بخشی از مقاله
شيطان پرستي
شيطان پرستي يکي از اعتقاداتي است که برخي به آن پيشينه هزاران ساله ميدهند و دليل آن را نيز پرستش هر موجود داراي قدرت توسط مردمان هزاران سال پيش و يا در نظر گرفتن دو خداي ضد هم يعني خداي خير و شر ميدانند.
شيطان پرستي دنيايي را ترسيم مي كند كه هيچ روزنه اميدي براي آن متصور نيست. به همين جهت شيطان پرستي را جهان تاريك ميگويند. شيطان پرستي حقيقتي را جستجو مي كند كه در اين جهان يافت نمي شود. خود كشي توجيهي اينگونه دارد ، " اگر بپرسي چرا خودت را مي كشي ؟" پاسخ میدهد: مي خواهم به حقيقت برسم و حقيقت در اين دنيا به دست نمي آيد. عمده ترين نشانه شيطان پرستي را در تجاوز و قتل به ويژه در تجاوز به كودكان و نوجوانان به همراه قتل آنان بايد ديد.
شيطـانپرستـی به چه معنـاست؟
شيطان پرستی به معنی پرستش شيطان به عنوان قدرتی فوق العاده قوی و بسيار قويتر و موثرتر از نيروهای خوب دنيوی همچون خدا است. در شيطان پرستی شيطان به عنوان نماد قدرت و حاکميت بر روی زمين، قدرتی به عنوان برترين قدرت دو جهان مورد توجه و پرستش قرار دارد و اين دنيايی را که به عنوان دوزخ برشمرده ميشود را قانونمند میکند. در شيطان پرستی، غير از استفاده از شيطان به عنوان قدرت تاريکی و قدرت مطلق از نيروها و اجنه و روح های پليد و شيطانی نيز برای رسيدن به اهداف خود استفاده میشود؛ و در نهایت معنای شیطان پرستی؛ پرستش قدرت پلیدی است.
به طور کلی دو تعریف برای گروههای شیطان پرستی در نظر افراد وجود دارد؛
تعریف اول: هر گروهی که شیطان را (مشابه شیطان تعریف شده در دین مسیحیت که عاری از مفاهیم غیرطبیعی مربوط به پلیدی و زشتی است یا یک شیطان انتزاعی) به عنوان خدا قبول داشته باشد و آن را عبادت کند، که معمولاً از آن به عنوان الهه سیاه نیز یاد میکنند و آن را منتسب به طبیعت "حقیقی" انسان مینامند.
تعریف دوم: گروههایی که از دین مسیحیت تبعیت نکرده و یا عیسی را با خصوصیاتی که در دین مسیح تعریف شده است قبول ندارند. این تعریف معمولاً توسط بنیادگرایان مسیحی مورد استفاده قرار میگیرد و بر مبنای این تعریف بسیاری از گروهها را شیطان پرست مینامند.
ضرورت انتخاب موضوع تحقیـق
روزگار عجيبی است؛ هر گوشه، در هر خيابان يا بين دوستان را که نگاه ميکنی درباره اين کلمه ميشنوی؛ مخصوصا در بين کسانی که ادعای متالبازی و گوش دادن به موسيقی متال به خصوص سبک بلکمتال را يدک ميکشند.چيزی که الان در جامعه مشاهده ميشود باب شدن شيطان پرستی و انداختن پنتاگرام در گردن است.
بلکمتال Darkthrone ، مريلين مانسن ، نيروانا ، آنتون لاوي، کليساي شيطان ، satanic bible ، آدم خواري ، skull-n-bone .... احتمالا حداقل يکي از اين کلمات تاکنون شنيدهايد، آدمهاي زيادي را هم ديدهايد که خودشان را طرفدار اين نامها و گروهها ميدانند! موسيقي های آنها را گوش ميدهند ، گاهگاه لباسهاي عجيب غريب ميپوشند، علامتهاي خاصي بين خودشان دارند و به قول خودشان " تيريپ خفن ميزنن"!
از اينها که بگذريم حتما زياد هم شنيدهايد که در فلان کشور يک عده شيطان پرست يک آدم را تيکه تيکه کردند يا خوردند يا فلان جنايت را انجام دادند.
لذا بر آن شديم تا در مورد شيطانپرستی و شيطانپرستان تحقيقی اجمالی به عمل آوريم.
هـدف تحقيـق
هدف از اين تحقيق شناساندن انواع شيطان پرستی و گروهها، سنبلها، اعتقادات و اعمال شیطانپرستان میباشد.
روش تحقیـق
در این تحقیق از روش توصیفی- تاریخی استفاده شده است.جهت گردآوری مطالب در این تحقیق از کتاب، مقالات و اینترنت استفاده شده است.
شـرح واژه هـا و اصطلاحـات
* مسیحیان جودو : عرفان مسیحیت یهودی، کابالا( فرقه ای با تلفیق ادیان یهودیت و مسیحیت البته با تحریفات فراوان ).
* داسنی : پیروان فرقه باستانی ایزدی که بعدها به یزیدیان معروف شدند.
* ملک طاووس : شیطان در فرقه یزیدیه با این نام یاد می شود.
* پنتاگرام : ستاره پنج پر که از مهمترین و قدرتمندترین و ماندگارترین سمبل ها در تاریخ بشر است.
* زقوم : درختی در جهنم با میوه ای بسیار تلخ که جهنمیان از آن می خورند.
فصـل دو) تاریخچـه شیطـان پرستــی
شايد عده ای شيطان پرستی را آئینی مدرن و نهايتا مربوط به قرن ۱۶ - ۱۵ ميلادی بدانند اما واقعيت چيز ديگريست. شايد بتوان تاريخچه شيطان پرستی را به قرون اوليه پيدايش آدمی نسبت داد. البته شواهد به دست آمده اين حرف را تصديق ميکند که شيطان پرستی در نواحی امريکای لاتين، امريکای جنوبی و افريقای مرکزی به قرن ها قبل از ميلاد مسيح برميگردد و قبايلی که آثاری از آنها باقی مانده است اين احاديث را تصديق ميکنند. در اکتشافات به دست آمده در امريکای
جنوبی يکی از قبايل اين قاره که اعتقاد بسياری به خوب و بد داشتند شيطان را پرستش ميکردند و حتی قربانی هايی را از انسان به شيطان هديه ميکردند که مکانهای انجام مراسم قربانی هنوز وجود دارد و اجساد موميايی به دست آمده و نوع کشته شدن ها نشانگر قربانی شدن اين انسانها (که در آنها بيشتر زنان به چشم ميخورند) است. در افريقای مرکزی و در دشتها و کويرهای سوزان اين قاره نيز در قبايلی که معروفترين آن قبيله "اوکاچا" میباشد، شيطان به عنوان قدرت مطلق زمين و آسمان و پديد آورنده آن و خدای خشم و نفرت پرستش میشد و حتی قربانی هايی نيز در مواقع خاص به آن اهداء ميشد. ذکر اين نکته ضروری است که زمان قربانی کردن انسانها در برابر شيطان لحظه های خاصی بوده است.
تاريخچه شيطان پرستی به سالهای بسيار دور بر ميگردد که بعدها اين آئین و سنت به صورتهای ديگر نمود پيدا کرد که چيزهايی از گذشته چه با تحريف و چه بدون تحريف دست به دست در حال عبور همراه با زمان است. البته شيطان پرستی در زمان پيدايش زبان و خط و زمان مادها، سومريان، بابليان و ... نيز ادامه داشت تا در قرون ۱۴ -۱۵ ميلادی شيطان پرستی نوين به وجود آمد.
مبـدا شیطـان پرستــی
مبدا شيطان پرستی قديمی همانطور که گفته شد به قرون اوليه آدمی بر می گردد. در زمانهای قدیم انسانها در برابر هر چيزی که قدرت مقابله با آن را نداشتند و از درک آن عاجز بودند، تسليم ميشدند و سجده ميکردند. شيطان پرستی قديمی بر اساس سنتهـای خداپرستــی و شيطان پرستی واقع نشده است و نميتواند اينگونه باشد لذا آنها برای اينکه در مقابل قدرتی بزرگ سجده کنند و مسلما اين قدرت در شب از عظمت مخصوصی برخوردار بوده است به ستايش و پرستش موجودی فوق طبيعی و دهشتناک که قدرت فوق العاده ای دارد میپرداختند که مبدا شيطان پرستی قدیمی را به وجود آورد.
اما مبدا شيطان پرستی جديد؛ آيا واقعا در ابتدا شيطان پرستی وجود داشته است يا در ابتدا جادوگری وجود داشته است، معلوم نيست؛ اما عنوانی که مسلما قدرت بيشتری دارد اين است که جادوگری ابتدا وجود داشته و سپس شيطان پرستی نوين از آن شکل گرفته است. شيطان پرستی جديد را پاره ای از انگليسيان که گفته ميشود از نجيب زادگان بوده اند به راه انداخته اند برای اينکه از قدرت شيطان و قدرت تاريکی بهره ببرند و پس از آن مراسم شيطان پرستی نوين برگزار ميشود. در حقيقت شيطان پرستی نوين در انگلستان و در حدود قرون ۱۵-۱۶ ميلادی به وجود آمد. البته تغييرات بسياری نسبت به شيطان پرستی قديمی و قرون وسطايی داشت؛ اما به هر حال استفاده از قدرت شيطان همچنان باقی مانده است و اين چيزيست که نميتوان خط بطلانی بر روی آن کشيد.
فصـل سـه) سیر تاریخی شیطان پرستی:
شيطان پرستی قديمی
شيطان پرستی قديمی شيطان پرستی ای است که به قرون وسطا برميگردد،؛ با اينکه همانطور که در تاريخچه شيطان پرستی ذکر گرديد شيطان پرستی به قبل از ميلاد مسيح برميگردد اما اصولا شيطان پرستی قديمی را مربوط به قرون وسطا میدانند. موضوعی که امروزه درباره شيطان پرستی قديمی وجود دارد و در برخی کتابها ديده ميشود به اين مطلب برميگردد که اصولا شيطان را کليسا به وجود آورد تا تمام بديها و پليديها را به آن نسبت دهد تا به نوعی هم خدمتی به بشريت کرده باشد و گناهان را از خود دور کند و جادوگران را نيز که در قرون وسطا از قدرت زيادی برخوردار بودند با عنوان جادوگران سياه به عنوان پيروان شيطان معرفی کند تا هم گناهان را دفع کند و هم قدرت جادوگران را کم کند. البته اين يک نظريه ای است که آنچنان که بايد و شايد نميتواند قدرت داشته باشد و انسان را حداقل از لحاظ فکری ارضا کند. زيرا قبل از مسيحيت و در زمانهای حضرت ابراهيم و حضرت موسی و حتی بسيار قبل از آنها شيطان پرستی وجود داشته و چيزی به عنوان شيطان مسلما وجود دارد زيرا اگر وجود نداشت هيچگاه آدم و حوا به زمين سقوط نميکردند! پس نظريه فوق را ميتوان نظريه ای مغرضانه نسبت به مسيحيت و کليسا خواند.
شيطان پرستی قديمی از لحاظ معنی و از لحاظ اعمال انجام شده مسلما با شيطان پرستی کنونی بسيار تفاوت دارد. شايد بتوان گفت چيزی که به عنوان شيطان پرستی امروزه در جوامع گوناگون قرار دارد شيطان پرستی قديمی يا قرون وسطايی است که اين شيطان پرستی به طور کلی محکوم شده است و شيطان پرستی جديد با آن به مبارزه برخواسته است اما خوب هنوز عده زيادی آن را قبول دارند و به آن احترام ميگذارند و قوانين آن را اجرا ميکنند. شیطان پرستی قدیمی استفاده از کمک شیطان در کارهای زیان آور و کمک به برخی پادشاهان در جنگها بوده است و حتی همسر پادشاه فرانسه در قرن ۱۳ میلادی برای نجات شوهر خود از مرگ مراسم شیطان پرستی قرون وسطایی را انجام داد. شیطان پرستی قدیمی اعتقاد دارد که شیطان وجود دارد و قدرت او عظیم ترین قدرت بر روی جهان است.
اصل شهوترانی و ارضای جنسی اصل لاینفک این مراسم است. شیطان پرستی قدیمی مخالف با مسیحیت و کلیسا است و دقیقا در مراسم خود اعمال ضد مسیحیت را انجام میدهد. آنها به مسیحیت و کلیسا اعتقادی ندارند و آنها را عامل بدبختی مردم میدانند. آنها میگویند مسیح پیامبری بود که باید زمین را آباد میکرد و مردم را به راه راست میبرد اما تنها کاری که انجیل انجام داده دروغگویی و رواج بدی در جامعه است ! آنها قربانی انسان را امری ضروری برای آرامش و احترام به
شیطان میدانند و در این میان دختر بچه ها بهترین قربانی برای شیطان هستند. ریختن خون در این مراسم نشانه تقدس این مراسم است ( همانند نوشیدن شراب در عشای ربانی مسیحیت که به عنوان نشانه تقدس و خون مسیح است ! ) . انجام اعمال شهوترانی در این مراسم اعمالی است که باید حتما بدان پرداخته شود چون در شیطان پرستی قدیمی ارضای
حس جنسی یکی از مهمترین عوامل است و البته با توجه به اینکه شیطان پرستان قدیمی بدترین اعمال را برای مبارزه با خدا، مسیح و شیطان انجام میدادند لذا امور جنسی نیز به بدترین و فجیع ترین نوع خود انجام میگرفت. آنها به جهنم اعتقادی نداشتند و میگفتند جهنم همین دنیایی است که در آن زندگی میکنیم لذا بدترین گناهان را در مراسم خود انجام میدادند. شیطان پرستان قدیمی شیطان را موجودی با هویت خارجی میدانند.
شيطان پرستی جديد
شيطان پرستی جديد در انگلستان به وجود آمد و البته زياد نيز تعجب برانگيز نيست زيرا انگليس يکی از کشورهايی است که جادوگرانی بسياری را داشته است و البته وجود اهالی باستانی آسياي ميانی و خاورميانه و همچنين اهالی يونان باستان در انگليس ثابت شده است زيرا از اکتشافات به دست آمده در برخی محل های برگزاری مراسم شيطان پرستی و جادوگری در انگليس نظير محل استون هنج آثاری از تمدن ايران و يونان پيدا شده است و همچنين در کتب شيطان پرستی و جادوگری کلمات عبری، يونانی و فارسی ( البته هيچکدام نه به صورت کنونی ) وجود دارد. شيطان پرستی جديد بر خلاف شيطان
پرستی قديمی اعتقادی به وجود شيطان خارجی ندارد بلکه شيطان پرستی جديد شيطان را در طبيعت و در وجود هر انسانی ميداند و اين باطن هر کسی است که شيطان در آن وجود دارد و مراسم شيطان پرستی جديد مراسمی است برای دعوت از شيطان باطنی و حس اهريمنی درونی است که با اعمال جنسی آرام و ارضا ميشود. آنها جسم پرست هستند و اعتقاد دارند هر آنچه که وجود دارد مديون آلت تناسلی آدميست و ديگر اينکه انسان بايد کاملترين لذت جسمانی و جنسی را در اين دنيا ببرد. آنها معتقدند به زندگی پس از مرگ و آن اينکه بعد از مرگ روح کسانی که در دنيا لذت جسمانی لازم را نبرده اند به اين دنيا برميگردد و لذت جنسی خود را کامل ميکند. در مراسم شيطان پرستی جديد مخلوطی از اسپرم به همراه ادرار به عنوان آب مقدس بر روی حاضرين پاشيده ميشود ( همانند آب مقدس در مراسم عشای ربانی مسيحيت ) و البته در شیطان پرستی جدید اعتقادی به قربانی کردن انسان و حتی حیوان وجود ندارد.
انـواع شیطـان پرستــی از نظـر ایدئولـوژی
شيطان پرستي جديد آييني است داراي شباهت هايي به اومانيسم که انسان را برترين موجود مي داند و او را تنها در برابر خود مسئول مي داند:
Anthon lavey: "There is no heaven of glory bright, and no hell where sinners roast. Here and now is our day of torment! Here and now is our day of joy! Here and now is our opportunity! Choose ye this day, this hour, for no redeemer liveth!"
آنتون لاوي: " خداي باعظمت و با شکوهي وجود ندارد، و جهنمي که در آن گناهکاران کباب ميشوند هم نيست . اينجا و حالا روز شکنجه و سختي ماست ! حالا و اينجا روز خوشي ماست ! اينجا و حالا فرصت ماست ! اين روز، اين ساعت را انتخاب کن که زندگي رهايي بخشي نيست !"
شيطان پرستي جديد به خدايي اعتقاد ندارد و شيطان را تنها نوعي کهن نماد ( archetype ) مي داند و انسانها را تنها در برابر خود مسئول ميداند و اعتقاد دارد که انسان به تنهايي مي تواند راه درست و غلط را تشخيص دهد به همين دليل هم اين اعتقاد بيشتر به عنوان يک اعتقاد فلسفي شناخته مي شود . شيطان در اين اعتقاد نماد نيروي تاريکي طبيعت ، طبيعت شهواني ، مرگ ، بهترين نشانه قدرت و ضدمذهب بودن است. اين اعتقاد داراي شاخه هاي متعددي است اما مي توان گفت جز يکي دو نوع آن همگي داراي اصول زير مي باشند:
Atheism - : خدايي در شيطان پرستي وجود ندارد.
Not dualistic - : روح و جسم غيرقابل ديدن هستند و هيچ جنگي بين عالم خير و شر وجود ندارد.
Autodeists - : خود پرستي ، خدايي جز خود انسان وجود ندارد و هر انساني خود يک خداست.
Materialistic - : اعتقاد به اصالت ماده.
- وابسته به راه چپ بودن در برابر راه راست که راه خدايي است .
- ضد مذهب بودن خصوصا مذاهبي که اعتقاد به زندگي پس از مرگ دارند.
- عدم پرستش شيطان زيرا شيطان جسم نيست و وجود خارجي ندارد.
- اعتقاد به استفاده از لذت در حد اعلاي آن زيرا تمام خوشي دنيايي است و اين خوشي ها خصوصا لذات جنسي پتانسيل لازم را برای کارهاي روزانه آماده مي کنند و به هر شکلي انجام آنها لازم و ضروري است .
شیطان پرستی به چهار دسته شیطان پرستی فلسفی، شیطان پرستی لاوی، شیطان پرستی دینی و شیطان پرستی گوتيک(شرپرستی) تقسیم می شود.
شیطان پرستی فلسفی
به طور غیر رسمی و گستردهای این شاخه از شیطان پرستی را منتسب به آنتوان شزاندر لاوی (Anton Szandor LaVey) میدانند؛ همان بوجود آورنده انجيل شيطاني(satanic bible). او کسی بود که کلیسای شیطان را تأسیس کرد (اولین سازمانی که از لغت شیطان پرستی فلسفی استفاده نمود) در نظر شیطان پرستان فلسفی، محور و مرکزیت عالم هستی، خود انسان است، و بزرگترین آرزو و شرط رستگاری این نوع از شیطان پرستان برتری و ترفیع ایشان نسبت به دیگران است. شیطان پرستان فلسفی عموماً خدایی برای پرستش قائل نمیدانند و به زندگی غیر مادی بعد از مرگ نیز عقیدهای ندارند. به هرحال زندگی این گروه از شیطان پرستان عاری از روحیه مذهبی و معنویت نیز نیست.
در نظر شیطان پرستان فلسفی، هر شخص خدای خودش است. آنها با تکیه بر عقاید انسانی وابسته به دنیا، مطالب مربوط به فلسفه عقلانی را عبس میشمارند و به آنها به دید ترس از مسائل ماوراء الطبیعی مینگرند و تنها به وسیله آن، یک زندگی عقیم و تنها بر مبنای "جهان واقعی" را تشکیل میدهند. به طور شفافی، آموزههای شیطان پرستان فلسفی قدمتی بیشتر از کلیسای لاوی دارد. اگر چه این تصوری از شیطان است، ولی با موقعیت واقعی او تقابل دارد چرا که این تعالیم از آموزههای یهودی-مسیحی نشئات گرفته است و شیطان را بدلیل خصوصیاتش پلید نگاشته است.
شیطانپرستی لاویی
این نوع از شیطان پرستی بر مبنای فلسفهٔ آنتوآن لاوی که در کتاب "انجیل شیطان" و دیگر آثارش آمده است تشکیل شده است. لاوی موسس کلیسای شیطان (1966) بود و تحت تأثیر نوشتههای فردریک نیچه، آلیستر کرالی، این رند، مارک د سید، ویندهام لویس، چارلز داروین، آمبروس بیرس، مارک تواین و بسیاری دیگر بوده است. "شیطان" در نظر لاوی موجودی مثبت بوده در حالی که تعالیم خداجویانه کلیساها را مورد تمسخر قرار داده و به مسائل جهان مادی نیز اعتنایی نداشت.
یک شیطان پرست لاویی، خود را خدای خود میداند، آیین مذهبی این گروه از شیطان پرستان بیشتر شبیه به فلسفه میجیک کراولی با دیدی جلو برنده به سمت شیطان پرستی است. یک شیطان پرست لاویی مدعی آن است که کسانی که خودشان را با شیطان پرستی هم ردیف میدانند باید به طرز فکر گروهی خواص وفادار نباشند و آنها را از لحاظ اخلاقی قبول نداشته باشند. و در ازای آن گرایشات انفرادی داشته باشند و من تبع باید به طور دائمی یک سر و گردن بالاتر از کسانی باشند که خود را از لحاظ اخلاقی، قوی میدانند و در بشر دوستی خود، بدون تامل عمل کنند.
فلسفه شیطانی
شیطان در ۹ جمله شیطانی منسب به لاوی خلاصه میشود:
1- شیطان میگوید: دست و دلبازی کردن بجای خساست.
2- شیطان میگوید: زندگی حیاتی بجای نقشه خیالی و موهومی روحانی.
3- شیطان میگوید: دانش معصوم بجای فریب دادن ریاکارانه خود.
4- شیطان میگوید: محبت کردن به کسانی که لیاقت آن را دارند بجای عشق ورزیدن به نمک نشناسان.
5- شیطان میگوید: انتقام و خونخواهی کردن بجای برگرداندن صورت (اشاره به تعالیم مسیحیت که میگوید: هرگاه برادری به تو سیلی زد، آن طرف صورتت را جلو بیاور تا ضربهای به طرف دیگر بزند).
6- شیطان میگوید: مسئولیت پذیری در مقابل مسئولیت پذیران بجای نگران بودن خون آشامهای غیر مادی بودن.
7- شیطان میگوید: انسان مانند دیگر حیوانات است، گاهی بهتر ولی اغلب بدتر از آنهایی است که روی چهار پا راه میروند، بدلیل آنکه انسان دارای خدای روحانی و پیشرفتهای روشنفکرانه، او را پستترین حیوانات ساخته است.
8- شیطان تمام آن چیزهایی که گناه شناخته میشوند را ارائه میدهد، چون که تمام آنها به یک لذت و خوشنودی فیزیکی، روانی یا احساسی منجر میشوند.
9- شیطان بهترین دوست کلیساست چرا که در میان تمام این سالها وجود شیطان دلیل ماندگاری کلیساها است.
و در مقایسه با این جملات، لاوی ۹ گناه شیطانی را نیز نام برده است:
حماقت، ادعا و تظاهر، نفس گرایی، انتظار بازپس گرفتن از دیگران،(آنچه به آنها داده اید)، خود را فریب دادن، پیروی از رسوم و عقاید دیگران، روشن بینی نا کافی، فراموش کردن ارتدکسی گذشته (به طور مثال، قبول کردن چیزی قدیمی در بسته بندی جدید، به عنوان نو)، غرور و افتخار بی حاصل (مانند غروری که هدف شخصی را از درون میپوساند) و کمبود محسنات !
لاوی سپس ۱۱ قانون شیطانی را نیز وضع کرد، که در حالی که نظام نامهای اخلاقی نیست، ولی راهنماییهای کلی برای زندگی شیطان پرستی را ارائه کرده است:
1- هرگز نظراتت را قبل از آنکه از تو بپرسند بازگو نکن.
2- هرگز مشکلاتت را قبل از آنکه مطمئن شوی دیگران میخواهند آن را بشنوند بازگو نکن.
3- وقتی مهمان کسی هستی، به او احترام بگذار و در غیر این صورت هرگز آنجا نرو.
4- اگرمهمانت مزاحم تو است، با او بدون شفقت و با بیرحمی رفتار کن.
5- هرگز قبل از آنکه علامتی از طرف مقابلت ندیدهای به او پیشنهاد نزدیکی جنسی نده.
6- هرگز چیزی را که متعلق به تو نیست برندار، مگر آنکه داشتن آن برای کس دیگری سخت است و از تو میخواهد آن را بگیری.
7- اگر از جادو به طور موفقیت آمیزی برای کسب خواسته هایت استفاده کردهای قدرت آن را اعتراف کن. اگر پس از بدست آوردن خواسته هایت قدرت جادو را نفی کنی، تمام آنچه بدست آوردی را از دست خواهی داد.
8- هرگز از چیزی که نمیخواهی در معرض آن باشی شکایت نکن.
9- کودکان را آزار نده.
10- حیوانات (غیر انسان) را آزار نده مگر آنکه مورد حمله قرار گرفتهای یا برای شکارشان.
11- وقتی در سرزمینی آزاد قدم بر میداری، کسی را آزار نده، اگر کسی تو را مورد آزار قرار داد، از او بخواه که ادامه ندهد. اگر ادامه داد، نابودش کن.
شیطان پرستی دینی
گرایشات شیطان پرستی دینی اغلب مشابه گرایشات شیطان پرستی فلسفی است، گرچه معمولاً پیش نیازی برای خود قائل میشوند و آن پیشنیاز اینست که شیطان پرست باید یک قانون ماوراء الطبیعی را که در آن یک یا چند خدا تعریف شده است که همه شیطانی هستند یا به وسیله شیطان شناخته میشوند قبول داشته باشد. شیطانی که در گروه اخیر تعریف شده است میتواند تنها در ذهن یک شیطان پرست تعریف شود یا از یک دین (معمولاً قبل از مسیح) اقتباس شوند.
بسته به اینکه کدام نوع شیطان پرستی مد نظر باشد، خدا یا خدایان میتوانند از انواع مختلفی از معبودها باشند، بعضی از آنها از ادیان بسیار قدیمی نشئت گرفته شده اند، انواع معمول شیطان پرستی خدایانشان را از ادیان قدیمی مصر باستان و بسیاری از الهههای باستانی بینالنهرینی و بعضا از الهههای رومی و یونانی (به عنوان مثال مارس-خدای جنگ) اقتباس کرده اند. بقیه شیطان پرستان ادعای پرستش خدای اصلی را دارند ولی بیشتر شیطان پرستان میگویند خدای معبود آنها در واقع قدمت بسیار قدیمی دارد، شاید از دوران ماقبل تاریخ و شاید اولین خدایانی باشد که توسط انسان مورد پرستش قرار گرفته است.
مابقی گروهها تعبیری سخت گیرانه تر از اینها را میپرستند. آنهایی که سیمای فرشتهٔ سقوط کرده از انجیل مسیحی را میپرستند، در حالی که بسیاری آن را به عنوان شر، طبق تعریف کلیسای مسیحی، میپندارند. این گروه در مقابل آن را به عنوان محق و کسی که در مقابل خدا شورش کرده است قبول دارند. تمام این ادیان با هم و با شیطان پرستان فلسفی مشترک هستند چرا که خود شخص را در اولویت اول قرار داده اند. این نظریه نیز معمولاً توسط کسانی که خدا را به دید شیطانی مینگرند (کسانی که دیده شده است اشخاص را به آزادی اندیشه تشویق میکنند و تلاش میکنند خود را بهوسیله فلسفههایی چون میجیک و فلسفههای مشابه "تمایل به قدرت" نیچه بالا بکشند) حمایت شده است. یک پند رایج شیطانی به این معلول اینست که: "هر خدای ارزشمندی بهتر است به جای یک برده پست و بخاک افتاده، یک شریک در قدرت خود داشته باشد."
یک مثال از این مطلب، شیطان ابراهیمی است، مانند ابلیسی که در کتاب تورات آمده است و بشریت را به چیدن میوه درخت شناخت خوب از بد تشویق میکند:" تو مطمئنا نمیمیری، چرا که خدا در همان روزی که این کار را کنی از آن خبر خواهد داشت، سپس چشمانت باز خواهد شد و شما مانند خدا خواهید شد و خوب را از شر تشخیص خواهید داد". استفاده از این مفهوم، شیطان پرستان خود را بهتر از هر خدای دیگری، دارای قدرت تشخیص خوب از بد میپندارند. از آنجا که این گروه از شیطان پرستان خود را بسیار قدیمی و قدیمی تر از بقیه میدانند، نام "شیطان پرستان سنتی" را بر خود گذاشتهاند و به شیطان پرستان فلسفی، "شیطان پرستان معاصر" میگویند.
شيطان پرستي گوتيک
این فرقه از شیطان پرستان، به دوران تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا مربوط میشوند. این نوع شیطان پرستان معمولاً متهم هستند به اعمالی از قبیل "خوردن نوزادان"، " بزکشي "، "قربانی کردن دختران باکره" و "نفرت از مسیحیان" هستند. این طرز فکر در کتاب "مالیوس مالیفیکاروم" دسته بندی شده است. (کتابی که در دوران تفتیش عقاید توسط کلیسا (1490م) تالیف شد و در واقع هرگز به طور رسمی مورد استفاده قرار نگرفت) کتاب حاوی مطالب خرافی از جن گیری و جادوگری و مطالبی از این دست است. ترجمه لغوی نام کتاب پتک جادوگران است..
شيطان پرستي نزديکي زيادي به جادوگري دارد و دنياي آن پر از افسانه هاي گوناگون، شياطين متعدد و افراد مختلف خصوصا جادوگران در ارتباط با آنهاست. در دنياي امروز هم کشورهاي مختلفي داراي کليساي شيطان هستند مانند کشورهای امريکا، انگليس و آلمان و همچنین چین و بر خلاف ادعاي شيطان پرستان جديد که بر اساس متون انجيل شيطاني بر عدم کودک آزاري و آزار حيوانات پافشاري مي کنند اما وحشتناک ترين اعمال توسط آنها تنها برای مقابله با دستورات الهي انجام مي شود.
انجيل و کليسای شيطانی
انجيل شيطانی کتابي است که شيطان پرستان از آن برای عبادت و دعاهای خود و همچنين استفاده در مراسم خود استفاده ميکنند . اين کتاب شامل کلمات عبری و یونانی و انگلیسی است که برخی از اين کلمات هنوز معنی دقيق آن کشف نشده است اما چيزی که ميتوان فهميد اسامی شيطان و دعوت از او برای قدرت دادن به شيطان پرستان است. در اين کتاب بسياری از دعاهای آن بر خلاف دعاهای مسيحيت و انجيل است و همچنين بسياری از شعائر آن برای قدر نهادن به عظمت و قدرت شيطان به عنوان قدرت مطلق است.
کليسای شيطان پرستی در قرون وسطا به عنوان مکانی برای انجام مراسم شيطان پرستی استفاده ميشد و جايی بود که در آن تنها و تنها محل قرارهای شيطان پرستان قديمی و انجام مراسم خود در آن بود. اما امروزه کليسای شيطان پرستی محلی است برای عبادت شيطان پرستان که اکثرا به صورت زير زمينی به کار خود ادامه ميدهند و در شيطان پرستی جديد اين مکان به نام کليسای شيطان برای انجام مراسم ارضای جنسی مورد استفاده قرار ميگرفت که اکنون محليست برای انجام اکثر مراسم شيطان پرستی جديد.
به قسمتهاي از انجيل شيطان پرستان که از کتاب The Witches گردآوری شده اشاره ميشود. البته مانند همه کتب در اديان مختلف، اين کتاب نيز به ستايش شيطان و قدرت طلبی از او میپردازد. همانطور که گفته شد در اين کتاب کلمات و جملات عبری نيز وجود دارد. اين دعا ها اکثرا در مراسم های شيطان پرستی مورد استفاده قرار ميگيرد:
( به نام خدای بزرگ ما؛ شيطان؛ به شما فرمان ميدهد که از دنيای سياه بيرون آييد. به نام چهار شهريار سياه جهنم؛ پيش آييد. شيطان؛ جام باده لذت را بردار. اين جام پر
از اکسير زندگی است؛ و آنرا با نيروی جادوی سياه انباشته کن . اين نيرو در سراسر عالم کائنات وجود دارد و حامی آن است. )
( ای دوست و همدم شب؛ تو از صدای سگ ها و ريختن خون شاد ميشوی؛ تو در ميان سايه های قبور ميگردی؛ تو تشنه خون هستی و بشر را تهديد ميکنی گور گومورو؛ ماه هزار چهره؛ به قربانيان ما با نظر مساعد بنگر. دروازه های جهنم را بگشا و بيرون بيا ... ) همانطور که مشخص است انجيل شيطان پرستی کتاب خاصی نيست و همانند همه کتب اديان به ستايش و تسبيح و درخواست کمک از پروردگار خود ميکند. لذا نميتوان گفت اين کتاب نوشته های پيچيده ای است که هيچکس توان فهم آن را ندارد. البته اين درست است که جملات عبری و یونانی در اين کيش وجود دارد اما مسلما آن چنان مورد توجه نيست زيرا اکنون انجيل مسيحيت نيز در خود حاوی کلمات عبری است که دکترين کليسای رم آن را بسيار رواج ميدهند.
فصل چهار ) پنتاگـــرام:
ستاره پنج پر یا پنتاگرام یکی از مهمترین، قدرتمندترین و ماندگارترین سمبل ها در تاریخ بشر است. این علامت در فرهنگ و تمدن باستان مایان های امریکای لاتین، هند، چین، مصرو یونان از مهمترین و پرمعناترین علامتها بوده است. ابتدایی ترین شکل پنتاگرام بر روی دیوارهای غارهای عصر حجر کنده کاری شده بوده و در نقاشی های مردم بابل به عنوان الگوی ترسیم سیاره ونوس به چشم می خورد. رازهایی مابین سیر استفاده از این علامت، طراحی های قدیمی از مدار حرکت سیاره ونوس و رب النوع معروف بیشتر وجود دارد که گاهی باعث این تفکر غلط میشود که پنتاگرام سمبل ایشتر است. در کتب آسمانی مخصوصا کتابهای یهودیان بسیار زیاد به پنتاگرامها اشاره شده است.
پنتاگرام در جهان کهن
پنتاگرام های اولیه اشکالی زمخت با شکل هندسی ناهمگون به صورت کنده کاری روی سنگهای عصر حجر داشتند. مردم آن زمان اعتقاد داشتند که این علامت معنایی روحانی و غیرمادی دارد. اعتقاد آنان بر این بود که رازی در شکل قرار گرفتن ستاره ها وجود دارد که بر انسان پوشیده است، آنها پنتاگرام را از روی شکل قرار گیری پنج سیاره برداشت کرده بودند که وقتی با خطی فرضی به هم اتصال پیدا می کردند به صورت مبهم شکل پنتاگرام را به خود می گرفت. نسل های بعدی بشر معانی مختلفی را از این شکل برداشت کردند معانی بسیار زیاد و اغلب مقدس و خداپرستانه.
پنتاگرام ها به سومری ها برای نوشتن و استفاده از متون کمکهای زیادی کردند. این علامت نشان دهنده پنج سیاره مهم بود که با چشم غیر مسلح قابل رویت بودند. بعدها پنتاگرام به عنوان سمبل رب النوع زیبایی ونوس نیز شهرت یافت.
برطبق نظریات ریاضی دان و فیلسوف یونانی فیثاغورث عدد پنج نماد انسان بود چون اعضای بدن انسان به پنج طرف تمایل داشتند، ( اگر دستها و پاها را ازهم باز کنید به شکل یک ستاره پنج پر در می آید)، او این تفکر را برای اولین بار در یونان پایه گذاری کرد که پنتاگرام نماد روح انسانی است و البته چون در آن زمان آفرینش انسان تابــع عناصر پنجگانه بود ( آتش ، آب ، خاک ، هوا ، روح ) پنج گوشه پنتاگرام اینگونه توصیف شد. طبق این تفکر انسان از این پنج عنصر به وجود می آمد.
پیروان مکتب فیثاغورث طلسم پنج پر را به صورت آیینی مقدس حفظ کردند. آنها نام این آئین را HGIEIA نامیدند.
و معتقدند ترکیبی از ابتدای نام یونانی عناصر آب، خاک، روح، آتش و هواست.
خصوصیت منحصر به فردی که این سمبل را تا به امروز ماندگار کرده وابستگی شدید و همه جانبه آن به مسائل مقدس و خدایی آن است که در مقاطع زمانی مختلف و بین اقشار و نسلهای گوناگون کاربرد داشته است، چه این خدا خدای یگانه بوده یا خدایان متعدد. سپس با ظهور مسیح پنتاگرام جامه کریستین به تن کرد.
می گویند بر تن مسیح با خنجر ستاره ای زخم زدند که پنج گوشه داشت ( شاید به همین خاطر می باشد که آنتی کریست های امروزی از پنتاگرام زیاد استفاده می کنند، ممکن است منظورشان این باشد که ما بر پیکر مسیح این زخم را زدیم. )
مورخان زیادی سعی در پیدا کردن رابطه میان زخم زنندگان این علامت بر پیکر مسیح و پیروان مکتب فیثاغورث داشتند که هنوز شاهدی بر این مدعا پیدا نکرده اند.
در دوره رنسانس اعتقادات عجیب و خرافات گونه نسبت به طلسم ستاره پنج پر به بیشترین حد خود رسید و باورهای مردم تا جایی پیش رفت که پنتاگرام را علامتی الهی از سوی خدا پنداشتند. از سویی نیز این علامت را مرتبط با علم کیمیاگری و علم جادو قلمداد کردند.
پنتاگــرام در جــادو
در آیین پرستش جادوگران یونانی پنتاگرام به عنوان جهان کوچک ( بدن انسان ) شناخته می شود. این باور باعث بوجود آمدن احساسی در بین جادوگران می شد که توسط آن ارتباطی میان خود، جهان و سمبولیسم ایجاد می کنند.
هدف از این احساس درک عمیق شیطان است که مهارتش در ارتباط برقرار کردن میان جهان فعال (جهان بیرونی) و جهان ساکن (روح انسان) است. یکی از جادوگران مشهور در این زمینه، جیوردانو برونو است که در مورد سوءاستفاده از پنتاگرام در جادوهای سیاه هشدار داده است. ( پنتاگرام هنوز هم به عنوان شاخص اصلی رسوم پرستش جادوگران به کار می رود، ضمن اینکه عامل پدید آمدن رسوم وتشریفات دیگری نیز در ادیان مختلف شده است.)
پنج نیروی پاک از فروپاشی روح جلوگیری می کنند و هیچکس را یارای شکست آنها نیست مگر خود روح، عدالت ، رحمت ، معرفت ، ادراک و شکوه متعالی .
پنتاگــرام مسیحیــان
کابالیستهای مسیحی در دوره رنسانس علاقه وافری به پنتاگرام پیدا کردند. آنها اعتقاد داشتند که پنتاگرام علامتی رازگونه است که در دست نوشته های مسیح مشاهده شده و پیامی از سوی خداست. آنان می گفتند این سمبلی است که آشکار می کند مسیح نیز پیرو امیال حیوانی ( شهوت ) خود بوده است. کاری که بسیار رواج یافته بود نوشتن نامه هایی به زبان عبری با مهر پنتاگرام بر ساق پا بود، این نامه ها که در مورد آتش بود، سمبل اعیاد پنجاهه است.
در کتاب مقدس یهودیان چهارنامه وجود دارد که با نام خداوند مهر شده اند
YHVH تلفظ غیر دستوری کلمه JEHOVAH ، ( یهوه خدای بنی اسرائیل )، Yahveh
YHSHVH - Yehoshua یا جسوس، ( عیسی )، ( Jesus )
این رازی متصل به کتب آسمانی است. نتیجه این بیان آنست که نام اعیاد پنجاهه مسیحیان با خدا و مسیح مرتبط می شود. چندین رابطه بین پنتاگرام و مسیحیت وجود دارد. پیش از به صلیب کشیده شدن مسیح، پنتاگرام یک نشان رجحان یافته برای آرایش کردن و زینت دادن جواهرها و طلسم های مسیحیان اولیه بود. این علامت که به راحتی و در یک حرکت پیوسته قلم کشیده می شد، با پنج زخم مسیح آمیخته شده بود.
پنتاگرام همچنین برای یک فرقه نهانی عرفانی مسیحی نمادی از Isis ( الهه حاصل خیزی ) و Venus ( اصلی ترین رب النوع مونث، الهه عشق و زیبایی ) بود. فرقه ای که به صورت پنهان در نقاط مختلف در سراسر تاریخ مسیحیت وجود داشت.
<!--[if !vml]--> پنتاگــرام در ویکـا و عقایـد نئوپگـان
درحال حاضر رایج ترین مذاهبی که پیروان آن از پنتاگرام استفاده می کنند گروه های ویکان ها، نئوپاگان ها و شیطان پرستان هستند. در اغلب عقاید و رسوم ویکان ها و نئوپاگان ها معنای نمادی پنتاگرام از مراسم جادوی تشریفات قرون وسطی و چهار عنصری که به وسیله روح حکومت می شدند نتیجه می شود.در برخی از این رسوم همچنین پنتاگرام می تواند نمایانگر یگانگی نوع بشر و قلمرو روح باشد. ستاره پنج پر پایین رأس، نمادی از خدای شاخدار ویکا است.
در عقیده کابالیست های یهودی که بسیاری از اندیشه ها و ایده های فیثاغورثی را قرض گرفته اند، پنتاگرام نشان دهنده پنج حقیقت برتر در زندگی است:عدالت، رحمت، دانش، ادراک ، شکوه ماورایی و مافوق جهان مادی.
تفاوت پنتاگــرام در قله رو به بالا یا قله رو به پاییـن
پنتاگرام هایی که نوک آنها رو به پایین است در اولین ظهور خود لزوما نشان شیطان پرستی نبودند. طبق تاریخ پنتاگرامهایی که فرقشان در نقطه بالا یا پایینشان است ابتدا توسط دو فرهنگ مختلف پایه گذاری شدند، دو فرهنگی که بنا به مقتضیات آیینی سعی در جدائی از همدیگر را داشتند.امروزه هرکجا با پنتاگــرام رو به پایین روبرو شویم ناخودآگاه به یاد شیطان پرستی می افتیم. شاید دلیل این موضوع آنست که پنتاگرام رو به پایین بسیار شبیه علامت ماسونیک ها و فراماسونها می باشد. واقعیت اینست که چون سر آن رو به پایین است یادآور امور وارونه و خلاف جهت است.
ویکان ها گاهی ادعا می کنند هر پنتاگرام رو به پایینی علامت شیطان پرستان است که این تفکر نابجاست. با این حال این سمبل در طول زمان معرف خدای شاخدار ویکان ها شد و امروزه نیز در درجه دوم به آن باغبان ویکا میگویند.
پنتاگــرام در شیطان پرستـی
پنتاگرام شیطانی نمادی پیچیده است که از ترکیب ستاره پنج پر با سر بز به وجود آمده است و این نوع استفاده درعین این که جدیدترین مورد استفاده از پنتاگرام است به همان اندازه شناخته شده ترین و جدال آمیزترین نوع استفاده از پنتاگرام نیز به شمار می آید. پنتاگرام شیطانی همیشه وارونه است با یک رأس رو به پایین و دو رأس رو به بالا. استفاده از پنتاگرام به عنوان یک نشان و علامت شیطانی به نیمه دوم قرن بیستم برمی گردد. جایی که شیطان پرستی مدرن توسط Anton Lavey موسس و بنیانگذار کلیسای شیطان پایه گذاری شد. این علامت نشانی از جادوی سیاه است که حاکی از پیروزی ماده و آرزوهای فردی بر عقاید و تعصبات دینی و مذهبی است.
البته پنتاگرام متشابه و قابل قیاس با صلیب برعکس نیست. صلیب برعکس نماد جنبش Anti Christ و نشانی از طغیان، سرکشی در برابر فرهنگ مسیحی است.
همچنین پنتاگرام نباید با هگزاگرام اشتباه شود. هگزاگرام، ستاره شش پر است که به صورت دو مثلث درون هم نشان داده می شود و نمونه آن ستاره داوود می باشد. این ستاره با اعتقادات یهودیان پیوند دارد.شیطان پرستی، شکل ظاهری شیطان تشکیل شده است از سر بز، بالا تنه انسان، پای جن و با دم کوتاه. در شیطان پرستی مدرن، شاهد اتخاذ کردن روش های فردی و توجه بیشتر به شخص هستیم. توجه بیشتر به ضمیر و خود بجای توجه به خدا و عالم بالا، تمایلات جنسی آزاد که شیطان پرستی آن را تمجید می کند. علامتی که به رایج ترین صورت با عقاید شیطانی SabbaticGoat یا بز طلسم ستاره پنج سر Mendes است.
استفاده از بز به خرافات قرون وسطی برمی گردد. آنان همواره در توصیف ساحره ها، آنان را همراه با بزها می دانستند. آنان اغلب بز را نماینده شیطان می دانستند. بز در این مفهوم اغلب به عنوان نمادی از سرکوبی جنسی در نظر گرفته می شود. نماد باستانی پنتاگرام در شیطان پرستی مدرن نمادی است از آزادی در برابر مسائل جنسی.
سمبل هـا و نمادهـا
شیطان پرستان دارای سمبل ها و نشانه هایی هستند که حتما همه ما بعضی از آنها را بروی تیشرت ها، زیورآلات و بدلیجات، کمربند، دستبند، بازوبند، کلاه و ... دیده ایم، بد نیست تا معانی برخی از این علائم را بدانیم:
Inverted Pentagram
(پنج ضلعي وارونه): نشانه ستاره صبح ، نامي که به شيطان تعلق دارد. اين علامت در مراسم هاي مخفيانه ( کابالا ) و جادوگري برای احضار ارواح شيطاني استفاده ميشود. اين علامت را شيطان پرستان با دو ضلع در بالا و ملحدان با يک ضلع در بالا استفاده ميکنند. در هر حال اين علامت نشانه شيطان است و مهم نيست که يک نوک ضلع آن بالا باشد يا هر دوي آنها و يا دور آن دايره اي کشيده شده باشد يا خير در هر حال اين علامت شيطان است.
aphomet ديو بافومت: علامت شيطان پرستي. خداي شيطاني و سمبل شيطان. ممکن است اين علامت به شکل جواهرات ديده شود.
<!--[if !vml]--><!--[endif]-->666 : علامت انسان ، نشانه جانور (هيولا) – مکاشفات 13:18 « ... پس هركس حكمت دارد عدد وحش را بشمارد ، زیرا كه 666 عدد انسان است »
Ankh : سمبل باروري و شهوات در انسانها. روح شهوت قدرت اين جمع زنان ومردان مي باشد.
wastika or Sun Wheel (صليب شکسته يا چرخ خورشيد): يک علامت مذهبي باستاني است که سالها قبل از قدرت گرفتن هيتلر به کار ميرفت. اين علامت در کتيبه هاي بودايي و مقبره هاي سلتي و يوناني استفاده شده است. در آيين پرستش خورشيد، اين علامت به نظر مي رسد نشانه مسير حرکت خورشيد در آسمان باشد.
All Seeing Eye (چشمي که به همه جا مي نگرد): آنها معتقدند که اين چشم لوسيفر (شيطان) است و کسي که قدرت کنترل آن را دارد بر تمام دارايي ها حکومت ميکند. اين علامت در پيشگويي ها به کار ميرود. جادوها ، نفرين ها ، کنترل هاي روحي و تمامي انحرافات تحت اين علامت کار ميکنند. اين علامت روشنفکران است . به پول رايج ايالات متحده نگاهي بيندازيد .اين علامت اساس نظم نوين جهاني است.
Upside Down Cross صليب وارونه: نشانه استهزاء و رد کردن مسيح ميباشد. گردنبندهاي آن توسط شیطان پرستان زيادي به کار ميرود. اين علامت را ميتوان همراه خواننده هاي راک و روي آلبوم هاي آنها ديد.
Goat Head (سر بز): بز شاخدار ، بز مندس mendes (همان ba'al بعل خداي باروي مصر باستان) ، بافومت ، خداي جادو ، scapegoat (بز طليعه يا قرباني). اين يکي از راههاي شيطان پرستان براي مسخره کردن مسيح است زيرا گفته ميشود که مسيح مانند بره اي برای گناهان بشر کشته شد.
Anarchy (هرج و مرج): اين علامت به معناي از بين بردن تمام قوانين ميباشد. به عبارت ديگر " هرچه تخريب کننده است تو انجام بده " يعني همان قانون شيطان پرستي، اين علامت توسط پانک ها، هوي متالها و راک ها به کار ميرود.
Anti Justice (ضدعدالت): تبر رو به بالا علامت عدالت روم قديم بوده است که علامت واژگون شده آن نشانه ضدعدالت يا شورش و طغيان مي باشد. فمنيست ها از دو تبر رو به بالا به معني مادر سالاري باستاني استفاده مي نمايند.
مشخصه های ظاهری
گذشته از اعتقادات، اعمال و سنبل ها، شیطان پرستان ظاهری متفاوت با دیگران دارند که می توان آنها را به راحتی از جمع تشخیص داد.
بطور مثال مدل موهایشان عجیب و غریب است اکثرا ابروهایشان را می تراشند یا به سمت بالا طراحی می کنند، رنگ آرایششان اغلب مشکی، بنفش و قرمز تند است، پوست بدنشان را با اشکالی مانند جمجمه، صورتک های شیطانی و سنبل ها خال کوبی می کنند، لباسهایشان از جنس جیر و چرم و اکثرا به رنگ مشکی و قرمز می باشد، چکمه های چرمی ساق بلند که اغلب با فلز تزئین شده است می پوشند.
فصل پنـج) شيطان پرستي وپيدايش آن در موسيقي متال وجنبش عظيم بلك متال
بلك متال در نروژ از زماني پديد آمد كه نئو وايكينگ هاي نروژ در جستجوي راه و وسيلهاي براي نابود كردن مسيحيت در نــــروژ و بعد در تمام دنيا بودند و در اين راه انسانهاي بسياري را كشتند و كليساهاي زيادي را آتش زدند و بلك متال را تا نهــايت نواختند که شايد خداي تاريك پاگانها باز گردد.
بازديدكنندگان و توريستها از نروژ به عنوان كشور حماسه ها و افسانه ها ياد مي كنند. پايتخت اين كشور هم اسلو است كه در مركز اين شهر همه چيز از خانه هاي سنگي زيبا تا معتادان و گدايان با قيافه هاي مختلف ديده مي شود.
در يكي از همين خانه هاي مركز اين شهر و در يك اتاق شش ضلعي گروه mayhem به عنوان اولين گروه بلك متال نروژ شكل گرفت. در اين اتاق فرشهاي بسيار كثيف در زير پا، صليب هاي شكسته نازي بالاي سر به همراه صليب هاي برعكس و شمشير وايكينگ ها كه به در و ديوار آويزان شده ديده مي شود.
Hell hammerدر حال حاضر تنها عضو باقي مانده از تركيب تشكيل دهنده گروه است. پايه و اساس اين موسيقي در نروژ دراوايل دهه هشتاد شكل گرفت. اعضاي اين گروه در همان خانه زندگي مي كردند كه اطرافيان از اين خانه به عنوان خانه اي شيطاني ياد می کنند.
Hell hammer مي گويد: "وقتي براي خريد به مغازه اي مي رفتيم پير زن ها به محض ديدن ما فرار ميكردند و به نوه ها و بچه هايشان مي گفتند: اينجا محل زندگی شیطان است."
گروه مشغول تمرين و كار بود كه dead خواننده گروه مغز خود را با شات گان متلاشي كرد و اعضاي گروه جنازه او را همان طور در حياط خانه رها كردند تا جسد dead خوراک پرندگان شود.
Hell hammer مي گويد: "اين كار dead مرا متعجب نكرد چون او واقعا ديوانه بود و هميشه هم از قلعه هاي عجيب نروژ صحبت مي كرد" Hell hammerو euronymous گيتاريست گروه اولين كساني بودند كه جنازه dead را ديدند و اورانيموس مي گويد: ما وقتي جنازه او را ديديم كه مغز او روي زمين ريخته و خونش به ديوار ها پاشیده شده بود.
Hell hammer مي گويد: " اورانيموس قسمتي از مغز او را برداشت و با فلفل و سبزي پخت و خورد." Hell hammer اولين كسي بود كه لباس اين چنيني بلك متال را مد كرد. چكمه هاي بلند، لباس جين، ژاكت هاي چرمي سياه به همراه پنتاگرامي كه به گردنبندي كه از استخوان جمجمه dead ساخته شده بود اولين تریپ گروه بلک متال بود.
بلك متال هميشه موسيقي ترسناكي بوده و حتي گروههاي انگليسي مثل venom خود را به عنوان يك گروه شيطاني مطرح كرد و خود را طبق قوانين شيطان پرستي وفق دادند. اما وقتي كه بلك متال به نروژ رفت تغييراتي اساسي در آن شكل گرفت و جنگي عظيمي كه بر عليه مسيحيت با اين موسيقي شكل گرفته و پيوند خورده نماد پيدا كرد. از گروههاي ديگري كه بعد از mayhem به اين نهضت پيوستند مي توان به dark throne ، immortal ، burzum ، marduk و emperor اشاره كرد كه در ابتدا به صورت زيرزميني تشكيل شده و رشد كردند. در همين زمان euonymus شركت DSP را شكل داد . او به نوعي رهبر اين نهضت محسوب می شد.
Hell hammer در مورد او مي گويد: " او احساسات نداشت. ترحم نداشت و هميشه هم مي گفت كه اين نوع زندگي برايش لذت بخش است .اين شركت در زير زمين همان خانه محل تمرين گروه تشكيل شد. اين زير زمين مثل سياه چال هاي قديم تاريك و نمناك بود و با شمع روشن مي شد.
افراد بسياري پس از آمدن به اين مكان و خروج از آن كفن به تن مي كردند و در اوج نشئـگي حاصل از موادمخدر به خودزني با چاقو و شيشه شكسته مي پرداختند و با اسپري بر روي ديوار عبارت 666 را مي نوشتند.
Hell hammerمردمي كه با تفنگ به خود يا ديوار شليك ميكردند و حتي كسي كه با پتك به مغز خود كوبيد را به ياد مي آورد يا حتي اورانيموس كه يك روز آنقدر خود را با زنجیر زد تا بیهوش شد. در حدود سال 1990 بود كه بلك متال در حال پيشرفت بود و در اين زمان گروه سازش ناپذير marduk پايه ريزي شد و با اولين آلبوم خود يعني me Jesus دري جديد را بر روي بلك متال و مبارزه با مسيحيت باز كرد. Samoth گيتاريست بزرگي كه از اعضاي تشكيل دهنده emperorاست و سابقه همكاري باburzum ، satyricon و ... را دارد مي گويد : " ما هميشه خشم و نفرت خود را نسبت به مسيح اعلام خواهيم كرد و خواهيد ديد كه چگونه اديان وايكينگ ها باز خواهد گشت ."
نقطه اشتراكي كه در بين گروههاي آن موقع بلك متال ديده مي شد اين بود كه همه آنها نفرتي خاص نسبت به مسيحيت داشتند. در اين زمان آتش زدن كليسا ها به وسيله كساني كه خود را سربازان اودين مي ناميدند مد شد.
از پيشگامان اين كارمي توان به varg vikerness يا همان count grishnackh اشاره كرد. از كليسا هاي معروفي كه ورگ آتش زد fantoft را نام مي برد كه از آثار باستـــاني نروژ است . از ديگر كليساهاي معروف kolmen kolen است كه samoth آتش زد كه اين كليسا كليساي خانوادگي پادشاه هارالد پنجم بوده Samoth در ابتدا با كمك ورگ كليســـاي fantoft را آتش زد و بعد از آتش زدن كليساي kolmen كليساي skjold را هم به آتش كشيد. او مي گويد : " دركوچكي در زير محراب كليسا وجود داشت و من هم چند گالن گازوئيل روي آن ريختم و كبريت زدم و فرار كردم ."
ورگ هم از اعضاي اصلي اين جنبش بود كه اغلب لباسهاي وايكينگ ها را مي پوشيد و در ايدئولوژي اش بسيار حساس و سخت گير در عين حال احساساتي بود ( اين نكته در آهنگهاي بارزام چه با كلام و چه بدون كلام كاملا مشهود است و هميشه حتي در تند ترين آهنگهاي او نغمه اي غمناك شنيده مي شود ). ورگ از معتقدان شديد به مبارزه با مسيحيان از طريق آتش زدن كليسا بود. او با بنزين كليساي fantoft را آتش زد و بلافاصله به ميان آتش رفت و روي ديوار كليسا ادرار كرد. بعد از اين جريان اورانيموس ادعا كرد كه ورگ اين كار را براي مشهور شدن كرده و تقريبا دو ماه بعد از اين جريان بود كه ورگ اورانيموس را كشت و به قصد توهين به دادگاه موهايش را بافت و دائما در دادگاه می خندید.
نظر مشترك اعضاي بلك متال اين است كه مسيحيت در سال 995 بعد از ميلاد توسط olaf tryggvason به نروژ آمد كه آنها با آمدنشان طلا و نقره مردم را به غارت بردند و براي اجراي قدرتشان دين جديد را به مردم نروژ خوراندند و قلعه هاي پاگانها را آتش زدند و مردم را سر دو راهي مسيح يا مرگ قرار دادند. اصلاحات مارتين لوتركينگ در سال 1537 مانند قبل آنچنان خونين نبود، ولي به همان اندازه بي قانون بود. لوتركينگ زبان آلماني را با نروژي مخلوط كرد. با اصلاحات لوتركينگ تجاوز و دزدي در نروژ افزايش پيدا كرد و مبلغان تبليغ ميكردند كه با مسيحي شدن به خدا نزدیک می شوند.
Trond viggo torgersson عضو هيئت كودكان نروژ مي گويد : " شيطان پرستها خواهان پايان دادن به اين دوروئي معنوي مردم هستند". در اين زمان نروژ بسيار ضعيف است و هر روز زندگي سخت تر مي شود Torgersson اميدوار است كه اين آتش باعث بيدار شدن افكار خفته مردم شود. وقتي از اسقف andriass artfloat در اين زمينه سوال مي شود با عصبانيت مي گويد : " اين مسايل واقعا نمي تواند دين ما را خدشه دار كند و اين قدر ضعيف هستند كه ما حتي به مبارزه با آنان فکر نمی کنیم ".
پروفسور tormod engelsviken مي گويد : " الان در زماني شبيه قرون وسطي هستيم و اين بار پاگان ها در مقابل مسيحيان قرار گرفته اند كه هردو طرف در عقايدشان بسيار دقيق هستند. " او اعتقاد دارد نروژيان ديني روحاني و واقعي مي خواهند و مي گويد : " اين حركت و جنبش پاگان ها نوعي خون خواهي و انتقام از خشونت مسيحيان است. شما بايد به ياد بياوريد وايكينگ ها در زمان آمدن مسيحيت ساكت بودند و به مرور زمان از بين رفتند ولي الان نوبت نئو وايكينگ است".
Nebelhexa خانمي كه از اساتيد دانشگاه در نروژ بود عضوي ديگر از اين جنبش است كه بسيار زود جادوي سياه را ياد گرفت و به يكي از اعضاي معتبر كليساي شيطان تبديل شد. او موهايي قرمز داشت و سرانجام كليساي شيطان را ترك كرد و با samoth به همراه گروه emperor در تور اروپا برای cradle of filth شركت داشت آشنا شد و با او ازدواج كرد. در نيمه شب سال نو همان سال samoth و nebelhexa از كوهي برفي در نزديكي خانه شان بالا رفتند و در جايي در ميان درختان samoth به رسم شيطان پرستها سينه هاي nebelhexa را بريد و خون آن را روي برف ريخت و با هم همقسم شدند كه تا عوض شدن دين نروژ از مبارزه دست نكشند Nebelhexa وsamoth به همراه varg براي آتش زدن كليسايــي رفتند و پس از آتش زدن آن samoth در ميان آتش گيـــر كرد و varg او را نجات داد.
nebelhexa در مورد ورگ مي گويد : " او انساني استثنائيست و در همه چيز استعداد دارد و براي رسيدن به هدف همه كاري مي كند او هميشه به samoth مي گفت باید تمام کلیساها را آتش زد.
Faust درامر سابق و از اعضاي تشكيل دهنده emperor از ديگر اشخاص معروف اين جنبش است كه به جرم كشتن يك كشيش و آتش زدن كليسا به 14 سال حبس محكوم شد . در آگوست 1992 وقتي faust از پارك المپيك بازديد ميكردكشيشي را ديد و با او دوستانه مشغول به صحبت شد و با هم قدم زنان به ميان جنگل رفتند و در اين جنگل faust گردن كشيش را با چاقو بريد و جنازه او را رها كرد و فراركرد. دو روز بعد از اين جريان faust به همراه varg و euronymous براي آتش زدن كليسايي به نزديكي همان پارك رفتند و faust داخل رفت و بمب دستي كه ساخته بود در محراب كار گذاشت و
انجيل و كتاب دعاي مذهبي را هم روي آن گذاشت و كمي گازوئيل در نزديكي آن ريخت و همه با هم به سوي كوه فرار كردند تا شاهد انفجار كليسا باشند. بعد از اين واقعه بود كه faust دستگير و به 14 سال حبس محكوم شد. تاثير جنبش بلك متال و ضد مسيحيت و شيطان پرستي نه تنها در نروژ بود بلكه به ديگر قسمتهاي دنيا هم كشيده شد و براي مثال از گروههايي كه در ديگر نقاط دنيا دراين زمينه تشكيل شدند به گروههاي deicide ، six feet under و cannibal corpse در آمريكا، opera IX در ايتاليا ، kataklysm در كانادا میتوان اشاره کرد.
شیطان پرستی در مصـر
افکار و عقاید پیروان گروه شیطان پرستان که بر اساس آنچه تحقیقات نشان داده وابسته به طبقه ثروتمند و مرفه مصر و از آن جمله فرزندان برخی از مسئولان سیاسی، هنرمندان و روزنامه نگاران هستند، عقاید آنان بر این اساس استوار است که خداوند به شیطان ظلم کرده و بدون اینکه اجازه دفاع از خود بدهد، او را از بهشت بیرون کرده از این رو باید او را پرستش کرد زیرا به گفته آنان او برای پرستش، شایسته تر از خداست چون با شجاعت با خدا مخالفت کرد .
رهبر این گروه که جوانی به نام «عماد الدین حمدی » هست و لقب خدمتگزار شیطان دارد و تاکید کرده است که بارها توانسته شیطان را فراخواند و با او به گفتگو بپردازد و شیطان همه خواسته های او را بر آورده کرده است. این گروه مراسم و برنامه های خاص نیایش را دارند.
اجتماعات و مراسم شیطان پرستان در روزهای شنبه برگزار میشود. این روز از نظر یهود روزی مقدس است. پیروان این فرقه علامتها و نشانه های خاص دارند که از آن جمله دایره ای است که در درون ستاره ای وارونه به اضافه دو صلیب وارونه و ستاره داودی قرار دارد و همچنین معتقدند که دو مکان برای تجـاوز به دختـران مناسب است، نخست گورستانها و دیگری ساحل دریا به هنگام شب، آنان عقیده دارند که با تجاوز به دختران، تخم شیطان در رحم آنان قرار میدهند.
اعضای این گروه به گورستانها و مخصوصاً به گورستان «کومنولث» شهرک مصر در قاهره میروند و اجساد مردگان را از قبرها بیرون می آورند و صلیب شکسته و ستاره شش پرداودی یا ستاره پنج پر را در جسد مرده فرو میکنند و سپس برای تقرب به شیطان دور آن میگردند. همچنین قربانی هایی برای شیطان تقدیم میکنند که عبارت بود از «ذبح گربه ماده یا سگ که پس از کشتن این حیوانات خون آنها را به صورتها و دستهای خود می مالند و در یک دایره ای می چرخند تا شیطان از آنها راضی شود و اگر حیوانی برای قربانی نیابند دست خود را زخمی میکنند تا خون جاری شود و سپس خون را به صورت های خود می مالند و آنگاه نسخه ای از قرآن مجید را پاره، پاره میکنند و بعد در حالی که صدای موسیقی «راک» نواخته میشود به استعمال مواد مخدر می پردازند.
گروه شیطان پرستی در مصر از سال 1993 میلادی به صورت پنهانی در مصر تاسیس شد و با کمال آزادی به فعالیت خود ادامه دادند تا اینکه در جشنی که شرکت تولید سیگار «مالبورو» ترتیبت داده بود، شرکت کرده و هویت و عبادات خود را اعلام کردند و زیر پوشهایی پوشیدند که بر روی آنها نا سزا و اهانت به ذات مقدس خدای تبارک و تعالی و ادیان آسمانی نوشته شده بودکه سبب شد موسسات اسلامی مصر و گروهای سیاسی و نیروهای ملی این کشور، این گروه را سخت مورد انتقاد قرار دهند و تاکید کنندکه پوچ گرایی و خلاء دینی که افراد این گروه به آن گرفتار شده است، موجب ارتداد آنان از اسلام شد
.
شیطان پرستی در کردستـان عراق
ریشه ادبـی و وجـه تسمیـه یزیدیـه
یزیدیه به کردی Êzidî (تلفظ: إزدی) یا یزیدیان از ادیان باستانی رایج در کردستــان است.در زبان پهلوی اسم " یزته " در وهله ی اول به " یزت " تخفیف یافته، تا به دال تبدیل شده و بشکل یزد در آمده و جمع آن یزدان (یزتان) می باشد و سپس در دوران اسلامی تخفیف دیگری در آن داده شده و یه " یزدان " مبدل گردیده است و عربها چون معنی یزدان را نمی دانستند آنرا به یزید تعبیر کردند. لذا آنها را به یزید بن معاوبه نسبت داده و آنها را یزیدی نامیدند.
بنابر روایات واژه یزیدی مشتق از کلمه " ایزد" یا "یزته" است که در پارسی باستان به معنای دین خدایی است. در باب وجه تسمیه نام ایشان اختلافاتی هست و بعضاً نام آن را منسوب به یزید بن معاویه یا یزید بن انیسه خارجی نیز دانستهاند، اما بنظر میرسد نام پارینهٔ این کیش و اشارهاش به مفهوم" ایزد " در دین زرتشت، صحیحتر باشد. یزیدیان از واژه داسنی نیز برای نامیدن خود استفاده میکنند.
تاریخچــه
پیشینه این دین پیش از ورود اسلام در مناطق یاد شده، وجود داشته است و تحت تأثیر ادیان زرتشتی و مانوی قرار گرفته است و عقاید مهرپرستانه و ثنویت زرتشتی بر آن تأثیر داشتهاند. تأثیراتی از دین یهود و فرقهٔ «نسطوری» و عقاید صوفیه (پس از اسلام) نیز در منابع برشمرده شدهاند. در منابع مربوط به فرقههای اسلامی آن را فرقهای از جمله غلاة شیعه دانستهاند.
اولین دانشمندی که توجه محققان را به آنها جلب کرد، احمد تیمور پاشا بود که در کتاب «الیَزیدیه و مَنشاء نحلَتِهِم» به این مساله اشاره میکند که از این قوم پیش از قرن ششم هجری قمری نامی در تاریخ نیامده بود که این زمان همان زمانی است که شیخ عدی به میان آنها آمده و طریقهٔ «عدویه» را در میان آنها بنیان نهادهاست. ابوفراس در کتاب خود که به سال ۷۵۲ هجری قمری تالیف شدهاست آنها را به همین نام خوانده است.محقق دیگر، «ابوسعید محمد بن عبدالکریم سمعانی» در کتاب الانساب مینویسد:
" جماعت بسیاری را در عراق در کوهستان حلوان و نواحی آن دید که یزیدی بودند و در دیههای آنجا به صورت مردم زاهد اقامت داشتند و گِلی به نام «حال» میخورند. این گل را برای تبرک از مرقد شیخ عدی برمیدارند و آن را با نان خمیر میکنند و بصورت قرص درآورده و گاه گاه میخورند و آن را «برات» نامند.
زبان و محل سکونت
زبان اکثر یزیدیها کردی است، پس از گسترش اسلام در كشور ایران، ایزدیان ارتفاعات كوهستانی حلوان و شهروز را پناهگاه خود ساختند تا بتوانند به كیش باستانی خود باقی بمانند و دور از چشم مسلمین، به راه و روشهای آیینی خود سرگرم گردند، اما انتشار اسلام در ایران باعث شد كه گروه كثیری از آنان اسلام بیاورند كردان ایزدی اكنون در اطراف موصل، حلب، هكاری، دیاربكر، وان، ارض روم، سنجار، شیخان، بغداد، قره باغ، لاچین و سرزمینهای بین آذربایجان شوروی و ارمنستان، و شمار نسبتاً زیادی نیز در کشورهای اروپایی (به ویژه آلمان) زندگی می کنند.
شیـخ عـدی بـن مسافـر هکـاری
برخی او را که نام کامل و کنیهاش «شرفالدین ابوالفضائل عدی بن مسافر بن اسماعیل بن موسی بن مروان بن حسن بن مروان» است را منصوب به مروان بن حکم میدانند و در امویت او اتفاق نظر دارند. او را مردی صالح و باتقوا دانستهاند که در بعلبک سوریه به دنیا آمدهاست از شام به منطقه سی جار آمده و به انتشار طریقه عدویه پرداخته و توانسته یزیدیها را بدور خود جمع نموده و به خدا پرستی و رعایت برنامه های اسلامی وادار نماید.بعدها در کوهستان حکاری در کردستان و موصل سکنی گزیدهاست. در این زمان او به «شیخ عدی حکاری» موسوم میگردد.
یزیدیها او را به عنوان مرشد خود می پذیرند و تا حد زیادی از عقاید گذشتگان خود بیگانه می شوند. او بین سال ۵۵۵ تا ۵۵۸ هجری قمری در حالی که نزدیک به ۹۰ سال سن داشتهاست از دنیا میرود و وی را در زاویهٔ خود در حکاری دفن میکنند.مقبرهٔ او در نزدیکی اربیل (هه ولیر) واقع است و بر روی سنگ قبر وی چنین نوشته شدهاست:
" بسم الله الرحمن الرحیم خالق السماء و الارض، اخفض هذه المنزل محل الشیخ العدی الحکاری، شیخ یزیدیه. "
پس از وفات شیخ عدی و دفن او در کوه " لالش " واقع در شهرستان سی جار برادرزاده اش «ابوالبرکات بن صخر» جانشین وی گردید و بعد از او عدی بن بوالبرکات رئیس یزیدیها شد. او هم مرد مسلمانی بود. چون درگذشت پسرش «حسن ملقب به تاج العارفین» به ریاست یزیدیها انتخاب گردید. میگویند در زمان شیخ حسن در عقیدهی اسلامی یزیدیها شبهاتی حاصل شد و دوباره دین باستانی در میان آنها جان گرفت و به شیخ عدی بن مسافر مقام الوهیت دادند و گفتند خدا در وی حلول نموده است. رهبريت يزيديان رهبريتى موروثى است كه از اين نظر به مذهب شيعه شبیه است. در سلسله مراتب آنها مثل هر سلسله مراتب ديگرى شيخ يا پير، فرا دست است و مريد، فرو دست.
کتابهـای مقـدس
تا مدتها پيش داشتن سواد خواندن و نوشتن براى يزيديان تابو محسوب ميشد و يكى از دلائل كمبود چشمگير اسناد در مورد اين مذهب همين امر بايد باشد. به هر حال دو كتاب را ميتوان نام برد كه به اين آئین تعلق دارند كتاب« جلوه » منصوب به شيخ عدى و كتاب « سياه » یا « مصحفه ره ش » منصوب به پسر اوكه هر دو به زبان منظوم كردی است که از سال 1895 میلادی به بعد در حدود سیزده بار با متن و ترجمهی آنها به زبانهای مختلف به چاپ رسیده است. ترجمه یكی از نیایشهای پس از نمازهای ششگانه ایزدیان چنین است:
(( ای ایزد بزرگ! حقا كه تو پادشاه جهانی، و یزدان مهر و ماهی روزی دهنده جن و آدمیزادی و خداوندگار جهان بالا، ای مزدا مردم كردستان را مژده یاری ده كه دفتر ایمان را پخش نمایند و گمراهان را نابود كنند و شورشی در كردستان بر پا نمایند و عظمت ایران را پا بر جا و استوار نگهدارند و سرزمین كفر را نابود سازند.))
اعتقــادات
بنا به كتابهای خطی ایزدی و نوشتههای برخی از مورخان، ایزدیان از بازماندگان آیین مانی هستند و ادیان دیگر ایرانی از قبیل آئین زرتشت و مزدك در مسلك آنان نفوذ پیدا كرده است. معتقد به خدایی هستند که آفریدگار جهان است ولی پس از خلق جهان کاری به کارجهان و جهانیان ندارد.
گویند خدا نخستین موجودی را که خلق کرد ملک طاووس بوده است. ذات ملک طاووس با ذات خدا یکی است و پس از ملک طاووس شش ملک دیگر قائلند که رابط بین خدا و خلق هستند ولی ملک طاووس اولین ملک محسوب می شود.در اینجا عقاید زردشتیان در ذهن متبادر می شود که پس از ذات باری به وجود خرد مقدس یا اسپنتامینو عقیده دارند که اولین موجود است و بعد از او شش امشاسپند دارند و اسپنتامینو گاهی جــزو امشاسپنـدان محسوب می شود و عده آنها به هفت می رسد و گاهی او را به اعتبار ا لوهیت می نگرند و امشاسپندان شش تا می شوند.
بنا بر رای مستشرقینی مثل "هورتن" کیش یزیدی نور پرستی است و منشا آن ثنویت ایران قدیم است که به غلبه نور بر ظلمت منتهی می شود.
ملک طاووس اهریمن نیست بلکه تشخص اصل شــر است که دنباله خیــر محسوب می شود. و به این معنی است که شر از لوازم خیر و مخلوف بالعرض است و جزو نقشه آفرینش است. پس ملک طاووس هم از ارکان آفرینش به شمار می رود.یزیدی ها شیطان را به عنوان معارض و خصم خدای متعال نمی پرستند بلکه ملک طاووس یا شیطان را ملکی می دانند که هرچند سبب طغیان و سرکشی و مغضوب درگاه الهی شد و به جهنم افتاد ولی 7000 سال در آنجا بگریست چندانکه هفت خم از شک دیدگانش پر شد و آنگاه خدا او را بخشید.یزیدیان هم مثل بسیاری از پیروان ادیان باستانی اعتقاد دارند که جهان و هرچه در او هست از چهار عنصر اصلی یعنی «آب، باد، خاک و آتش» ترکیب یافتهاست.
خداوند به ادعای خود، مشابه باور معمول ادیان سامی، انسان را از آب و خاک آفرید در حالیکه فرشتگان درگاه ابدیت همه از جنس آتشند؛ و آتش به باور آنها بر گل ﴿ممزوج آب و خاک﴾ ارجحیت دارد. از این رو وقتی خداوند از همه فرشتگان بارگاهش ﴿از جمله ملک مقرب، طاووس﴾ میخواهد که در مقابل ساخته دست او، آدم، تعظیم کنند، ملک طاووس «شیطان» از این دستور ایزدی سر میپیچد و از همان زمان سر به شورش میگذارد، شورشی که تا روز حشر ادامه خواهد داشت و یزیدیان آن را شورشی بر حق و از روی حکمت خداوند میدانند و شیطان را لعن نمیکنند و معتقدند که در آخرالزمان او مشمول لطف و بخشش پروردگار خواهد گشت.
محققین و متکلمین اسلامی آنها را بدلیل باور به نسخ اسلام در آخرالزمان، جزو غلاة دانستهاند.یزیدیها به شیطان یا بقول خودشان ملک طاوس ارادت دارند و چون در قرآن و دیگر کتابهای مذهبی به شیطان و ابلیس لعن شده، او را ملک طاوس می نامند که رئیس تمام ملائکه می باشد. در فرهنگ اعلام معين آمده است كه چون در آن زمان ﴿يعنى در زمان زندگى شيخ عدى﴾ عادت لعن و سب شيوع داشت "شيخ عدى دستور داد لعن را مطلقا ترك كنند حتى لعن بر ابليس را".
علاوه بر یزیدیها بعضی از عرفای مشهور، یکتا پرستی ابلیس را ارج می نهند. بقول ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، (ج 1 ص 35) ابوالفتوح احمد بن محمد غزالی برادر ابو حامد محمد بن محمد غزالی روزی در بغداد بر بالای منبر گفت: اگر کسی توحید را از ابلیس یاد نگیرد زندیق است. زیرا او مامور شد که بغیر از خدا را سجده کند ولی نپذیرفت.
ایزدیان به تناسخ ارواح عقیده دارند و معتقدند انسان چنانچه در جهان نیكوكار و خیر باشد، هنگامیكه میمیرد روحش مجدداً به تن كودكی نیكوكار حلول میكند، اما اگر انسان بدكار و شریری باشد، هنگامیكه روحش آزاد میشود به بدن جانواران و حشرات موذی چون كژدم و مار راه مییابد.
به عقیده آنها ارواح دو قسمند:
اول – شریره که در حیوانات بد جنس حلول می کنند و همیشه در عذابند.
دوم – ارواح پاک که در فضا پرواز می نمایند تا برای مردم زنده اسرار کائنات و مغیبات را کشف نمایند و این ارواح با عالم غیب در تماس دائم هستند.
محرمـات
خوردن کاهو، کلم، لوبیا و سبزیهائی که با کود انسانی تقویت شوند حرام می دانند و از گوشتها هم گوشت خوک، ماهی و آهو را حرام می شمارند.
برای شیوخ و پیشوایان آنها خوردن گوشت خروس هم حرام است زیرا " ملک طاوس " به شکل خروس است.
تراشیدن سبیل را هم حرام ولی سبک کردن آنرا مستحب می دانند.
اما قوالها و فقرا و پیشوایان روحانی نباید ریش را بتراشند.
یزیدی حق ندارد بیش از یکسال از محل خود دور شود و نباید در مجالس انس و طرب حاضر گردد، تا نفس خود را ذلیل نماید.
نگاه کردن به زن غیر یزیدی و شوخی کردن با او را حرام می دانند. به عقیده ی آنها چون در ماه نیسان دهه ی دوم وسوم فروردین و دهه اول اردیبهشت ملائکه با هم اتصال می نمایند نباید ازدواج کرد و تعمیر خانه را هم در این ماه نباید انجام داد.
یزیدی حق ندارد در داخل مسجد مسلمانان شده و نماز خواندن آنها را در یک جا ببیند. درکتاب مصحفه ره ش چنین آمده است :
نام شیطان یعنی ملک طاوس بر هیچ کس از ما جایز نیست ببریم، یا اسمی شبیه به آن مانند کلمه ی شیطان، قیطان، شر و شط و شبیه اینها و نیز لفظ ملعون یا لعنت یا فعل را هم نباید بر زبان بیاوریم.
یزیدی حق ندارد آب دهان خود را بر زمین بریزد، زیرا این عمل اهانت به طاوس ملک است و نباید از اسب و مادیان برای بارکشی استفاده نماید ونباید لباس آبی بپوشد.
یزیدیها اطفال خود را ختنه می کنند. از کوزه و ظرف دسته دار آب نمی نوشند و نیم خورده ی مازاد شخصی غریب را نمی خورند.
درجات افـراد
اول: امیر- فردی مصون و غیر مسئول است و او را معصوم دانسته و معتقدند که جزئی از خداوند در او حلول نموده و حق قضاوت مطلق بر رعیت خود دارد زیرا او وکیل شیخ عدی است. امیر کنونی آنها سلیمان سور می باشد.
دوم: بابا شیخ – وظایف او منحصر به قضایای دینی است و ناظر ساختمان مرقد شیخ عدی و حفظ سجاده منسوب به شیخ می باشد و اوست که ایام روزه و عدد رکعات نماز و نصاب زکات را تعیین می کند.
سوم: شیخ – او با سواد یزیدی هاست که باید از سه خانواده ی آدانیه، شمسانیه و قابانیه باشد، ازدواج افراد این سه طایفه با هم حرام است.
چهارم: پیر- اینها در مقام بعد از شیخ هستند که وظایف ارشاد مریدان را دارند. مریدان باید پنج درصد از عواید خود را به آنها بپردازند و انتظار شفاعت بیماران را از پیر دارند.
پنجم: فقیر- به زاهدان یزیدیه فقیر می گویند. فقرای یزیدیه خرقه ی پشمی سیاهی می پوشند که تا پاره نشود آن را از بدن بیرون نمی آورند. خرقه ی کهنه را در جایی می آویزند و آنرا به هنگام مرگ با صاحبش دفن می کنند. فقرا رشته طنابی را هم به گردن خود می بندند و کلاه نیز به سر می گذارند و این سه وصله موجب احترام است.
ششم: قوال- به کسانی گفته می شود که سرودهای دینی را در مراسم دینی یا در ایام عید می خوانند. غالبا قوالها شعرای محلی خوبی هستند که گویا شیخ عدی به آنها حق انشاء قصیده و مدیحه را داده است و به حفظ اسرار شریعت و حوادث تاریخ ماخوذ نموده و نیز به مصاحبت طاوس ملک مفتخر داشته است.
قوالها مامور جمع آوری نذورات و جاروب کردن مقبره و لباس زائران نیز می باشند و این کارها را موروثی می دانند و به فرزندان خود رقص دینی و نواختن دف و نی و سرنا و قصاید و سرود می آموزند، آنها با غیر از سلسله خود ازدواج نمی کنند.
هفتم: کوچک ها- عده ی آنها زیاد است. لباسشان سفید و کمربند پشمی سیاه یا سرخی دارند که حلقه دار است.
وظایف دینی آنها غسل و کفن و دفن مردگان و انجام کارهای سختی در مقبره شیخ عدی از قبیل انتقال سگها و بریدن درختان می باشد.
چنانچه یزیدی به مقام کوچک ها رسید می تواند عاقبت مردم را پیش بینی کند و با ارواح مکاشفه داشته باشد و این اشخاص باید بر چهل منبر رفته و چهل چراغ زیارت کنند و قسم بخورند که نسبت به شیخ عدی بن مسافر وفادار باشند و چهل روز روزه بگیرند.
هشتم: مرید- مریدهای یزیدیه که مردم عوام و گدایان این طایفه هستند، کورکورانه اوامر روسای روحانی خود را انجام می دهند. هر مرد یا زن یزیدی باید پیر و شیخ داشته باشد و صدقات و نذر و نیاز خود را به او بدهند و از وی تعلیم بگیرد.
اعیـاد
عید اول سال- سال یزیدیه اول ماه نیسان شرقی برابر 14 نیسان غربی می باشد که روز چهارشنبه را جشن می گیرند و اگر اتفاقا روز اول نیسان پنج شنبه باشد عید آنها به روز چهارشنبه هفتم ماه که بیستم نیسان غربی است موکول می شود که با اواخر فروردین مصادف است
روزه – معتقدند که روزه ســه روز است و مسلمانــان اشتباهــا سـی روز را روزه می گیرند و روز جمعه را عید عمومی دانسته و آنرا عید روزه ی یزد می نامند.
مراسم و تشریفـات
جشنهاى يزيديان بر منباى تقويم زرتشتى/ ميترائى استوار است و مهمترين آنها همان مراسم جامائیه یا جام است كه هر ساله در اواسط تابستان در روستاى " لالش" در مركز كردستان عراق برگزار ميشود که با ایام جشن پاییزی مهرگان، نزدیكی عجیبی دارد اين مراسم البته به مدت هفت روز ادامه دارد و در آن علاوه بر زيارت مرقد شيخ عدى و ديدار از دوزخ، مجسمه بزرگى از طاووس ميسازند كه سمبل ملك طاووس "شيطان" است.
باور اين مردم از جهان ملغمه ايست از باور زرتشتى، ميترائى و صوفى. در اين باور "يزدان" در آغاز مرواريدى آفريد كه پس از گذشت چهل هزار سال شكست و ملك طاووس، فرشته مقرب يزدان، از خرده ريز همين مرواريد جهان مادى را خلق كرد. پس از آن بود كه فرشتگان ديگر توسط يزدان خلق شدند. در اين باور، شيطان نه دشمن خدا كه شريك او در خلقت جهان است.
روايت "يزيدى" از خلقت انسان به روايت يهودى/ مسيحى از خلق آدم و حوا نزديك است با اين تفاوت كه "شيطان" نه فرشته مغضوب وسوسه گر كه آموزگارى خردمند براى انسان است. در اين باور خدا پس از خلق انسان خودش را از ماجرا كنار كشيده و دخالتى در نيكى و بدى او ندارد. آنكه راه نيك و بد را نشان انسان ميدهد همانا ملك طاووس است.
در این جشن، مراسم و نیایشهــای گوناگونی انجام میشود كه تعدادی شرح داده می شود:
مراسم سما كه توسط گروهی متشكل از بیست نفر در محوطه مقابل مقبره شیخ عدی بدور یك شمعدان بنام چقالته كه در وسط حیاط قرار گرفته انجام میگیرد. بر بالای شمعدان یك ظرف پر از روغن زیتون دیده میشود كه در اطراف آن هفت فتیله قرار دارد. در وسط ظرف فتیله دیگری كه به فرم گل رز بزرگی ساخته شده جای دارد. مراسم با چرخش كند و آهسته بدور شمعدان در حال سوختن، هر چهار ساعت سه بار، در حالی كه قوالها در جلوی درب مقبره و مشغول نوحه سرایی و نواختن دف و نای هستند، اجرا میشود.
مراسم قباغ ویژه پنجمین روز جشن است كه در آن عدهای به قله كوه مقابل رفته با تفنگهای خود شروع به تیر اندازی میكنند و سپس در میان هلهله و شادی فراوان به مقبره شیخ باز میگردند كه مردان و زنان همراه دف و نای دور آنها در حال رقص هستند در اینحال میر شیخان گاو بزرگی را آماده كرده و از آنان میخواهد تا آنرا در مقابل هر گونه آسیب محفوظ بدارند. جوانان مسلح گاو را تحویل گرفته و با خود به مقبره شیخ شمس مقبرهای دیگر از پارسیان در فاصلهای دورتر میبرند و تعهد میكنند كه آنرا صحیح و سالم به مقبره شیخ عدی برگردانند. زمانی كه آنها دعا و مناجات را كه برای غیر ایزدیها نامعلوم مینماید تكرار میكنند دو نفر ایزدی، مخفیانه به داخل صف آنان نفوذ كرده و یكی از آنها با زرنگی خاص گاو را میدزدد، ناگهان صدای داد و فریاد از هر طرف بلند میشود و حاضرین بی آنكه اهمیت بدهند چه كسی دزد است شروع به جستجوی گاو میكنند و ایندر حالی است كه وانمود میكنند كه هم نام و هم حضور وی را فراموش كردهاند.
آنها سپس گاو را در میان احساسات شدید خود به مقبره شیخ عدی باز میگردانند.
افراد قبائل و عشایر در محلی بنام میدان جهاد گردهم جمع میشوند و سپس ده مرد شجاع و نترس قبیله جلوتر میآیند تا از گاو پاسداری كنند. اما در این موقع میر اعلام میكند كه احتیاج به وجود آنها نیست چرا كه گاو، فراری شده است این بدان علت است كه دو مردی كه قبلاً گاو را دزدیده بودند بداخل مقبره وارد شده و خود را بجای مردان میر كه قصد پاسداری از گاو را داشتند جا زده بودند آنها سپس همراه با گاو به آرامگاه شیخ شمس فرار میكنند در آنجا یزیدیها با چوب و شلاق گاو را شدیداً میزنند و پس از چندی ذبح میكنند.
این مراسم یك سرگرمیمخصوص جشن نیست بلكه رد اصل یك آیین مذهبی است كه ایزدیان به روش سنتی آنرا انجام میدهند تا بركت و فراوانی را نصیب كشاورزی خود بكنند این مراسم در واقع فرم خلاصه شدههای است از نحوه دستگیری گاو و ذبح آن توسط میترا از مراسم مهر پرستان.
مراسـم عـزاداری
هنگامی كه یك ایزدی به حال احتضار میافتد، همه اقوام و كسان او دورش جمع میشوند شیخ نیز میآید و كمی از خاك آرامگاه شیخ عدی كه آن را برات مینامند، در آب ریخته حل میكند و قطره قطره در دهان وی میریزند و هنگامیكه جان بسپارد با زیباترین جامه او را میپوشانند و سپس كفنش میكنند و آنرا بر روی تختهای مینهند و تا سه روز در خانه نگاه میدارند سپس جنازه را به گورستان میبرند و خویشاوندان و كسان مرده برایش مویه میكنند و قوالان هم با نواهای حزین و اندوهناك و با آوای نی لبك همراه مردم به گورستان میروند تا متوفی را به خاك بسپارند.
مراسم عزاداری تا سه روز طول میكشد و زنان و دختران ، روزی دوبار بر سر آرامگاه در گذشته میروند و دف و نی میزنند و سرودهایی را زمزمه میكنند و به شیون و گریه میپردازند و پس از فرو نشستن آفتاب به خانههای خود باز میگردند. پس از سه روز عزاداری، غذا درست میكنند و روی آرامگاه میگذارند و بر این عقیدهاند كه مرده احتیاج به غذا دارد.
روزهای هفتم و چهلم نیز دارای مراسم ویژهای است. ایزدیان روستانشین پس از مرگ هر كدام از عزیزانشان، اسب او را میآورند و لباسهای فاخر و كلاه و دستار و تپانچهاش را بر روی زمین میگذارند، اگر مرده پیر باشد پارچهای سیاه به گردن اسبش میگذارند و اگر جوان باشد پارچهای رنگین به گردن اسب مینهند و همراه با آوای نی و دف در میان مردم میگردانند و دلاوریها و جوانمردیها و بخشندگیها و اوصاف مرده را با شعر برای مردم بیان میكنند اینگونه اشعار را (لاواندنه وه) میگویند.
فشارهـایـی که بـر یزیدیــان وارد شـده است :
1- خفه شدن شیخ حسن در موصل در سال 644 هجری.
2- بریده شدن سر صد نفر از یزیدیها و اعدام امیر آنها و نبش قبر شیخ عدی و سوزاندن استخانهایش توسط صاحب موصل در سال 652 هجری، در این زمان به آنها عدویه می گفتند.
3- قتل و غارت یزیدیها در سال 817 به تحریک جلال الدین محمد بن غزالدین یوسف حلوانی که از شافعیه و از علما و فقهای ایران بود توسط حاکم جزیره ابن عمر و کردهای دیگر.
4- در سال 1127 هجری توسط ملا حیدر کرد و ملک مظفر نام به یزیدیه حمله برده شد و زن و فرزندانشان اسیر گردید و اموالشان به یغما رفت. مهاجمان، زنان آنها را فروختند و کنیزان و دخترانشان را برای خود نگاه داشتند.
5- در سال 1247 هجری برابر 1731 میلادی محمد پاشا معروف به میر کویر (کور) روانداز به قلمرو یزیدیها حمله برد و 4/3 آنها را نابود کرد.
6- در سال 1308 ه . ق- دولت ترکیه عثمانی برای مطیع کردن یزیدیها جهت خدمت سربازی، بسر لشکر عمر وهبی دستور داد دست بکار شود. وی عده ای از یزیدیهای شیخان را بزور مسلمان کرد و به پسرش نایب اول عاصم بگ دستور داد به کشتار و غارت یزیدیها بپردازد. وی مجسمه های آنها را برد و گنبدهای قبور پیشوایان ایشان را خراب کرد و به مقبره ی شیخ عدی بی احترامی های فراوانی روا داشتند.
7- در سال 1354 بعلت تمرد یزیدیها از خدمت سربازی، حکومت پادشاهی عراق آنها را متهم به سازش با مسیحیان و فعالیت برای فرانسویان مقیم سوریه نمود و به سرکوبی آنها پرداخت. در نتیجه صد نفر از آنها کشته و عده ای زندانی و تبعید و فراری شدند و عده ای هم به اعدام محکوم گردیدند.
خاطرات رضا علامه زاده از شرکت در مراسم حج یزیدیان
لالش روستائى است در مركز كردستان عراق كه از شهر دهوك نزديك به سه ساعت با ماشين فاصله دارد پرستشگاه لالش كه به آتشكدهاى بزرگ میماند در مركز اين روستا بر فراز تپهاى بنا شده كه ظاهرا بايد خيلى قديمى باشد. وقتى به لالش رسيديم روستا مملو از جمعيت بود، میگفتند در طول اين سه روز چندين هزار نفر به زيارت خواهند آمد، جوانترها، دختر و پسرها، با پاى برهنه ﴿مطابق با مراسم﴾ در كوچهها شادمانه قدم میزدند و برخى از آنها روى بام بلند خانهاى به آهنگ كردى دست در دست هم انداخته بودند و می رقصيدند. زنها به پخت و پز در ديگهاى مسى بزرگ بر اجاقهاى سنگى مشغول بودند و فضا دقيقا فضاى سيزده بدر خودمان بود.
پرستشگاه لالش از سه قسمت تشكيل می شود: شبستان، محوطه حياط و صحن دوزخ جائيكه مراسم حج در آن برگزار می شود. وقتى من به شبستان رسیدم نزديك به صد نفر مرد، اكثرا در لباس كردى و بعضا با سر و وضع شيك، دور سالن بزرگ نشستهاند و دو بدو و چند به چند دارند با هم اختلاط می كردند. مردى از قهوهجوشى دسته بلند در استكانهائى به كوچكى انگشتانه قهوهاى به تيرگى قير و به تلخى زقوم می ريزد ﴿زقوم: گويند درختى است در جهنم داراى ميوهاى بسيار تلخ كه دوزخيان از آن خورند - فرهنگ معين﴾ و دور می گرداند. سر در عمارت مربوطه مثل سر در همه مساجد و كليساهــا پر از نقش و نگار است. اما آنچه جلب توجه می كنــد نام "طاووس ملك" است كه به صورت سنگ برجسته بر ديوار نقش بسته است. و اما دوزخى كه من در پرستشگاه لالش دیدم تنها چند دخمه غار مانند تار و تيره بود با خمرههائى كه كنار هم چيده شده بودند و رويشان رنگ مشكى ريخته بودند تا فضا را مرموزتر و ترسناكتر كنند. درهاى دخمه آنقدر كوتاه بودند كه بايد خميده ازآنان می گذشتى و اگربی دقتی میكردى ممكن بود سرت به ديوار ناصاف غار بخورد.
بخش مهم و تعيين كننده اين مراسم، جدا از گره زدن به پارچههائى كه به ستونهائى بسته شدهاند ﴿مثل دخيل بستن﴾ يا طواف كردن دور مقبرهاى كه لابد گور يكى از قديسان يزيدى است، پرتاب دستمال به سنگ برجستهاى است كه از ديواره غار بيرون زده است. اصلىترين مرحله حاجى شدن اين است كه با چشمان بسته از فاصله شش هفت مترى دستمال سياهى را كه به بزرگى چارقد زنان كرد است به طرف اين سنگ پرتاب كنى. اگر در سه بار موفق شوى دستمال را به برجستگى سنگ گير بدهى حجت قبول شده است وگرنه بايد روز ديگر برگردى و دوباره تلاش كنى. بسيارى از زوار موفق نشدند از اين آزمايش بگذرند.
گزارشـی از تعصبـات یزیدیـان
در ۷ آوريل ٢۰۰۷ در کردستان عراق جنايتي غير قابل تصور و وحشيانه اتفاق افتاد. خبر بیست روز بعد از حادثه، زمانی در جهان انعکاس یافت که چند صحنه از فاجعه بصورت فیلمی که با یک تلفن همراه گرفته شده بود پخش شد. Asuda، سازمان مبارزه با خشونت علیه زنان در بیانیه اش در تاریخ ٢٦ آوریل برای اولین بار خبر را به گوش جهانیان رساند. WADI هم یک سازمان کمک به کردستان عراق، که مقرش در اطریش است و سازمان عفو بین الملل در ٢٧ آوریل خبر را انتشار دادند. شبكه تلويزيوني ” “ CNN در دو مرحله اقدام به پخش فيلم اين جنايت كه توسط تلفن همراه تصوير برداري شده نمود . و سایت یاهو در قسمت کلیپ های ویدویی این جنایت را به نمایش گذاشت .
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز، دعا خلیل اسود نوجوان ۱۷ ساله از فرقه ایزدی یا یزیدی، که به جرم دوست داشتن يک پسر عرب سنی از طرف اطرافيان و جوانان متعلق به فرقه يزيدي سنگسار شد . (در این فرقه عاشق جوانی مسلمان شدن گناهی نابخشودنی است. جرمی که جز مرگ تاوانی ندارد. ) اين واقعه در مرکز شهر موصل و یا شهر بشیقه در کردستان عراق و با حضور عده زيادي از جمله پليس محلي اتفاق افتاد. گويي در اين جامعه نيرو و يا افرادي نبودند که دعاي نوجوان را از زير دست مشتي متعصب و جاني خلاص کنند. در حالي که چندين نفر با تلفن همراه از اين واقعه فيلم و عکس مي گرفتند٬ تعدادي با سر و صدا و داد و فرياد او را سنگسار کردند. اما آنچه اتفاق افتاد سنگسار نبود، بلکه حیوانی ترین عملی بود که مي توانست توسط انسان انجام شود.
دعا دختر ۱۷ ساله کرد در وسط میدان به وسیله افرادی با لگد ، سنگ و بتون مورد حمله قرار گرفت متاسفانه خانواده و بستگان دعا در جلوی صف بودند. غم انگیز تر از همه آن بود که تعدادی جوان نیز از این فرصت استفاده کردند و به برهنه کردن این نوجوان ۱۷ ساله پرداختند و دعای نوجوان در میان لگد ها و ضربات مرگبار اطرافیان به پوشاندن بدن برهنه خود می پرداخت . جرم این نوجوان ۱۷ ساله فقط عاشقی بود.
ماجرا چگونه اتفاق افتـاد؟
دعا برای ازدواج با پسر عمویش انتخاب شده بود اما به خاطر عشق به جوان عرب مسلمان میشود. حتی به شوق دیدن معشوق از روستا فرار می کند. اما جوان عرب دعا را نمیپذیرد.
دعا سرافکنده باز می گردد. اما به کجا ؟؟!! دعا جایی را برای رفتن ندارد. می داند که گناه غیر قابل بخششی مرتکب شده و بازگشتش به روستا برایش چیزی به جز پایانی سیاه نخواهد داشت. ولی دعا باز می گردد. شاید از گناهش بگذرند. دعا برای نجات جانش به نیروهای پلیس عراق در شهر پناه می برد تا شاید آنها بتوانند از آتش تعصب کور نجاتش دهند.اما پلیس به جای حفاظت از جان دعا، او را برای انجام حیوانیترین رسم انسان، به قبیله اش تحویل میدهد. فردی از قبیلهاش دعا را ۵
روز پناه میدهد. اما مردان قبیله اش مَردند. متعصبند. دعا جدای از آنکه عاشق مردی مسلمان شده، خود نیز به دین اسلام ایمان آورده ، او را باید سنگسار کرد. مردان خانوادهاش دعا را از خانه بیرون میکشند. روز مراسم فرا می رسد. هفتم آوریل ۲۰۰۷، دعا را با لباس گرمکن قرمز روی زمین میاندازند. ۹مرد برای سنگ سار- سنگ سار نه، لگد سار - آماده اند. صدها مرد هم برای تماشا ایستاده اند. دعا روی زمین افتاده است. پایین تنهاش را برای تحقیر، برهنه میکنند و با سنگ و لگد بر جان نحیفش میکوبند.
مراسم سنگسار دعا در حالی انجام میشود که سه مرد پلیس عراقی با لباس نظامی ایستادهاند و این صحنه جنایتکارانه را تماشا میکنند. دعای ۱۷ ساله زیر دست و پای مردان خانوادهاش لگد مال می شود. با دو دست صورتش را میپوشاد تا سنگ و لگد بر صورتش فرود نیاید. نیم ساعت است و هنوز دعا نفس میکشد. دستانش تکان میخورند. تا آنکه عمو زادهاش(نامزذش) بلوک سیمانی را جلوی چشم صدها تماشاگر بر سر دعا میکوبد . دعا غرق خون می شود…………………
صحنه هایی از این مراسم حیوانی توسط موبایلها ضبط و یک هفته بعد منتشر میشود و موجی از خشم و نفرت را در جامعه کردها و در تمام دنیا بر میانگیزد.
دعا دختر نوجوان به دليل عبور از خط قرمزی كه مردان متحجر طايفهاش ترسيم كردهاند، به دليل عمل نكردن به قوانين غلطی كه مردان مرتجع تيرهاش وضع نمودهاند، به دليل پشت كردن به سنتهای عقب ماندهای كه مردان متعصب قبيلهاش باور داشتهاند، آری تنها و تنها به خاطر عشق ورزيدن و بر سر پيمان عشق ماندن از سوی اعضای خانوادهاش مجرم شناخته میشود، در دادگاه ريش سپيدان خشك انديش قومش محكوم میگردد، سلیمان سیو رهبر کنونی یزیدیان که حاکمیت مطلق را در دست دارد حكم مرگ او را صادر می کندو حکم توسط مردان فامیل اجرا میشود. دعا كشته میشود تا هم تاوان جسارت خويش را داده باشد و هم برای ديگر دختران ايل آينه عبرتی گردد .
فصـل شـش ) مقایسـه شیطـان پرستـی در ادیـان
مفهوم شیطان در طول قرنها مورد مکاشفه قرار گرفته است. در اصل در سنت مسیحیان جودو(مسیحیت یهودی)، شیطان به عنوان بخشی از آفرینش دیده شده است که در برگیرنده قانونی است که میتواند در مقابل خواست خداوند مخالفت کند و با اختیار تام خود، قادر است مبارزه طلب باشد. (یادآور یکی از تفسیرهای یهودی که میگوید تنها زمانی که پتانسیل توانایی تخلف از خواست خدا را داشته باشید و با او مخالفت نکنید موجودی بسیار خوب خواهید بود) در خلال قرنها این مفهوم به مخالفت صرف علیه خداوند تحریف شده است.
این دیدگاه که هر چیزی نقطه مقابل خود را دارد و خداوند (تماماً خوب) باید یک نیروی خدای بد (شیطانی) نیز در مقابلش باشد (بسیاری از الهههای قدیمی نیز این نیروهای بد را در خود داشته اند، به طور مثال تمدن مصر باستان نیز چنین باوری را داشته است).
میان آموزههای دین مسیحیت و بعد از آن اسلام، که هر دو پیروان بسیاری بدست آوردند و یک رستگاری اعلا را برای خود قائل هستند و به زندگی بعد از مرگ اعتقاد دارند، شیطان وجود دارد و در همه جهان بینیهای الهی، شیطان سعی دارد خداوند را تحلیل برد و خراب کند.
با رشد رو به جلوی جامعه از دوران اصلاحات به دوران روشنفکری (قرون 17 و 18)، مردم در جوامع غربی به پرسش سوالاتی راجع به شیطان کردند و این شیطان نیز در پاسخ به تدریج بزرگ و بزرگتر شد، لذا شیطان پرستی به صورت یک رسم که با رسوم دینی گذشته مخالفت دارد ظهور پیدا کرده است.به علاوه شیطان پرستی بر مبنای آموزههای مخالف دینهای ابراهیمی به مخالفت با خدای ابراهیمی پرداخته است. قدیمیترین شاهد ثبت شده راجع به این واژه (شیطان پرستی) در کتاب "تکذیب یک کتاب" توسط توماس هاردینگ (1565) به چشم میخورد که در آن از کلیسای انگلیس دفاع میکند: "در خلال زمانی که مارتیـن لوتــر برای اولین بار فرقه ملحد و شیطان پرست خود را به آلمان آورد،...". در حالی که مارتین لوتر خود هرگونه ارتباطی را بین آموزه هایش و شیطان نفی کرد. کلمه شیطان در ابتدا از دین یهـود آمده و در مسیحیت و اسلام تکمیل یافته است. این نگاه یهودی-مسیحی-اسلامی از شیطان میتواند به موارد زیر تقسیم شود:
یهـود: شیطان در یهودیت، در لغت به معنای "دشمن" یا "تهمت زننده" است. و همینطور نام فرشتهای است که مومنین را مورد محک قرار میدهد. شیطان در یهود به عنوان دشمن خدا شناخته نشده است بلکه یک خادم خدا است که وظیفه دارد ایمان بشیریت را مورد آزمایش قرار دهد.
مسیحیـت: در بسیاری از شاخههای مسیحیت، شیطان (در اصل لوسیفر) قبل از آنکه از درگاه خدا ترد شود، یک موجود روحانی یا فرشته بوده که در خدمت خداوندگار بوده است. گفته میشود شیطان از درگاه خداوند به دلیل غرور بیش از حد و خودپرستی ترد شده است. معتقدند شیطان کسی بوده که به انسان گفته است میتواند خدا شود، و موجب معصیت اصلی انسان در درگاه خدا شده است و در نتیجه از بهشت عدن اخراج شده است. از شیطان در کتاب یونانی "دیابلوس" به عنوان روح پلید (Devil) نیز نام برده شده است که به معنای "تهمت زننده" یا "کسی که به نا حق دیگران را متهم میکند". واژه Devil از فعلی به معنای "پرت کردن" یا "انتقال دادن" نشئات گرفته شده است. در حالی که لاوی ادعا کرده است که این واژه از زبان سانسکریت مشتق شده و به معنای الهه است.
اسـلامی: کلمه شیطانsatan در عربی "الشیطان" به معنای خطا کار، متجاوز و دشمن است. این یک عنوان است که معمولاً به موجودی به نام ابلیس صفت داده میشود. ابلیس یک جن بوده است که از خدا نافرمانی کرده است لذا توسط خدا محکوم شده است که به عنوان منبعی برای گمراهی انس و جن باشد و ایمان آنها را برای خدا بسنجد.