذيت نمايند ، خدا آنان را در دنيا از رحمت خويش دور مي دارد و براي آنان عذابي خوار كننده آماده مي نمايد. پس به نيکي مشخص مي شود که رضا و خشنودي فاطمه (عليها السلام)، رضا و خشنودي خداوند است و غضب او نيز باعث غضب خداست. به بياني دقيق تر ، او مظهر رضا و غضب الهي است. چرا كه نمي توان فرض نمود ، شخصي عملي را انجام دهد و بدان وسيله فاطمه (عليها السلام) را بيازارد و موجب آزردگي پيامبر (صلي الله عليه واله وسلم) گردد و بدين سبب مستوجب عقوبت الهي شود ،