بخشی از مقاله
تولد حضرت فاطمه و روز زن و مقام مادر
باغبان هستي:
مادر، اي لطيف ترين گل بوستان هستي، اي باغبان هستي من، گاهِ روييدنم باران مهرباني بودي که به آرامي سيرابم کند. گاهِ پروريدنم آغوشي گرم که بالنده ام سازد. گاهِ بيماري ام، طبيبي بودي که دردم را مي شناسد و درمانم مي کند. گاهِ اندرزم، حکيمي آگاه که به نرمي زنهارم دهد. گاهِ تعليمم، معلمي خستگي ناپذير و سخت کوش که حرف به حرف دانايي را در گوشم زمزمه مي کند.
گاهِ ترديدم، رهنمايي راه آشنا که راه از بيراهه نشانم دهد. مادر تو شگفتي خلقتي، تو لبريز از عظمتي؛ تو را سپاس مي گويم و مي ستايمت.
خشم لبريز از مهرباني:
مهرباني و لطافت مادر را بارها ياد کرده ايم و ستوده ايم، ولي من، لحظه هاي ناب خشم و قهر او را نيز مي ستايم؛ لحظاتي که پايم در راه مي لغزيد و سوي بيراهه مي رفتم؛ لحظاتي که دست به خطا مي بردم و از سر جهل راه عصيان پيش مي گرفتم. نه به کلام او دل مي سپردم و نه به نگاه زنهار زده اش وقعي مي نهادم. سر در جيب جهالت فرو کرده، راه خود مي رفتم و او چون کوهي سترگ، راه بر من مي بست. چون رودي خروشان مي خروشيد، آن گونه که خود را خردتر از آن مي ديدم که نافرماني کنم و چه زود پرده جهالتم دريده مي شد و چشم دلم گشوده، و مي ديدم که با آن خشم لبريز از مهرباني اش، چگونه راه مرا بر پرتگاه خطا بسته است و آن گاه، فروتنانه به سپاسش مي نشستم.
قدرت مندي و جديت:
به همان اندازه که مهرباني و لطافت مادر قابل ستايش است، قدرت مندي و استواري او در راه تربيت صحيح کودک نيز قابل تحسين، و شايسته ستايش است. مادر فهميده و دانا، با جديت از مشاجره با کودک و يا کوتاه آمدن در مورد خواست هاي نا به جاي او دوري مي کند و با قدرت مندي، راه او را بر خطا مي بندد و اين، بهترين راه براي حفظ سلامت جسمي و روحي کودکي است که نه خوب و بد را مي شناسد و نه مي تواند بفهمد و بشناسد.
گام به گام رو به سعادت:
مادر مسلمان، در کنار همه محبت هاي مادرانه و عاطفه بي پاياني که خداوند به او بخشيده، چون راهنمايي است که کودک را از همان ابتدا با اصول اسلامي آشنا مي کند. او با نقل داستان هاي واقعي يا تخيلي، تذکر گام به گام و بيان کودکانه از واقعيت ها و بايدها و نبايدها، کودک را با رفتاري مطلوب و اسلامي پرورش مي دهد، آن گونه که اين رفتارها از همان آغاز کودکي در وجود کودک برجسته مي شود. چنين مادراني که راه سعادت را بر روي فرزندان خود مي گشايند، شايسته تحسين و پاداش الهي هستند.
عظمت مقام مادر:
در قانون خلقت، هرچه مقام آفريده اي بالاتر است، وظايف او هم سنگين تر مي شود. در اين ميان، زن که به عنوان انسان، جانشين خدا در زمين و به عنوان مادر، پرورش دهنده افراد جامعه بشري است، از مقام بلند و والايي برخودار است. آيت الله جوادي آملي، در مورد عظمت مقام مادر و وظايف او چنين مي نويسد: �يک سلسله مسئوليت هاي پرورشي به عهده مادر است که مرد از آن محروم است. زن حداقل سي ماه يک سري مسئوليت هايي دارد که مرد ندارد. در اين سي ماه که کودک مستقيماٌ از مادر تغذيه مي کند، مادر مسئول حفظ دو نفر است؛ يکي براي خود و ديگري براي کودک. آيا اين عظمت زن نيست؟ اين مسئوليتي نيست که ذات اقدس الهي به زن داده است که به زن فرمود: مسئوليت در حفظ انديشه ها، افکار و عقايد بيش از مرد است. تو مسئول دو نفري. از اين رو مواظب افکار و انديشه هايت باش؛ زيرا که بسياري از مسائل، از راه انديشه به فرزند مي رسد�.
تعالي انديشه در مادر:
حساسيت مقام زن و دشواري وظايف او، و سنگيني اموري که در خلقت بر عهده او نهاده شده، بسيار دشوار و در عين حال ظريف و دقيق است. توجه مادران به اين وظايف حساس، باعث سلامت جامعه بشري است. استاد جواد آملي در اين باره چنين مي نويسد: �اگر مادري بداند که انديشه هاي او در کودک اثر مي گذارد، انديشه ها و بينش هاي خود را تعالي بيشتري مي بخشد، وظيفه مادري تنها اين نيست که با وضو بچه را شير بدهد و (يا هنگام شير دادن) �بسم الله� بگويد که اينها امور ظاهري و عبادت هاي ظاهري است؛ بلکه دين مي فرمايد: مواظب انديشه هاي خودت نيز باش�.
تجليل ويژه از مادر:
خداوند در جاي جاي قرآن کريم، به تکريم و احترام پدر و مادر و احسان به آنها سفارش و در مواردي، احسان به والدين را در کنار عبادت حق ذکر مي کند. ولي با همه اين توصيه ها، در جايي که از زحمات آن دو ياد مي کند، تنها از دشواري هايي که مادر تحمل کرده نام مي برد و مي فرمايد:� ما انسان را سفارش کرديم که به پدر و مادرش نيکي کند، (خاصه مادر) زيرا مادرش (بار وجود) او را به سختي حمل کرده و به سختي فرو نهاده است.� بله آن جا که سخن از سختي ها و زحمات است، خداوند نام مادر را به صورت مخصوص بيان مي دارد تا بلنداي حق او بر فرزند، آشکار گردد.
بلنداي مقام مادري:
استاد جوادي آملي درباره توجه و اهتمام زنان به امور خانواده و وظيفه حساس مادران مي فرمايد: �مبادا ارزش هاي مادي و عادي، مقام والاي مادري را به دست نسيان بسپارد و آن را کمتر از سمت هاي ديگر وانمود کند و خانه داري و مديريت داخلي خانواده که رکن اصيل جامعه اسلامي است، کم رنگ گردد�.
منزلت رفيع مادر:
حساسيت وظايف مادر به قدري والا و دقيق است که توجه يا عدم توجه به آن، تأثير آشکار و عميقي بر آينده کودک و جامعه مي گذارد. در حقيقت، مقام مادري پستي کليدي در جامعه است.
استاد جوادي آملي در مورد مقام مادر مي فرمايد: �نه اعضاي خانواده مجازند مقام شامخ مادري را تنزل دهند، نه افراد جامعه مي توانند منزلت رفيع مديريت داخلي خانه را سبک تلقي کنند، نه نظام حکومتي و سيستم اداره جامعه حق دارد از بهاي لازم آن غفلت يا تغافل کند، و نه خود زنان مأذونند که از شناخت چنين جايگاه رفيعي جاهل بوده و يا تجاهل نمايند.�
دعا براي والدين:
خداي متعال در کتاب آسماني اش، قرآن کريم، در چهار مورد احسان و اکرام والدين را بلافاصله بعد از توحيد و عبادت خود ذکر کرده که اين نشان دهنده تأکيد بر وجوب احترام و احسان به والدين و بزرگ داشت مقام آنان است. افزون بر اين، در موارد چندي نيز مؤمنان را به دعا در حق والدين و طلب آمرزش براي آنان توصيه کرده است. ما نيز در اين روز بزرگداشت مقام مادر، دست به دعا بر مي داريم و از خداي يگانه براي همه مادران مهربان برکت، رحمت و عزت مي طلبيم.
گاه نيازمندي:
مادران اسوه هاي فداکاري، جلوه هاي صبوري و آينه هاي بردباري اند که کودک را از آغاز بودنش در آغوش پر مهر خويش گرفته و در پناه حمايت خود مي پرورانند. لحظه اي از فکر کودک خود غافل نمانده و اندکي بي توجهي به او روا نمي دارند. چه زيباست اگر چنين اسوه هاي صبوري و فداکاري را، گاهِ پيري که نيازمند حمايت و هم ياري اند، با مهرباني و رحمت بپذيريم، دست ياري به سويشان بگشاييم، و مقام بلندشان را پاس داريم.
روز زن و روز بزرگداشت مقام مادر
باشکوهترین نعمت خداوند
نمیدانم تا کی میتوانم تو را بیشتر از همه کس دوست داشته باشم؟ نمیدانم بهشت تا کی ادامه خواهد داشت؟ نفسهای تو، بوی بهشت میدهند. تو از جنس بهشتی؛ بهشت زیر پای توست. تو مهربانترین ستارهای هستی که من داشتهام. تو از تمام درختها پرندهتری. نمیدانم تا کجای دنیا میتوانم از مهربانی تو بنویسم!
من سالهای دلواپسیام را سر بر شانه تو گریستهام. من دلهرههایم را در فشار آغوشت فراموش کردهام و تمام کودکیام را با آوازهای عاشقانه تو خوابیدهام. لالاییهایت، طولانیترین خوابهایی است که به یاد دارم.
هنوز دوست دارم ساعتها در آغوش مهربانیهای تو بگریم. هنوز دستهای خستهات،بوی لالاییهای آرام میدهند.
تو تنها پرندهای هستی که من توانستهام سالهای سال، پیشانیاش را ببوسم.
هر روز آینه، تصویر لبخندهای تو را برایم قاب میگیرد تا تنها دلخوشیام در این روزهای سراسر دلتنگی باشد. صدای تو، آشناترین کلامی است که میشناسم.
تو روح تمام شعرهای عاشقانهای که باید بسرایم؛ حتی واژهها برای از تو گفتن کم میآورند. میخواهم برای یک بار هم که شده، تو را زیباتر از تمامی کلمات بنویسم. باید برای نوشتن تو، واژهها را عوض کنم. کاش میشد واژهای تازه به دنیا بیاید؛ واژهای که بتوان تو را با آن سرود، واژهای که در هیچ کجای جهان، به گوش هیچ شاعری نخورده باشد. تو تنها فرشته دنیایی هستی که من میشناسم.
همه مهربانیها به لبخند تو میرسند. دستهایت، زیباترین مکانی است که برای خواب بوسههایم سراغ دارم. خداوند تو را از جنس زیباترین سلامهایش آفریده است.
خدا کند بتوانم تمام روزهایم را از تو بسرایم؛ تویی که ادامه بهشتی، تویی که تازهترین سلامها هستی، تو اولین و باشکوهترین نعمت خداوندی که من دیدهام. بگذار تا بوسههایم بر دستهای رنجورت گریه کنند.
زلالتر از آینه ها
پیدایی؛ پیداتر از روشنایی، پیداتر از آفتاب، پیداتر از نهایت امید.
عشق و حماسه، ادامه مهربانی تواند. از دامان توست که مرد به معراج میرود.
سرچشمه تمام پاکیها، دامان توست.
جانهای پاک را در دستانت به تماشای آفتاب دعوت میکنی. روحت از تمام آینهها زلالتر است.
فرشتههای خداوند، به کرامت انسانی تو سر به سجده میسایند.
عفت، بلندترین قلهای است که پرچم زنانگیات را بر آن افراشتهای.
گرمی آغوشت، امنترین پناهگاهی است که برای روزهای پر از دلهره کودکانه سراغ دارم.
دورترین رودها، زلالی تو را به دریاها سوغات میبرند.
بوی عصمتت، دلنوازترین نسیمی است که زمستانها را به بهار نزدیکتر میکند، تو وارث پاکدامنی مریمی؛ میراثدار شجاعت آسیه در تالارهای کافر مصر؛ تکهای از بزرگواری خدیجه علیهاالسلام در روزهای فقیر بعثت هستی؛ جان آزاده سمیه شهیدی؛ همپای روزهای صبور زینب علیهاالسلام هستی. تو آمیزهای از عشق و صبر و شجاعت و مهربانی و معصومیتی. تو از تمام غنچههایی که میشناسم پاکتری. کرامتت را در عصمت گلبرگهای بهشتی پیچیدهاند.
تو سربلندترین درختی هستی که من سراغ دارم؛ درختی که از تمام توفانهای گناه، پاکدامن گذشته و از بادهای وحشی دامن گرفته تا به خداوند نزدیکتر شده است.
غرورت، کوه هیبتی است که هفت پشت چشمهای هوسآلوده را میلرزاند و کلام محکمت، خیالهای خام را میشوید و میشوراند. درود بر تو که معصومترین فرشته خداوندی.
تو قلب خانهای مادر!
صدای پای تو را به تمام دنیا نمیتوان فروخت. سلام تو، عین خداحافظی از دردهای فرو ریخته بر دیوار دل است. آفتاب چشمهای تو، زودتر از آفتاب پشتبام سر میزند، سرازیر میشود از پنجرهها به اتاق.
صدای آب، با صدای نفسهای تو جاری است در خانه.
خروسخوان صبح را که بیدار میشوی، صدای پای تو، بلای جان تاریکی است. حضورت خاطره هر چه سختی را خط میزند؛ خاطره هر چه اندوه را نیز. تو قلب خانهای. تو ریشه دواندهای در شاهرگ باغچه و حیاط، در گلوی ناودانها و گوشه گوشه قابهای روی دیوار. عشق، لانهاش را روی شانه تو بنا میکند. شانههای تو، یادمان مهر الهی است در زمین. چه صبورند شانههای تو! چه پرغرور ایستادهاند تا تندیس مهر، نشکند در برابر توفانهای روزگار! ساحل دریای متلاطم روزهای زندگی تویی و ما ساحلنشین محبتهای توایم.
نبض امید، با دستهای تو میزند. قدر تو را نشناختن، ظلم است به خاطرههای خود، به روزهای شیرینی که میتوان ورق زد.
خندههایت را دریغ مکن؛ انرژی میدهد به کالبدهای خسته.
تو قلب خانهای مادر! چشمهای اهالی، گرداگرد تو پرسه میزند. تو به قدمهایمان راه رفتن آموختهای. تو به لبهایمان سخن گفتن آموختهای.
ما در دامن تو بزرگ شدهایم.
دستهای تو بوسیدن دارد.