بخشی از مقاله

شاخص‌هاي فرهنگ، تفكر و نقش آن در بسيج


فصل اول: كليات‏‏،تعاريف و مفاهيم
مقدمه
موضوع پژوهش
دستاوردهاي نظري و عملي پژوهش
تعاريف و مفاهيم
مفهوم فرهنگ
تعريف لغوي
تعريف اصطلاحي
عوامل فرهنگ
جنبه هاي مادي
جنبه هاي معنوي
اصول چهارگانه فرهنگ
اصل اول :تعقل سليم و احساسات تصعيد شده
اصل دوم:تكامل انسان
اصل سوم:شايستگي و بايستگي
اصل چهارم :فرهنگ حقيقتي است در دوبعد خاص و عام
مفهوم تفكر
تعاريف لغوي
تعاريف اصطلاحي


مفهوم بسيج
تعاريف لغوي
تعاريف اصطلاحي
تعريف بسيج در انقلاب اسلامي
تعريف فرهنگ و تفكر بسيج
فصل دوم: رويكردها و ويژگي ها
فرهنگ و تفكر بسيج در متون اسلامي
هدف و فلسفه بسيج
ويژگي ها
تجهيز مادي و معنوي
شهادت طلبي
صبر و استقامت
شجاعت
انضباط و هماهنگي
رضاي حضرت حق تعالي
عدم سازش با كفار
اتكال به ذات حق تعالي
تولي و تبري
داشتن روحيه و جنگ رواني
فرمانبرداري و جنگ طلبي
فرهنگ و تفكر بسيج در وصاياي شهيدان
ظهور تجلي ولايت و محبت به ائمه اطهار(ع)
رشد فضايل و محو رذايل اخلاقي
عشق و علاقه به امام امت (قدس سره)و اطاعت از ايشان
عرفان و معنويت
افتخار به امام حسين (ع)
زهد،ايثار و از خود گذشتگي
اتحاد و وحدت كلمه
رشد اعتقادات اسلامي


آگاهي و ايمان به حقانيت انقلاب و شهادت
فرهنگ و تفكر بسيج در جبهه ها
آداب امر به معروف و نهي از منكر
حفظ شرايط وجوب
اعزام انفرادي وم امر به معروف و نهي از منكر
آداب برادري و تعاون
طرز آشنايي
آداب بيماري و مداوا
حكمت هاي كتمان بيماري
عيادت و پرستاري


آداب فرماندهي و فرمانبري
اخلاق فرماندهي
عشق و علاقه متقابل
آداب قرآن
آداب مهماني و معاشرت
ديد و بازديد
سر سفره نشستن
شهرداري يا خادم الحسين
ادعيه قبل و بعد از طعام
آداب دعا و مناجات
جبهه به عشق دعا
آداب سخن سكوت
راستي و درستي در سخن
نسبت نيكو دادن به هم
تكيه كلامها
زبان سكوت
قسم ياد نكردن
ذكر خوش صلوات
ماندن و مقاومت كردن
آداب عبادت
آذان
وضو
نماز


شهادت طلبي
آداب رفتار با عراقي
فرهنگ و تفكر بسيجي از نگاه جامعه شناسي
فرهنگ و تفكر بسيج از ديدگاه حضرت امام (قدس سره)
فرهنگ و تفكر بسيج از ديدگاه حضرت آيت ا…خامنه اي (ظله)
فصل سوم:خاستگاه و ريشه
خاستگاه فرهنگ وتفكر بسيج
خاستگاه جامعه شناسي
رويكرد جامعه شناسي پزوتيويسمي از بسيج
شرايط تشكيل بسيج
شرايط اجتماعي بسيج
شرايط اقتصادي
شرايط سياسي
نقد مباني بسيج شناسي در جهان معاصر
ملاك هاي از قبل تعريف شده
محور قرار گرفتن انسان مادي در علوم اجتماعي غرب
عدم توجه به اراده الهي در تحقق پديده هاي اجتماعي
خاستگاه فرهنگ و تفكر بسيج در معارف و متون اسلامي
در بي در بهشت مخصوص مجاهدين راه خدا
ارزش قطره اي از خون مجاهد


فضيلت شمشير مجاهد
فضيلت جهاد
سرزنش سهل انگاري در جنگ و جهاد
مفهوم رهبري
مفهوم حكومت و حاكميت
مفهوم ولايت فقيه
قانون اساسي
شرايط و صفات رهبر
وظايف و اختيارات رهبر


خاستگاه فرهنگ و تفكر بسيج از ديدگاه ولايت و رهبري
خاستگاه بسيج در دنياي اسلام
خاستگاه بسيج در انقلاب اسلامي ايران
خاستگاه بسيج در اراده الهي
خاستگاه بسيج در اراده مردمي
فصل چهارم : چشم اندازها و عرصه ها
عرصه هاي اجتماعي
عرصه سياست
آگاهي و شناخت
احساس و مسئوليت كردن
ايستادگي و مقاومت
عرصه فرهنگ
تهاجم فرهنگي
توليد دانش
عرصه اقتصاد
سطح توسعه
سطح كلان
سطح خرد
عرصه هاي فردي
نظام گرايشي
نظام بينشي


نظام رفتاري
توازون در ابعاد دروني
فصل پنجم : مقياس فرهنگ و تفكر بسيج
كليات مقياس
الف) مشاخص هاي ده گانه
1- عمل صالح
2- ايثار و استقامت
3- نيايش و خود سازي
4- محبت و احسان


5- اعتقاد به حكومت اسلامي
6- حريت و شهامت
7- مردمي بودن
8- علم و آگاهي
9- تظم و آمادگي رزمي
10- هويت ملي و فرهنگ پذيري
ب) آزمودني
ج) ابزار پژوهش
1- پرسشنامه
2- مراحل تنظيم پرسشنامه
3- نمره گذاري پرسشنامه
4- نحوه نمره گذاري و تعيين شاخص هماهنگي پرسشنامه
5- روايي پرسشنامه
6- اعتبار پرسشنامه
د) اجرا و تفسير نمرات
ه) ميانگين و انحراف معيار شاخص هاي ده گانه در اقشار بسيج تهران
پرسشنامه


فصل اول
كليات ، تعاريف و مفاهيم

مقدمه
انقلاب اسلامي ايران به عنوان انعكاس جلوه هاي روشن انديشه هاي الهي حضرت امام خميني (ره) ، حصار اوهام و نظريه هاي رجعت به قرون جاهليت را شكافت و باايجاد تحول عميق در فرهنگ و اعتقادات جامعه اسلامي هويت و شخصيت مستقل سياسي، فرهنگي و اعتقادي را به جهان اسلامي هديه كرد . امروز ثمره اين نهال برومند ، قامت برافراشته و پر افتخار بسيج است كه

درسايه پيروي از مقام معظم رهبري و جان فشاني هاي بسيجيان سلحشور بر تارك انقلاب مي درخشيد . درخششي كه از شركت مخلصانه و فراگير در هشت سال دفاع مقدس تلالؤ آن جهانگير شده و موجبات سرافرازي نظام جمهوري اسلامي ايران ، و نااميدي و ياس دشمنان اسلامي را در سر تا سر جهان فراهم آورده است . فرهنگ و تفكر بسيج پديده اي نوظهور است كه ريشه در باورهاي اسلامي ، انقلابي و ملي مسلمانان ايران دارد .


فرهنگ و تفكر بسيج در سير تحول و تكوين بسيج در دوران انقلاب ، جنگ تحميلي و دوران سازندگي و بعد از آن در جامعه حضور داشته و هميشه در لحظات بحراني ، گره هاي نظامي ، سياسي ، فرهنگي و اقتصادي نظام را به نحو معجزه آسايي باز كرده است . از آنجا كه بقاي نظام جمهوري اسلامي در گروه توجه به اين فرهنگ ناب اسلامي ، انقلابي وايراني است ، بايد شاخصه هاي اين فرهنگ را شناخت . همان شاخصه هايي كه از زمان پيدايش تا كنون از آن بهره مند بوده و همگان بر اين اساس بسيج را مي شناسند و تكريمش مي كنند . بر اساس همين شاخصه ها نيز بايد از آن وضعيت شناسي و آسيب شناسي كرد و زمينه هاي ضعف و قوت آن را در اقشار بسيج بررسي كرد و راه كارهايي را براي ارتقاي ويژگي هاي اسلامي ، انقلابي وملي آن به دست آورد .


موضوع پژوهش
بسيج انقلاب اسلامي ايران بيش از آنكه دراي سازمان رزمي مشخص باشد ، داراي يك فرهنگ و تفكر است كه شالوده اصلي سازمان بسيج را همين فرهنگ و تفكر تشكيل مي دهد . در تبيين

فرهنگ و تفكر بسيج ويژگيهاي آن نظريه هاي مختلفي ارائه شده است كه رد رأس آن فرمايشات حضرت امام خميني (قدس سره) و حضرت آيت ا… خامنهاي (مد ظله) قرار دارد . ايشان بسيج را يك فرهنگ كه د ربين مردم ايران قرار دارد معرفي نموده كه ريشه در باورهاي انقلابي ، اسلامي و ملي ايران دارد . معنويت ، شجاعت ، ولايت ، آگاهي و شناخت ، دشمن شناسي ، حريت و … از شاخصهاي اين فرهنگ و تفكر محسوب مي شود .


در مباحث جامعه شناسي نظرات مختلفي در خصوص فرهنگ و تفكر بسيج ارائه شده است كه زاييده نگرش بسيج شناسي آنهاست . اصولا” برخي بسيج را يك پديده صرفا” اجتماعي و گذرا مي دانند و آن را تز كودتا و آشوب هاي داخلي مي دانند و برخي آن تز بسيج توده اي مطرح كرده اند و برخي بسيج را مانع اصلاحات جامعه در روند حركت بسوي غرب تلقي نموده اند و آن را به عنوان

آسيب و مانع توسعه قلمداد كرده اند و برخي آن را نتيجه انقلاب و معادل با جريان انقلاب اسلامي تلقي كرده اند و بدين ترتيب آن را عنصر اصلي نظام اسلامي ايران ميدانند . برخي نيز معتقدند كه فرهنگ بسيج در جريان تحولات اجتماعي دچار ضعف شده و رو به نابودي است و برخي معتقدند كه فرهنگ بسيج متناسب با شرايط و موقعيت ها اهداف ووظايف خاصي يافته است كه اين تحول را نمي توان ضعف ناميد ، بلكه بيانگر توسعه و ارتقاء است .


آنچه مد نظر اين نگارش است ، بررسي شاخصه هاي فرهنگ و تفكر بسيج در اقشار بسيجي است كه به آسيب شناسي از آن نيز مي پردازند . براي آسيب شناسي يك مدل مطلوب از فرهنگ و تفكر بسيج ارايه مي گردد . سپس بر اساس مدل مطلوب وضعيت موجود ارزيابي مي شود . مقايسه وضع موجود با وضع مطلوب امكان اين آسيب شناسي را فراهم مي آورد .


دستاوردهاي نظري و عملي پژوهش
مهترين دستاورد اين پژوهش ، در بعد نظري تبيين ويژگي هاي فرهنگ و تفكر بسيج است . در اين تحقيق مباني و جايگاه نظري وويژگي هاي فرهنگ و تفكر بسيج به لحاظ اسلامي ، انقلابي و ملي تبيين مي شود و چهار چوب نظري بسياري از تحقيقات ميداني را در دراز مدت فراهم مي آورد .
به لحاظ عملي ،، نتايج اين تحقيق ، زمينه هاي ضعف يا قوت اقشار مختلف بسيج را به لحاظ ميزان برخورداري از ويژگي هاي فرهنگ بسيجي بيان مي نمايد تا مسئولين در زمينه تقويت و يا رفع موانع ، اقدامات علمي و عملي لازم را اعمال نمايند .


معهذا موارد زير نيز حايز اهميت است :
1- آشنايي هر چه بيشتر افكار عمومي (خصوصا” جوانان) با ويژگي هاي فرهنگ و تفكر بسيج .
جوانان ما هرگز جنين فرصتي را نداشته اند كه شاخص هاي فرهنگ و تفكر بسيج را مستقيم و ملموس درك نمايند . جوانان ما آنچه را كه امروز به عنوان فرهنگ و تفكر بسيج مي بينند ، مي شنوند و مي خوانند برداشت هايي است كه به آن ها منتقل مي شود كه بعضا هم خالي از اشكال و اغراض كينه جويانه نيست . لذا ضرورت دارد تا به انحاي مختلف شماي كلي اين فرهنگ و تفكر به جوانان منتقل شود

.
2- مقابله با تهاجم فرهنگي : يكي از شيوه هاي مؤثر در مقابله با تهاجم فرهنگي ، شناخت و اشاعه فرهنگ و تفكر بسيج است تا جوانان ما را از گرايش به فرهنگ مبتذل غرب و انحراف از فرهنگ ايراني وو اسلامي مصون بدارد .


3- تصحيح يك برداشت غلط : بعضا” از افراد نا آگاه و يا مغرض تعاريف و برداشت هاي غلطي از بسيج و فرهنگ بسيج منتشر مي شود كه يا ناشي از شناخت ناصحيح آنهاست يا اين كه مغرضانه مي خواهند اين فرهنگ را با يرداشت هاي كوته فكرانه خود مخدوش سازند . مي توان با ارايه تعاريف روشن از فرهنگ و تفكر بسيج برداشت هاي غلطي كه از فرهنگ و تفكر بسيج ، تبليغ مي شود را خنثي و اذهان را روشن كرد .


4- تجليل از بسيجيان حامل ارزش هاي والايي هستند كه حاصل زحماتي است كه در سال هاي بحراني دفاع مقدس و پس از آن متحمل شده اند . بايد به انحاء مختلف اين ارزش ها را در فرهنگ بسيج نهفته است مورد تجليل قرار داد و نگذاشت تا در زنگار روزمرگي به فراموشي بگرايند . مكتوب كردن چنين فرهنگ و تفكري ضمن تجليل از آن به بقاي آن نيز ككمك مي نمايد .


5- راهي فراروي پژوهشگران و هنرمندان : بسياري از هنرمندان و پژوهشگران در صددند تا به نحوي وظيفه شرعي و ملي خود را براي حفظ آثار جنگ ادا نمايند، اما به يك منبع موثق و علمي ، كمتر دسترسي دارند ، چنين پژوهشي در آمد ي است براي آن ها تا بيش از گذشته به اين مقوله بپردازند و آن را براي نسل آينده با بهترين صورت ها و سيرت ها به يادگار بگذارند .
تعاريف و مفاهيم


در اين گفتار تعاريف مربوط به واژه ها ي فرهنگ ، تفكرو بسيج ارائه مي شود . هر چند اين تعاريف تا بيش از انقلاب در ادبيات ايران مورد استفاده قرار مي گرفته اند اما امروز اين واژه ها در ادبيات ايران معاني خاصي پيدا كرده اند كه متاسفانه هنوز در فرهنگ لغت يا دائره المعارف رسمي كشور ، تعريف مناسبي در خصوص آن نيامده است . مع الوصف تعاريف مربوط به واژگان فرهنگ و تفكر بسيج به شرح زير ارائه مي گردد .


مفهوم و فرهنگ
فرهنگ از وسيع ترين مفاهيم علوم اجتماعي است . اولين تعريف علمي فرهنگ توسط (تايلور) در سال 1871 در كتاب (فرهنگ اوليه ) ارائه گرديده است . نظر تايلور اين بود كه ”فرهنگ مجموعه پيچيده ايست كه دانش ، اعتقادات ، قوانين ، آداب و رسوم و هر آموخته ديگر انسان را شامل مي شود ”.


به گفته تايلور فرهنگ عبارت است از مجموعه علوم ، دانش ها ، هنرها ، افكار و عقايد ، اخلاقيات ، مقررات و قوانين ، آداب و رسوم و ساير آموخته ها و عاداتي است كه انسان به عنون يك عضو جامعه كسب مي كند .
براي مفهوم فرهنگ بيش از 250 تعريف آورده اند كه نقل آن همه در حوصله اين نوشتار نيست ، ليكن در ذيل برخي تعاريف را بازگو مي كنيم :


تعريف لغوي
در فرهنگ نامه دهخدا ذيل (فرهنگ )آمده است :
فرهنگ مركب از ”فر” كه پيشوند است و ”هنگ” از ريشه تنگ اوستايي به معني كشيدن و فرهيختن هر دو مطابق است با ريشه ادوكا كه به معني كشيدن و نيز معني تعليم و تربيت به معني فرهنگ است كه دانش و ادب باشد .
در فرهنگ معين : نيز به اين شكل معني شده : فرهنگ ، فرهنج :
1- ادب (نفس) تربيت

.
2- دانش ،. علم ، معرفت ، وزارت فرهنگ : وزارتخانه اي كه امور تعليم و تربيت افراد مملكت را برعهده دارد .
3- مجموعه آداب و رسوم
4- مجموعه معارف و هنرهاي يك قوم .
تعريف اصطلاحي


در كتاب فرهنگ علوم اجتماعي دو معني براي فرهنگ( h)Culture) آمده است .
الف ) زماني كه اين واژه بالخص در مورد انسان به كار مي رود ميزان آموزش و پرورش يا ميزان توجه به پرورش انديشه و اشتغالات فكري را مي رساند .
ب) زماني كه اين اصطلاح در انسان شناسي ، مردم شناسي و يا جامعه شناسي به كار مي رود ، معنايي بالنسبه متفاوت مي پذيرد كه عبارت است از هر آنچه كه در يك جامعه كسب مي كنيم ، مي آموزيم و مي توانيم انتقال دهيم .


عوامل فرهنگ
به طور كلي هر هر فرهنگ شامل عواملي است كه جنبه هاي مادي ، ارزش هاي اجتماعي ، مقرارت و بالاخره مفاهيم ارزشي را در بر مي گيرد . اين عوامل را مي توان به عوامل مادي و معنوي تقسيم كرد .
1- جنبه هاي مادي
فرهنگ هر ملت در كميت و كيفيت مصنوعاتي از قبيل ساختمان ، لباس ، وسايل كشاورزي ، وسايل منزل ، ابزارهاي علمي و امثال آنها كه فراوردهاي تكنولوژي است تجلي مي كند فرهنگ مادي ساختارو ابزار اقتصادي يا رو ساخت جامعه است .


جنبه هاي معنوي
زير ساخت يا زير بناي جامعه ، يعني افكار و انديشه ها ، تصورات دين ، عقايد ، ارزش ها ، تصديقات ، اخلاقيات و… كه تأمين كننده حيات معنوي و روحي بشر است ، جنبه هاي معنوي فرهنگ را تشكيل مي دهد .


اصول چهار گانه فرهنگ
همانگونه كه در ابتدا بيان شد تا به حال بيش از 250 تعريف براي فرهنگ گزارش شده است كه به علت بعضي كاستي هايي كه داشته اند هيچ كدام نتوانسته اند تعريف مانع و جامعي براي فرهنگ باشند . اما در همه اين تعاريف ، چهار اصل مهم و مشترك ديده مي شود كه بيان آنها ما را در شناخت بهتر مواد و اهداف اصلي فرهنگ بسيج ياري مي رساند .
اصل اول : تعقل سليم و احساسات تصعيد شده


اگر در يك جامعه نام فرهنگ بر شماري از پديده ها اطلاق شود ولي آن پديده ها از تعقل سليم و احساسات عالي مردم برخوردار نباشد ، نمي توان آنها را پديده ها ي فرهنگي حقيقي تلقي كرد . از همين جاست كه مقولاتي مانند ناد پرستي ، شهوت پرستي و لذت گرايي را نمي توان در مفهوم فرهنگ جاي داد.

اصل دوم : تكامل انسان
حيات انساني در گروه فرهنگي است كه در مسير تكامل تعقلي انسان باشد ، در غير اين صورت هيچ فرهنگي شايسته ادامه بقا نيست ،موضوعاتي كه منجر به تكامل انسان نگردند و بر عكس موجب تنزل انسان باشند نمي توانند در مقوله فرهنگ بگنجند .


اصل سوم : شايستگي و بايستگي
هر اندازه كه فرهنگ يك جامعه بيشتر به اصول ثابت معقول و دريافت عالي انساني متكي باشد آن فرهنگ از شايستگي و پايداري بيشتري برخوردار خواهد بود .

اصل چهارم : فرهنگ حقيقي است در دو بعد خاص و عام
منظور از فرهنگ خاص ، بعد نسبي فرهنگ است و هر قوم و ملتي كه معتقد به طرز تفكر و تعقل و احساساتي خاص باشد ، اين بعد را داراست و
فرهنگ عام ، آن كيفيت شايسته براي پديده ها و فعاليت هاي حيات مادي و معنوي انسانهاست كه مخصوص هيچ قوم و نژادي نيست .


مفهوم تفكر
اصل تفكر موضوعي چند وجهي است كه مورد نظر روان شناسان : جامعه شناسان و فيلسوفان قرار داشته و هر كدام به نحوي به آن پرداخته اند . روان شناسان تفكر را يك فرآيند شناختي تعريف مي كنند و شناخت را فرآيندي مي دانند كه از طريق آن موجود زنده دانش و شناختي از اشياء و پديده ها بدست مي آورد و از محيط خود نوعي آگاهي پيدا مي كند .


تعاريف لغوي
در فرهنگ معين تفكر به معاني زير آمده است :
1- انديشه كردن ، انديشيدن
2- انديشه
تعريف اصطلاحي
سل سو تفكر را اينگونه تعريف مي كند :
1- تفكر ، شناختي است كه بطور دروني در ذهن رخ مي دهد . اما از رفتار استنباط مي شود .
2- تفكر ، فرآيندي است كه شامل بكارگيري دانش در سيستم شناختي است محفوظات گذشته با اطلاعات جديد تركيب مي شود و شناخت نسبت به موقعيت را تغيير مي دهد .
3- تفكر جهت يافته و منتج از رفتار است كه مساله را حل كرده و يا به سمت يك راه حل متمركز مي گردد .
لزاك معتقداست هر عمليات ذهني كه دو يا چند واحد اطلاعاتي را بطور واضح مثل يك عمل ساده حساب و يا بطور ضمني مثل قضاوت نسبي بودن چيزي در برابر چيز ديگري به هم ربط بدهد مي توان تفكر ناميد .


تفكر علاوه بر مضاميني كه در روان شناسي و روانپزشكي دارد در جامعه شناسي نيط مطرح است . با اين تفاوت كه در روان شناسي تفكر به عنوان توانائي هاي شناختي در فرآيند حا مساله تعريف مي شود اما در جامعه شناسي ، تفكر اجتماعي در حل مساله و برخورد با يك پديده اجتماعي مورد بررسي قرار مي گيرد . در اين رويكرد ‏، تفكر به معناي مكتب و ايدئولوژي ميز به كار مي رود ،

تفكر در معاني ايدئولوژي به مجموعه اي از روشها ، بايدها و نبايدها ، خوب و بد ها ، هدفها و
وسيله ها و… مسئوليت ها و تكليف ها تعريف شده است اين نوع تفكر ، هسته و مبناي اصلي فرهنگ را شكل مي دهد .

 

مفهوم بسيج
پس ار تعريف مختصري كه از فرهنگ و تفكر ارائه شد ، به تعريف بسيج مي پردازيم .
مفهوم بسيج بر اساس آنچه امروز مد نظر ماست ، منحصر به انقلاب اسلامي ايران است و معاني و تعابير از بسيج بطور كلي با آنچه در جامعه امروز ايران ما مصطلح است تفاوت اساسي دارد .
در بسيج شناسي ايران اسلامي و تعريف آن بايد بين درك ساده و عاميانه و شناخت علمي و

اسلامي آن تفكيك قائل شد . در شناخت بسيج دقيقا” بايد از مباني و منابع ايجاد كننده آن يعني فرهنگ و متون اسلامي استفاده برد . در غير اين صورت كمتر كسي مي تواند ادعا كند كه بسيج را به خوبي شناخته و در اين شناخت از انحراف مصون مانده است . اگر به تعاريفي كه براي كلمه بسيج در فرهنگ هاي فارسي ارائه شده توجه شود ، ملاحظه خواهد شد كه تعاريف مذكور نمي تواند به خوبي مفهوم بسيج انقلاب اسلامي ايران را به ذهن متبادر سازد . براي نمونه به برخي از تعاريف موجود در ذيل اشاره مي شود :


تعريف لغوي
در فرهنگ معين در تعريف بسيج آمده است :
بسيج يعني :1- سامان 2- سلاح ، ساز جنگ 3- رخت سفر
4- آماده ساختن نيروي نظامي و تمامي ساز سفر و جنگ .
بسيجي ، قابل تجهيز ، بسيجيدن ، پوشيدن ساز جنگ
در برهان قاطع ، اثر محمد بن خلف تبريزي آمده است : بسيج ، به معني ساختگي كارها و كارسازي ها و ساخته شدن و آماده گرديدن مي باشد خصوصا” ساختگي و كارسازي سفر .
بسيجيد ، بسيجنده ، بسيجيدن ، بسيجي از مشتقات (بسيج ) محسوب مي گردد .
در لغت نامه دهخدا آمده است :


بسيج داشتن ، مجهز و آماده داشتن :
سپه را چو داري به چيزي بسيج رسانشان بزودي و مفزهاي هيچ
تعريف اصطلاحي
از ديدگاه جامعه شناختي ، (بسيج ) به جنبش در آوردن توده ها و گروه هاي گوناگون اجتماعي در سطوح متفاوت، براي مسلط شدن به منابع و رسيدن به اهداف خاص تعريف شده است .


به طور كلي در فرهنگهاي لغت بسيج به معناي جنبش ، تغيير و تحرك و آمادگي است و به تعبير بهتر بهعنوان كارسازي ها و ساخته شدن وقابليت تجهير براي جنگ تعريف شده است و اصطلاح mobile و مشتقات آن در زبان انگليسي و فرانسه نيز به معناي فوق آمده و در فرهنگ علوم اجتماعي نيز به معناي (محرك و متحرك) يعني چيزي كه تحت نيرويي حركت مي كند و يا نيروهايي كه در جهت خاص به كار


مي روند آمده است . به اعتقاد نگارنده ، تعاريف پيش گفته نمي توانند مفهوم واقعي انقلاب اسلامي را در اذهان روشن و تبيين نمايند .
تعريف بسيج در انقلاب اسلامي ايران

دي ماه 1359 كه در آن تشكيا بسيج مستضعفين به سپاه پاداران انقلاب اسلامي محول گرديد .
در اساسنامه بسيج مستضعفين ، آمده است :
بسيج نهادي است تحت فرماندهي مقام معظم رهبري كه هدف آن نگهباني از انقلاب اسلامي و دستاوردهاي آن در جهاد در راه خدا و گسترش حاكميت قانون خدا در جهان طبق قوانين جمهوري اسلامي ايران و تقويت كامل بنيه ي دفاعي از طريق همكاري با ساير نيروهاي مسلح و همچنين كمك به مردم ، هنگام بروز بلايا و حوادث غير مترقبه مي باشد .


در تعاريف ديگر اين گونه آمده است كه :
بسيج بستر سازماندهي ، انجام آموزش و پشتيباني همه ي نيروها وامكانان مردمي در مقابله با هر گونه تهديد نسبت به اهداف و منافع ملي است .
بسيج سازماني است مردمي ، فراگير ، منعطف و گسترده در تابعيت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و تحت امر فرمانده معظم كل قوا كه به منظور جذب ،آموزش،
سازماندهي ، حفظ انسجام و تجهيز و به كارگيري آحاد مردم در عرصه هاي مختلف مورد نياز كشور ، اعم از نظامي ، امنيتي ، فرهنگي ،اجتماعي ، امدادي و… در جهت دفاع همه جانبه از منافع و ارزشهاي اسلامي و ملي ايجاد شده است .
در كتاب درآمدي بر شناخت بسيج آمده است :


بسيج يعني آمادگي نيروهاي مردمي و داوطلب كه با بهره گيري از امكانات و تجهيزات ملي ، حركت جمعي خود جوش ومنطقي نظامي ، فرهنگي ، اجتماعي ، اقتصادي و سياسي را به طور سازمان يافته براي حفظ دستاوردهاي اسلامي به وجود مي آورد .
تعريف فرهنگ و تفكر بسيج
فرهنگ و تفكر بسيج حقيقتي است كه در آن بالاترين ارزشهاي انساني رشد و تكامل يافته مملو از شايستگي و بايستگي است . حيات معقول وتكامل بخش انسان را فراهم آورده ، پيشرو ، هدفدار ، اصيل و متأثر از اصول ثابت معقولي است كه بر دريافتهاي عالي انساني متكي است . بستر

حركت عمومي جامعه ، آرامان گرا ، ظلم ستيز ،. متأثر از ارزشهاي اسلامي واجد عناصر ، معنويت ، شهادت، شجاعت ، غيرت و حريت است داراي ابعاد مادي و معنوي است كه در آن اولويت به حفظ ارزشهاست و حساسيتهاي اعتقادي و سياسي دارد و براي كل بشريت پيام دوستي ، طلح ، استقلال پيشرفت و تكامل را به ارمغان مي آورد .


فصل دوم
رويكردها ويژگي ها
فرهنگ و تفكر بسيج در متون اسلامي
فرهنگ و تفكر بسيج داراي ابعاد و ويژگي هاي اسلامي ، انقلابي و ايراني است كه براي هر بعدي از ابعاد اين فرهنگ و تفكر مي توانيم شاخص ها و ويژگي هاي متعددي را بشناسيم .در اين فصل اين ويژگي ها از رويكردهاي مختلفي مورد بررسي قرار گرفته شده است .

 

هدف و فلسفه بسيج
هدف و فلسفه بسيج در اسلام همان استقرار صلح وآرامش و اصلاح واقعي زندگي انسانهاست و از همين رو “جهاد ” را با هدف في سبيل ا… و برقراري حكومت ا… مقرر فرموده و مورد تأكيد فراوان قرار داده ، نه براي حاكميت قومي و نژادي ونه برراي استثمار ويغما گري در جهت منافع فردي يا طبقاتي ، بلكه براي نفي هر گونه سلطه غير الهي بر انسانهاست .


براي آشنايي بيشتربا بسيج و فلسفه آن به آيه 41 توبه اشاره مي نمائيم: “همگي سبك بارو سنگين بار به سوي جبهه بسيج شويد و با اموال و جانهايتان در خداوند به جهاد بپردازيد كه اين به سود شماست چنانچه بدانيد . ”


خفاف و ثقال جمع خفيف و ثقيل است . مرحوم علامه طباطبايي در تفسير اين آيه در الميزان مي فرمايد : (اين دو واژه عبارت از دو حالت مختلف در انسان است و كنايه از اين است كه هيچ چيز نبايد عذر و بهانه اي براي عدم حركت و بسيج به سوي جبهه جنگ شود مانند فقر وثروت ، كثرت مشاغل زندگي و … همان گونه كه خداوند در جهان طبيعت براي هر چيز اسباب و علل قرار داده است ، دفاع از دين خويش را نيز تحت عنوان جهاد يا بسيج به عهده مردان متعهد و مومن به اسلام قرار داده است . )


در چنين شرايطي است كه بسيج و جهاد و پيكار از نظر اسلام ضرورت پيدا
مي كند و فرمان بسيج صادر مي گردد تا زورگويان مجرم و شيطان صفتي كه زندگي بشر را به بازي مي گرفتند و به خون ريزي و پايمال كردن حقوق ناتوان و سلطه بر آنها اقدام مي نمايند را به عقب راند واز طرفي اسلام براي حفظ ناموس بشريت واضمحلال و انحطاط جنگ ومبارزه را در پيش

مي گيرد و مردم را به ميدان رزم وقتال بسيج مي كند تا تجاوزگران به حقوق و آزادي انسانها را سر جاي خود بنشاند و آن را مبارزه در راه خدا ، احياي دين وآئين الهي به شمار مي آورد مبارزه اي كه عدالت و انصاف را در ميان مردم برقرار مي گرداند وراه سعادت و خوشبختي در آرمانهاي والاي انساني را در زندگي هموار و آسان مي سازد .


مفهوم بسيج و تفكر بسيجي در روح تعاليم الهي مكتب اسلام نهفته شده است و امام راحل (ره) نيز با الهام از اين معارف بلند اسلامي بود كه در سال 1358 فرمان تأسيس بسيج را صادر فرمودند . بسيجي كه عبارت بود از نيروهاي مردمي و مجاهدين في سبيل ا… كه براي حفظ و موجوديت

انقلاب اسلامي از جان ومال خويش مي گذشتند . (مجاهدين) نيز در قرآن انسانهايي مومن و مخلصي تعريف شده اند كه براي برپايي دين و فرمان خدا در سخت ترين شرايط ايستادگي مي نمايند . براي مثال در آيه 71 سوره مباركه نساء مي فرمايد : “اي كساني كه ايمان آورده ايد آمادگي خود را در برابر دشمن حفظ كنيد و در دسته هاي متعدد يا به صورت هاي واحد (طبق شرايط زمان ومكان) به سوي دشمن حركت نماييد ”


چنانچه ملاحظه مي شود ، اين آيه شريفه ، دو دستور را به عموم افرادي كه ايمان آورده اند تا موقعيت اجتماعي خودرا حفظ نمايند .
اولاً : در تمام جنبه هاي اقتصادي ، فرهنگي و نظامي ، بيدار مراقب باشيد تا غافل گير نشويد .
ثانياً: از موقعيت دشمنان ، نوع صلاح و روش جنگي آنان ، ميزان آمادگي و توان جسماني ، رواني واقتصادي ايشان با خبر باشيد و رد مقابله با آنها براساس متضيات زماني و مكاني ،روشهاي مختلفي را به كار گرفته و به صورت دسته اي و اجتماعي به دشمن حمله كنيد .


در آيه 122 سوره توبه مي فرمايد : “چرا (هنگامي كه هنوز بسيج عمومي اعلام نشده) از هر طايفه اي جنگي براي جنگ و گروه ديگر از رسول (ص) براي آموختن علم محيا نباشند تا آن علمي را آموختند را پس از بازگشت به قوم خود بياموزند كه شايد قومشان نيز خدا ترش شده و از نافرماني حذر كنند.”
اين مسئله يعني مقابله با فتنه و دشمنان اسلام به قدري حائز اهميت است كه خداوند درآيات 38تا 40 سوره حج نيز مي فرمايد:


“خدااز اهل ايمان دفاع مي كند و خداوند خيانتكارهاي كافر دوست نمي دارد اجازه داده شد به كساني (مسلمانان) كه ديگران (كافران) به جنگ آنان آمده اند بجنگند و خداوند براي ياري كردن آنها توانا است. ”
كساني كه آنها را از شهر و ديار شان به ناحق بيرون كرده اند درحالي كه جرمي نداشتند جز اينكه مي گفتند پروردگار ما خداوند متعال است واگر خدا به وسيله گروهي جلوي تهاجم گروه ديگر را كه صعومعه ها و عبادتگاه ها و مساجد مسلمانها كه در آنها بسيار ذكر خدا مي شود ، از بين مي برند و هر كه خداوند را ياري كند خداوند او را ياري خواهد كرد كه او در منتهاي قدرت و توانايي است .


در آيه 193 سوره بقره نيز آمده است كه :
“و با كافران نبرد كنيد تا فتنه و تباهي از روي زمين بر طرف شود و همه را آيئين دين خدا باشد و اگر از فتنه و نبرد دست كشيدند (با آنها عدالت كنيد ) كه ستم جز بر ستمكاران روا نيست .”
قرآن براي اين مبارزه يعني جنگ با كفار و ظالمان و بدكاران ، مومنين را ابتدا به ايجاد آمادگي و تجهيز براي جلو گيري از بروز تهديد و سپس مقابله با كفر و تجاوز آنان توصيه نموده و در آيه 60 سوره انفال مي فرمايد :


“شما اي مومنان در مقام مبارزه با آنها (جنايتكاران ) خودرا مهيا كنيد و تا آن حد كه مي توانيد از آذوقه و آلات جنگي و اسبان سواري براي تهديد دشمنان خدا ودشمنان خود فراهم سازيد و بر قوم ديگري كه شما بر دشمني آنان آگاه نيستيد و خدا به آنها آگاه است نيز مهيا باشيد و آنچه در راه خدا صرف مي كنيد خدا به شما عوض آن را خواهد داد و هرگز به شما ستم نخواهد شد . ”
در تفسير اين آيه شريفه در كتاب خلاصه تفاسير قرآن مجيد آمده است كه :


“مومنين هر چيزي را كه به كار جنگ و دفاع مي آيد بايد فراهم سازند و نبايد منتظر حمله باشند چون همواره امكان برخورد منافع وجود دارد ، لذا وقوع جنگ با مومنين گريز ناپذير است به همبن دليل بايد هميشه در آمادگي رزمي باشند و هر چه مي توانند از اسلحه ، مردان جنگي با تجربه ، تشكيلات مناسب نظامي و قدرت سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي و رواني را محيا سازند . ”


آيه از اسبهاي ورزيده نام مي برد كه شايد اشاره به نقش دستگاههاي ارتباطي و ماشينهاي نظامي داشته باشند . اما هدف از آمادگي رزمي اين نيست كه مردم سركوب شوند يا آباديها ويران گردنند و سرزمينهاو اموال به تصرف در آيند بلكه هدف ترساندن دشمنان خدا و زهر چشم گرفتن از آنهاست زيرا غالب دشمنان دين ، گوششان به حرف حساب بدهكار نيست اما منطق زور را خوب مي فهمند . جالب اين است كه اين آيه ، دشمنان دين را دشمنان خداو مسلمين خواند ، تا واقعيت را بيان كند و هم مسلمانان را تحريك كرده باشد .


علاوه بر دشمناني كه مي شناسيد دشمنان ديگري نيز وجود دارند كه آنها را نمي شناسيد همان منافقيني كه در صفوف مسلمين و به صورت ناشناس حاضرند لذا بايد آمادگي رزمي در حدي باشد كه اينها را نيز نااميد سازد . البته تهيه نيرو و تجهيزات كافي محتاج سرمايه مادي و معنوي است ، بنابراين بايد به همكاري عمومي (مردم)،اين سرمايه از طريق انفاق تامين شود .


بايد بدانند آنچه اتفاق مي افتد به خودشان باز مي گردد زيرا يك ملت قوي از آرامش و امنيت و استقلال برخوردار است كه اين مهم بر ثروت آن جامعه خواهد افزود و نفعش به همه ميرسد به علاوه چيزي از ديد خدا پنهان نيست پس انفاق كننده ها در جوار رحمت حق بالاترين سود را به پاداش انفاقشان به دست مي آورند.


به عبارت ديگر مي توان از اين آيه چنين اسنتنباط نمود كه ايجاد آمادگي و افزايش توان رزمي باعث ارتقاء توان بازدارندگي خواهد شد و توجه به اين نكته صلح و آرامش را به همراه خواهد داشت . درواقع به جاي آنكه هزينه هاي هنگفت صرف جنگهاي ناشي از ضعف رزمي و باز سازي خرابيهاي پس از آن شود مي توان از اين طريق با صرف هزينه هاي به مراتب كمتر ، از بروز ناامني و جنگ جلوگيري كرد .


بديهي است اين نوع عملكرد نه تنها از وقوع جنگ جلوگيري خواهد نمود بلكه مانع از ايجاد آثار نامطلوب ناشي از جنگ بر روي ساير مؤلفها از جمله آسيبهاي رواني ، اقتصادي ، بهداشتي ، علمي ، آموزشي و عمراني زندگي اجتماعي نيز مي گردد .
ويژگي ها
چنانكه قبلاگفته شد ، پيشينه فرهنگ وتفكر بسيج در متون و ادبيات اسلامي بسيار گسترده است و بر اين اساس بسيج «كسي است كه براي دفاع از دين خدا از مال و جان خويش گذشته و تحت هر شرايطي در اين راه به مبارزه خويش ادامه مي دهد .» زمينه يابي ويژگي هاي فرهنگ و تفكر بسيج در متون اسلامي ما را به شاخصهايي به شرح ذيل رسانيد .


- تجهيز مادي معنوي
از ذيدگاه اسلام عوامل پيرزوي در صحنه نبرد دو نيروي عمده ميباشد :
الف) نيروي مادي ب) نيروي ايمان


درباره نيروي مادي با لحني صريح در آيه 57 سوره انفال فرمان مي دهد :
“و شما براي مبارزه با آنها خود را مهيا كنيد و تا آن حد كه مي توانيد آذوقه آلات جنگي و اسبان سواري براي تهديد دشمن خداوند و دشمنان خود فراهم آوريد .”
عامل دومي را كه قرآن يكي از اص.ل اساسي بسيج مي داند اين است كه عامل ايمان به خدا موجب پيروزي جهاد گران مسلمان است . در مورد عامل دوم قرآن كريم در آيه 15 سوره حجرات مي فرمايد :


“… تا بدانيد كه فتح و پيروزي تنها به آلات و تجهيزات ظاهري نيست بلكه به نيروي ايمان است كه خداوند آن را به دوستان خود مي بخشد و دلهايشان را بدان محكم
مي سازد و عزم و استقامت آنا را افزون مي گرداند .”
“منحصراً مؤمنان (واقعي ) آن كساني هستند كه به خدا و رسول ايمان آورند و هيچ رعب و شكي به دل راه ندهند و با مال و جان خود در راه خدا جهاد كنند و خدا به احوال متقيان آگاه است.”
- شهادت طلبي


قرآن كريم در آيات متعهدي درباره فضيلت «شهادت» و عشق به شهادت و شهادت طلبي مجاهدان اسلام ذكر فرموده است كه به نمونه هايي از آن اشاره مي كنيم :
درسوره بقره آيه 154 مي فرمايد :
“كسي را كه درراه خداكشته شد مرده مپنداريد بلكه او زنده است وجاويد است و ليكن شما اين حقيقت را در نخواهيد يافت . ”
در آيه مزبور سه نكته ياد آوري شده است :


1- عدم استفاده از واژه مرگ درباره شهدا چه در گفتار و چه در پندار .
2- حكم صريح و قاطع به حيات شهيدان بعد از شهادت
3- عدم درك نحوه حيات و زندگي شهيدان بعد از شهادت براي بازماندگان آنان .
بر اساس مفاد آيه شريفه خداوند «شهدا» را از ميان مجاهدان في سبيل ا… (بسيجيان) انتخاب مي كند و آنان را براي تقرب به درگاهش خالص مي گرداند و همين شهدا را نيز شاهد و حجت بر حقانيت آيين خود در ميان مردم قرار مي دهد و از آنان طلب مي كند كه بر حقانيت آيين او اداي شهائت كنند و گواهي خواستن خداوند از شهدا همين جهائ و كشته شدن در راه اوست . سپس به صفات مخصوص و پسنديده مؤمنين پرداخته است .


در سوره آل عمران آيه 169 مي گويد :
“مپنداريد كه شهيدان درراه خدا مرده اند ، بلكه زنده به حيات ابدي شدند و در نزد پروردگار شان متنعم خواهند بود .”
“آنان به فضل در جهتي كه از خدا نصيبشان گرديده ، شادمانند و به آن مؤمنان كه هنوز به آن ها نپيوسته اند و درپي آن ها به راه آخرت خواهند شتافت ، مژده دهند كه از مردن هيچ نترسند و از فوت متاع دنيا هيچ غم نخوريد و آن ها را به فضل و نعمت خدا بشارت‌مي دهند و اين كه خداوند اجرا اهل ايمان را ضايع نگذارد .”


- صبر و استقامت
صبرو تحمل ، نيرويي معنوي و حالتي است نفساني كه تحمل مشقت ها و سختي ها را آسان و هموار مي گرداند و ام الفضائل است . يعني همه فضيلت ها و كمال مادي و معنوي در پرتو صبر به دست مي آيد .در قرآن بيش از هفتاد مورد تز صبر سخن به ميان آمده كه برخي از آنها ذكر خواهد شد.
در سوره بقره آيه153و154مي فرمايد:
“اي اهل ايمان در پيشرفت كار خود صبر و مقاومت پيشه كنيدو به ذكر خداوند توسل جوئيدكه خدا ياور بردباران است و البته شمارا به سختيها چون ترس و گرسنگي ونقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بيازماوئيم و بشارت و مژده آسايش از آن سختي ها براي صابران است.”
در سوره فصلت مي فرمايد:


“كساني كه گفتند پروردگار ما را خداست و به دنبال آن استقامت كردند فرشتگان بر آنان نازل مي شوند كه نترسند و خوف و اندوه به خود راه ندهيد.”
و نيز در آيه 45سوره انفال مي فرمايد:
“هان اي مؤمنان آنگاه كه در گروهي از دشمنان روبرو مي شويد گام استوار و پايدار و مقاوم باشيد خدا را زياد ياد كنيد به اميد آنكه رستگار شويد.”
-شجاعت
از صفات يك بسيجي مجاهد نترسيدن از دشمن و بي اعتنايي به قدرت دشمنان است .خداوند متعال در سوره انفال آيه 15و 16 مي فرمايد:
“هان اي مؤمنان ‎؛ شما اي لشكر اسلام گاهي كه در مصاف با انبوه كافران و روياروي كفر قرار مي گيريد به آن ها پشت نكرده و فرا نكنيد آن كس كه چنين كند و هنگام رزم و پيكار و نبرد روي از جنگ برتافته و پشت به دشمن نمايد مگر هدفش يافتن موقعيت بهتر و يا پيوستن به گروهي از مجاهدان باشد چنين كسي دچار خشم و غضب خدا شده و در دوزخ جايگزين گردد و اين بد منزلگاهي است . ”
- انضباط و هماهنگي
نظم و انضباط يكي ديگر از اصولي است كه مجاهدان و رزمندگان بايد به آن پايبند باشند قرآن كريم و منافع اسلامي نيز تاكيدات فراواني راجع به اين مساله داشته اند :
قرآن كريم در سوره انفال آيه 46 مي فرمايد :
“اختلاف ننموده و درگير نشويد كه نيروهاي شما تجزيه ، كشته و تحليل مي روند و در نتيجه سست شده و دولت و صولت شما خنثي مي شود.”


در سوره نساء ميفرمايد :
“اي اهل ايمان فرمان خدا و فرمان رسول و فرمانروايان (از طرف خدا و رسول) را اطاعت كنيد و چون در چيزي كارتان به گفتگو و نزاع بكشد به حكم خدا و رسول باز گرديد . اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد اين كار براي شما بهتر و خوش عاقبت تر خواهد بود .”
در سوره توبه علاوه بر تاكيد بر حفظ نظم ووحدت به مؤمنان مي فرمايد:
“بايد مواظب باشيد تا جاسوسان و منافقان در لشكر شما رخنه نكنند و موجبات پراكندگي در شما فراهم نسازند .”


- رضاي حضرت حق تعالي
هدف از جنگ و كار زار در اسلام بايد رضاي حق و نزديكي به او باشد .
خداوند متعال در سوره بقره مي فرمايد :
“بعضي مردانند كه از جان خود در راه رضاي حق در گذرند و خدا دوستدار چنين بندگان است .”
در قسمتي ديگر از اين سوره مباركه مي فرمايد :
“كار دين به اجبار نيست . راه هدايت و ضلالت بر هر كسي روشن گرديده پس هر كسي ازراه كفر و اطاعت طاغوت برگردد و به راه ايمان و پرسش خدا گرايد ، بررشته محكم و استواري چنگ زده كه هرگز نخواهد گسست و خداوند به گفتار و كردار خلق شنوا و داناست .”


- عدم سازش با كفار
سازش ناپذيري نسبت به نظام كفر و انعطاف پذيري در قبال مؤمنين اساس اسلام بر تعادل استوار است . افراط و تفريط اساسا در اسلام مطرود است و به همين خاطر خداوند متعادل در قرآن كريم مي فرمايد :“و جعلنا كم امتاًو سطاً”در نتيجه يكي از ويژگي هاي مجاهدين عدم سازش با كفر و ظلم و در عين حال انعطاف پذير ي در فبال مؤمنين است . درباره عدم سازش با كفار ، آيات متعددي درقرآان كريم وجوددارد . براي نمونه آيه 74 سوره اسراء نقل مي شود .
“و اگر ما تو را ثابت قدم نمي گردانيديم ، نزديك بود كه به آن مشركان اندك تمايل و اعتقاد پيدا كني.”
- اتكال به ذات حق تعالي
خداوند در سوره آل عمران آيه 139 مي فرمايد :


“شما مسلمانان نه هرگز در كار دين سستي كنيد و نه از قوت غنيمت و متاع دنيا اندوهناك باشيد حتما پيروزمندترين و بلند مرتبه ترين ملل دنيا هستيد ، اگر در ايمان استوار باشيد .”
در نتيجه رمز موفقيت و پيروزي مسلمانان و مجاهدان في سبيل ا… در درجه ي اول ايمان و اعتقاد آنان به ذات مقدس احديت است .
در آيه 159 در همين سوره مباركه مي فرمايد :


“اي پيامبر ، رحمت خدا تو را با خلق مهربان و خوش خو مي گردانيد ، اگر تند خو و سخت دل بودي مردم از گرد تو متفرق مي شدند و اگر به ناداني بر تو بد كنند از آنان در گذر و از خداوند بر آنهاطلب آمرزش كن و براي دلجويي آنها در كار جنگ با آنها مشورت كن وليكن آنچه خود تصميم گرفتي با توكل بر خدا انجام ده كه خدا آنان را كه بر او اعتقاد كنند دوست دارد و ياري مي كند .”
و در آيه اي ديگر خطاب به مؤمنان مي فرمايد :


“غم مخوريدچراكه خداوند يار و ياور شماست و او بهترين مدد كنندگان است .”
و در سوره انفال ، آيه 40 مي فرمايد :
“و اگر آن كافران به دين خدا پشت كردند پس شما مؤمنان غم مخوريد و بدانيد كه البته يار شماست كه بهترين يارو نيكوترين ياور است .”

- تولي و تبري
يكي از ويژگي هاي اساسي در بسيج با مجاهدان في سبيل ا… توجه به اصل تولي و تبري است . در اين ارتباط در قرآن علاوه بر داشتن اتحاد وحدت و يكپارچگي ، مورد ديگر تبري و دوري جستن از دشمنان خدا و رسول او (ص) و اهل بيت پيامبر (ع) است.چرا كه مجاهدان واقعي ، خداوند متعال رابه عنوان قدرت لايزال دانسته و هيچگاه خود را وابسته و متكي به غير نمي نمايند .
در سوره مائده مي فرمايند :


“اي اهل ايمان ، با آن گروه از كافران كه دين شما را به بازيچه گرفتند دوستي مي كنيد و كفار را به سرپرستي و دوستي مي گيريد و بترسيد از خدا اگر به او ايمان آورده ايد .”
و در مورد ابزار دوستي ئ نزديكي مي فرمايد :
“ولي امر و ياور شما تنها خدا و رسول او و آن مؤمنان خواهند بود كه نماز به پاي داشته و به فقيران در حا ركوع زكات مي دهند .”
- داشتن روحيه و جنگ رواني


اسلام علاوه بر عواملي همچون ؛«توكل بر خدا ، تاكتيك در رزم ،تجهيرات نظامي» در پيروزي مسلمانان بر عامل روحي و رواني دشمنان نيز تأكيد دارد و يكي از خصوصيات مجاهدان اين است كه بايد توجه به وضعيت روحي و رواني دشمنان داشته و در فكر ايجاد عواملي در از بين بردن روحيه آنان باشند .
در سوره آل عمران آيه 175 چنين آمده است .
“در اين سخنان شيطان است كه با آنها ، دوستنارانش را مي ترساند . شما مسلمانان از آن بيم نكنيد و از من بترسيد اگر اهل ايمان هستيد .”


در سوره انفال آيه 120 مي فرمايند :
“(اي رسول) ياد آور ، آنگاه كه پروردگار تو به فرشتگان وحي كرد من با شمايم و مؤمنان را ثابت قدم بداريد كه همانا من ترس در دل كافران مي افكنم تا گردن هايشان را بزنيد و همه انگشتانشان را قطع كنيد .”
و درسوره انفال آيه 44 مي فرمايند :
“و ياد آور زماني كه خدا دشمنان را هنگامي كه با آنها مقابل شديد در چشم شما كم نمودار كرد (تا قويدل شويد) و شما را نيز در چشم دشمن گم نمود (تا تجهيز كامل در تهيه مهمات جنگ نكنند ) تا خدا آن كاري را كه شدني و مقدور فرموده اجرا فرمايد و به سوي اوست بازگشت امور .”
- فرمانبرداري و اطاعت پذيري


يكي ديگر از اصولي كه قرآن براي مجاهدان بسيجي نام برده اطاعت محض و بي چون و چرا از رهبري و فرماندهي است بطوري كه تخطي از اين اصل را موجب شكست دانسته است .
و در سوره آل عمران آيه 152 يكي از دلايل اصلي شكست مسلمانان در جنگ حد را تخلف از فرمان پيامبر (ص) دانسته است :
“و به حقيقت صدق وعده خدا را كه شما را بر دشمنان غالب گردانيد آنگاه كه دريافتيد ،غلبه كرديد و به فرمان خدا كافران را به خاك هلاك افكنديد تا وقتي در كار جنگ احد سستي كرده و اختلاف انگيختيد و نا فرماني حكم پيامبر نموديد و برخي از شما براي دنيا و برخي هم براي آخرت مي كوشيد و سپس از پيشرفت و غلبه ، شما را بازداشت تا شما را بيازمايد ، و به حقيقت خدا از تقصير شما در گذشت كه خدا با اهل ايمان با عنايت و رحمت است

. ”
در سوره انفال آيه 45 مي فرمايند :
“و همه با روح وحدت و ايمان ، پيرو فرمان خدا و رسول باشيد و هرگز راه اختلاف و تنازع نپوشيد بلكه همه با هم يكدل ، پايدار و صبور باشيد كه خدا با صابران است .”
فرهنگ و تفكر بسيج در وصاياي شهيدان


تأمل و ژرف نگر يدر همه جلوه ها ، يادها و يادگارهاي دفاع مقدس از جمله وصيت نامه ها ، سروده ها، نوشته ها ، خاطرات ، مزار نوشته ها ، تابلوهاي جبهه ، نوحه ها ، نام لشگرها ، گردان ها ، گروهان ها ، نام عمليات ، فرمايشات حضرت امام و مقام معظم رهبري و همه آداب و رسومي كه رزمندگان ما با انجام آنها روز و شب هاي زيادي را در جبهه ها سپري مي كردند ، منبعي براي شناخت فرهنگ و تفكر بسيج است كه ما به بخشي از آنها پرداخته ايم .


يكي از منابع شناخت و تبيين ويژگي هاي فرهنگ و تفكر بسيج ‏ وصيت نامه هاي شهداي بسيج ، دست نوشته ها و خاطرات آنها است . كه پيرامون موضوعات اساسي خصوصاً عزت و افتخار حسيني ، عشق به انقلاب اسلامي ، عشق به شهادت ، علاقه به امام خميني (ره) از جمله آن است .دراين بررسي‌به دو منبع اشاره مي شود .
ظهور تجلي ولايت و محبت به ائمه اطهار (ع)
بسيجيان با اعمال ، گفتار ووصيت نامه هايشان نشان داده اند كه تنها راه نجات و سعادت در گرو محبت به ائمه اطهار (ع) است .
آرزو دارم در شب اول قبر كسي جز حسين (ع) ، علي (ع) و يا اهل بيت (ع) به سراغ من نيايند . اي عزيزان من خدا نكند روزي برسد كه با اهل بيت پيامبر (ص) متاركه كنيد .
رشد فضايل و محو رذايل اخلاقي


صبر و استقامت ، خلوص نيت ، اجتناب از غيبت و تهمت و… برادران سعي كنيد كه هميشه با هواي نفساني خود مبارزه كنيد . اين كار سه شرط دارد :
اتصال با روحانيت ، داشتن اراده و پشتكار براي ترك گناه و شهوات و داشتن دوست حقيقي. پس هميشه به تزكيه نفس پرداخته و زبانتان را از دروغ و شوخي و بالاخص غيبت و تهمت و از ريا و نفاق پاك كنيد .


شهيد احسان آقائي
جهاد مقدمه و يكي از وسايلي است كه پروردگار متعال براي تقرب عبد به سويش به او عنايت فرموده و اين جهاد نصيب همه اشخاص نمي شود .
شهيد احمد مفيد
عشق و علاقه به امامت (قدس سره) و اطاعت از ايشان
امام را تنها نگذاريد كه مثل اهل كوفه ، ذلت دنيا و عقبي نصيبتان نشود .
شهيد محمد تقي زمانزاده
حرف ما حرف امام است ما غير از آن چيزي را نمي خواهيم .
شهيد سيد مصطفي موسوي
بار خدايا به اين ملت مسلمانان بصيرت و آگاهي عطا كن تا ولايت فقيه را درك كنند و پشتيبان باشند ، چون نجات يك ملت در رهبري ولي فقيه است .
شهيد محمد قديريربلا نبودم و حسين را ياري نكردم امروز هستم تا خميني فرزند حسين (ع) را ياري نمايم .
شهيد علي زارعي
به شما افتخار مي كنم كه چگونه زيستن را از حضرت فاطمه آموختيد و به نداي حسين زمان لبيك گفته و فرزندت را براي استقراريافتن‌اسلام در جهان قرباني دادي .
شهيد محمود سمولي
اگر جنازه ام آمد ، بدانيد كه آمده ام به امام عزيز بگويم كه اي ولي من !من آنچه را كه گفتم عمل كردم . تا آخرين قطره خونم چنانكه مي بيني براي تحقق بخشيدن به فرمايشات شما ، كه همان گفته قرآن است ، ايستادگي كردم و براي قائم ماندن اسلام از پاي افتادم .
شهيد رضا مظفري


تنها پيام من اين‌است كه هميشه او (امام ره) را از جان و دل فر مانبرداري كنيد .
امام و يا بعد از او هر ولي فقيه كه صالحين اطاعت مي كنند اطاعت كنيد ، كه اين اطاعت لازم ووواجب است و اطاعت ولي فقيه اطاعت رسول خدا است ، اطاعت رسول ا… است .
شهيد محمود اكبري آلاشتي
عرفان و معنويت
يكي ديگر از بركات و تحولات ونعمت هاي جهاد ، گرايش جهادگران به سوي خدا، به سوي معنويت ، به سوي مبدأ رشد دهنده و تعالي بخش انسان مي باشد . يك جهادگر بسيجي آن چنان معنوي گرا مي شود كه زيباترين جلوه هاي مادي در نظر او خوار و ذليل مي گردد . او واقعاً احساس مي كند كه در محضر خدا ايستاده است و عالم را محضر خدا مي بيند .
آري در دزفول نكته دانان عشق در قلب همه عارفان و عاشقان ، در نقطه اي كه قلب قيامت است . بر روي سنگ قبر شهيد (محمد جواد درولي) چنين مي خوانند:


قبرم را ساده و همسطح زمين درست كنيد و با اندكي سيمان روي آن را بپوشانيد و فقط با انگشت روي آن بنويسيد : پر كاهي تقديم به آستان قدس الهي.
افتخار به امام حسين (ع)
مطالعه وصيت نامه نشان مي دهد كه يكي از محورهاي مهم و اساسي نوشته هاي شهيدان است اين است كه امام حسين (ع) محور حركت و جهاد و شهادت خويش قرار دهند از جمله مواردي كه به آن تأكيد شده است عبارت از :


الف) ما متهم به پيروي از امام حسين (ع) هستيم و ما را به خاطر اين كه ذلت و خواري براي زندگي چند روزه دنيا را نزد ابر قدرتان جنايت كار شرق و غرب نمي پذيريم و مي خواهيم سر افرازانه و آزادانه زندگي كنيم ، به خاك و خون مي كشد .
شهيد فريبرز گيتي حاجي زاده


مادر مهربانم افتخار كن فرزندت در زاه خدا به اين مقام بزرگ رسيد ، اي پدر ارجمندم افتخار كن كه فرزندت ، اين راه را انتخاب كرده و اين افتخار را براي تو آفريده كه پيش امام حسين (ع) سر بلندي باشي .
شهيد عبدالحسين حاجي نژاد
زهد ، ايثار و از خود گذشتگي
جلوه هاي زهد و ايثار و از خود گذشتگي در كردار ، گفتار وصيت نامه بسيجيان عزيز ، آن چنان متجلي است كه به هيچ شرحي نياز نيست .
تذكري كه به شما دارم اين است كه زياد مشغول دنيا نباشيد و از غافلان روزگار نباشيد ، بلكه سعي و كوشش شما در شناخت خدا باشد … والاهر چه باشد ، چند لقمه ناني خواهد رسيد و هيچ كس گرسنه نخواهد ماند .
شهيد همت آقائي


با وجود اين كه مي دانم اين دنيا دوست داشتني است و زيبااست ، اين مطلب را تا كنون دريافته ايم كه زيبايي دنيا همچون حباب و سرابي است فريبنده . گر چه اين دنياست زيباست ، ليكن ماندني نيست ، آنچه مي ماند آخرت است و زندگاني در آن سراست .
شهيد علي اصغر جمالي
اتحادووحدت كلمه
اتحاد و يگانگي يك محور از توصيه هاي قرآن كريم و رمز پيروزي مسلمين مي باشد . تجلي گاه اصلي وحدت را درنظم هستي ، در دين حنيف اسلام متوان يافت ، زيرا تمام حركات و سكنات عبادي در دين اسلام آهنگ وحدت دارد .
شما اي ملت شهيد پرور از اما خميني اطاعت كنيد و از اختلافات بپرهيزيد ديگران را به وحدت دعوت كنيد و در مقابل دشمنان ، اسلام و قرآن را مراقبت كنيد .
شهيد محمد قديري



رشداعتقادات اسلام
رشد و باورهاي در بسيجيان و راهيان نور عليه ظلمت بسي شگرف و شگفت انگيز مي نمايد . آن چنان اين باورها عميق است كه جوان سيزده ساله نارنجك بر خود بسته و زير تانك مي رود . براي درك بهتر اين مفهوم و دريافت صحيح از اسلام ناب محمدي (ص) و اثرات آن بر فطرتهاي پاك .
تنها مكتب اسلام است كه مي تواند جوابگوي تمام نيازها باشد … فراموش نكنيد امام زمان را ، گرفتاري ها و مشكلات خود را به واسطه آن حضرت حل كنيد . مادر جان تو مي دانستي شهادت آرزوي من بود .
شهيد سيد مجيد حسين زاده
خدايا اگر چه من نه ايمان و نه تقوا داشتم تا بگويم در مسيرت قرار گرفته ام ، لكن آن قدر در خود احساس مسئوليت مي كردم كه واقعيت و حقيقتهاي اجتماعي و جريانات جامعه و شناخت حق را بيابم تا مسير واقعي را پيدا كرده و در مقابل ظلم ايستادگي كنم و در حق پايداري باشم .
شهيد عباس سليماني
براردان ! هميشه استغفار و دعا را از ياد نبريد ؟، كه بهترين درمان براي تسكين دردهاست و با خدا باشيد و براي او قدم برداريد … برادران ! بدانيد كه شهيد عزاداري نمي خواهد ، بلكه پيرو مي خواهد .
شهيد عباس هاشمي

آگاهي و ايمان به حقانيت انقلاب و شهادت
در آثار به جاي مانده از شهدا ، وصينامه هاي ارزشمند آنان ، به مطالب بسيار بر انگيزه اننده اي بر ميخوريم .
قدر انقلابمان را بدانيد و آن را تا آخرين قطره خون نگهداريد قدر امام را بدانيد و از پيروي او يك دم از پا ننشينيد . دعا كنيدكه خداوند مرا به عنوان شهيد قبول كند .
شهيد محمد علي تكه اكبر آبادي
افتخار به جان باختن در راه انقلاب اسلامي وصيت ديگر شهيدان است كه شهيد محمد حسين معراجي مي نويسد : پدرم با افتخار بگو فرزندم در راه انقلاب جان باخت راه ما جز ادامه راه حسين بن علي (ع) نيست .
شهادت زيباست ، آنقدر زيباست كه من هرگز به خود جرأت نمي دهم كه با قلم ناتوان خود درصدد توصيف آن برآيم .
شهيد بهروز امين


و چه زيباست آگاهانه به پيشوا شهادت رفتن ، چه شيرين است جان دادن درراه خدا ، چه عارفانه است ناله آخرين را سردادن ، چه پوياست راه حسينيان ، چه با طراوت است عطر خون شهيدان و… .
شهيد علي حجت دوست
من براي اسلام ، براي دينم و براي اينكه بتوانم فرياد اسلام را يه جهان برسانم به جبهه آمدم .
شهيد عباس هاشمي
فقط به مردم انقلابي توصيه مي كنم ، تا خون در رگ آنهاست پشت سر رهبر حركت كرده ، دولت انقلابي را تقويت كنند و اميدوارم كه شهادت من ناقابل بتواند هر چه سريعتر پيروزي جنگ و به دنبال آن رشد و شكوفائي انقلابمان را به ارمغان بياورد .
شهيد حسين باقريان
شهيدي ، شهادت را عروس خويش مي خواند .


عروسي من در جبهه و عروس من شهادت است . صداي غرش گلوله ، توپ و خمپاره عقد مرا مي خوانند و با پوششي از خون گرم و سرخ ، خودرا براي معشوقه آرايش خواهم كرد .
شهيد عباس خوارزمي
بابررسي زمينه هاي فرهنگ و تفكر بسيج در متون و معارف اسلامي ووصاياي شهيدان انقلاب اسلامي تا حدودي شاخص هاي فرهنگ و تفكر بسيج روشن شد اما مناسب است تا جلوه هاي فرهنگ و تفكر بسيج در جبهه هاي جنگ حق عليه باطل نيز مورد بررسي قرار گيرد .

شهداو بسيج
يكي از شاخصهاي فرهنگ و تفكر بسيجي در منظر شهيدان اين است كه در وصيت نامه خويش بر قداست و حفاظت بسيج و قدرداني از بسيجيان تأكيد مي كنند .


به بسيجيان به پيونديد و اين عزيزان را ياري فرمائيد .
شهيد رضا حسني
بسيج را در امور مالي و جاني ياري دهيد .
شهيد سعيد مهري
از افتخاراتم اين است كه در ميان عزيزان عاشق بسيجي هستم . عزيزاني كه همه چيزشان را رها كردند و فقط رضاي خدا را درنظر دارند .
شهيد شاپور شجاعيان
اي مردم ، اي برادران ، به بسيج روي آوريد .
شهيد علي اكبري
اي بسيجي ها ، قدر خود را بدانيد خاك زير پاي شما ، شفاي امراض است ووجوتان صفاي انصار ، سلاحتان همان شمشير علي (ع) و نگاهتان همان نگاه حسين (ع) است .
شهيد محمد آقا جاني


پدر ومادر عزيزم ، سعي كن در بسيج شركت كني تا اگر روزي پسرت به شهادت رسيد بتواني ادامه دهنده راهش باشي.
شهيد سعيد ا … رضائي
فرهنگ و تفكر بسيج در جبهه ها
جنگ تحميلي عراق عليه ايران و هشت سال دفاع مقدس ، جايگاهي بود كه فرهنگ و تفكر بسيج در آن به منصه ظهور رسيد ، بخشي ار اين فرهنگ ، آداب و رسومي بود كه بسيجيان در جبهه ها با آنها زندگي مي كردند كه تحت عنوان فرهنگ جبهه موسوم است . در ادامه به بيان برخي از آنها مي پردازيم .


آداب امر به معروف و نهي ازمنكر
حفظ شرايط وجوب
مزيد علم و اطلاع ، درك و دريافت درست و دقيق آنچه معروف و آنچه منكر است و از شرايط وجوب براي قيام كردن به آن جو جبهه و محيط معطر آن جايي براي قول بي عمل باقي نمي گذاشت و برادران اگر خود عامل به معروفي نبودند هرگز آن را به ديگران توصيه نمي كردند . از آن جمله بودند فرماندهي كه به دقت نهي نيروهاي خود از آنچه دون شأن جبهه است يا امر وتشويق به آنچه مصلحت مؤمنين و مجاهدين است مي گفتند : به خاطر خدا فلان كار را ديگر نكنيد . و اگر از ايشان مي پرسيدند كه چرا اين اوامر و نواهي را از موضع مسئوليت فرماندهي ابلاغ نمي كنيد ، در كمال تواضع پاسخ مي داند : چون خودم به طور مرتب و علي الدوام عامل به آنچه مي گويم نيستم .
ساير رزمندگان نيز اگر مي خواستند يكديگر را از امر نهي كنند ، نخست در وجود خود به جست و جو مي پرداختند و اگر خويشتن را مبراي از آن مي يافتند سراغ سايرين مي فتند ،آن هم به هزار تأمل و تمهيد ، به نحوي كه غالباً بپذيرند و خشنود باشند بر اين تنبيه و تنبه .
شاگردان مكتب حسين (ع) در دوران اسارت به امام خويش اقتدار مي كردند و امر به معروف و نهي از منكر را فراموش نمي كردند . در ايام عزاداري مخصوصاً در تاسوعا و عاشورا كه حركتي از سوي بچه ها انجام مي گرفت ، بيشتر مورد تنبيه واقع مي شويم و عراقي ها ضمن بستن درهاي ورودي ، آب و برق نيز قطع


مي كردند .
مدتي منوال گذشت تا حدود يكسال بعد تصميم گرفتيم نگهبانان عراقي را نيز از خوردن روزه تا افطار منع كنيم و هشداري نيز به آنها داديم تا از روزه خواري ، خوداري ورزند و تهديد كرديم در غير اين صورت ، دست به اغتشاش مي زنيم . تهديد مؤثر افتاد و آنها از آن پس از روزه خواري دست كشيدند .
اعزام انفرادي و امربه معروف و نهي از منكر
بين راه ، بر خلاف وسايل نقليه ارگاني يا اجاره اي ، كه با هماهنگي هاي قبلي بالطبع راننده هاي مناسب و سر به راه داشتند . درميان اتوبوس هاي شخصي ، در آن بحبوحه جنگ و شهادت ، كم نبودند رانندگان سر به هوا كه در عوالم خودشان ، طول راه سفر را مي خواستند با نوارهاي كاست

مبتذل پر كنند . در چنين مواقعي با به صدا در آمدن ضبط صوت ، بچه ها اول خيلي مؤدبانه شروع مي كردند به سرفه كردن و اگر راننده متوجه نمي شد برادري بر مي خاست و يكي از نوارهاي قرآن ، دعا سخنراني و اشعار مناسب را (كه عموماً همراه داشتند) مي آورد و بعد از سلام و احوالپرسي به او مي داد ، تا آزآن استفاده كند و چنانچه اعتنايي نمي كرد و از پخش نوار خبري

 

اجازه و عذر خواهي از مسافريني كه تعدادششان نسبت به بچه ها چندان هم زياد نبود )، زمزمه شعر و سرود يا نوحه و مراثي ، از زباني كه يكپارچه شعله آتش دل بود . تا همه يكي يكي به جمع سوختگان بسيجي مي پيوستند و براي راننده جز شرمندگي (بعد از كم كردن صدا) ، باقي نمي ماند .
آداب برادري و تعاون
طرز آشنايي
وقتي برادري براي اولين بار وارد چادر مي شد و به جمع نيروهاي قديمي مي‌پيوست و مظلومانه از سر كم رويي و خجلت به گوشه اي م نشست ، بچه ها براي زود خودماني شدن او شروع مي كردند به سئوال كردن : بچه كجايي ؟ كدام محل ؟ چند ساله آنجا هستيد ؟ خيابان … ؟ و به همين ترتيب تا آخر ، كه حتي اگر سي – چهل كيلو متر هم با خانه و زندگي آنها فاصله داشت مي گفتند : پس بچه محل هستيم ؟ و همه مي خنديدند و قضيه ختم به خير مي شد . يا بالعكس همه شروع مي كردند خودشان يا بغل دستيشان را معرفي مي كردند . البته بعضاً آميخته به شوخي و نقل كم و زياد واقع امر و بدين وسيله خودشان را به او مي شناساندند و دست آخر ، او هم لابد بايد شرح خود را مي گفت تا معارفه كامل بشود .
آداب بيماري و مداوا
حكمت هاي كتمان بيماري


اصل حفظ صحت و سلامتي در توجه به تغذيه ، بهداشت و آنچه عافيت عمومي بدن را به مخاطره مي اندازد ؟، يا پنهان داشتن درد و زخم و زجر و احياناً بيماري مزمن ، همه وهمه براي باقي ماندن در منطقه و شركت در عمليات و به تبع آن همجواري و مباشرت با عزيزان و همسنگران رزمنده بود كه گويي حس مي كردند دير يا زود براي هميشه دستشان از اين خوان نعمت كوتاه مي شود . بنابراين اگر مدت مديدي در جبهه بوده و در عمليات هاي مكرري هم مشاركت داشتند حاضر نبودند از خير همان يكي كه البته آخري هم نبود بگذرند .
بيشترين پنهان كاري و خوداري در بيماري و ابراز نكردن كسالت وقتي بود كه گردان و لشكر خودش را جمع و جور مي كرد براي عمليات ، البته با تدارك مختصري غذا و دواي مناسب تا بتواند در راهپيماييها خودشان را به بقيه برسانند رو نشود ، چون در غير اين صورت يعني را نيافتن به خطر ،

تصور مي كردند خدا دارد آنها را به واسطه جرم و گناهي كه احتمالا مرتكب شده اند تنبيه مي كند و حاد شدن بيماريشان بهانه اي بيش نيست . با چنين درك و دريافتي بود كه اگر در جايي مي ماندند با مشايعت همرزمان سخت مي گريستند و بي تابي مي كردند .
عيادت و پرستاري
عيادت از بيمار در جبهه محدود به حدودي نبود . كافي بود بچه ها بفهمند دوستي ،. برادري ، بچه محلي حالش خوش نيست و مدتي است كه بيمار است . بلند مي شدند چند نفري از يگان خود را مي افتادند و مي آمدند سراغش طول راه و زمان رفت و برگشت هم در شرايط عادي مساله اي نبود پيش مي آمد كه بچه ها از اهواز به انديمشك مي آمدند تا محل و مقر مريض را پيدا كنند اين طرف و آن طرف مي زدند بچه هايي كه گاهي نمي توانستند براي برادر بيمارشان چيزي هديه

بياورند جز سهميه كمپوت خود كه جلوجلو از تداركات مي گرفتند . اگز دستشان خالي بود دلشان لبريز عشق و ارادت بود همان هايي كه فاصله سنگر تا بهداري ، عزيزشان را با اندك كسالتي كه پيدا مي كردند چنانچه حتي وسيله فوقاني نبود به دوش
مي گرفتند و در طول دست به مي نمودند و به امداد مي رساند ند و اگر نوبت پست و نگهباني مريض بود اوقات آن را بين خود تقسيم مي نمودند .
آداب فرماندهي و فرمانبري
اخلاق فرماندهي
از مسئولين دسته ها شروع كنيم و نيروهايي كه با آنها سروكار داشتند تكليف آن ها به بچه ها و بالعكس .
الف)قدم اول بعد از گرفتن نيرو و تدارك جا و مكان توزيع برگه اي بود بين امام برادران و سوالاتي كه بايد به آن پاسخ مي دادند . بين آنها حداقل 5تا 10 نيروي قديمي يعني (شناسنامه گردان)وجود داشت كساني كه جواب سؤالشان از پيش معلوم بود ، نام : عبدا… نام خانوادگي : عاصي ، تاريخ تولد : 1357 تحصيلات : ابتدايي ، شغل : بيابانگردي ، عاشقي و بندگي ، سابقه جبهه ، گفتند

نگوييد عملياتها و پدافند هايي كه شركت داشته ايد با ذكر رسته : مبارزه بانفس با رمز يا ا… و بالاخره سؤال حالا مي خواهيد در چه رسته اي خدمت كنيد : كفشداري رزمندگان اسلام !
پس از جمع آوري برگه ها معمولا وضعيت بچه ها دست مسئول دسته مي آمد و اگر ترديد ي بود با اصرار و الحاح و خواهش و تمنا از آن ها مي خواستند كه اطلاعات مربوط به منطقه شان را بالا غيرتاً درست بنويسد و به اصطلاح (سكسته بندي )نكنند.


نحوه برخورد فرمانده دسته با نيروهاي جديد و قديم چنان بود كه در روزهاو هفته هاي اول به ندرت مي شد آنها را از يكديگر شناخت و همين امر باعث مي شد تا كسي احساس غربت و نا آشنايي نكند . در خلال اين مدت بود كه خلق خوي همديگر دستشان مي آمد و معلوم مي شد كي به درد چه كاري مي خورد .
ب) سعي همه فرماندهان بر اين بود تا حتي امكان از دوستان و برادران و بستگانشان كسي تحت مسئوليت شان نباشد و البته اگر بود با او مثل سايرين و حتي شايد اندكي سردتر و غير صميمي تر برخورد مي كردند و پيوسته نگران بودند كه نكند تحت تأثير عواطف و روابط خاصي كه بين آنهاست قرار بگيرد. براي همين اگر برادري در جمع بچه ها داشتند ترتيبي مي دادند كه كمتر او را ببينند و در حضور ديگران با او خداحافظي نكنند . يا او را در امور حمل مجروح تداركات و نظاير آن به كار مي گماشتند تا خداي نكرده كسي تصور نكند او را به خاطر نسبتش تحويل مي‌گيرند . كنايه از اينكه ساير فاميل و دوستان حساب كار خودشان را بكنند و اين كم لطفي و بي توجهي به قدري قطعي و غير قابل تغيير بود كه هر كس به نحوي با اين فرماندهان در دره هاي مختلف وابسته بود ترجيح مي داد به گردان ديگري برود و اگر ناچار در همان گردان مي ماند ند راهي براي مسئول گردان باقي نمي ماند جز اينكه آنها را كمتر ببيند آن هم در خفا و دور از چشم ديگران .


ج)برخورد فرماندهان ومسئولين گردان با نيروهاي تحصيلكرده نسبت به برخوردشان با بقيه تفاوت مي كرد ، البته اگر قضيه لو مي رفت چون خودشان همه تلاششان را مي كردند كه شناخته نشوند يكي از آن جهت كه مي ديدند دانش الكترونيك ، تاريخ و فلسفه اشان و … ربطي به جنگ ندارد ، خصوصاً در اوايل و از طرفي چون عموماً نيروي رزمي به معني خاص نظامي آن نبودند ميل

داشتند خود را بزنند به كارهاي بسيار ساده نظير نظافت مقر، سنگر سازي ، شست و شوي ظروف و امور تداركاتي حتي نظافت دستشويي ها مي دانستند هم كه اگر بو ببرند آ“ها سواد دارند هرچه ريسيده اند پنبه مي شود و با مشاركت دادنشان در تصميم گيري ها واگذاري مسئوليت و منع از كارهايي كه احياناً ديگران هم مي توانستند انجام بدهند ، از آنچه دوست داشتند منع مي شدند و

همين اندازه فاصله با نيروهاي عادي تر براي آنها قابل قبول نبود و برخودشان نمي پسنديد ند .
د) نيروهايي كه در دسته ها و گروه هان ها ، تقسيم و توزيع مي شدند ، قبل از اينكه به محل خود براي استراحت راهنمايي و اعزام بشوند ، به وسيله مسئولين براي طرح و توجيه نوع رابطه اي كه از آن پس داشتند به گوشه دنج و خلوتي برده مي شدند .


مثل همه صحبت ها ، نخست فضا آكنده مي شد از عطر ياد شهدا و براي خشنودي آقا و سلامتي و طول عمر نايب ايشان و توفيق روز افزون رزمندگان صلواتي مي فرستادند . بعد نوبت معرفي فرمانده با تغبير : من كوچك و خدمتگزار شما هستم ، خوشحالم كه مي توانم از وجود شما فيض ببرم ، بود . تذكراتي نظير : ما حالا يك خانواده سي – چهل نفره هستيم ، با احياناً روحيات و خلقيات مختلف مسلماً نمي توانيم هر كدام عادت و اخلاق خاص خودمان را كه در محيط خانه داشته ايم اينجا حفظ كنيم ناگزيريم در اين زندگي جمعي به تفاهم برسيم ، با مراعات كردن و ملاحظه يكديگر ، تا در ورزها و ديگران مرتب آنچه شايسته ماست تذكر بدهيم تا خداي نكرده حرف و حركتي به دل گرفته نشود . با اخلاص و تواضع بيشتر با گذشت و بردباري … معلوم نيست

هميشه اين چنين در كنار هم باشيم ، شرايطي كه در پيش است خواه ناخواه مارا ازهم جدا مي كند و ما تاهستيم مي خواهيم قدر هم را بدانيم … و عباراتي نظير آن .
عشق و علاقه متقابل
سر ميل و محبتي كه طرفين به هم داشتند ، راه تقرب به خدا ، خدمت به بنده هاي مخلص او بود كه هر كسي خود را درمرتبه اي دون مرتبه ديگري مي ديد وواقعاً طمع داشتند به اين ارادات ها و اخلاص ها چنانكه بعضي مي گفتند و ناگفته معلوم بود كه مسئوليت را بهانه مي كنند براي برداشتن بار بيشتر از دوش جنگ و اينكه خدا به واسطه مرارت هاي آن از تقصيراتشان بگذرد . اگر ابزار مي كردند : خاك پاي شما هستيم ، مخلص شماييم . واقعاً درك و احساسشان را مي گفتند .
اين ادب فرماندهاني است كه اگر از برادران سپاهي بودند در لواي بسيجي ظاهر مي شدندتا نيروهايشان نسبت به آنها احساس خودي تري داشته باشند و براي اكرام و استقبالشان كمتر به زحمت بيفتند . بعضي كه چون پدر و مادر براي نيروها غذا تهيه و تقسيم مي كردند .
آداب قرآن
سمت و سوي دفاع در جانبداري از حق تعالي و تلاش براي رسيدن به غايت بندگي و تسليم و رضا ، جز به آويز جان كردن آيات مقدور نبود . قرآن اين حقيقت نازله به تمامه قبله اقبال به دين بود آن كه اول و آخر و ظاهر و باطن هر رطب و يا بسي را بچه ها از آن سراغ مي گرفتند محرم همه ناگفته ها و ناشنيده ها آشنايي سابق و لاحق ، مبنا ومنطق همه حب و بغض ها و جاذبه ها و دافعه ها ، هر كس پايش به جبهه مي رسيد در ساكش را كه مي گشود ، اول از همه اين قرآن بود كه برداشته و بوسيده و در دسترس قرار مي داد همان كه تا كسي غيبتش مي زد ، ردش را

كه مي گرفتي ، مي ديدي با اوست ، در نقطه اي خلوت ، چنان به هم پيچيده و در هم تافته كه گويي آيات بر اونازل مي شود همان كه حتي خانه قبر را بعضي بي او نمي خواستند و وصيت مي كردند كه يار و غمخوار ومونس شب هاي تار و تنها رازدارشان يعني قرآنشان را بالاي سر و بر

مزارشان قرار بدهند قرآني كه پس از شهادت از جست و جو در جيبهايشان به دست مي آمد و بعضاً تير و تركش خورده و آغشته به خاك و خون بود همان قرآن هاي جيبي ترجمه مرحوم استاد قمشه اي كيفي و زيپدار را كه در جيب لباس هاي خاكيشان جاي مي گرفت يا به هر نحوي جايش مي دادند ، با همان حروف بغايت ريز و كوچك قرآن هايي كه گاهي يك گردان از يك نوعش را داشتند . در نذري كه به طمع عملياتي يا توفيقي ، برادري كرده بود و بعد بچه ها تو خرجش انداخته بودند .


آداب ميهماني و معاشرت
ديدو بازديد
پس از فراغت از كار روزانه ، از جمله برنامه هاي بچه ها در منطقه ، ديدو بازديد يكديگر بود . گروهاني جمع مي شدند و شبانه پاي پياده را مي افتادند به سمت قرار گاه ها و گردان هاي همجوار كه بعضاً كيلومتر ها با يگانشان فاصله داشت . براي سركشي و پرس و جو از حال ووضع برادران هم رزم خود شام شب و پذيرايي گپ و گفتگو و بحث و احياناً بازي ، از ملزومات اين ديد و بازديدها بود و بخشي از گذران فراغت در جبهه محسوب مي شد . بعضي وقت برا اينكه صاحبخانه و ميزبان به اصطلاح توي خرج نيفتد ميهمان هر چه داشت از ميوه و شريني و تنقلات با خودش مي برد تا بعد از شام با هم صرف كنند و اگر نياز به خريدن اقلام و اجناسي بود قبلاً وجهش را از برادران شركت كننده در ميهماني تهيه مي كردند .


آداب خوردن و آشاميدن
سر سفره نشستن
از جمله آداب خوردن و آشاميدن ، عادت خوب نشستن سر سفره بود كه به ندرت ترك مي شد . غذا هر چه مي خواست باشد كم يا زياد سرد يا گرم اينها را مي شد ناديده گرفت و به حساب شرايط جنگ و جبهه گذاشت .


اينكه همين غذا را كسي ايستاده و به هيئت حيوان و يا نشسته و بدون سفره بخورد – جز در مواقعي خاص ، كمتر از فردي سر مي زد حالا سفره چه باشدمهم نبود . مي توانست چفيه اي ، قطعه پارچه ي پلاكاردي ، پرچمي ، صفحه روزنامه اي تكه كاغذ يا مشمعي ، درب جعبه مهماتي و حتي تخته سنگ مسطح و تميزي باشد , سفره پلاستيكي بود ، يعني همان مشمع هاي مخصوص سنگر كه قسمتي از آن را مي بريدند ، و آن چه را از هداياي مردمي رسيده با بچه ها از منزل آورده بودند ، مرتب شسته و پاكيزه استفاده مي كردند .


به اين نحو كه سفره را روي تانكر آب پهن كرده پودر زده و آب مي گرفتند و بعد در آفتاب خشك مي كردند .

شهرداري يا خادم الحسيني
تهيه غذا و مخلفات آن به عهده شهردار وقت يا خادم الحسين بود . كه حداقل به مدت 24 ساعت همه ميهمان او بودند و نيز انداختن و جمع كردن سفره نشستن ظروف صبحانه و نهار و شام كه به شيفت شهردار نوبت بعد مي افتاد و معمولا همان شبانه مي شستند و براي صبح نمي گذاشتند . البته غذا كه مي دادند اين طور نبود كه بچه ها از آن جهت كه نوبتشان نيست دست روي دست

بگذارند و مثل ميهمان بنشينند بخوريد و بروند پي كارشان ، بلكه در پهن كردن سفره ، چيدن لوازم ، آوردن خواركي ها و جمع كردن و نظافت وسايل همه كمك مي كردند و نيز وقتي قرار بود خودشان غذا درست كنند . مثل وقتي كه در عمليات به سنگرهاي پر از آذوقه بعثيان مزدور مي رسيدند گويي آمده اند سفر و صفا يكي رو مي كرد به بقيه (برادران چه ميل دارند ؟ ) و اگر بنا مي شد ناهار سبزي پلو داشته باشند با ماهي ، كارشناسان سبزي بياباني به سراغ سبريش مي رفتند . يكي - دو تا سراغ هيزم و آشپز و همدستان پخت و پز را تهيه و تدارك مي ديدند و الي آخر .


چنانچه شهرداري در نوبت وظيفه اش خوب عمل مي كرد و سليقه به خرج مي داد و سنگ تمام مي گذاشت مرتب بعضي براي سلامتيش صلوات مي دادند و براي اينكه او را تشويق كرده باشند از او مي خواستند كه در پستش ! باقي بماند . گاهي اين رفتار را با برادري مي كردند كه به نظر آن ها از عهده مسئوليتش خوب بر نيامده بود و لابد بايد يك نوبت ديگر همان كارها را بكند تا استاد بشود و گاهي سر به سرش مي گذاشتند كه : ننه چرا غذا سرد است ؟ كم نمك است و از اين حرف ها .

 

ادعيه قبل و بعد طعام
بر آن چه در باب دعاهاي مخصوص سفره غذا و سوابق آن ذكر شد مي توان اين را افزود . پيش از دست بردن به سوي طعام ، تا جايي كه بسياري از برادران ، لقمه به دهان برده را نگه دارند ياقاشق پر از غذا به ظرف برگردانند دعا و ثنا و استعانه مخصوص طعامشان ترك نميشد . دعاهاي

قبل از غذا بيشتر همان عبارت مذكور معروف بود . چون : اللهم ارزقنا رزقنا حلاً الا طيباً واسعا و نظير آن گاهي جملات كوتاهي چون وزوجنا من الحور العين را بدان مي افزودند و به شوخي و جدي يكپارچه با صداي بلند تكرار مي كردند و با آنچه در نيات ئ اغراضشان بود و بعضي اظهار مي كردند ، از جمله اينكه : خدايا به قوت و غذا براي بنيه دفاعي داشتن و حفاظت از حريم و حدود تو روي

مي آوريم ، عمده دعا در انتهاي غذا بود ، به شكرانه نعمت هاي غير قابل شمارش رب ، ذكر و ياد شهدا ، پاره هاي تن دوستان كه بينشان با هم به اندازه قيامتي بعد از آن همه خلوت و جلوت داشتن فاصله افتاده بود به بهانه صلواتي كه تك تك بچه ها با بر زبان جاري كردن نام آنها از جمع مي گرفتند .

آداب دعا و مناجات
جبهه به عشق دعا
از همين روي در جبهه و فرهنگ و آداب آن دعا و زبان حال داريم ، نه دعاي صرف كه يك نفر ولو با دمي مسيحايي مي خواند و بقيه هم گوش مي دهند و حواسشان احياناً جاي ديگر است ! در جلسات اجتماعي دعا هم بنابراين بود كه عبارات را چند بخش كنند و هر قسمتش را يكي از برادران بخواند كمترين نتيجه اش اينكه بالا خره در ميان چند نفر يك دل شكسته و سر سوداييو زبان بي تكلف پيدا مي‌شد كه خرمن ارادت و اخلاص را بسوزد گر چه هر كس براي خودش عوالمي

داشت به بيان موسي چنان با معبود خويش تكلم مي كرد كه نگهبان سر پست به همه ديده ها و شنيده ها يش تا كور مال كور مال نمي رفت و او را نمي يافت و چشم در چشمش نمي دوخت باورش نمي شد او تنها باشد و بي كس : همو كه داشت مي گفت : مگر خودت قول نداده بودي منو به حال خودم وانگذاري ؟ پس چرا من … و بلند بلند گريستن .
آداب سخن و سكوت


راستي و درستي درسخن
سادگي، صداقت و صميميت كه در رگ حيات و زندگي جبهه و جنگ جريان داشت بيش از هر چيز موجب پاكيزگي زبان و صفاي سخن بود و آن همه حكمت و رحمتي كه جايي براي لغو و از آن جمله حرف نادرست و ناصواب باقي نمي گذاشت مزيد بر حدي از هوشياري كه هر قول راستي را نيز نقل نكنند . از حيث اخلاقي ، اطلاعاتي و موقع شناسي ، چنانكه به اختصار و اندكي مزاح در پاسخ سوال از جراحتشان مي گفتند : ضرب خورده يا : به آهن خورده به جاي توضيح تير و تركش و نوع آسيب ديدگي و جزئيات حادثه . نحوه رد گم كردن و در عين حال متوسل به دروغ نشدن چون تكيه كلام «گفتند نگوييد» كه درست تر و راست تر آن نگفتند بگوييد بود . كنايه از اينكه گوينده خبر به من نگفته است كه مطلب را براي شما بازگو كنم و به اين ترتيب طفره رفتن از بيان آنچه نبايد به زبان مي آمد و صداقت كه غايت راستي و درستي بود .


نسبت نيكو دادن به هم
از بهترين الفاظ و القاب اين بود كه كسي را بگو يند «بسيجي است . خيلي بسيجي است . » واقعاً لذت مي بردند و به خودشان مي باليدند و اين غير از تعابير عامي بود كه بعضي براردران يكديگر رابه آن مي خواندند ، نظير : «مخلص» در جمله كجاست ؟ » كه لابد جواب مي شنيدند «حسينه »، «سرپرست » و امثال آن . پيران را «پدر» و ج.انان و همسن و سالان را « برادر» خطاب مي كردند و فرماندهان را «حاجي» و نامشان را كه بدان مي افزودند ، جون حسن و حسين در حاج حسن و حاج حسين و سادات را كه «آقا سيد » صدا ميزدند و از نام خصوصي خانوادگي در كلام به شدت گريزان بودند. «او» جلو علا جايي براي من و ما باقي نگذاشته بود .

 

تكيه كلام ها
تكيه كلام هايشان به دور بود از بيهودگي و بي پروايي ، به علاوه ، آن قدر دستشان بسته نبود كه به دامان مهملات و بعضي كلمات بي بو و خاصيت پشت جبهه بياويزند . كمتر كسي بر خود مي پسنديد كه در تشكر و قدرداني و ابراز ارادت و دعا به جان دوستان ، به جاي «خدا خيرت بده » يا «اجرت با امام حسين (ع) » عبارت سست «دمت گرم » را به زبان بياورد . تعابير «خدا قوت»كه جوابش «نصر من ا… و فتح قريب » بود و «انقلاب اسلامي شاء ا… » و «به اميد خدا» همواره به كار مي برد و تعابير ديگري به كار نمي برد .


زبان سكوت
سكوت كردن براي همه مرجع بود ، خصوصاً در ميان جمع ، كه سكوت را جمال مؤمن مي دانستند و اگر بنا بود باب سخن باز بشود ، اين حق ريش سفيدان و بزرگترها بود ، هر چند احساس احترام ايشان نسبت به جوانان بسيجي مانع از آن مي شد تا از اين فرصت استفاده كنند . البته در صورت اصرار ، از پند و اندرز و توصيه دريغ نداشتند . اصل مسلم آن بود كه سؤالي نشود جوابي ندهند و سخنگوي جلسه نباشند .


قسم ياد نكردن
حساسيت نسبت به بر زبان آوردن نام مقدس حق تعالي و ائمه هدي ، آن هم براي پيش پا افتاده ترين مسائل و از جهتي شايد عادت به اين امر در پشت جبهه ناخود آگاه آنها را به اين وضع وا مي داشت و چاره اش چيزي نيود جز جايگريني عباراتي (البته همچنان با چاشني مزاح ) چون : جان دلاك و «جان ملا» به جاي «جان مولا» ، «ملاوكيلي» به جاي «خدا وكيلي »، «جان مرتضي عقيلي » به جاي « جان مرتضي علي (ع) » ، « ارواح خاك فرشامون» و نظير آنها ، در مواقعي كه عادتاً ناچار مي شدند قسم بخورند براي اثبات مدعايشان .


ذكر خوش صلوات
صلوات ، مكررترين ، همه جايي ترين و همگاني ترين ذكري است كه بعد از ياد و نام خدا در جبهه گفته و شنيده شد ، درر نج و راحت ، جمع و خلوت ، پيشروي و عقب نشيني ، عيد وعزا ، سفر و حضر و پنهان و آشكار ، در آن مقياس و ميزان پايبندي كه شايد بشود

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید