بخشی از مقاله

چکیده

باده نوشی و باده پرستی، عنوانی است که می توان در رابطه با توجه ویژه ادبای پارسی گوی؛ به ویژه شعرای این زبان، به مسئله باده و باده نوشی در ادب پارسی به کار بردتقریباً. در تمام گونه های ادبی پارسی، مضامین مرتبط با باده و باده نوشی کاربرد داشته است. گر چه در ابتدا به نظر می رسد که تمایز قابل توجهی میان باده مذکور در ادب عرفانی و سایر گونه های ادبی به چشم می خورد؛ اما در نهایت می توان ریشه مشترکی برای همه ی موارد جستجو کرد. مشابه چنین فرآیندی را می توان در رابطه با ادبیات عرب نیز مشاهده کرد؛ در این زبان، کاربرد دو گونه ی شراب زمینی و شراب استعاری مشهود است.

از آن جا که هرودوت ریشه ی مهری مشترکی را برای اقوام ایرانی و عرب در نظر می گیرد و حتی بر این نظریه اصرار می ورزد که ایرانیان، آیین مهر را از اعراب آموختند، و با در نظر گرفتن تقدس باده در این آیین ، می توان ریشه مهری مشترکی را برای دو فرآیند باده ستایی در زبان پارسی و عربی جستجو کرد؛ به ویژه با توجه به این مسئله که نوشیدن باده در آیین مهر، تمثیلی از راز آموز شدن سالک است، همان فرآیندی که در باده نوشی کنایی مطرح شده در عرفان رخ می دهد؛ یعنی دریافت انوار و اسرار الهی. و البته واضح است که این مقوله پیوند دهنده دو گونه به ظاهر متضاد باده ستایی در دو زبان مذکور است؛ با این توضیح افزوده که یکی پذیرای صورت ظاهری باده ستایی است و دیگری منعکس کننده مفهوم آن.

کلیدواژهها: باده، باده پرستی، ادب پارسی، ادب عربی، آیین مهر، نماد.

درآمد

در میان اشعار و آثار ادبی، شواهدی یافت می شود که نشان از فرهنگ گذشته ایرانیان دارد. این رویه، مختص به ادب پارسی نیست؛ بلکه در سایر فرهنگ ها و جوامع نیز مشاهده می شود. از مهمترین مباحثی که از فرهنگ و اندیشه ایرانی، وارد متون بعد از اسلام در ایران گردیده است، مبحث" باده ستایی" و "باده نوشی" است. البته لازم به یادآوری است که توجه به مقوله باده نوشی، مسئلهای نیست که صرفاً به فرهنگ ایرانی ختم شود؛ در میان بسیاری از فرهنگها و اندیشهها، توجه خاصی به باده نوشی معطوف شده است. - رک: برومند سعید، - 9 -14 :1385 بزرگان عرصه نگارش علمی- ادبی به این واقعیت، معترف بوده اند که ادب امروز، پیوستگی خود را با ادب گذشته حفظ کرده است؛ از آن جمله استاد پورداود در مقدمه" مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی " می نویسد : »تأثیر آیین ایران باستان نه فقط در منظومه هایی چون شاهنامه و گرشاسپنامه و در آثار منثوری مانند قابوسنامه و سیاست نامه و جز اینها دیده می شود، بلکه در سراسر ادبیات هزار ساله فارسی چه نظم و چه نثر هویداست. - «معین ، :1326

شانزده - دکتر معین نیز بر این عقیدهاند که مفاهیم و افکار مزدیسنا در ادبیات فارسی متجلی گشته است. - همان : نوزدهم - همایی معتقد است که معارف ایران باستان به صوفیان و آثار بازمانده از آن ها انتقال یافته است. او در غزالی نامه می نویسد: »به عقیده نگارنده قسمتی از فلسفه خسروانی ایرانیان که در ردیف دیگر مسلکهای قدیم مقامی بزرگ و پیروان فراوان داشته، پس از اسلام به گونهتصرف متجلّی گشته و عقاید حکمای فهلوی با افکار متصوفه که بیشتر ایرانی بودهاند در آمیخته است و این طایفه وارث یادگار قدیم ایران شده اند. - همایی، : 1342 - 96 این بحث زمانی ارزشمندی خود را هویدا میکند که به یاد بیاوریم که اوج باده ستایی در آثار عرفانی متجلی شده است. به-گونهای که به نظر میرسد در ادب پارسی و همچنین عربی، با دو گونه شراب متمایز که یکی زمینی و دیگری آسمانی است، مواجه هستیم. حتی محققانی در صدد برآمدهاند تا با نامگذاری های خاص، میان این دو گونه، حدفاصلی ایجاد نمایند.

-2باده در اندیشه ایرانی

باده و باده پرستی، بخش مهمی از ادب پارسی را به خود اختصاص داده استگرچه. به ظاهر، دو شکل کاملاً متفاوت را برای این فرآیند می توان مشاهده کردکه یکی به باده نوشی فرا میخواند و دیگری به باده پرستی؛ اما در نهایت این دو شکل کلی، منشعب از یک باور ایرانی است. جهت روشن شدن مبحث، به ذکر مواردی از دو گونه کاربرد اشاره می شود.

-1-2باده زمینی

باده نوشی و دعوت به باده نوشی را بیش از هر جا در آثار تألیف شده در سبک خراسانی مشاهده میکنیم. در اکثر اشعار سروده شده در این سبک، مخاطب به نوشیدن باده دعوت میشود:               می    نوش    که    عمر    جاودانی    این    است    خود    حاصلت    از    دور    جوانی    این    است    
هنگام    گل    و    باده    و   یاران        سرمست    خوش    باش    دمی    که    زندگانی    این    است    

رودکی، می را شکست دهنده سپاه غم می داند : - خیام ، : 1389     - 38        
                                
تا    بشکنی        سپاه    غم    بر    دل    آن    به   که        می    بیاری   و    بگساری     - رودکی ، - 103 : 1381

-2-2باده عرفانی

گونه دوم توجه به مقوله باده در اندیشه ایرانی را می توان در متون عرفانی مشاهده کرد. با توجه به شکلگیری و گستردگی عرفان در سبک عراقی، می توان میان این دو فرآیند ارتباط برقرار کرد و مدعی شد که مقوله باده پرستی، بیشترین نمود خود را در متون سبک عراقی به نمایش گذاشته است.اندک توجهی به فرهنگ اصطلاحات عرفانی، نشان از تغییر حوزه معنایی باده دارد. توضیح اینکه؛ به عنوان مثال در تعریف باده در عرفان، با یک مفهوم و اصطلاح روبرو هستیم.در قواعدالعرفا می را در دو معنای کلی به کار برده است که یکی در معنای تجلی به کار می رود و دیگری راههای رسیدن به مشاهده تجلی حق را در بر می گیرد: »می: محبت و عشق را گویند که وسیله وصول و مشاهده جمال محبوب است با وجود اعمال که مقارن ملامت باشد. و این اهل حال را باشد. خصوص اندر توسط سلوک، چنان که مولوی علامی جامی فرموده :

یِم عشقت دهد گرمی و مستی    دگر افسردگی و خود پرستی

نوع دیگر می تجلیات محض را گویند با وجود غلبات عشق و شوق سالک، چنان که غیب السان گفته :

خورشید  می  ز  مشرق  ساغر  طلوع  کرد    گر  برگ  عشق  می  طلبی    ترک  خواب  کن - تربنی قندهاری،     - 176 : 1387

و در مشارب الاذواق ، در توضیح آن نوشته اند :مراد این طایفه از شراب ، قبول افراد و اعیان مراتب وجود است دوام فیض تجلیات ذاتی و صفاتی افعالی را در منازل عالم افعان و مدارجسمّو صفات و معارجعلوّ ذات بقدر استعدادات و قابلیات ، تا این معانی سبب ظهور و اظهار کمالات اسرار ملکوتی و انوار جبروتی گردد در مظاهر عنصری و مناظر شبری ، و عیاران کوی طریقت و مبارزان میدان حقیقت ، این شراب در مجلس الست از دست ساقی مشیّت نوشیدند ، و آثار نشوه آن شراب در نشأه دنیوی ظاهر گشت ، و نشاننده خمار این سکر در موطن اخروی جز
شربت وصال موعد نیست - «همدانی، - 51 :1384در اشعار شعرا نیز این تغییر معنایی مشهود است:

از  شراب  لایزالی   ساقیان    جرعه ای بر خاک انسان ریختند

جرعه ای آمد برون از ظرف ما    صبحدم را در گریبان ریختند - صائب، - 2174 : 1333

از  این  می  اگر جرعه  یابد  کسی    به جمشید و خورشید تابد بسی

می این است و مجلس همین صاحب این       چه شد جم که بوسد درینجا زمین - گلچین معانی، - 587: 1368

در ازل می خورده بودم مست گشتم در الست در ابد از بهر مستان دعوتی خوش ساز ده هر چه از مستان ببینی در گذار و برگذر جرعه ای از می به دست عاشق جانباز ده - علاء الدوله سمنانی، - 222 : 1364تنها نه منم مست ز خمخانه ی عشقش کز جرعه ی جامش در و دیوار خراب استسلمان ز می جام الست است چنین مست تا ظن نبری کز خم خمار خراب است - سلمان ساوجی، بی تا: - 276

-3باده در اندیشه عربی

در میان اشعار عربی نیز می توان دو گونه باده که در بخش پیشین به آن اشاره شد، مشاهده کرد. بر همین اساس،می توان مبحث باده را در زبان و فرهنگ عربی به دو بخش تقسیم کرد؛ باده نوشی و باده ستاییدر. نگرش نخستین، شاعر صرفاً در وصف باده زمینی سخن سرایی کرده است:    
أقول لماتحاکیا شبهاً    أیهما للتشابه الذهب
هما سواء و الفرق بینهما    أنهما جامد و منسکب
از آنجا که این دو - شراب و پیاله - خیلی به هم شبیهند به خود می گویم که کدامیک زر است. هر دو یکسانند و فرقشان این است که یکی جامد و دیگری مایع است - ابونواس؛ نقل: دودپوتا، - 130 : 1382

بدر غدا یشرب شمساً غداً    و خدها فی الوصف من خده
تغیب فی فیه  و لکنها    من بعد ذا تطلع فی خده

ماه بدر - ساقی - در سحرگاه خورشید - شراب - می نوشد و گونه اش - شراب - شبیه گونه های اوست. در دهانش غروب می کند اما بعد از آن در گونه اش طلوع می کند. - صنوبری؛ نقل: همان: - 128 و در نگرش دیگر، باده موسوم به باده ی عرفانی را توصیف کرده اند:

و عندی منها نشوه قبل نشأتی   معی ابداً تبقی و ان بقی العظم
- همان: - 35 پیش از آنکه وجود داشته باشم از آن باده مست بوده ام. مستیی که تا ابد با من باقی است اگر چه استخوانم پوسیده باشد. - نقل: شریف نسب: - 199 و لو نضحوا منها تری قبر میت لعادت الیه الروح و انتعش الجسم و اگر از آن باده بر خاک گور مردهای بریزند، بی شک روح به سوی او باز میگردد و جسم او بهبود مییابد. - نقل: همان: - 200 اگر چه تفاوت چندانی میان دو نوع مذکور وجود ندارد؛ اما جهت اثبات این ادعا، می بایست خاستگاه آن را ابتدا مشخص کرد.

-4خاستگاه باده ستایی

اگر بخواهیم خاستگاه حقیقی باده ستایی را مشخص کنیم، می بایست ابتدا به منفور بودن و ممنوعیت آن در دین مبین اسلام و همچنین آیین های مشابه که ظاهراً منتسب به آن باورها دانسته شده اند، اشاره کنیم.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید